گفتاری از آیت‌الله محمدصالح کمیلی‌خراسانی

«یقین» به مفهوم باور است. اینکه انسان باورهای اعتقادی، باورهای احکامی و باورهای اخلاقیش در رشد و نمو باشد. یقین به سه مرحله «علم‌الیقین»، «عین‌الیقین» و «حق‌الیقین» تقسیم‌بندی می‌شود. بالاترین مرحله آن، «یقین حقانی» است. حال آن چگونه صورت می‌گیرد و چگونه واقع می‌شود؟ این مراحل در داخل فکر و درون انسان است. در داخل تعقل و اندیشه انسان است. یقین را به منقل آتش، تشبیه کرده‌اند. شما یک زمانی بدون وجود منقل، آتش و کاغذ، می‌خواهی به کسی بفهمانی که آتش سوزاننده است. همین‌طور، آموزگار سرکلاس به دانش‌آموزان می‌گوید آتش سوزاننده است. خب حالا ممکن است عکسی هم بر روی لوح دیوار بکشد. یک وقت هم در آزمایشگاه با سوزاندن کاغذی به دانش‌آموز نشان می‌دهد که آتش سوزاننده است. یک مرتبه هم به دانش‌آموز می‌گوید می‌خواهی وجودت این مطلب را به خوبی احساس کند. انگشتت را کمی روی آتش بگذار و یا دستت را نزدیک آتش بیاور تا حرارتش را احساس کنی. خوب اولی که در مدرسه یاد می‌دهند، علم‌الیقین است. دومی که نمایش سوختن کاغذی در آتش است، عین‌الیقین می‌شود. و در نهایت قِسم آخر، آنکه دستت را نزدیک آتش بردی، حق‌الیقین می‌شود. شما خود، این را تشبیه کنید. در کدامین حالت سوزانندگی آتش بیشتر ادراک می‌شود؟

اینکه در دعا می‌خوانیم «واجعل یقینی افضل الیقین». یعنی خدایا، یقین مرا بالاترین مراتب قرار بده. ما باید این‌گونه به گفته‌های خدا یقین و باور داشته باشیم. ما قرآن می‌خوانیم، منبری‌ها از آتش جهنم، عذاب خدا، اخبار معاد، گزارش‌های معاد، قبر و منازل آخرت و چنین و چنان می‌گویند. این‌ مطالب برای ما گفته می‌شود و ما می‌شنویم، ولی دوستان، ما چقدر به این گفته‌های خدا باور یقینی داریم؟! آن هم حق‌الیقین؟ محاسبه‌ای با خود داشته باشیم. ما مرگ را چقدر باور داریم. منی که مرده‌ای را می‌بینم چقدر به موت خویش باور دارم؟

همه می‌دانیم خداوند انسان را مدنی‌الطبع آفریده است؛ یعنی انسان زندگی اجتماعی دارد و باید در جامعه و کنار دیگر انسان‌ها باشد. رفتار انسان‌ها در طول زندگی اجتماعی موجب اصطکاک می‌شود و ممکن است رفتارهای‌ هر طرف با طرف مقابل متفاوت و گاهی متناقض باشد یا افراد منافع یکدیگر را دچار چالش کنند، دین اسلام با در نظر گرفتن این موارد دستوراتی را در باب معاشرت تبیین و ابلاغ فرمود تا تعادل در جامعه پدید آید و مشکلات برای انسان‌ها به حداقل و گاهی به صفر برسد.

امیرالمؤمنین(ع) یک ملاک کلی و کامل را برای مواجهه با انسان‌های دیگر به پیروانش می‌آموزد. ایشان در توصیه به مالک اشتر می‌فرمایند: «قلب خویش را از مهر مردم و دوستی و لطف آنان سرشار كن؛ چرا كه مردم دو گروه‎ هستند؛ یا برادران دینی تو هستند یا در آفرینش همانند تو‌ هستند.»(نهج‌البلاغه، نامه 53). امیرالمؤمنین(ع) اولین گام را برای ارتباط با دیگران محبت و دلدادگی می‌دانند و آن را درباره همه انسان‌ها ترسیم می‌کنند. این محبت و دوستی هم به لوازمی نیازمند است که اولین آن حسن خلق است. کسانی که می‌خواهند در این مسیر قدم بگذارند باید با تعاریفی مانند حسن خلق و آداب معاشرت در اسلام آشنا شوند تا بتوانند آن را در زندگی به کار بگیرند.

شخصی از امام صادق(ع) درباره نشانه‎های حسن خلق پرسید. ایشان فرمودند: «حسن خلق آن است كه با مردم با فروتنی برخورد كنی، سخنت پاكیزه باشد و با برادر دینی خود با گشاده‌رویی ملاقات كنی.» به عبارتی در برخورد اول باید از این سه توصیه استفاده کنیم؛ اتفاقاً خداوند نیز در قرآن بر آنها تأکید کرده‌اند: «وَقُولُواْ لِلنَّاسِ حُسنا»؛ با مردم با زبان خوش سخن بگویید.(بقره/ 83) گشاده‌رویی در سخن گفتن با دیگران یک اقدام عملی در همان دیدار اول است که حال درونی انسان را نشان می‌دهد.

حضرت ابا عبد‌اللّه(ع) فرمودند: پدرم، از جدّم، از پدران گرامی‌اش(ع) نقل کردند که رسول خدا(ص) فرمودند: سجده را طولانی کنید زیرا هیچ عملی بر ابلیس سخت‌تر از این نیست که ببیند فرزند آدم در حال سجده است. چه آنکه خودش مأمور به سجده شد، ولی عصیان کرد.

وقتی آیات مربوط به سجده نکردن شیطان به آدم را می‌خوانیم، علت تکبر ورزیدن او را در عباداتی که قبلاً انجام داده پیدا می‌کنیم. دلایلی چون حسادت، تعصب، غرور، مقایسه کردن، مستقل پنداشتن خود، طمع، اعتماد نداشتن به خدا، بندگی نکردن و... در او جمع بود که در تکبر نمود پیدا کرد. شیطان انسان را با همه رذایل اخلاقی و رفتاری، مادی و معنوی همراه می‌کند تا گرفتاری انسان به انواع گناه‌ها نتواند او را نجات دهد.

در روایات آمده است وقتی شیطان می‌گوید: «از پیش رو و از پشت سر، و از طرف راست و از طرف چپ آنها، به سراغ‌شان می‌روم و بیشتر آنها را شکرگزار نخواهی یافت!» به این معنی است که شیطان با گناه‌ها انسان را گرفتار می‌کند تا توان و رمقی برای رهایی از گناهان متعدد و سنگین خود نداشته باشد. امام باقر(ع) می‏فرماید: «منظور از آمدن شیطان به سراغ انسان از پیش رو، این است که آخرت و جهانی را که در پیش دارد؛ در نظر او سبک و ساده جلوه می‏دهد و منظور از پشت سر، این است که آنها را به گردآوری اموال و تجمع ثروت و بخل از پرداخت حقوق واجب به خاطر فرزندان و وارثان دعوت می‏کند و منظور از طرف راست این است که امور معنوی را به وسیله شبهات و ایجاد شک و تردید، از بین می‌برد و منظور از طرف چپ این است که لذات مادی و شهوات را در نظر آنها زیبا جلوه می‏دهد.» (تفسیر مجمع‌البیان، ج ص 403)