سیاست‌گذاری غلط دولت‌ها در دهه‌های اخیر موجب حرکت کشور در مسیر افزایش خام‌فروشی و وابستگی به درآمدهای نفتی شده است. تا زمانی که تولید بر مبنای فکر و اندیشه نباشد، هیچ‌گاه موفق به تولید محصولات اندیشه‌محور نیز نخواهیم شد و وابستگی اقتصاد ایران به درآمدهای نفتی ادامه خواهد داشت. متأسفانه، مسئولان ایرانی زمینه مشارکت نیروهای انسانی متخصص در اقتصاد و سایر حوزه‌های کشور را تاکنون آنگونه که باید و شاید فراهم نکرده‌اند؛ چرا که خارج کردن نفت از زمین و فروش آن بسیار آسان، اما تربیت و آموزش نیروی انسانی کاری بسیار سخت است.

راشاتودی نوشت: «میشل پنتو، بنیان‌گذار و رئیس مؤسسه پنتو پورتفولیو درباره سیاست‌های پولی بانک مرکزی فدرال آمریکا و تبعات اقتصادی آنها می‌گوید: بانک مرکزی این کشور حالا مجبور است به طور دائمی با موضوع بدهی عمومی به شکل پولی برخورد کند. وی افزود: بدهی عمومی ما حالا به 130درصد تولید ناخالص داخلی رسیده و با گذشت زمان ما روز به روز بیشتر شبیه یونان می‌شویم. ما برای سال مالی 2020، بالغ بر چهار تریلیون دلار به بدهی عمومی خود افزوده‌ایم. بدهی آمریکا حالا هزار درصد درآمد ماست و بانک مرکزی این کشور نخواهد توانست خود را از این منجلاب بیرون بکشد.»

اهرم در علم مدیریت مالی به معنای روشی برای تکثیر کردن سود یا زیان است؛ به عبارت دقیق‌تر، اهرم به معنی قرض کردن پول به منظور چند برابر کردن درآمد حاصل از دادوستد است؛ نمونه آن وقتی است که یک شرکت تجاری به اشکال مختلف (مثلاً در قالب فروش سهام)، برای موجودی‌اش اهرم می‌سازد. در واقع شرکت‌هایی که بدهی‌ها در آنها نسبت به دارایی‌ها عدد بزرگ‌تری است، نسبت بدهی بزرگ‌تری دارند و اصطلاحاً اهرمی‌تر هستند؛ البته از دیدگاه سرمایه‌گذاران هر چه یک شرکت اهرمی‌تر باشد، به دلیل اینکه بدهی بیشتری دارد، پرریسک‌تر شمرده می‌شود.

از 60 سال گذشته تا کنون بخش‌های زیادی از اقتصاد کشور به درآمدهای نفتی وابسته بوده‌اند؛ از این‌رو جدا شدن از درآمدهای نفتی برای دولت یا دولت‌هایی که خام‌فروشی نفت تنها اتکای مالی آنها بوده است، قطعا کار و راهبرد بسیار دشواری خواهد بود؛ به ویژه اینکه سهم بودجه دولت از درآمدهای نفتی نسبت به بسیاری از دولت‌های غیرنفتی بسیار زیاد است، یا به تعبیر دیگر، دولت ایران دولت بسیار بزرگی است که بخش عمده بودجه آن از درآمدهای فروش نفت تأمین می‌شود، به ویژه اینکه دولت‌ها تا کنون موفق به ایجاد یک نظام و ساختار مالیاتی قدرتمند نشده‌اند؛ از این‌رو مالیاتی که در اقتصاد ایران از فعالیت‌های تولیدی می‌توان گرفت، آنقدر نیست که این درآمدها بتوانند هزینه‌های دولت بسیار بزرگ و البته پرخرج ایران را تأمین کنند. ساختار اقتصادی ایران به گونه‌ای شده است که اگر بخواهیم همین ساختار دولت، یعنی فعالیت‌ها، انتظارات و توقعات موجود از آن را حفظ کنیم، حتما دولت باید درآمدهای بسیار بیشتری از درآمدهای موجود داشته باشد، از سویی قطعا این میزان نیاز آن نمی‌تواند از طریق درآمدهای  مالیاتی تأمین شود، یا به تعبیر دیگر ظرفیت مالیاتی کشور آنقدر نیست که بتواند هزینه‌های دولتی به این بزرگی را تأمین کند؛ بنابراین وقتی درآمدهای نفتی از چرخه درآمد دولت خارج ‌شود، فشار شدیدی به آن وارد می‌شود. مخارج دولت وقتی کاهش می‌یابد بخش قابل توجهی از تقاضای بازار حذف می‌شود.

بنابراین با حذف تقاضا، تولید نیز به ناچار کاهش می‌یابد و در واقع کل اقتصاد ضربه می‌بیند؛ در این روند دولت به شدت به درآمدهای خام‌فروشی نفت متکی است و کاهش این درآمدها می‌تواند هم به عرضه و هم به تقاضای کالا ضربه بزند

دولت برای عبور از خام‌فروشی نفت و متکی نبودن به درآمدهای نفتی باید گام‌هایی قاطع، هدفمند و سریع بردارد؛ از این‌رو در این زمینه باید برنامه‌ریزی‌های اصولی و لازم اتخاذ شود و دولت گام‌به‌گام با برنامه به سمت رسیدن به اهداف خود حرکت کند. ضمن اینکه ما در سال‌های گذشته تجربه کاهش شدید درآمدهای نفتی را داشته‌ایم، چنانکه در اوایل دهه 90 درآمدهای نفتی ایران به شدت کاهش یافت. در حال حاضر نیز در اوج تحریم‌های بعد از برجام، درآمدهای نفتی تقریباً مشابه وضعیت سال‌های گذشته است. دولت در آن زمان کوشید بودجه خود را بدون درآمدهای نفتی ببندد؛ اما متأسفانه بلافاصله بعد از برجام که درآمدهای نفتی افزایش یافت، دولت دوباره این درآمدها را به بودجه برگرداند، شاید آن زمان اگر دولت مقدار کمی از درآمدهای نفتی را به بودجه باز می‌گرداند و همه آن را در بودجه سرریز نمی‌کرد و دست‌کم برای مابقی آن در سرمایه‌گذاری برای تولید یا رشد اقتصادی برنامه‌ریزی می‌کرد، امروز به لحاظ اقتصادی وضعیت بهتری داشتیم. اگر دولت دوراندیشی می‌کرد یا احتمال هرگونه عقب‌نشینی یا زورگویی آمریکا را در برنامه‌های خود لحاظ می‌کرد و همه دلارهای ناشی از خام‌فروشی نفت را با دست و دلبازی هزینه امور جاری نمی‌کرد، شاید شرایط این‌گونه نبود.

مرتضی عزتی