حضرت زینالعابدین(ع) قانونی را یاد ما میدهد که خیلی پرقیمت است. میفرماید: «خودت را از همه پایینتر بدان.»؛ چرا؟ چون آن کسی که یک روز سنش از تو بیشتر است، فکر کن یک اللهاکبر از تو اضافه گفته در عمرش، پس او پیش خدا با ارزشتر است. سینهات را سپر نکن نگو من، نه منی وجود ندارد. آن کسی هم که از تو کوچکتر است، حساب کن یک گناه از تو کمتر دارد. پس همیشه خودت را در مسنترها پایینتر بدان؛ در کوچکترها هم پایینتر بدان، هر دو از تو بالاترند، هر دو. من یک روایتی دیدم، خیلی روایت مهمی است که پیغمبر(ص) میفرماید: «من قال لا اله الا الله مخلصا دخل الجنه»؛ اگر کسی خالص یک بار ابراز توحید کند اهل بهشت است. بعد هم خدا «فعال ما یشاء» است، یکی کم دارد قیامت کیسهاش را پر میکند، نمیگذارد به این راحتی مردم را به جهنم بکشند، کم دارد. این روایت از امامان ماست که روز قیامت یک کسی سرش را میاندازد حرکت کند برود جهنم، کجا میروی بنده من؟ خدایا دیگر جای من معلوم است، خودم که میدانم چه کارهام، چه کسی بودهام کارهایم هم که خراب بوده. ناقص بوده، خدا میگوید: بنده من، حالا فکر کن ببین یک کار به دردخور نداری؟ من به خاطر آن کار به دردخورت بگویم تو را برگردانند بروی بهشت؟ فکر میکند بعد میگوید: خدایا یک روز، یک جا یک بنده تو میخواست نماز بخواند، آب نداشت من آب داشتم، تشنه هم بودم به او گفتم: میخواهی نماز بخوانی؟ گفت: بله خیلی هم دلم میخواهد نمازم را با وضو بخوانم، گفتم: این آب! خدایا من به خاطر تو آن آب را به بندهات دادم با آن آبی که من بخشیدم این نمازش را خواند. خطاب میرسد ملائکه راهش را به جهنم ببندید، او را برگردانید. چه کسی مؤمن است با این همه آیه و روایت؟ شما مؤمن هستید، یقیناً. از کجا من میگویم، یقیناً؟ از اخلاقتان، عملتان، حالتان و کارهایتان پیداست، الا اینکه من باید ظرفیت خودم را توجه داشته باشم که اگر یک میلیون میتوانم در کار خیر بگذارم، ده هزار تومان نگذارم، که این در پیشگاه خداوند بیادبی است؛ «أَنْفِقُوا مِمّا جَعَلَکمْ مُسْتَخْلَفِینَ فِیهِ»؛ (الحدید/ 7). امامان ما جلسه میگرفتند، این روضهخوانیها برای زینالعابدین(ع)، امام باقر(ع)، امام صادق(ع)، موسیبنجعفر(ع)، حضرت رضا(ع) و بقیه است. داخل خانهٔ خودشان جلسه برای امام حسین(ع) میگرفتند یا به شاعری یا به اهل حالی میگفتند: روضه بخوان! اگر یک وقت روضهخوان، یا اهل حال نبود خود ائمه شروع میکردند روضه خواندن.
پرسش همیشگی دوستداران اهل بیت(ع) این است که چرا مردم کوفه حضرت سیدالشهدا(ع) را یاری نکردند؟! اگر به رفتار چند ساله کوفیان دقت کنیم، میتوانیم با آسیبشناسی آن و پیدا کردن نقطه انحرافشان خود را از آن آفات پاک کنیم. شهر کوفه در تاریخ اسلام شهر هزار رنگ معرفی شده است؛ شهری که قبل از اسلام متروکه شده بود، ولی پس از اسلام در سال 17هجری بازسازی شد. آنجا مرکز تجمع نظامیانی بود که با ایران میجنگیدند؛ افرادی که در شناخت وظایف سیاسی خود ضعیف و از تحلیل اتفاقات جامعه اسلامی ناتوان بودند و بصیرت نداشتند. هر کسی با مردم این شهر برخورد داشت، از خصوصیات اخلاقی آنها در رنج و عذاب میافتاد. برای نمونه، خلیفه دوم درباره مردم کوفه میگوید: «از شما مردم کوفه چه کشیدم! اگر مسلمان متقی را بر شما فرمانروایی دهم، میگویید ضعیف است و اگر گناهکاری را حکومت دهم، میگویید فاسق است.»(تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۴۳) امام علی(ع) نیز از یکسو میفرمایند: «من شما را از میان همه شهرها برگزیدهام و بر آن هستم که در میان شما فرود آیم، زیرا از مودت و محبت شما نسبت به خود که به خاطر خدا و پیامبر(ص) است، اطلاع دارم.» و از سویی دیگر میفرمایند: «بدنهای شما در کنار هم، اما افکار و خواستههای شما پراکنده است. سخنان ادعایی شما سنگهای سخت را میشکند. ولی رفتار سست شما دشمنان را امیدوار میسازد... .»(نهجالبلاغه، خ 29) موضع امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در برابر این مردم به همین شکل بود.(من تاریخ دمشق، المحمودی، ص ۱۹۷) گویا مردم کوفه در حد زبانشان اهل دین و حراست از دین بودند.
مردم این شهر چند ویژگی خاص داشتند: اول آنکه در شناخت امام خود که حق مطلق بود، ناتوان بودند. آنها سست عنصر بوده و در شناخت فضا، نیازهای جامعه اسلامی و وظایف خود تلاشی نداشتند. دوم آنکه دین را با تعصبهای قومی و قبیلهای مخلوط کرده بودند و به هیچ عنوان با یکدیگر به تفاهم نمیرسیدند. این اخلاق سبب میشد به راحتی عدهای با یکدیگر تبانی و علیه دیگری توطئه کنند. در کل، آنها ترکیبى ناهماهنگ داشتند و یک فرد یا گروه کوچک میتوانست با یک شایعه یا یک نمایش، جوّ حاکم بر شهر را تغییر دهد و اجتماعات را به سمت و سویی دیگر بکشاند و مسیر حق را منحرف کند. سوم اینکه اهل تفکر و تبادل نظر نبودند و سریع دست به شمشیر میشدند. البته این امر فقط به مردم کوفه اختصاص نداشت و خصوصیت عرب جاهلی بود. چهارم اینکه علما و بزرگان کوفه نیز زمانشناس نبودند و دین را در انجام عبادات خلاصه کرده بودند. آنها جایی که باید سکوت میکردند، قیام میکردند و جایی که باید قیام میکردند، سکوت میکردند.
آنها هیچگاه نتوانستند کاری را با هم به اتمام برسانند. نتیجه یاری نکردن امام حسین(ع) از سوی مردم کوفه، کشته شدن دهها هزار نفر در شورشها، قیامها و در زندانها به دست والیان و خلفای جور بود. از سال 65 هجری، یعنی چهار سال پس از شهادت امام حسین(ع) تا حدود 340 هجری، به جز شورشها و قیامهای کوچک و بینتیجه، هفت قیام بزرگ صورت گرفت که در بیشتر این قیامها به دلیل بیوفایی مردم کوفه، نتیجهای جز شکست حاصل نشد. خیانت این مردم به رهبران هر قیامی سبب شکست آنها میشد که نمونه بارز آن پس از امام حسین(ع)، قیام مختار و قیام زیدبنعلی بود، البته در قیام توابین هم آنطور که ادعا داشتند مرد میدان نماندند. اهل سیاست و مکر آنها را با زمزمهای فریب میدادند و رأیشان را عوض میکردند. در حقیقت، مردم کوفه بلوغ فکری و دینی پیدا نکرده بودند و دشمنشناس نبودند. ضعف اصلی آنان این بود که به حضرت سیدالشهدا(ع) اعتماد نکردند، زیرا حق و امام بر حق را نشناختند.
سید مرتضی رضایی
خداوند در قرآن کریم بارها مسلمانان را به منزلت پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) تذکر داده و در بسیاری از آیات به طور مستقیم به ایشان و مقامشان اشاره کرده است. این صراحت تا حدی است که هیچ نیازی به وجود اسم اهل بیت(ع) در قرآن نیست؛ زیرا معانی و مفاهیم ذکر شده را به هیچ عنوان نمیتوان بر افرادی دیگر منطبق کرد و به جز تفسیر آن، که بر شأن نزول استوار است، تفسیر دیگری قابل انطباق بر این آیات نیست. نمونه بارز آن آیه 55 سوره «مائده» است که خداوند میفرماید: «إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ». در این سالها افراد زیادی خواستند معنا و مفهوم حقیقی آیات و حتی شأن نزولشان را تحریف کنند، اما نتوانستند.
در قرآن آیات بسیاری وجود دارد که به امام حسین(ع) اشاره میکند و مفسران شیعه و اهل سنت متواتر آن را ذکر کرده و مصداقش را حضرت دانستند. یکی از این آیات در سوره «احقاف» است که میگوید: «ما به انسان توصیه کردیم که به پدر و مادرش نیکی کند، مادرش او را با ناراحتی حمل میکند و با ناراحتی بر زمین میگذارد؛ و دوران حمل و از شیر بازگرفتنش سی ماه است؛ تا زمانی که به کمال قدرت و رشد برسد و به چهل سالگی بالغ شود.»(احقاف/ 15) تعداد ماهها در همه تفاسیر بر دوران حمل و شیردهی حضرت یحیی(ع) و حضرت امام حسین(ع) منطبق است که در مجموع سی ماه میشود. اما اشاره به پریشانحالی صدیقهطاهره(س) در دوران حمل حضرت یحیی را از مصداق خارج کرده است.
آیه بعدی در سوره فجر است: «ياأَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ، ارْجِعِي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً»؛ ای نفس آرام یافته به سوی پروردگارت بازگرد. در حالی که هم تو از او خشنودی و هم او از تو خشنود است.(فجر/ 27 و 28) امام صادق(ع) میفرمایند: «سوره فجر را در نمازهای واجب و مستحب خود بخوانید که آن سوره حسینبنعلی(ع) است و بدان تمایل ورزید(تا) خدا شما را مورد رحمت خود قرار دهد. ابواسامه که در مجلس حاضر بود، پرسید: چگونه این سوره به حسین(ع) اختصاص یافته است؟ امام(ع) در پاسخ فرمود: «آیا سخن خدا را نشنیدی که فرمود: «یا ایتها النفس المطمئنه...» منظور از نفس مطمئنه، حسین(ع) است که روح آرام یافتهای دارد و هم او از خدا و هم خدا از او خشنود است.(بحارالأنوار، ج ۲۴، ص ۹۳)
همچنین آیه اول سوره «مریم»، یعنی «کهیعص» که در روایتی حضرت صاحبالامر(عج) آن را اینطور بیان فرمودند: «... «ک» اشاره به کربلای امام حسین(ع) است. «ه» اشاره به شهادت عترت پاک است. «ی» اشاره به نام یزید است که در حقّ حسین(ع) ظلم کرد، «ع» اشاره به عطش حسین(ع) و «ص» اشاره به صبر آن بزرگوار است...» (الاحتجاج، ج ۲، ص ۴۶۳) شاید برخی مفسران انطباق آیات با امام حسین(ع) را ذکر نکرده باشند، اما هیچ کسی نتوانسته آنها را انکار کند.
محمدرضا قضایی