فراز و فرود حشمت‌الله طبرزدی ‌ـ 2

چرخش و تلون شخصیتی از مختصات همه کسانی است که به مرحله ثبات باور و اعتقاد نرسیده‌اند. از این منظر، «حشمت طبرزدی» نوسانی از یک فرد رادیکال انقلابی تا سکولار لیبرال‌نمای افراطی را در زندگی سیاسی خود به تصویر می‌کشد. نشریه «پیام دانشجو» که طبرزدی منتشر می‌کرد، روزگاری مدافع سرسخت مرحوم هاشمی‌رفسنجانی و دولت او بود؛ اما روزگاری هم به افشاگری‌هایی درباره دولت وی دست زد که بی‌سابقه بود. این نشریه همچنین محوریت افشاگری و پیگیری یکی از جنجالی‌ترین پرونده‌های تاریخ انقلاب، یعنی پرونده مربوط به برادر محسن رفیق‌دوست را بر عهده گرفت که در نتیجه یکی از متهمان این پرونده، یعنی «فاضل خداداد» به اعدام و دیگر متهم این پرونده، یعنی «مرتضی رفیق دوست» به حبس ابد محکوم شد.طبرزدی در مصاحبه با «شهرگان» گویی خود نیز متوجه سیر نوسانی تندروانه حیات سیاسی خودش است و از این رو، این گونه خودش توصیف می‌کنند: «من یک فرآیند طولانی را طی کردم. در ابتدا و در سال‌های 1356 و 1357 یک نیروی طرفدار انقلاب اسلامی بودم و به همین خاطر در بحبوحه انقلاب هم به دلیل فعالیت‌های دانشجویی برای مدتی از دانشگاه اخراج شدم. پس از پیروزی انقلاب اسلامی با جدیت در انجمن اسلامی فعالیت کرده و در دوره سال‌های 1358 تا 1362 به عضویت وحدت تحکیم و سپس شورای مرکزی آن درآمدم. من در جنگ هشت ساله ایران و عراق هم شرکت فعال داشتم و هزینه دادم... پس از آن در سال 1373 به صف منتقدین موجود پیوستم. یعنی نسبت به رفتار و عملکرد مجموعه مسئولان جمهوری اسلامی انتقاد داشتم و تا سال 1375 از طریق هفته‌نامه دانشجو، برگزاری تجمع‌های سیاسی و فعالان از طریق اتحادیه اسلامی دانشجویان و دانش‌آموختگان به نقد، مخالفت و افشاگری پرداختم... و به مرور در سال 1375 من به صف منتقدین ولایت فقیه نزدیک و در سال 1376 خواستار تغییراتی در ساختار قانون اساسی شدم و نهایتاً با صدور اعلامیه‌ای تحت عنوان «ساختار سیاسی آینده ایران» در فروردین ماه سال 1378 یعنی مدتی پیش از حادثه ۱۸ تیر 1378، صراحتاً اعلام کردیم که ما (جبهه متحد دانشجویی) خواهان یک جمهوری دموکراتیک و آزاد از مذهب هستیم و به نحوی می‌توان گفت که از اینجا به بعد سکولاریسم را پذیرفتم».1

پی‌نوشت:

خود زندگی‌نامه نوشت کوتاه، حشمت‌الله طبرزدی، بخش یک، وبگاه حشمت‌الله طبرزدی، ۲۲ شهریور ۱۳۹۲.

نظریه نظام انقلابی‌ - 18

فرمول‌بندی و تبیین نظریه نظام انقلابی، مستلزم پرداختن به تناقض نمای جوشش انقلابی و نظم سیاسی ـ اجتماعی ساختارهای نظام سیاسی کشور در قالب بررسی رابطه و نسبت دو مفهوم بنیادی تشکیل‌دهنده این اصطلاح، یعنی «نظام» و «انقلاب اسلامی» است. این مهم زمانی حاصل خواهد شد که این نسبت‌سنجی در قالبی منطقی و با لحاظ دیدگاه‌‌های رایج درباره موضوع انقلاب اسلامی و نظام برخاسته از آن صورت پذیرد؛ از این رو با توجه به برداشت‌های متفاوتی که در فضای نخبگانی جامعه، متأثر از نظریه‌های متعارف در جامعه‌شناسی و علوم سیاسی از مفهوم انقلاب اسلامی و باور به استمرار داشتن یا نداشتن آن وجود دارد، این رابطه و نسبت تسامحاً به اشکال تباین(جداانگاری)، تضاد(تقابل)، تساوی(یکسان‌پنداری) و تعامل (همزیستی) متصور خواهد بود که در چند شماره از این ستون بررسی خواهد شد.  درباره نسبت تباین یا جداانگاری دو مفهوم «نظام» و «انقلاب» دو دیدگاه مطرح است: دیدگاه نخست، انقلاب اسلامی را یک حادثه و واقعه در نظر می‌گیرد و معتقد است با سقوط ستمشاهی رژیم پهلوی به پایان رسید و در 12 فروردین 1358 نظام جمهوری اسلامی ایران استقرار یافت. این دیدگاه متأثر از نگاهی است که انقلاب‌ها را پدیده‌های زودگذر در تاریخ جوامع بشری می‌داند و مأموریتش سرنگونی یک نظام سیاسی و استقرار نظام سیاسی جدید می‌داند. مبتنی بر این دیدگاه، انقلاب اسلامی به پایان رسیده و لازم است مانند یک نظام سیاسی متعارف و نه انقلابی عمل کند. در این فرض، گروهی هستند که بیان می‌کنند باید سیاست‌های اعلامی انقلابی باشد؛ اما سیاست‌های اعمالی، پراگماتیک و عمل‌گرایانه باشد. اما به‌طور کلی معتقدان به این دیدگاه می‌گویند، انقلاب اسلامی تاریخی دارد که با وقوع تغییرات جهانی به سر آمده و اکنون باید تلاش‌ها معطوف به ساختن جمهوری اسلامی به مثابه الگویی برای دیگر کشورهای منطقه باشد؛ از این رو اگر برخی اصول انقلاب با روندهای حاکم بر جهان متعارض باشد، اقتضای روزآمد بودن این است که از آن اصول به نفع الگوسازی صرف نظر شود.  درست در نقطه مقابل این دیدگاه، تفکری وجود دارد که به نوع دیگری می‌توان جداانگاری انقلاب اسلامی و نظام را از آن برداشت کرد. از این منظر باید تفکیکی میان انقلاب اسلامی به معنای آرمان‌های بلند و جهانی آن و جمهوری اسلامی به مفهوم نظام سیاسی دولت‌ـ ملت قائل شد و موضوع اصلی را باید آرمان‌ها و استقرار شعارهای انقلاب دانست که برای تحقق آن می‌توان از ساختارها هم عبور کرد و هیچ چیز نباید مانع و سد راه این موضوع باشد. قائلان به این دیدگاه می‌گویند علت‌العلل انقلاب اسلامی برپایی کامل آرمان‌ها و شعارهای آن بوده است و به این بهانه که ما انقلابی هستیم، ارکان و بنیان‌های نظام را زیر سؤال می‌برند یا اگر در مسئله‌ای ساختار کنونی نظام، قابلیت تحقق آن را نداشت، می‌توان از آن عبور کرد و معطل نماند.در شماره بعدی به دلایل رد نسبت جداانگاری اشاره خواهیم کرد.

محسن‌محمدی‌الموتی

اندیشه‌سیاسی‌علامه نائینی-17

به زعم محققان و مورخان، آنچه «تنبیه‌الامه» علامه نائینی را در میان دیگر کتاب‌های منتشر شده درباره مشروطیت ممتاز می‌کند، این است که بحث‌های کتاب بسیار دقیق، منظم و جامع بوده و مطالبش پیوندهای منطقی دارد. ویژگی دیگر به اخلاق و منطق سیاسی مرحوم نائینی برمی‌گردد. وی که بحث خود را بر اساس «عقل» و «نقل»، یعنی هم استدلال‌های منطقی و هم احادیث و روایات اسلامی استوار کرده، عملاً وارد کارزار مبارزه و نهضت به همراه رهبران سه‌گانه مشروطه شد. بنابراین، آنچه در «تنبیه‌الامه» آمده، نه تنها دیدگاه‌های نائینی را بیان می‌کند؛ بلکه نشان‌دهنده موضع سیاسی رهبران ثلاث مشروطیت، ‌یعنی حضرات آیات آخوندخراسانی، خلیلی‌تهرانی و عیدالله مازندرانی است که به سخنگویی نائینی به منصه کتابت رسیده است. پس از فتح تهران به دست مشروطه‌خواهان و بی‌اعتنایی آنان به رهبران روحانی مشروطه و شهادت افرادی، چون شیخ فضل‌الله نوری، سیدعبدالله بهبهانی و... افکار عمومی ملت ایران برضد مشروطه‌خواهان برانگیخته شد و چنانکه مشهور است آیت‌الله نائینی باقی‌مانده کتاب خود را جمع‌آوری کرد و دیگر حتی نام مشروطه را بر زبان نیاورد و به هیچ گفت‌وگویی که مربوط به مشروطه بود، گوش نداد و به عبارت دیگر از سیاست کناره جست و فعالیت علمی کرد؛ ولی این دوری از سیاست به درازا نکشید. هنگامی که قوای روسیه و انگلستان به دنبال اتمام حجت به ایران وارد شمال و جنوب کشور شدند، نائینی تصمیم گرفت به همراه آخوند خراسانی و بسیاری از علما و طلاب و فضلای شیعه عراق به کاظمین بیاید تا از آنجا رهسپار ایران شود؛ اما مرگ نابهنگام خراسانی این سفر را ناتمام گداشت و علما در کاظمین متوقف شدند و 13 نفر را از میان خود برگزیدند و هیئتی را تشکیل دادند تا کارهای لازم را انجام دهد. یکی از اعضای این هیئت نائینی بود. آنان سوگند یاد کردند در اجرای هدف جنبش علما بر ضد بیگانگان، وفادار و امین باشند. این هیئت مسئول ارتباطات و تلگراف‌های مبادله شده و محرمانه نگاه داشتن محتوای آنها بود. این هیئت تلگراف‌های بسیاری به دولت ایران فرستاد تا از روس‌ها بخواهد هرچه زودتر خاک ایران را ترک کنند و تهدید کرد که در غیر این صورت علما به سوی ایران حرکت خواهند کرد.1 در جریان مبارزات استقلال‌طلبانه و ضد استعماری مردم عراق، نائینی همراه با مرجع اعلای شیعیان، سیدابوالحسن اصفهانی در برابر دولت موقت و انتصاب ملک فیصل موضع‌گیری کردند. آنها به منظور تحقق استقلال کامل و تشکیل حکومت مقید به مجلس و مستقل از بیگانگان با کاندیداتوری فیصل یا هر کاندیدای دیگری که تحت نفوذ انگلیس عمل می‌کرد، مخالف بودند. همچنین آنها پس از حمله وهابی‌های حجاز به جنوب عراق تلگرافی به شیخ محمدمهدی خالصی که در کاظمین می‌زیست، فرستادند و او را برای تبادل نظر و مشورت به کربلا دعوت کردند. انگلیسی‌ها پس از مدتی برای فلج کردن مبارزه، اندیشه تشکیل حکومت به دست علما را رواج دادند که با درایت سیدابوالحسن اصفهانی، نائینی و شیخ محمدمهدی خالصی و مخالفت آنها این توطئه ناکام ماند.

منبع:

محمدحسن رجبی، علمای مجاهد، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، پاییز 1382، ص 506.

فتح‌الله پریشان