گفتاری از حجت‌الاسلام والمسلمین عالی

چهارده معصوم بزرگوار ائمه ما(ع) بلاهای‌شان دو قسم تنبیهی و ترفیعی نیست که یک قسمش کفاره عمل‌شان باشد و یک قسم بلاهای ترفیعی. نه، چهارده معصوم(ع) بلای‌شان فقط ترفیعی است. فقط برا درجه دادن و بالا بردن است. آنها دیگر بلاهای کفاره‌ای ندارند؛ چون گناهی، مکروهی و ترک اولی‌ای نداشتند که خدا به آنها چوب بزند. پس بلاهای آنها فقط ترفیعی است.

در مجلس یزید (لعنت‌الله علیه) یزید به امام سجاد(ع) رو کرد و این آیه را خواند: «وَ مَا أَصَابَکم مِّن مُّصِیبَهٍ، فَبِمَا کسَبَتْ أَیدِیکمْ وَ یعْفُو عَن کثِیرٍ»؛ (شوری/ 30) این مصیبت‌هایی که به سرتان می‌آید به واسطه اعمال و گناهان خودتان است؛ یعنی می‌خواست به اهل‌بیت(ع) کنایه بزند این رنج‌هایی که می‌برید، این مصیبت‌هایی که به سرتان می‌آید، اینها به‌خاطر اعمال خودتان است.

امام سجاد(ع) فرمودند: «این آیه برای ما نیست؛ این آیه مربوط به ما اهل بیت نیست. آیه‌ مربوط به ما اهل‌بیت این است: «مَا أَصَابَ مِن مُّصِیبَهٍ فِی الْأَرْضِ وَلَا فِی أَنفُسِکمْ إِلَّا فِی کتَابٍ مِّن قَبْلِ أَن نَّبْرَأَهَا إِنَّ ذَلِک عَلَی اللَّهِ یسِیرٌ»؛ (حدید/ 22) خداوند متعال می‌فرماید، یک‌سری مصیبت‌های زمینی مانند زلزله، سیل، بلاهای این چنینی و مصیبت‌ها و بلاهای جانی و جسمی بر سر شما می‌آید که این بلاها از قبل از عالم خلقت مقدر شده بود برای تربیت شما، برای بالا بردن شما، برای درجه دادن. یعنی یک‌سری بلاهایی داریم که آنها فقط برا درجه است، چوب نیست.

امام سجاد(ع) می‌فرمایند این آیه برای ماست. بلاهای ما بلاهای ترفیعی است. خدا نخواسته به ما چوب بزند با عاشورا، با کربلا، با این بلاهایی که به سر ما آمده است. در بین بلاهای ترفیعی درجات و عظمت بلاهای طبیعی با هم متفاوت است. یعنی بعضی از بلاهای ترفیعی هست که برا بعضی از بندگان خوب خدا پیش می‌آید، خداوند متعال به واسطه آن بلا خود آن مؤمنی را که در دل بلا قرار گرفته و صبور است و خالصانه صبر می‌کند، فقط او را می‌کِشد بالا، گاهی مواقع اینجور است که عظمت بلا اینقدر بزرگ است که خداوند متعال نه فقط آن مؤمن بلاکش را بالا می‌برد، بلکه به واسطه بلاکشی آن مؤمن یک رحمتی نازل می‌کند. بر دیگران هم یک سفره رحمتی از بلاکِشی آن مؤمن باز می‌شود.

اشاره‌ای به مفهوم خیرة الله و ابن خیرته و نسبت آن با آفرینش امام حسین(ع)

در زیاراتی که برای امام حسین(ع) وارد شده، این فراز آمده است: «السلام علیک یا خیرة الله و ابن خیرته»؛ سلام بر تو ای برگزیده الهی و كسی كه سراسر خیر است و از هر شری به دور است. و «ابن خیرته» فرزند برگزیده الهی كه امیرمؤمنان(ع) هم، برگزیده خدا و دور از هر شری است. (بلدالامین، کفعمی، ص 269) یکی از اهداف اصلی زیارات ائمه معصوم(ع) نشان دادن جایگاه و منزلت آنها و معرفی ایشان است. ما در زیارات، متوجه مقام ائمه معصوم(ع) می‌شویم، ضمن آنکه از اصلی‌ترین کارهای ایشان هم اطلاع پیدا می‌کنیم. برای نمونه، جمله «اَشهَدُ اَنَّکَ قَد اَقَمتَ الصَّلاةَ وَ آتَیتَ الزَّکاةَ وَ اَمَرتَ بِالمَعروفِ وَ نَهَیتَ عَنِ المُنکَر» که در زیارت وارث و دیگر زیارات و ادعیه مأثور و غیرمأثور آمده است، به فعلی از افعال حضرات معصوم(ع) اشاره دارد که مشترک بوده و از مهم‌ترین اقدامات ایشان است. «خیر» به معنای خوبی، نیکی، لطف و بهترین‌ در مقابل «شر» به معنای بد، بدترین و بدی کردن است. این فراز به ما می‌گوید خداوند به ما لطف کرده و بهترین‌ها را ما معرفی کرده است؛ زیرا هر چه از سوی خداوند برای ما می‌آید، خوب و نیک و لطف است که این خیر بودن در ساحت اهل بیت(ع) دیده می‌شود. خداوند بهترین دین را به وسیله پیامبر اکرم(ص) به ما ابلاغ فرموده است. پیامبر(ص) می‌فرمایند: «لاضَرَرَ وَ لاإِضْرَارَ فِی الإِسلام‏، فَالإِسلَامُ یَزِیدُ الْمُسْلِمَ خَیْراً وَ لایَزِیدُهُ شَرّاً»؛ در اسلام هیچ ضررى نیست و ضرر زدن به دیگران نیز ممنوع است، پس اسلام به مسلمان خیر مى‌‌رساند و شر نمى‌‏رساند. (من‌لا‌یحضر، ج ۴، ص ۳۳۴) قرآن بهترین‌های امت را نیز به ما معرفی می‌کند و می‌فرماید: «شما بهترین امّتى بودید كه به سود انسان‌ها آفریده ‌شده‌اید. امر به معروف و نهى از منكر مى‌كنید و به خدا ایمان دارید.» (آل‌عمران/ 110) منظور از «بهترین امت» در این آیه اهل بیت(ع) معرفی شده‌اند. امام باقر(ع) می‌فرمایند: «کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ»؛ ما [اهل بیت] هستیم. (البرهان، ج ۲، ص ۷۳۲) همچنین آمده است، عبدالله‌بن‌سنان این آیه را برای امام صادق(ع) خواند و معنای «کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ» را موسع گرفت. امام(ع) با تندی به او فرمودند: «بهترین امّت بودید که امیرالمؤمنین(ع)، امام حسن و امام حسین(ع) را کشتید؟! سپس فرمودند: «مگر ملاحظه نمی‌کنی که خداوند آنها را با این امتیازها می‌ستاید؛ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِالله». (بحارالأنوار، ج ۲۴، ص 154)  اولین فایده «خیر» دفع شر است و وجود خیر سبب می‌شود اشرار و شرارت‌های جنی و انسی، مادی و معنوی از مردم دوری کنند تا مردم در دنیا و آخرت بهره کاملی از زندگی ببرند. محمدبن‌عرفه می‌گوید: از امام رضا(ع) شنیدم که مى‏فرمودند: «بایستی كه به معروف امر و از منكر نهی كنید [اگر اینكار را نكردید] افراد بدكردار بر شما مسلط خواهند شد [در این حال] خوب‌های‌تان دعا می‌‌كنند، اما مستجاب نمى‏شوند.» (اصول كافی، ج ص 56) پس منظور از «خیرةالله» کسی است که هم خیر است و هم با اقداماتش شر و شرارت را از سر انسان‌ها دور می‌کند. کسی که بهترین انسان‌های امت باید رهروش باشند تا بتوانند به مردم و جامعه خیر برسانند. امام حسین(ع) به محمد حنفیه فرمودند: «من برای رسیدن به مقام و مال دنیا فساد و ستم در جامعه اسلامی قیام نكرده‌ام. من فقط برای اینكه جامعه اسلامی را اصلاح كنم قیام كرده‌ام. اراده دارم تا امر به معروف و نهی از منكر كنم و به روش جدّم و پدرم علی‌ابن‌ابی‌طالب(ع) رفتار نمایم.» حضرت سیدالشهدا(ع) در این بیان اولاً خود را «خیر» معرفی کرده و ارتکاب هر گونه شرارت را در قیام‌شان نفی می‌کنند و ثانیاً شرارت‌ها و اشرار زمان را هم معرفی می‌فرمایند.

قال صادق(ع): «مَنْ أَرَادَ اللَّهُ بِهِ الْخَیرَ قَذَفَ فِی قَلْبِهِ حُبَّ الْحُسَینِ(ع) وَ حُبَّ زِیارَتِهِ...»؛ هر کس که خدا خیرخواه او باشد، محبت امام حسین(ع) و شوق زیارتش را در دل او می‌اندازد... . (وسائل‌الشیعه، ج 10، ص 388) وقتی نتیجه محبت امام حسین(ع) دفع شر و دوری از اشرار باشد و این لطف خداوند به هر انسان که محبت امام(ع) را در دل دارد در نظر گرفته شود، درک مقام امام(ع) و ضرورت محبتش بیشتر می‌شود؛ اما وظیفه محبان حضرت اباعبدالله(ع) این است که در راستای خلیفة‌اللهی برای ایجاد و ازدیاد محبت حضرت سیدالشهدا(ع) تلاش کند و با خیری که خداوند برای ما در نظر گرفته، هر گونه شر و فساد را از خود و اطرافیان خود دور کنند. اینجاست که می‌توانیم عظمت امام حسین(ع) و عظمت محبت، زیارت، اشک و عزاداری برای ایشان را بفهمیم و به فلسفه اینکه خداوند پاداش یک قطره اشک بر امام حسین(ع) را بخشش تمامی گناهان در نظر گرفته، پی ببریم. تاجایی که امام صادق(ع) می‌فرمایند: «اگر زائر من می‌دانست، آنچه را که خداوند برای او مهیا کرده است، شادی‌اش بیشتر از غمش می‌شد و همانا زائر امام حسین(ع) از زیارت برمی‌گردد، در حالی‌که هیچ گناهی بر او باقی نمی‌ماند.» (وسائل‌الشیعه، ج 14، ص 423)

سیدحسین خاتمی خوانساری

آیات بسیاری در قرآن انسان را به تقوای الهی و عمل صالح امر می‌کند و عاقبت مؤمنان و کافران به دستورات الهی را متذکر می‌شود. منظور از تقوای الهی از سوی پیامبر(ص) و ائمه(ع) و حتی صحابه به طور متواتر به گوش مردم رسید و همه می‌دانستند چه اعمالی می‌تواند آنان را از دوزخ نجات دهد و به سمت بهشت رهنمون کند؛ برای نمونه، در احتجاجاتی که شخص امام حسین(ع) با معاویه داشت، همه شنیده بودند که تقوای الهی و ایمان کامل به دست نمی‌آید، مگر با تأسی به قرآن و اهل بیت(ع). امام حسین(ع) حتی پس از شهادت نیز بر این اطاعت و تنها راه نجات تأکید کرد و تکلیف دوستان و دشمنان را مشخص فرمود. این اشاره امام(ع) برای آیندگان ماند تا وظیفه خود را بشناسند و به آن عمل کنند. یکی از آیاتی که از سر بریده امام(ع) در طی مسیر به سمت شام و پس از آن شنیده شد «وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ» بود. خداوند در این آیه به ایمان کامل و عمل صالح امر کرده و فرموده است: «إلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ وَ ذَكَرُوا اللهَ كَثِيراً وَ انْتَصَرُوا مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ»؛ مگر کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام می‌دهند و خدا را بسیار یاد می‌کنند و به هنگامی که مورد ستم واقع می‌شوند به دفاع از خویشتن (و مؤمنان) برمی‌خیزند (و از شعر در این راه کمک می‌گیرند)؛ آنها که ستم کردند به زودی می‌دانند که بازگشت‌شان به کجاست! (شعرا/ 227) این آیه که درباره شاعران با ایمان و مدافع حق صحبت می‌کند، این‌گونه تفسیر شده است که منظور از ایمان، اعتقاد داشتن به اهل بیت(ع) و عمل صالح، عمل به امر اهل بیت(ع) است. امام باقر(ع) می‌فرمایند: «الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ»؛ کسانی که به خداوند و رسولش و صاحبان امر؛ امامان معصوم(ع) ایمان آورده و در آنچه ایشان به آن فرمان می‌دهند، از آنها پیروی می‌کنند؛ این همان ایمان و عمل صالح است. ابن‌عبّاس نیز می‌گوید: «این آیه در مورد ستمکاران در حقِّ علیّ‌بن‌ابی‌طالب(ع) نازل شده است.» (بحارالأنوار، ج ۴۲، ص ۲۳۷) پیامبر(ص) در حدیثی بلند به این موضوع اشاره می‌فرمایند: «از دست منکران فضیلت ایشان(امام حسن و امام حسین(ع)) و ضایع‌کنندگان حقوق‌شان، بعد از مرگم به خداوند شکایت می‌برم و خداوند خوب ولیّ و سرپرستی است و او یاور شایسته‌ای برای خاندانم و امامان امّت من است و از کسانی که حقّ‌شان را انکار می‌کنند انتقام می‌گیرد؛ وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنقَلَبٍ یَنقَلِبُونَ.» (کمال‌الدین، ج ۱، ص ۲۶۰) حضرت اباعبدالله(ع) با خواندن این آیه در چندین موقف و منزل به دشمنان هشدار می‌دهد که عمل آنها ظلم بوده و به زودی پاسخ ظلم‌شان را می‌گیرند، اما از آنجا که هدف امام حسین(ع) اول هدایت آنها بود، با این تذکر به آنها می‌فهماند که تا فرصت دارند باید توبه کرده و این جنایت خود را جبران کنند و خود را از عقوبت آن نجات دهند، اما متأسفانه عده کمی آن را فهمیدند.

محمدرضا قضایی

وضعیت شامات در زمان امام حسین(ع) ‌ـ ۲

در کتب معتبر تاریخی آمده است، وقتی عثمان به معاویه نامه نوشت و از او کمک طلبید، معاویه در اعزام لشکر خود تعلل کرد. وقتی هم که آنان را به کمک عثمان فرستاد، دستور داد بیرون از مدینه اتراق کنند تا دستور بعدی‌اش بیاید که این اطاله وقت سبب قتل عثمان شد. هدف معاویه آن بود که پس از عثمان ادعای خلافت کند و قدرت را به دست بگیرد. هنگامی که مردم به سمت علی(ع) رفتند، او با تفرقه‌افکنی میان اصحاب رسول خدا(ص) و امیرالمؤمنین(ع) با ایشان مقابله کرد. مردم شام که مسلمان به اسلام معاویه بودند، در غیاب خلیفه‌ای قدرتمند که معاویه را به کنترل خود درآورد هر آنچه نیروهای تبلیغاتی او می‌گفتند و می‌خواستند، پذیرفته و فریب ظاهرسازی‌های معاویه را می‌خوردند. معاویه دستور داد علی(ع) را بر سر منابر لعن و نفرین کرده و انواع اتهامات را بر ایشان وارد کنند و بذر نفرت از علی(ع) را در دل مردم بکارند تا سال‌های سال از درخت آن میوه بچینند. درختی که با تبلیغات سوء تنومند شد و سال‌های سال مسلمانان را به بیراهه برد. ابوسلمه می‌گوید: «هاشم‌بن‌عتبه در صفین با گروهی از قاریان به میدان رفت. جوانی از قبیله غسّان جلو آمد که در رجزهایش از خون‌خواهی عثمان سخن می‌گفت. لشکر امیرالمؤمنین(ع) را قاتل خلیفه مسلمین خواند و بر علی(ع) دشنام داد. هاشم، او را نصیحت کرد. اما جوان در پاسخ هشام گفت: من از روی اعتقاد با شما می‌جنگم؛ چرا که به من گفته‌اند، رهبر شما نماز نمی‌خواند و عامل ریخته شدن خون عثمان است! هشام که متوجه شد، جوان فریب خورده و هدف را گم کرده، علی(ع) را برایش معرفی کرد و گفت: آیا می‌گویی مولای ما نماز نمی‌خواند؟ او اولین کسی بود که با رسول خدا(ص) نماز گزارد. فقیه‌ترین خلق خدا در دین خداست و نزدیک‌ترین خلایق به پیامبر اسلام(ص) است و اما این کسانی که با من می‌بینی همگی قاریان کتاب خدا هستند که شب‌ها را به عبادت می‌گذرانند. او عاملان انحراف این جوان را نیز معرفی کرد و گفت: تو را در دینت گمراه نکردند مگر آنها که از اشقیا بوده و فریبکارند.» (طبری، ج ۳، ص ۹۴) این گفت‌وگو سبب شد جوان غسانی، پشیمان شده و توبه کند. همچنین مسعودی می‌نویسد: «بعد از جنگ صفین در نزدیکی شام یک عراقی سوار بر جملی بود که یک شامی جلو رفت و شتر او را گرفت و گفت این ناقه برای من است. آنها نزاع کردند و نزد معاویه رفتند. آن شامی پنجاه شاهد آورد و شهادت دادند که این ناقه برای مرد شامی است. معاویه هم بر طبق شهادت آنها حکم کرد و گفت که ناقه را بردار و برو... وقتی مجلس خلوت شد، معاویه به آن عراقی گفت: جلو بیا! شترت چقدر قیمت داشت؟ گفت: فلان مقدار می‌ارزید. معاویه بیش از آن، به او داد و راضی‌اش کرد. بعد گفت: می‌خواهم پیغامی به تو دهم! وقتی به کوفه رفتی از قول من به علی(ع) بگو: معاویه گفت صد هزار مرد شمشیر زن در شام دارم که اگر به آنها بگویم جمل، ناقه است همه می‌گویند: بله، ناقه است!» (مسعودی، ج ۳، ص ۴۱) تبلیغات معاویه در ماجرای کربلا نیز مؤثر بود. رسانه‌هایی که حق را در چشم مردم ناحق جلوه دادند و ناحق را حق. امام حسین(ع) که نمی‌توانست به شامات دسترسی پیدا کند، خانواده خود را در لباس اسارت به شام فرستاد تا مردم شام بیدار شده و از دین جعلی فاصله بگیرند. دینی جعلی که خلیفه‌اش در حالت مستی نماز می‌خواند و در سایه دین هوسرانی و کشتار می‌کرد. به عبارتی امام حسین(ع) از مخلوط شدن اسلام با کفر جلوگیری کرده و اعتقادات را تثبیت کردند.

سید مرتضی رضایی