اصرار و عجلهای که رئیس جمهور جمهوری خواه ایالات متحده در وضعیت کنونی برای به سرانجام رساندن بحث عادیسازی روابط بین کشورهای عربی با رژیم صهیونیستی دارد، تأکیدی که ترامپ بر قصد تعداد دیگری از کشورهای عربی (عمان، سودان، مغرب و البته عربستان سعودی) برای عادیسازی روابط خود با رژیم صهیونیستی دارد و نیز اعلام ناگهانی موضوع آمادگی بحرین برای عادیسازی روابط با این رژیم، دو نکته را در پشت پرده تحولات اخیر برجسته میکند.
تعجیل دونالد ترامپ برای عادیسازی روابط بین رژیم صهیونیستی با کشورهای مرتجع عربی با اهداف سیاسی و انتخاباتی انجام میگیرد. او که ظاهراً در کارزار رقابت با رقیب دموکرات خود (جو بایدن) عقب افتاده است، برخلاف اعتماد به نفسی که درباره پیروزی دوبارهاش بروز میدهد، نگران انتخابات آینده است؛ از همین رو تلاش میکند با ابزارهای گوناگونی این عقبماندگی را جبران کند. برای این منظور فشار خود را به کشورهایی، مانند امارات و بحرین افزایش داده است تا با کشاندن آنها به مراسم امضای توافق عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی، سیاست خارجی خود را موفق جلوه دهد. در راستای همین موضوع سیاست خارجی است که درباره موضوع توافق با ایران هم یک ادعای دروغ به دفعات و با این مضمون از زبان ترامپ شنیده شده است: «ایرانیها منتظرند تا انتخابات آمریکا برگزار شود. آنها میخواهند با جو بایدن توافق کنند. اگر من پیروز شوم یک ماهه و یا حتی در مدت زمان یک هفته با ایرانیها به توافق خواهیم رسید.» دست و پا زدنهای ترامپ برای موفق نشان دادن سیاست خارجی خود در حالی است که برای رأیدهندگان آمریکایی آنچه در آخرین درجه اهمیت قرار دارد، سیاست خارجی است؛ و تنها برای جلب نظر و همراهی لابی های صهیونیستی که نقش تعیین کننده ای در انتخاب آمریکا دارند مطرح میشود، از همین رو ترامپ فراموش نکرده است تا به صورت مداوم از این سخن بگوید که تا قبل ازانتخابات آینده واکسن مقابله با کرونا تولید و به صورت رایگان بین مردم توزیع خواهد شد. به این امید که شاید از این طریق بر بخشی از ناکامیهای خود در چهار سال گذشته سرپوش بگذارد.
درباره عادیسازی روابط بین رژیم صهیونیستی با امارات و بحرین را میتوان در مقدمهچینی برای امری بزرگتر ارزیابی کرد؛ سعودیها با مطرح شدن موضوع توافق بین ابوظبی و تلآویو نه تنها واکنشی منفی نشان ندادند، بلکه با عبور هواپیماهای صهیونیستی از آسمان خود برای رفتن به امارات هم موافقت کردند تا از این طریق نشان دهند سکوت آنها در قبال این توافق نوعی رضایت است. از سوی دیگر درباره اقدام بحرین که تابعی از سیاستهای عربستان سعودی است، تأکید عمده صاحبنظران بر این است که اقدام منامه با چراغ سبز عربستان سعودی صورت گرفته است. در واقع، سعودیها و شخص بنسلمان به دنبال ارزیابی واکنشهایی هستند که نسبت به موضوع عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی نشان داده میشود تا در صورت آماده بودن فضا خود نیز وارد این روند شوند. هرچند در ظاهر ریاض همچنان بر طرح موسوم به «ابتکار عمل عربی» (2001) تأکید دارد که براساس آن در صورت عقبنشینی رژیم صهیونیستی به مرزهای 1967، کشورهای عربی هم آن را به رسمیت شناخته و روابط خود را با این کشور عادی خواهند کرد. طرحی که اساساً مورد توجه مقامات تلآویو قرار نگرفته است و با توجه به دستاوردهایی که این رژیم در سالهای اخیر در نزدیک شدن با برخی رژیمهای عرب داشته، بعید است در آینده نیز عملی شود.
محمدرضا بلوردی
به تازگی مقامات آمریکایی از جمله معاون وزیر خارجه آمریکا، در اظهاراتی از برنامه واشنگتن برای ایجاد ناتوی آسیایی سخن گفتهاند. به گفته بیگون، دیپلماتهای آمریکایی در حال رایزنی با طرفهای گوناگون برای آمادهسازی مقدمات تشکیل این ائتلاف نظامی هستند.ناتوی آسیایی از زمانی طرح شد که نهادهای اطلاعاتی آمریکایی اعلام کردند تا سال ۲۰۳۰، اقتصاد چین به اقتصاد اول دنیا تبدیل خواهد شد. دو رویکرد متقابل درباره ناتو آسیایی مطرح است که اولی از سوی آمریکا مطرح شده است. رویکرد دیگری که به نوعی جنبه عملیاتی به خود گرفته، رویکرد ایران، روسیه و چین است.
رویکرد آمریکا
در راهبرد جدید آمریکا، در کنار ایران و روسیه، چین دشمن اصلی به شمار میآید و به همین دلیل تلاش میکند اتحاد استراتژیک با هند را عملیاتی کند. پروژه «ناتوی آسیایی»، از یک سو قصد بسیج کردن کشورهای حاضر در منطقه «ایندو پاسیفیک» عیله چین را دارد و از سوی دیگر قصد ایجاد ائتلافی جدید در برابر روسیه و ایران را دارد. آمریکا به این منظور روابط راهبردی خود را در «آسیا پاسیفیک» دنبال میکند و تلاش دارد تا هند را نیز وارد این منطقه کند که از آن به «ایندوـ پاسیفیک» یاد میکند. اکنون کشورهای حاشیه اقیانوس آرام و هند از اهمیت ویژهای برای آمریکا برخوردار شده و مقامات واشنگتن از لزوم تشکیل اتحادی نظامی همانند ناتو برای منطقه ایندوپاسیفیک صحبت به میان میآورند. ناتوی آسیایی از دید آمریکا، در مرحله اول شامل کشورهای آمریکا، ژاپن، استرالیا و هند و در مراحل بعدی کشورهایی همچون کره جنوبی، ویتنام و نیوزیلند را در بر میگیرد. هر چند آمریکاییها در حال رایزنی با کشورهای اعلام شده، بهویژه هند برای از بین بردن تردیدهای آنها در این رابطه هستند؛ اما واقعیت این است که هند به دنبال افزایش وزن منطقهای و فرامنطقهای خود است و به همین منظور و برای استفاده از ظرفیتهای آمریکا، روابط خود را با این کشور گسترش میدهد. در این میان، آمریکا تلاش میکند با ایجاد شکاف بین هند و چین، دهلینو را به خود نزدیکتر کند؛ اما هند مخالف تشدید تنش با چین بوده و از انجام مذاکره با پکن حمایت میکند.
درباره موضع هند باید گفت، این کشور به ناتوی آسیایی نخواهد پیوست؛ زیرا آمریکا هیچگاه در شرایط سخت به کمک هند نیامده و در حال حاضر نیز روسها یکی از اصلیترین تأمینکنندگان تسلیحات مورد نیاز هند هستند. آمریکا میخواهد سیاست خارجی هند را زیر سؤال ببرد و پیوستن هند به ائتلاف ناتوی آسیایی به معنای ضربه زدن به روابط دهلی با مسکو است.
رویکرد ایران، روسیه و چین
واقعیت این است که آمریکا برای مهار چین، روسیه و ایران، دنبال ناتوی آسیایی است؛ اما رزمایش مشترک دریایی ایران، روسیه و چین در خلیجفارس، خود تأیید و تأکید عملی بر این نکته است که پروژه مهار چین، ایران و روسیه، شکست خواهد خورد. همکاریهای سیاسی و نظامی ایران با روسیه بهویژه در سوریه و عراق و همکاریهای اقتصادی و سیاسی ایران با چین و امضای توافقنامه اقتصادی ۲۰ ساله و بیش از صد میلیارد دلاری بهویژه در بندر چابهار و خرید تضمینی نفت، عملاً این سه قدرت آسیایی را به یک ائتلاف شبیه ناتو نزدیک کرده است. بدون شک، با پیوستن سایر کشورهای آسیایی، میتوان به سمت ایجاد ناتوی آسیایی حرکت کرد تا ضمن حل و فصل بسیاری از مشکلات امنیتی منطقه، روابط سیاسی و اقتصادی را گسترش داد و اجازه نداد تا آمریکا و متحدان غربی و عربی آن از تروریسم در منطقه حمایت کرده و موجب تداوم و افزایش ناامنی و جنگ و خشونت در آسیا شوند.
اسماعیل باقری
سفر محمدجواد ظریف به روسیه بخشی از راهبرد فعال دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران برای تقویت مناسبات دوجانبه با مسکو و همچنین کاستن از تنشهایی است که قدرتهای فرامنطقهای در منطقه ایجاد کردهاند. این سفر در حالی انجام میشود که عرصه بینالملل نسبت به دهه گذشته وضعیت متفاوتی دارد. در وضعیت کنونی نه تنها قدرتهای جهانی، از جمله آمریکا قادر به اثرگذاری بر روندهای منطقهای نیستند. سفر وزیر خارجه جمهوری اسلامی ایران به مسکو نیز بر اساس این تغییر در مناسبات بینالمللی از چند جنبه مهم و کلیدی برخوردار است:
1ـ در روزهای اخیر ترامپ با وجود خروج از برجام، تلاش کرد سازوکار ماشه را با هدف بازگشت کامل تحریمهای ضد ایرانی فعال کند؛ از این رو میتوان گفت این سفر در کنار اظهار نظرهایی که این اقدام آمریکا را پشت پا زدن به مناسبتهای بینالمللی معرفی کردند، از ناکارآمدی سیاست خارجی آمریکا و انزوای هر چه بیشتر این کشور در صحنه بینالمللی حکایت دارد؛
2ـ همزمانی این سفر با رزمایش «قفقاز 2020» که با مشارکت روسیه، ایران، چین و برخی دیگر از کشورهای منطقه در جریان است، پیام مهم دیگری برای آمریکا و متحدان منطقهایاش دارد مبنی بر اینکه آنچه مناسبات منطقهای و معمای امنیت را در روابط کشورها رقم میزند، در دوره جدید به تحمیل اراده قدرتهای فرامنطقهای باز نمیگردد؛ بلکه منافع مشترک کشورها در حوزههای اقتصادی و امنیتی تعیینکننده است؛
3ـ در حالی که واشنگتن در تلاش است با افزایش انزوای بینالمللی ایران و تقویت تحریمهای جمهوری اسلامی رفتار منطقهای این کشور را کنترل کند و شکستهای خود در سوریه و عراق را جبران کند، ولی سفر مذکور و دیگر اقدامات منطقهای و حتی فرامنطقهای جمهوری اسلامی، از جمله صادرات بنزین و فرآوردههای نفتی به کشورهای دیگر جهان، از جمله ونزوئلا از گسترش مناسبات منطقهای و بینالمللی کشور ایران حکایت دارد، روابطی که به سادگی و با تهدید ابرقدرت رو به افولی، همچون آمریکا از هم نخواهد پاشید؛
4ـ به عنوان آخرین نکته به این موضوع نیز باید توجه کرد که تقویت روابط ایران و روسیه در پرتو سفر ظریف و اقداماتی از این دست با توجه به نزدیکی انتخابات آمریکا این پیام را برای رأیدهندگان این کشور خواهد داشت که سیاست خارجی آمریکا بر خلاف آنچه ترامپ تلاش دارد به مردم این کشور القا کند، در عمل شکست خورده و موفق به تحقق اهداف خود نشده است؛ از این رو موجب اثرگذاری منفی این موضوع بر اقبال رأیدهندگان به دولت کنونی آمریکا خواهد شد.
هر چند سفر ظریف به روسیه و دیدار با «لاوروف» در ظاهر امری طبیعی و ناشی از روابط معمولی دو کشور همسایه است اما آنچه این سفر را مهم کرده است، وضعیت کنونی منطقه و جهان و تلاش آمریکا برای انزوای ایران و تحت فشار قرار دادن کشورهایی، همچون روسیه و چین برای دور نگه داشتن آنها از ایران است، تلاشهایی که این سفر از بیثمر بودن آنها حکایت دارد.
محمدصادق مصطفوی
طرفداری پرخطر
آسوشیتدپرس: عربستان گفته است بدون راهحلی برای مسئله فلسطین، از متحدانش بحرین و امارات متحده عربی در ایجاد روابط دیپلماتیک پیروی نمیکند، حتی اگر این موضوع روابط پنهانی با اسرائیل را پرورش دهد. اینکه عربستان به منزله پایگاه قدرت عرب و مرکز ثقل اسلام، تفاهم مشابهی منعقد کند، جایزه دیپلماتیک نهایی برای اسرائیل است، اما پادشاهی سعودی هوشیار است که شهروندانشـ در همدردی با آرمان فلسطینـ از این موضوع با آغوش باز استقبال نخواهند کرد. با این وجود، عربستان در حال فشار برای تغییر تصورات عمومی درباره یهودیان از طریق طرفداری پرخطر از جامعهای است که مدتهای مدید از سوی نهاد روحانیت و رسانههای پادشاهی عربستان بدنام شده و از این طریق برای یک به رسمیت شناختن نهایی زمینهسازی کرده است. در این راستا، عربستان سعودی با ویرایش کتب درسی و تابوزدایی از خطبههای مذهبی، در حال پافشاری بر نوع دیگری از عادیسازی بعد از انصراف از ایجاد روابط رسمی با اسرائیل است.
شکسن راهبرد ترامپ
فارینپالیسی: پس از ناکامی گسترده ماه گذشته آمریکا در شورای امنیت سازمان ملل متحد، جایی که فقط جمهوری دومنیکن از قطعنامه پیشنهادی واشنگتن برای تمدید نامحدود تحریمهای تسلیحاتی علیه ایران پشتیبانی کرد، اکنون مشخص شده راهبرد ترامپ درباره ایران در رسیدن به هدف خود شکست خورده است. این سیاست همزمان نه تنها مقاومت هماهنگ دیپلماتیک، بلکه سرمایهگذاری در اقدامات متقابل اقتصادی با هدف دور زدن برتری دلار در نظم مالی جهانی را به دنبال داشته است.
آغاز صفبندیها
عماندیلی: عقبنشینی آمریکا از منطقه که گامهای اولیهاش از عراق و افغانستان برداشته شد، در واقع مقدمهای برای ایجاد خلأ در منطقه است. امکان دسترسی اسرائیل به آبهای خلیجفارس، زمینه را برای هر گونه منازعه میان ایران و اسرائیل فراهم میکند. مسئله صفبندیهای کنونی، به ضرر امنیت منطقه خلیجفارس خواهد بود و منافع این کشورها و نسلهای آتی را تأمین نخواهد کرد.
توسعه برنامه موشکی
ریسپانسیبل استیت کرفت: وقتی صدام حسین حملات موشکی به ایران را آغاز کرد، ایران توانایی تلافی نداشت. غرب ایران را تحریم کرد و این کشور مجبور شد برای سادهترین تجهیزات نظامی و موشکی به لیبی و کره شمالی متوسل شود. ایران نیروی هوایی پیشرفتهای هم نداشت. این وضعیت به احساس نیاز در رهبران ایرانی برای ایجاد و توسعه یک برنامه موشکی بومی منجر شد و امروز، آنها بزرگترین زرادخانه موشکی در منطقه را دارند و آمادگی از دست دادن آسان این ابزار دفاع مشروع را ندارند.
دوام محور مقاومت
میدلایست مانیتور: بازیگران محور مقاومت با وجود تحریمهای شدیدالحن اقتصادی ایالات متحده و دیگر کشورها در جامعه بینالمللی، توانستهاند دوام بیاورند. آنها همچنین بیش از هر زمان دیگری از حمایت طبقه خاصی از دانشگاهیان، روشنفکران، استراتژیستها، سازمانهای خبری و صاحبنظران برخوردار هستند.