گفتاری از حجت‌الاسلام  محمدرضا عابدینی

وقتی یوسف نبی در چاه قرار گرفت، جبرئیل بر او نازل شد و دعایی را به او تعلیم داد که اگر این دعا را بخوانی، فرج برای تو محقق می‌شود... «بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم، اللهم یا کاشف کل کربه و یا مجیبَ کل دعوه و یا جابرَ کل کسیر». «کسیر» انکسار، تو جبران‌کننده هر شکسته هستی. «و یا مُیَسّر کل اسیر و یا صاحب کل غریب و یا مونس کل وحید لا اله الا انت سبحانک، اسئلک ان تجعل لی فرجاً و مخرجاً و أن تقذف حُبَّکَ فی قلی حتی لایکون لی هَمٌّ غیرک و أن تحفظنی و تَرحَمَنی یا ارحم الراحمین»؛ دعای خیلی زیبایی است و وقتی یوسف نبی در زندان بود یا وقتی می‌خواست از دست زلیخا نجات پیدا کند، همین را سفارش کردند.

وقتی یوسف نبی در چاه راز و نیاز می‌کرد و  این دعا را زمزمه داشت، در آسمان‌ها ناله او شنیده می‌شد و ملکوتیان از اینکه این صدا، صدای کودکی است اما ناله و محتوا، محتوای انبیاست، تعجب می‌کردند. آنجا از خداوند سؤال کردند: این چیست؟ جمع بین کودکی و دعای انبیا که اینقدر بزرگ و بلند است. آنجا خدای سبحان به آنها فرمود: این یوسف‌بن‌یعقوب، پسر ابراهیم است. یوسف فرزند یعقوب، فرزند ابراهیم است. این یوسف است که در دل چاه است. آنجا از ناله او ملکوتیان هم، هم ناله و هم صدا شدند. این هم یک نکته که در دل چاه است، اما همه آسمان با او همراه است و می‌بینند. وقتی یوسف در چاه قرار گرفت، این چاه تلخ و شور بود و به برکت وجود یوسف آب این چاه شیرین شد که خود این شیرین شدن به برکت وجود نبی الهی، برکات زیادی داشت. هرجا که رفت، همه وجودش باعث برکت بوده است. در دل چاه تنگ و تاریک، چون یوسف امیدوار بود و حالت امید سر تا پای وجودش را داشت و ناامید نبود، این چاه برای او یک فضای وسیعی دیده می‌شد. این یک بیان بسیار عالی دارد، انسان از درونش با عالم رابطه برقرار می‌کند. اگر درون انسان گشوده باشد، در تنگ‌ترین سلول‌ها هم قرار بگیرد، به او فشاری نمی‌آید

 

یکی از مهم‌ترین درخواست‌های مؤمنان از خداوند این است که خداوند شیطان را از آنها دور نگه دارد. «اعوذبالله‌من‌الشیطان‌الرجیم»؛ برای این مهم فقط خداوند باید به یاری انسان‌ها بیاید و هر انسانی باید خود را در پناه خداوند قرار دهد. امام سجاد(ع) از خدا درخواست کمک کرده و عرض می‌کند: «اَللَّهُمَّ اِنّا نَعُوذُ بِكَ مِنْ نَزَغاتِ الشَّیطانِ الرَّجیمِ وَكَیدِهِ... وَاَللَّهُمَّ اخْسَأْهُ عَنّا بِعِبادَتِكَ، وَاكْبِتْهُ بِدُؤُوبِنا فى مَحَبَّتِكَ، وَاجْعَلْ بَینَنا وَبَینَهُ سِتْراً لایهْتِكُهُ»؛ بارخدایا، به تو پناه مى‏بریم از فتنه‏انگیزی‌هاى شیطان رانده شده و از حیله و مكرهاى گوناگونش... بار خدایا او را از ما به سبب عبادت و بندگیت دور كن و با كوشش ما در دوستیت ذلیل و خوار فرما و میان ما و او پرده‏اى قرار ده كه آن را ندرد.(صحیفه سجادیه، دعای 17)

اما گاهی این درخواست شدت پیدا می‌کند و تعبیر از افکندن پرده فی مابین به قرار دادن سدی محکم می‌رسد. «وَ رَدْماً مُصْمَتاً لایفْتُقُهُ»؛ و سدّ میان‏ پر (استوار) كه آن را نشكافد.(همان) یعنی از «سِتر» به «رَدم» می‌رسد. معنای رَدم را مانعی محکم گفته‌اند. «الرَّدْم: الحَاجِزُ الحَصین» ردم همان حاجز(مانع) است. وَ قَال ابنُ عبَّاس: «الرَّدْم أشَدُّ الحِجَاب» رَدم، شدیدترین حجاب است. برای نمونه، ذوالقرنین برای ساخت سدی محکم بین انسان‌ها و یأجوج و مأجوج از این کلمه استفاده می‌کند که استحکام آن را برساند. او می‌گوید: «آنچه پروردگارم مرا در آن تمکّن و قدرت داده [از مزد شما] بهتر است؛ پس شما مرا با نیرویی یاری دهید [تا] میان شما و آنان سدّی سخت و استوار قرار دهم.» (کهف/ 95) که اتفاقاً در این بیانش قدرت را از آن خدا دانسته و خواسته است.

امام سجاد(ع) در همین دعا دلیل درخواستش را بیان می‌فرمایند تا مؤمنان را از آن آگاه کنند.

امام(ع) دشمنی، مکر، وعده دروغ، ایجاد طمع در گناه و سخت نشان دادن بندگی و عبادت را بیان می‌فرمایند و سپس مهم‌ترین روش شیطان در فریب انسان‌ها را ذکر کرده و می‌گویند: «اللَّهُمَّ وَ مَا سَوَّلَ لَنَا مِنْ بَاطِلٍ فَعَرِّفْنَاهُ وَ إِذَا عَرَّفْتَنَاهُ فَقِنَاهُ وَ بَصِّرْنَا مَا نُكَایدُهُ بِهِ وَ أَلْهِمْنَا مَا نُعِدُّهُ لَهُ وَ أَیقِظْنَا عَنْ سِنَةِ الْغَفْلَةِ بِالرُّكُونِ إِلَیهِ وَ أَحْسِنْ بِتَوْفِیقِكَ عَوْنَنَا عَلَیهِ»؛ بار خدایا (آن) باطل و نادرستى را كه (شیطان) براى ما می‌‌آراید به ما بشناسان و چون آن را به ما شناساندى از آن نگهدارى‌مان كن، و ما را به آنچه او را بفریبیم بینا فرما و به دل ما بیفكن چیزى كه براى دور ساختن او آماده سازیم و از خواب غفلت كه به سبب آن اعتماد و میل به او است بیدارمان گردان. کار شیطان این است «سَوَّلَ لَنَا مِنْ بَاطِلٍ»؛ «تَسویل‌» یعنی شیطان و نفس چیزی را برای انسان زیبا بنمایاند.

واژه «تسویل» مصدر «سَول» به معناى جلوه دادن چیزى است که نفس آدمى بر آن حریص است، به گونه‌ای که زشتی‌هایش هم در نظر زیبا می‌شود. سَوَّلَتْ له نفسه کذا، زَیَّنَتْه له، یعنی نفس او فلان چیز را برایش تسویل نمود؛ یعنی آن ‌را برایش زیبا جلوه داد. همچنین یعنی نیکو نمودن، تزئین و محبوب کردن چیزی برای انسان، تا آن کار را انجام دهد یا آن حرف را بگوید.

بنابراین، تسویل به معنای زیبا جلوه دادن زشتی‌هاست که البته با نوعی فریب همراه است. چنانچه در قرآن مشاهده می‌کنیم، وقتی فرزندان حضرت یعقوب پیراهن خونین حضرت یوسف را برای ایشان آوردند، فرمود: نفس‌تان این کار را برای شما زینت داد. «و پیراهن او را با خونى دروغین [آغشته ساخته، نزد پدر] آوردند، گفت: هوس‌هاى نفسانى شما این کار را برای‌تان آراسته نمود.» (یوسف/ 18) اما کنایه‌ای دیگر هم در کلام حضرت یعقوب وجود داشت و آن، اینکه وقتی پیراهن یوسف را دید، متوجه سالم بودن لباس شد و اینکه اثری از پارگی و دریدگی به دست گرگ در آن نیست؛ اما فرزندانش به آن توجه نکرده بودند. یعنی ذهن‌شان به دلیل تسویل، حقیقت را و این اشتباه را اصلاً نمی‌دید.

تحریف فقط تغییر دادن حقایق نیست؛ بلکه زینت دادن به زشتی‌ها و ایجاد حواس‌پرتی در افراد هم هست. دغل‌بازانی هستند که مانند شیطان اهل تسویل هستند و تصویری در ذهن دیگران صورت می‌دهند و آنقدر آن را تبلیغ می‌کنند که کسی از حقیقت موجود در آن امر مطلع نمی‌شود. تسویل‌گران در طول تاریخ با این روش حقایق را به ظلمات بردند و اکاذیب را در مقابل چشم و در دسترس قرار دادند.

آنها کارشان این بوده و هست که هر چیز بدی را با آراستگی و با زینت دادن زیبا جلوه دهند و به دیگران غالب کنند. القای یک دروغ یا ترساندن از چیزی همان کاری است که شیطان انجام می‌دهد. خداوند در قرآن به این کار شیطان اشاره و متذکر می‌شود که شیطان وعده به فقر می‌دهد تا انفاق اتفاق نیفتد؛ یعنی انفاق را با وعده دروغ و ترساندن در ذهن انسان‌ها زشت می‌نماید و دنیاپرستی را زیبا جلوه می‌دهد و سپس امر به فحشا می‌کند؛ پس باید مراقب تَسویل‌گری‌ها بود.

سیدحسین خاتمی خوانساری

«أَفَتَطْمَعُونَ أَنْ یؤْمِنُوا لَكُمْ وَ قَدْ كانَ فَرِیقٌ مِنْهُمْ یسْمَعُونَ كَلامَ اللَّهِ ثُمَّ یحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ ما عَقَلُوهُ وَ هُمْ یعْلَمُونَ‌»؛ آیا انتظار دارید (كه یهودیان) به (دین) شما ایمان بیاورند؟ در حالى كه عده‌اى از آنان، سخنان خدا را مى‌شنیدند و پس از فهمیدنش، آن را تحریف مى‌كردند با آنكه (حقّ را) مى‌دانستند. (بقره/75) گاهی افراد گناهی انجام می‌دهند که این گناه هم قابل بخشش است و هم اثر آن ماندگار و مخرب نیست، تا جایی ‌که می‌توان اصلاحش کرد؛ اما برخی گناهان و برخی رفتارها چنان اثر بدی در انسان‌ها و جوامع می‌گذارند که شاید هرگز نتوان اثرش را از بین برد و آن را اصلاح کرد. «تحریف حقایق» از جمله گناهانی است که محو کردن اثر آن ناممکن است؛ زیرا انتشار یک دروغ و کج کردن راه حق و حق‌طلبان اثری می‌گذارد که نمی‌توان به راحتی آن را اصلاح کرد و به راه درست آورد. «تحریف» در لغت به معانی دگرگونی و روی گشتن از چیزی است و در اصطلاح، به معنای دگرگون کردن و وارونه‌سازی است که روش‌ها، انواع و مصادیق گوناگونی دارد. پیامبر(ع) برای هدایت همه انسان‌ها تا قیامت تلاش کرده است؛ اما خداوند در این مورد، تلاش را بی‌فایده خوانده است. البته خداوند این تلاش پیامبر(ع) و مؤمنان برای اصلاح انسان‌ها را نهی نکرده است و علاقه پیامبر(ص) برای هدایت را به ما نشان داده و از آن به عنوان «طمع» یاد کرده است. ضمن آنکه این طمع را درباره برخی افراد بی‌فایده خوانده است نه همه آنها، آن افراد هم تحریف‌کنندگان هستند. در این آیه تحریف به تغییر دادن حقیقت و سخن درست تعلق گرفته، که قید عالمانه بودن هم به آن اضافه شده است؛ یعنی این تحریفات به صورت عالمانه و در عین هوشیاری و آگاهی صورت گرفته است. عده‌ای حق را دیدند، صحیح بودن آن را فهمیدند، اما نه تنها قبولش نکردند، بلکه در مقابل فهم خود و دیگران مانع ایجاد کردند و دسترسی به آن را ناممکن کردند. این رفتار آنقدر ضربه‌زننده است که نابخشودنی دانسته شده و جالب آنکه خداوند هدایت نشدن آنها را به خود نسبت نداده و نفرموده من هدایت نمی‌کنم، بلکه فرموده آنها هدایت نمی‌شوند؛ زیرا این فعل را انجام می‌دهند. سپس می‌فرماید: «فَوَیلٌ لِلَّذِینَ یكْتُبُونَ الْكِتَابَ بِأَیدِیهِمْ ثُمَّ یقُولُونَ هَذَا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لِیشْتَرُوا بِهِ ثَمَنًا قَلِیلا...»؛ پس واى بر كسانى كه كتاب [تحریف‏شده‏‌اى] با دست‌هاى خود مى‌نویسند، سپس مى‏‌گویند این از جانب خداست تا بهاى ناچیزى به دست آرند. پس واى بر ایشان از آنچه دست‌های‌شان نوشته و واى بر ایشان از آنچه [از این راه] به دست مى‌‏آورند.(بقره/ 79) این افراد تمامی صفات رذیله را در خود جای داده‌اند. پیمان‌شکن هستند و به خداوند نسبت دروغ می‌دهند. (بقره/ 80) این افراد با دست خودشان آلوده شده و مستحق عذاب در جهنم شدند و کسی که خودش نمی‌خواهد نجات پیدا کند، قابل نجات و هدایت نیست. «آرى كسى كه بدى به دست آورد و گناهش او را در میان گیرد اهل آتش هستند و در آن ماندگار خواهند بود.» (بقره/ 81)

محمدرضا قضایی