جریان فمینیسم در دوره قاجار به طور کلی دو گرایش لیبرالیستی و مارکسیستی دارد. گرایش لیبرالیستی این جریان در ایران باسابقهتر از گرایش مارکسیستی آن است. به همین دلیل، عمده گروههای فمینیستی در ایران گرایشهای لیبرالیستی دارند. به دلیل حاکم بودن فرهنگ دینی در عرصه اجتماعی ایران در دوره مشروطه، دو گرایش مذکور به ناچار در پوشش اسلام و با ادبیات اسلامی و با استناد به آیات و روایاتی که بر برابری در فرصتهای آموزشی برای زنان و مردان دلالت میکند، مانند «طلب العلم فریضه علی کل مسلمٍ و مسلمهٍ»، مطالبات برابریخواهانه خود را در جامعه مطرح میکردند.(۱)
بازنمایی دو نگاه غالب فمینیستی در ایران
گرایش لیبرالیستی جریان فمینیسم در ایران متأثر از روشنفکران غربگرا در ایران بوده است. بسیاری از انجمنهای زنان در ایران مبتنی بر تحولاتی که در غرب در زمینه حقوق زنان اتفاق افتاده است، خواستار آزادی زنان و تساوی حقوقی میان آنان با مردان بودند. در این گرایش ضمن تأکید بر آموزش زنان، حجاب نیز مانعی برای آزادی زنان و حضور اجتماعی آنان معرفی میشد. انجمن آزادی زنان، اتحادیه غیبی نسوان، جمعیت فارغالتحصیلان مدرسه آمریکایی، از جمله گروههای فمینیستی در این دوره بودند که گرایش لیبرالیستی داشتند.
گرایش مارکسیستی جریان فمینیسم در ایران متأثر از انقلاب مارکسیستی در روسیه و فعالیت روسها در شمال ایران بود. این گرایش در انجمن «پیک سعادت نسوان» در رشت(۲) و انجمن بیداری زنان در تهران و قزوین و جمعیت نسوان وطنخواه(۳) نمود پیدا کرد.
در گرایش مارکسیستی نیز بر آزادی و برابری حقوقی زنان و مردان تأکید میشد؛ اما به اعتقاد مارکسیستها، رسیدن به آن هدف مستلزم عبور از سرمایهداری است. در این گرایش، مالکیت خصوصی عامل فرودستی و تبعیض علیه زنان معرفی و حجاب به نوعی مانع پیشرفت زنان تلقی میشد.
مهمترین گروههای وابسته
یکی از راههای مشارکت سیاسی و اجتماعی زنان در دوره قاجار، به ویژه پس از مشروطه، فعالیتهای گروهی و سازمانی آنان بود. از این رو، در دوره مشروطه شاهد تأسیس انجمنهای مخفی متعددی از سوی زنان هستیم. جریان فمینیسم نیز با استفاده از فضای بیثبات دوران مشروطه در راستای اهداف خود انجمنها و جمعیتهای زنانهای را در ایران تأسیس کرد.
انجمنهای زنانه دوران مشروطه با توجه به اهداف و خواستههای ملیگرایانه و جنسیتیشان به دو دسته عمده تقسیم میشدند؛ دسته اول، انجمنهایی که افزون بر اهداف جنسیتی، اهداف ملی و غیرجنسیتی را نیز دنبال میکردند. گرچه این احتمال نیز وجود دارد که پیگیری اهداف ملی از سوی برخی از این انجمنها، پوششی برای رسیدن به اهداف جنسیتی بوده است.
سخن مورگان شوستر آمریکایی میتواند مؤیدی برای ادعای مذکور باشد: «... و [زنان] در جدّ و جهد تحصیل آزادی جدید و علامات آن، با کمال سعی بعضی رسوم مخصوصه را که از قرون پیش در ایران معمول بود ترک نمودند.»(۴) از این سخن شوستر فهمیده میشود که تحصیل آزادی جدید، از جمله آزادیهای سیاسی به ویژه مشروطهخواهی از جانب برخی انجمنهای سری دوران مشروطه زمینهساز ترک برخی رسوم، مانند حجاب و عدم جواز آموزش زنان به سبک غربی شد.
دسته دوم، انجمنهایی که فقط اهدافی جنسیتی و فمینیستی داشتند.
در یک تقسیمبندی دیگر، میتوان انجمنهای زنان را با توجه به کلان بودن یا محدود بودن اهداف، به دو گروه تقسیم کرد؛ گروه اول، زنانی بودند که اهدافی کلان داشتند و در راستای تحقق برابری کامل زن و مرد تلاش میکردند. گروه دوم، کسانی بودند که هدفهای محدودتر دستیافتنی را دنبال میکردند؛ مانند تلاش در راستای آموزش زنان و دختران و تلاش برای داشتن حق رأی.
برخی از انجمنهای فعال در دوران مشروطه عبارتند از:
1ـ انجمن آزادی زنان
انجمن آزادی زنان تشکل زنانهای بود که در سال 1286 (۳0 دسامبر 1906م) در تهران تأسیس شد و زنان و مردان معروف و برجسته در جلسات این انجمن که هر دو هفته یک بار تشکیل میشد، شرکت میکردند. زنان باید به همراه شوهران، پدران و یا برادران خود در این جلسات حضور مییافتند. انجمن آزادی زنان پیش از هر چیز، یک مرکز آموزشی بود که جلسات مخفی آن در باغی دوردست در اطراف تهران برگزار میشد. زنان سخنران درباره مسائل اجتماعی و سیاسی بحث میکردند و در ضمن صحبت خود، به روشهای حل مسائل مزبور نیز توجه داشتند(۵) تمرکز بحثها در این جلسات بر وضعیت فرودستی زنان قرار داشت و به منظور ایجاد اعتمادبهنفس در میان زنان، فقط اعضای زن اجازه سخنرانی در این جلسات را داشتند.(۶)
از اعضای مشهور انجمن آزادی زنان میتوان به «تاجالسلطنه» و «افتخارالسلطنه»، دختران ناصرالدین شاه و همچنین «صدیقه دولتآبادی» و «شمسالملوک جواهرالکلام» از فعالان حقوق زنان در دهه 1920م اشاره کرد. همچنین دو زن آمریکایی نیز به نامهای «مری پارک جردن» و «آنی استاکینگ بویس» در جلسات انجمن شرکت میکردند.(۷)
از اینکه جلسات انجمن آزادی زنان به صورت محرمانه در خارج از تهران برگزار میشد، فهمیده میشود که محتوای مطرح شده در جلسات خلاف عرف و حتی خلاف قوانین اسلامی بوده است؛ البته اعضای سرشناس انجمن نیز افرادی بودند که پایبندی لازم را نسبت به احکام دین اسلام نداشتند و به عبارت دیگر از روشنفکران سکولار آن دوران به شمار میآمدند. از این رو گردانندگان آن انجمن از ترس تکفیر و ممانعت مأموران انتظامی با رعایت جوانب امنیتی، گردهمایی انجمن را برگزار میکردند. شاهد مدعای خلاف عرف و غیراسلامی بودن جلسات، حمله عده بسیاری از مردم تهران به محل برگزاری جلسه انجمن و ممانعت نکردن نیروهای انتظامی و فرار اعضای انجمن قبل از رسیدن مردم به محل است.(۸)
۲ـ اتحادیه غیبی نسوان
اتحادیه غیبی نسوان در سال 1286ش/ 1325ق/ 1907م، در تهران تشکیل شد و در محافل زنانه فعالیت کرد. محمدحسین خسروپناه معتقد است، این اتحادیه، یگانه تشکل سیاسی زنان در دوره اول مجلس شورای ملی به شمار میآید.(۹) «ژانت آفاری» اتحادیه غیبی نسوان را سازمانی مخفی معرفی میکند که گرایشهای تند انقلابی دارد و خود را سخنگوی تهیدستان جامعه میداند و در این مورد با وکلای مجلس نیز درگیر میشود.(۱۰)
اعضای اتحادیه غیبی نسوان که به دلیل اوضاع سیاسی و اجتماعی آن دوره، مخفیانه فعالیت میکردند، در اوایل سال 1326 ق کوشیدند تا فعالیت خود را علنی کنند. پس از طرح مسئله فعالیت آن اتحادیه در صحن مجلس، با وجود حمایت برخی از نمایندگان مجلس از اقدام زنان برای تشکیل اتحادیه غیبی نسوان، در نهایت، نظر حاکم بر مجلس آن بود که آن اتحادیه قابل مذاکره و اظهارنظر نیست و باید از فعالیت آن جلوگیری کرد.(۱۱)
برخی دیگر انجمنهای فعال در این دوره عبارتند از: کمیته زنان، انجمن شکوفه، پیک سعادت نسوان، جمعیت نسوان وطنخواه، شرکت آزمایش بانوان، انجمن نسوان تبریز، شرکت خواتین اصفهان، جمعیت فارغالتحصیلان مدرسه آمریکایی و انجمن همت خواتین.
اساسنامههای رسمی انجمنهای عصر مشروطه نمیتواند معیار مناسبی برای فمینیستی بودن آنان یا همسویی آنان با جریان فمینسیم تلقی شود؛ زیرا بیشتر انجمنهای یادشده در آن دوران، به دلیل جوّ دینی حاکم بر افکار عمومی در اساسنامههای خود به اهداف ضداسلامی، مانند ترویج بیحجابی یا سریان برابری حقوقی در حوزه مسائل خانواده اشاره نمیکردند؛ بلکه در عمل، اهداف پنهانی متعارض با اسلام را پیگیری میکردند. وجود برخی روشنفکران غربگرا در آن جمعیتها از یکسو و مخالفت متدینین و مراجع تقلید از سوی دیگر با آنها نشان میدهد، انجمنهای مذکور در راستای تحقق تدریجی آموزههای برابریخواهانه غربی فمینیستی فعالیت میکردند.
اما نکته دیگری که باید درباره انجمنهای زنان در دوران مشروطه به آن توجه داشت، این است که تأسیس انجمنهای زنان در دوران نهضت مشروطه و پس از آن، میتوانست ظرفیتی در کشور تولید کند که زنان به واسطه آن بتوانند در چارچوب شرع اسلام، حضوری مستقل و تأثیرگذار در تحولات سیاسی ـ اجتماعی ایران از خود به نمایش بگذارند؛ اما جذب عدهای از متفکران و روشنفکران افراطی که در سالهای پیش از مشروطه درباره حقوق زنان مطالبی مینوشتند، در محافل فراماسونری(۱۲) و نیز حضور عناصر استعمار انگلستان، مانند اردشیر ریپورتر جی در نخستین تشکلهایی که به اسم زنان در ایران ایجاد شد(۱۳)، نشان میدهد که دولتهای استعماری، به ویژه انگلستان و روسیه این انجمنها را به دقت رصد میکردند و اهداف و عملکردشان در راستای مغایرت نداشتن و متضاد نبودن با منافع آن دولتها بوده است.
*پی نوشتها در دفتر نشریه موجود است.