دکتر یدالله جوانی/ برجام یا «برنامه جامع اقدام مشترک» به عنوان یک توافق بین‌المللی بین ایران و کشورهای گروه 1+5،‌ موضوعی است که در چند سال اخیر، ‌علاوه بر تأثیرگذاری بر مسائل مختلف، به شدت ذهن ایرانی‌ها را به خود مشغول کرده است. با خروج آمریکا از برجام، بار دیگر این موضوع در اولویت تحلیلی رسانه‌ها و موضع‌گیری مسئولان کشور،‌ جریان‌های سیاسی و اصحاب رسانه واقع شد. چرایی خروج آمریکا از برجام و اهداف مورد نظر دولت ایالات متحده از این اقدام، پرسشی است که از منظرهای مختلف و عمدتاً با نگاه سیاسی و با رویکردهای جناحی در رسانه‌های داخلی به آن پاسخ داده شده است. برای پاسخ دقیق به چرایی خروج آمریکا از برجام، باید چرایی ورود آمریکا به برجام را مورد توجه قرار داد. به عبارت دیگر، بدون توجه به دلایل، انگیزه‌ها و اهداف راهبردی آمریکا از ورود به عرصه مذاکره با ایران و در نهایت شکل‌گیری برجام، ‌نمی‌توان دلایل و چرایی خروج را تحلیل کرد. ورود آمریکایی‌ها به مذاکره با ایران به دلیل تغییر راهبرد آنها در مواجهه با ایران پس از شکست راهبردهای براندازی و مهار جمهوری اسلامی ایران طی سه دهه است. آمریکایی‌ها پس از سه دهه تلاش برای براندازی در گام اول و مهار قدرت جمهوری اسلامی در گام دوم، بر راهبرد تغییر رفتار ایران از طریق سیاست «فشارـ مذاکره» متمرکز شدند. به عبارت دیگر، تصور آمریکایی‌ها این بود که با تبدیل سیاست و رویکرد تقابلی با ایران به یک رویکرد تعاملی با آغاز مذاکراه هسته‌ای، می‌توانند در نهایت جمهوری اسلامی ایران را وادار به تغییر رفتار در مسیر دلخواه خود کنند. در این رویکرد، ‌وارد کردن فشارها و تحریم‌های اقتصادی، عامل اصلی وادار کردن ایران به پذیرش مذاکره برای کاهش فشارها از طریق امتیازدهی و تغییر رفتار ارزیابی می‌شد. 
فشارهای اقتصادی آمریکا در نهایت، موجب شد تا در داخل کشور عده‌ای با کدخداپنداری آمریکا در جهان،‌ حل مشکلات اقتصادی را به مذاکره با این کشور گره بزنند. مبتنی بر چنین نگاهی مذاکرات مستقیم با آمریکا شکل گرفت و برجام هسته‌ای حاصل این مذاکرات شد. 
در حالی که تصور عده‌‌ای این بود که با برجام هسته‌ای تحریم‌ها از سوی آمریکا برداشته می‌شود، باراک اوباما با صراحت اعلام کرد، ایران در صورتی می‌تواند از منافع اقتصادی برجام برخوردار شود که به «روح برجام» عمل کند. از نظر دولت اوباما، روح برجام تغییر رفتار ایران در حوزه‌های مختلف منطقه‌ای، نظامی و موشکی، ‌تروریسم و حقوق بشر تفسیر شد. در واقع آمریکایی‌ها با برجام هسته‌ای و محدودسازی فعالیت‌های هسته‌ای ایران، ‌به دنبال شکل‌دهی به برجام‌های دیگری بودند که همگی، با منافع ملی، استقلال و عزت ملی ایرانی‌ها در تعارض بود. اینجا بود که رهبر حکیم و فرزانه انقلاب اسلامی با هدف حفظ منافع ملی و عزت ایرانی‌ها، ‌باب هرگونه مذاکره در دیگر موضوعات را با آمریکایی‌ها مسدود کردند. در چنین شرایطی آمریکایی‌ها، از یک سو خود را موفق به محدودسازی برنامه‌ هسته‌ای ایران می‌دیدند، لکن از سوی دیگر راهبرد تغییر رفتار ایران را در تمامی حوزه‌های مورد نظر ناکارآمد ارزیابی کردند. البته آمریکایی‌ها از این نظر در دستیابی به اهداف کامل از طریق مذاکره با جمهوری اسلامی مطمئن بودند که‌ در داخل ایران کسانی برای مذاکره در موضوعات مختلف با آمریکا اعلام آمادگی می‌کردند. به هر حال ناکام شدن آمریکایی‌ها از پیشبرد راهبرد تغییر رفتار ایران از طریق سلسله مذاکرات و برجام‌های زنجیره‌ای، آنان را به خروج از برجام برای افزایش فشارها با هدف براندازی جمهوری اسلامی سوق داد. البته آمریکا موقعی تصمیم به خروج نهایی گرفت که ‌مطمئن شد ایران در برجام خواهد ماند و محدودیت‌های هسته‌ای جمهوری اسلامی پا برجا خواهد بود.                             ادامه در صفحه۲

 اگر آمریکا خروج خود را مرگ قطعی برجام ارزیابی می‌کرد، شاید خروجش به این شکل انجام نمی‌گرفت.
اکنون به نظر می‌رسد بین آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها یک تقسیم‌کار صورت گرفته، آمریکا با ‌خروج از برجام به دنبال تشدید تحریم‌ها و اروپا با ماندن در برجام، به دنبال نگه داشتن ایران در برجام و وادار کردن جمهوری اسلامی ایران به تغییر رفتار تحت فشارهای سنگین آمریکا است. به عبارت دیگر، آمریکا با ورود به برجام، برنامه هسته‌ای کشورمان را محدود و با خروج از برجام بدون پرداخت هیچ هزینه‌ای، خود را در شرایط پیش از برجام قرار داد تا بتواند هرگونه فشار اقتصادی را به جمهوری اسلامی ایران تحمیل کند. بدیهی است که در چنین شرایطی، منافع جمهوری اسلامی و ملت ایران تنها در دو حالت زیر تأمین خواهد شد:
1ـ اروپای باقی‌مانده در برجام، تمام‌قد جلوی تمامی تحریم‌های آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران ایستاده، ‌تأمین منافع اقتصادی ایران در چارچوب برجام را تضمین کند.
2ـ در صورت ناتوانی اروپا در دادن چنین تضمینی، ایران هم به شرایط پیش از برجام از حیث فعالیت‌های هسته‌ای بازگردد؛ زیرا منطقی و معقول نیست که ایران از یک سو، در برجام باشد و تن به محدودیت‌های هسته‌ای بدهد و از سوی دیگر آمریکایی‌ها با خروج از برجام فشارهای اقتصادی بدتر از دوران پیش از برجام را علیه ملت ایران
اعمال کنند.

«شاهد خاقان عباسی» نخست‌وزیر پاکستان  در نشست سازمان کنفرانس اسلامی در ترکیه، با محکومیت انتقال سفارت آمریکا به بیت‌المقدس و طرح این موضوع که باید جنایات صهیونیست‌ها علیه مردم غزه پایان یابد، گفت: برای حمایت از مردم فلسطین باید با یکدیگر متحد شده و خواهان تحقیقات شفاف سازمان ملل متحد درباره جنایات رژیم صهیونیستی شویم.



 علی حیدری/ رمضان موسم بیداری، فصل نو شدن و زمان به بار نشستن است. رمضان موعد رویش، هنگامه تغییر و وقت رهایی است. رمضان فرصت خودیابی، مقطع تصمیم و ماه آشتی است، ماه برکت و رحمت، ماه خیر و نیکی و ماه امید به نگاه رحمانی خالق یکتا، پروردگار سراسر مهربانی
و بخشش.
در شمارگان روزهای خوب خدا در طول سال، یک ماه، ماه میهمانی پروردگار است. این به معنای آن نیست که در روزهای دیگر سال بندگان میهمان خداوند نیستند؛ چرا که باور به مقدرات الهی در همه شئون زندگی و در لحظه به لحظه آن ما را به یقین می‌رساند که حتی لقمه‌ای بدون اذن حضرت خالق نمی‌توان برداشت، همانطور که بی اذن پروردگار برگی از درخت نمی‌افتد. از این رو باید به این میهمانی از دریچه فرصت نگاه کرد و در مفاهیم بلند آن اندیشید. 
رمضان ماه تعالی معنوی است و این مهم از خواص روزه‌داری است. چشم بستن بر لذایذ و شیرینی‌های مادی و جذابیت‌های دنیوی، تقویت صفای باطن را در پی دارد و این مقدمه‌ای است برای برداشتن گام‌های بزرگ در تقرب به ذات احدیت و پیمودن پله‌های ترقی روح و جان برای رسیدن به حضرت معبود. در حقیقت، این چشم بستن و ندیدن مقدمه‌ای است برای دیدن آنچه با چشم دل باید دید.  
کلاس رمضان درس‌های بسیاری دارد که در این مقال و مجال فرصت اشاره به آنها وجود ندارد و این قلم از نگارش آنها عاجز است؛ اما شاید ذکر چند نکته خالی از لطف نباشد.
ما در اين ميهماني بزرگ و میعاد سترگ الهی وظايفي بر دوش داريم كه بايد به انجام آنها همت كنيم. نخستين وظيفه ما نسبت به ماه مبارك رمضان، به دست آوردن نگاه صحيح از آن است. نگاهی که از صحیفه الهی، کتاب خدا و تعالیم پیشوایان و راهنمایان راه دریافته‌ایم. به این ترتیب، در گام اول باید به دنبال شناخت و معرفت لازم درباره چیستی این ماه و قدر و منزلت و جایگاه والای معنوی آن باشیم؛ چرا که در ورای این شناخت می‌توان برای بهره‌مندی از نعمات و برکات این موسم پر فضیلت تلاش کرد.
اما نباید در پرتو واژه‌ها و الفاظ بلند و پرمعنا که البته از بیان جایگاه این میهمانی عظیم عاجزند، از کارکردهای اجتماعی و فرهنگی این ماه غفلت کرد. روزهای پرفضیلت ماه خدا افراد جامعه را به هم نزدیک‌تر کرده، همبستگی و انسجام اجتماعی را تقویت می‌کند. در پرتو این فرصت بی‌بدیل روابط خانوادگی تحکیم و صله رحم، دوستی و مودت که سبک و سیره سنتی بوده و در پیچ و خم‌های عصر مدرن کم‌رنگ شده یا به فراموشی سپرده شده، احیا می‌شود. تقویت همدلی و گذشت و اهتمام به صداقت و راستگویی از ویژگی‌های روزه‌داران در این ماه خوب خداست؛ نکاتی که اگر همه آحاد جامعه با درک این واقعیت که همه روزهای سال در محضر خداوند و میهمانی او هستند، به آنها اهتمام کنند، جلوه‌های زیبایی از اخلاق و معنویت در جامعه پدیدار می‌شود و آثار آن در همه ابعاد زندگی ظهور و بروز خواهد یافت.
درس دیگر مکتب رمضان، حفظ عزت و اتکا به داشته‌های مادی و معنوی خود است؛ هم در بعد فردی و هم در بعد اجتماعی و حتی سیاسی. در پرتو این باور است که در مسیر پر سنگلاخ، می‌توان استوار بود و با ایمان و باور قلبی به خود، راه رسیدن به قله‌های کمال را پیمود و در هنگامه‌ای که تنها راه مقاومت است، آنقدر باید مقاومت و ایستادگی کرد تا دشمن مجبور به شکست شود؛ همان‌طور که بارها و بارها در اثر همین مقاومت به شکست خود اعتراف کرده است. 
رمضان تابلوی پرشکوه ایمان، عزت و باور است. باور به آنچه داریم و آنچه می‌خواهیم داشته باشیم و برای تحقق این خواسته باید با اراده و انگیزه قلبی و وحدت و انسجام پیش برویم و به نصرت الهی ایمان داشته باشیم؛ چرا که پیر و مرادمان حضرت روح‌الله به زیبایی فرمودند: «اگر ما را محاصره اقتصادی کنند، ما فرزندان رمضانیم و مقتدای‌مان امام علی(ع) است و اگر ما را محاصره نظامی کنند، ما فرزندان محرمیم و مقتدای‌مان امام حسین(ع) است.» 

رمزگشایی صبح صادق از ابتکار عمل فلسطین در برابر خیانت غربی‌ـ عربی
 سعدالله زارعی/ فلسطین در هفته‌های اخیر شاهد دو رویداد بود؛ تأسیس سفارت آمریکا در بیت‌المقدس و انتفاضه‌های مردمی در منطقه غزه. تأسیس سفارت آمریکا مصوبه‌ای بود که از سال 1374 در دستور کار رؤسای‌جمهور آمریکا قرار گرفته و هر یک از رؤسای‌جمهور پیشین با این استدلال که زمینه اجرای آن فراهم نیست، از اجرای آن طفره رفته ‌بودند.

اشتباه راهبردی ترامپ 
اما ترامپ 15 آذر 1396(5 دسامبر 2017) طی حکمی غیر منتظره قدس را به پایتختی رژیم صهیونیستی معرفی کرد و در سخنانی پس از امضای حکم، گفت: «اعلام بیت‌المقدس به پایتختی اسرائیل اقدامی است که باید پیش از اینها برای پیشبرد صلح و دستیابی به صلحی ماندگار صورت می‌گرفت... ما در کنگره قرار شد که اورشلیم (بیت‌المقدس) را به پایتختی اسرائیل به رسمیت بشناسیم، اما همه رؤسای‌جمهور آمریکا آن را به تعویق انداختند، ولی اکنون زمان آن رسیده که به‌ طور رسمی اورشلیم را به پایتختی اسرائیل به رسمیت بشناسیم... من از وزارت خارجه آمریکا خواسته‌ام که برای اجرای قانونی که 20 سال اجرا نشده است، به سرعت برنامه انتقال سفارت‌مان به بیت‌المقدس را آغاز کند...آشکارا می‌گویم انتقال سفارت‌مان به بیت‌المقدس مغایر با مذاکرات سازش میان فلسطینی‌ها و طرف‌های اسرائیلی نیست. من همچنان حداکثر تلاش خود را می‌کنم که مذاکرات صلح از سر گرفته شود.»
 اگرچه ترامپ پس از این سخنرانی، قانون انتقال سفارت آمریکا از تل‌آویو به بیت‌المقدس (مصوب 1995) را به مدت شش ماه دیگر تعلیق کرد و مدعی شد این شش ماه فرصتی برای تحقق این مسئله است و قصد پایان انتظار صهیونیست‌ها را دارد. سرانجام با پایان این شش ماه دولت آمریکا در مراسمی نمادین روز دوشنبه هفته گذشته، سفارت خود را از تل‌آویو به قدس منتقل کرد و به همین منظور هیئتی بلندپایه از آمریکا با حضور افرادی چون استیو منوچن، وزیر خزانه‌داری، ایوانکا ترامپ و جراد کوشنر دختر و داماد ترامپ و نزدیک به 300 نفر از نمایندگان کنگره آمریکا به قدس اشغالی سفر کردند.
مصادف شدن مراسم انتقال سفارت آمریکا با یوم‌النکبه، سالروز تشکیل رژیم جعلی اسرائیل، باعث وقوع درگیری‌های خونینی شد که شهادت بیش از 60 نفر و زخمی شدن بیش از 2700 نفر از فلسطینی‌ها در این روز را به دنبال داشت. برخلاف تصور رئیس‌جمهور آمریکا، اقدام وی در انتقال سفارت آمریکا از تل‌آویو به قدس درست زمانی که بیش از گذشته زمینه‌ آن فراهم نبود، ‌اتفاق افتاده است. با این حال اگر نگاهی به آنچه از سوی دولت آمریکا در روز نکبت صورت گرفت، بیندازیم، درمی‌یابیم که دونالد ترامپ موضوعی را که می‌توانست در «وقت خود» شکل دهنده به یک روند باشد، عملاً در نطفه خفه کرد و باعث شد نه تنها موجی از انتقال سفارتخانه‌ها به بیت‌المقدس به وقوع نپیوندد؛ بلکه بار دیگر مسئله فلسطین که در سایه تروریسم تکفیری در منطقه، به حاشیه رفته بود، به صدر مسائل جهان اسلام بازگردد و موجی از مخالفت با آمریکا در بین افکار عمومی و حتی نزدیک‌ترین کشورهای اروپایی به آمریکا،‌ نظیر انگلیس و فرانسه‌‌ شکل بگیرد. مشخص است که از این پس یک سفارت در بیت‌المقدس و یک دولت در تل‌آویو خواهیم دید.
حال این سؤال مطرح است که آیا این بود مصوبه‌ای که رؤسای‌جمهور آمریکا آن را مهم دانسته و به زمانی مناسب حواله می‌دادند؟
انتقال سفارت آمریکا از تل‌آویو به بیت‌المقدس را برخی کلید یک طرح بزرگ‌ منطقه‌ای ارزیابی می‌کنند. اگر این واقعیت داشته باشد، باید گفت کلید در اینجا کار خود را نکرده و در سوراخ شکسته شده است. برخی از تحلیلگران به خصوص تحلیلگران عرب می‌گویند طرحی تحت عنوان «صفقه القرن» وجود دارد که بر اساس آن کشورهای عربستان، ‌مصر،‌ رژیم صهیونیستی، اردن،‌ آمریکا و اروپا به زایش یک منطقه جدید در «خاورمیانه تاریخی» روی خواهند آورد و از این طریق روند کنونی و چشم‌انداز منطقه را دستخوش دگرگونی اساسی خواهند کرد. براساس آنچه این تحلیلگران گفته‌اند، حل‌وفصل نهایی مسئله فلسطین و یهودی کردن کل فلسطین در مقدمه و طلیعه این طرح قرار دارد و خود یک محک برای امکان اجرایی کردن «طرح قرن» می‌باشد. اگر این تعابیر درست باشند می‌توان گفت، موضوع تا حد زیادی روشن شده است. طرح انتقال سفارت بدون همراهی دیگران معنا و مفهومی ندارد؛ چرا که رژیم اشغالگر قدس نمی‌تواند فقط با تکیه به سفارت آمریکا مرکزیت را از تل‌آویو به بیت‌المقدس انتقال دهد. با شکست این بخش از طرح، سرنوشت بقیه نیز تا حد زیادی مشخص می‌شود. ذکر این نکته نیز ضروری است که در کشورهای مصر، اردن و عربستان و حتی در میان احزاب صهیونیستی هیچ‌گاه از «صفقه ‌القرن» به منزله یک مولود طبیعی یاد نشده است و طبعاً اعتماد به اینکه چنین پروژه پر حاشیه‌ای به مرحله اجرا درآید، کم است و این در حالی است که عده‌ای از اعراب اساساً از آن به یک رویداد نفرت‌انگیز یاد کرده‌اند. 
حوادث روزهای منتهی به فعال شدن سفارت آمریکا در بیت‌المقدس، در غزه و کرانه باختری نشان داد مردم فلسطین در شرایط یک فرد خواب‌آلود قرار ندارند و آمریکا برای پیگیری سیاست‌های خود با دشواری‌های زیادی مواجه است. 

حقیقت انتفاضه بازگشت
انتفاضه بازگشت پس از آن مطرح شد که دونالد ترامپ اعلام کرد، آمریکا در 12 ماه می 2018‌ (22 اردیبهشت ماه‌) اقدام به انتقال سفارت خود خواهد کرد که طرف‌های فلسطینی با هدف ایجاد شرایط جدید برای مقابله با این طرح دست به «ابتکار عمل» ‌زدند. ابتکار آنان بر این اساس بود که در روز تأسیس سفارت آمریکا،‌ صدای فلسطینی بر صدای آمریکایی و صهیونیستی غلبه داشته باشد. این سیاست از آن روی اتخاذ شد که انتقال سفارت یک علامت رمز و در واقع یک عملیات تهاجمی علیه فلسطینی‌ها و جهان اسلام بود و نمی‌توانست در خفا و در شرایط عادی صورت گیرد؛ از این رو ترامپ در بیانیه‌ای رسمی تصمیم خود را اعلام کرد. بر این اساس فلسطینی‌ها دست به کار شدند تا صدای‌شان را تا آنجا بالا ببرند که سروصدای تأسیس سفارت را بخواباند و در واقع طرح آمریکایی‌ را ضربه فنی کند. 
قرار رهبران فلسطینی این شد که در حد فاصل دهم فروردین تا 22 اردیبهشت ماه، یعنی طی شش هفته هر جمعه دست به راه‌پیمایی بزنند و آرمان فلسطین را بار دیگر به عنوان مهم‌ترین مانع تجاوز رژیم صهیونیستی فریاد کنند. این انتفاضه نام معنادار «بازگشت» (العوده) به خود گرفت تا مشخص باشد که یک استراتژی معینی پشت این موضوع قرار دارد. در واقع انتفاضه بازگشت به یکی از مهم‌ترین مسائل فلسطینی‌ها اشاره دارد؛ «بازگشت آوارگان».
بازگشت حدود 6 میلیون آواره فلسطینی که برخی از آنان در اردن، برخی در لبنان، برخی در سوریه و عده‌ای هم در شهرک‌های داخل سرزمین‌ها اشغالی،‌ مستقرند، موضوعی است که حداقل از سال 1948 که رژیم منحوس و اشغالگر قدس پدید آمده در مجمع عمومی سازمان ملل متحد مطرح بوده است و بر این اساس قطعنامه‌های  متعددی شامل قطعنامه 191 صادر شده است. 
در این میان ساکنان غزه می‌گویند، ما حق داریم به مراکز آبا‌ء و اجدادی‌مان رفته و نیز به خویشاوندان خود که ده‌ها سال است از وضع آنان بی‌خبریم، ‌سر زده و بازگردیم و از سوی دیگر همه کسانی که از سرزمین‌ مادری‌شان به نقاط دیگری منتقل شده‌اند،‌ حق بازگشت دارند، به خصوص اگر در شرایط عسر و حرج باشند. این موضوعی نیست که کسی بتواند با آن مخالفت کند.
هم‌اینک نزدیک به 5/4 میلیون شهروند فلسطینی در اردوگاه‌های اردن سکونت دارند، نزدیک به 300 هزار نفر در لبنان ساکن می باشند و همین حدود هم در سوریه زندگی می‌کنند. افزون بر اینها بخشی از آوارگان در درون سرزمین فلسطین جابه‌جا شده‌اند، کما اینکه گفته می‌شود دست کم 300 هزار نفر از آوارگان در اردوگاه‌های نوار غزه سکونت دارند.

موج انتفاضه بازگشت
 فرو نمی‌نشیند
انتفاضه در عرصه تحولات فلسطین، ابزاری کارآمد محسوب می‌شود و این به خصوص در مواقعی که فشارها بر فلسطینی‌ها برای دست کشیدن از آرمان‌ خود فزونی می‌گیرد و کار دشوار می‌شود، از تأثیر ویژه‌ای برخوردار است.
منطق فلسطینی در راه‌اندازی «انتفاضه بازگشت» که هم اینک هفت هفته از آغاز آن می‌گذرد، کاملاً‌ انسانی و در عین حال کاملاً‌ هوشمندانه است. بر این اساس اگرچه فلسطینی‌ها به سلاح‌های دفاعی و از جمله به موشک‌های با برد کم و متوسط مجهز هستند، اما در طول این هفته‌ها از آنها استفاده نکرده و حتی وقتی چهار روز پیش مورد حمله سنگین هوایی ارتش رژیم اشغالگر واقع شدند، ماشه سلاح‌‌های خود را فعال نکردند. در این ماجرا اگرچه فلسطینی‌ها نزدیک به 100 شهید و هزاران مجروح نثار کردند و از بعد نظامی،‌ آسیبی به ارتش رژیم صهیونیستی وارد نشد، اما ضربه‌ انتفاضه بازگشت به اقتدار و امنیت آنان به گونه‌ای بود که ارتش احساس کرد به تله فلسطینی‌ها افتاده است.
مقامات فلسطینی که ابتدا دوره‌ای شش هفته‌ای را در حد فاصل 10 فروردین 97‌ (30 مارس 2018‌) تا 22 اردیبهشت ماه برای این انتفاضه معین کرده بودند،‌ پس از اقدامات وحشیانه نظامیان صهیونیست در روز 22 اردیبهشت‌ـ یوم‌‌النکبه‌ـ که به شهادت حدود 70 نفر فلسطینی انجامید، ‌اعلام کردند که این انتفاضه را در جمعه هفته‌های آینده نیز ادامه می‌دهند، کما اینکه جمع گذشته با حرارت زیاد ادامه پیدا کرد. 
در اینجا رژیم صهیونیستی دو راه پیش رو دارد؛ یک راه ادامه دادن به کشتار فلسطینی‌هاست، در این صورت نتیجه این خواهد بود که ارتش این رژیم دچار درماندگی شده و تحت فشار زیاد قرار می‌گیرد؛ راه دیگر این است که ارتش رژیم صهیونیستی پیش از ارتکاب جنایاتی که به نتیجه دلخواه آن نرسیده، ‌به طور کامل یا تا حدی در مقابل حرکت فلسطینی‌ها، ‌انعطاف نشان دهد. جلوه‌های این انعطاف ممکن است برداشتن محاصره 11 ساله یا امکان ارتبا‌ط‌گیری فلسطینی‌ها با خویشاوندان خود در مناطق متصل به غزه و کرانه یا به شکل پایان دادن به درگیری‌های هر از گاهی ارتش اشغالگر قدس علیه فلسطینی‌ها باشد که در این صورت انتفاضه بدون آنکه امتیازی بدهد، به نتایج اولیه دست یافته و می‌تواند برای اهداف بلندتر تلاش کند.
حدود ۱۱ سال پیش ـ پس از جنگ ۲۲ روزه ـ که رژیم اشغالگر قدس محاصره غزه را شروع کرد، توقع داشت به خلع سلاح مقاومت در غزه بینجامد. سران این رژیم معتقد بودند محاصره، حماس و دولت او را در شرایطی قرار می‌دهد که برای حل مسئله و حفظ دولت خود، سلاح را زمین بگذارند و به آتش‌بس دائمی با صهیونیست‌ها تن بدهند. مقامات صهیونیستی در این سال‌ها منتظر بودند مردمی که در محاصره کامل طولانی‌مدت قرار گرفته‌اند، گروه‌های مقاومت را وادار به پذیرش شرایط دشمن کنند. اما برخلاف توقع رژیم صهیونیستی، جنبش‌های جهادی و گردان‌های جهادی نه خود به رها کردن مقاومت مسلحانه در برابر اقدامات ارتش دشمن تن دادند و نه از سوی مردم مظلوم غزه برای پذیرش شرایط رژیم صهیونیستی تحت فشار قرار گرفتند.
از آن سو، فلسطینی‌های ساکن غزه که تعدادشان از دو میلیون نفر فراتر می‌رود، به یک ابتکار عمل روی آوردند. ابتکار آنان این بود که دشمن را با موضوعی ارزشمندتر و استراتژیک‌تر از رفع محاصره تحت فشار قرار دهند. بر این اساس «راه‌پیمایی‌های بازگشت» شکل گرفت. راه‌پیمایی بازگشت با هدف به هم زدن توطئه‌ای موسوم به «معامله قرن» که طیفی از کشورهای غربی، عربی و رژیم صهیونیستی را در بر می‌گرفت، دنبال شد و نتایج راهبردی برای ملت مظلوم فلسطین در بر خواهد داشت. 

نتایج راهبردی
 انتفاضه بازگشت
«انتفاضه بازگشت» در پرونده فلسطین دارای نتایجی راهبردی است و این موضوع می‌تواند یک تحول کیفی در «آزادسازی کل سرزمین فلسطین» تلقی شود. بر این اساس رژیم جعلی اسرائیل اگرچه در سرکوب شدید آن چیزی کم نگذاشت، اما خود را شکست‌خورده ارزیابی کرد. این در حالی است که اقدام فلسطینی‌ها به صورت غیر نظامی دنبال شده و صهیونیست‌ها با گلوله‌های آتشین که مستقیماً سروسینه راه‌پیمایان را هدف گرفت،‌ پاسخ آن را دادند. اعتراف سخنگوی ارتش رژیم صهیونیستی به اینکه کشتار غیرنظامیان یک باخت برای مقامات این رژیم بود، نشان می‌دهد، «انتفاضه بازگشت» راه ناشناخته‌ای را مطرح و رژیم تل‌آویو را غافلگیر کرده است. در این خصوص نکاتی وجود دارد:
1ـ طرف فلسطینی در انتفاضه بازگشت حرف روشنی برای گفتن دارد که به سادگی نمی‌توان با آن مخالفت کرد و این سلاح برنده‌ای به حساب می‌آید. مردم فلسطین می‌گویند، «آوارگان»، یعنی بیش از شش میلیون نفر فلسطینی حق بازگشت به خانه‌ها، مزارع و املاک خود را دارند و این موضوع در حد فاصل 21 آذر 1327 تا اول دی 139۶ بارها مورد تأکید مجمع عمومی سازمان بوده و در قالب قطعنامه‌هایی به آن اشاره شده است. منطق حرکت فلسطینی‌ها این است که فقط مرزهای غیرقانونی مانع بازگشت آوارگان هستند و ما این مانع را برمی‌داریم. به عبارت دیگر، اگر اراده‌ای در سازمان ملل و در میان کشورهای عربی‌‌ـ اسلامی و نیز در کشورهای میزبان آوارگان فلسطینی وجود ندارد، ما خود به احقاق حقی که همه آن را قبول دارند، مبادرت می‌‌کنیم.
2ـ فلسطینی‌ها می‌گویند محاصره 11 ساله غزه غیرقانونی است و وظیفه همه کشورها و به خصوص کشوری مانند مصر که به دلیل مجاورت امکان عملی دارند، برداشتن آن است. حدود دو میلیون شهروند فلسطینی در غزه در محاصره مطلق به سر می‌برند و کسی نمی‌پرسد چرا. 11 سال محاصره در حالی است که ساکنان باریکه غزه در همه نیازهای خود به خارج وابسته‌اند و نمی‌توانند نیازهای غذایی، دارویی و... خود را تأمین کنند. اکنون ساکنان این منطقه می‌گویند این محاصره را که همه دولت‌ها نیز آن را ظالمانه و غیرقانونی می‌دانند، خود برمی‌داریم.
3‌ـ نکته سوم این است که ساکنان غزه می‌پرسند چه نهاد یا قانونی به رژیم صهیونیستی اجازه داده است تا دور مردم در غزه و کرانه دیوار و سیم خاردار بکشد و ارتباط آنان را با جهان خارج قطع کند. فلسطینی‌ها می‌گویند این دیوارها و حصارهای ظالمانه و غیرقانونی که جمعیت غزه و کرانه را از اقوام و خویشاوندان خود جدا می‌کند، خود برمی‌دارند.
4ـ  انتقال سفارتخانه‌ آمریکا به بیت‌المقدس علامت رمز به حساب می‌آمد و از این رو سازمان‌ها و جنبش‌های مقاومت با هوشیاری روی 22 اردیبهشت که موعد انتقال سفارت آمریکا به قدس بود متمرکز شدند و اجازه ندادند بازگشایی سفارت آمریکا به یک موج تبدیل شده و عملاً قدس به پایتخت رژیم غاصب صهیونیستی تبدیل شود.

هادی محمدیان، کارگردان «فیلشاه» در گفت‌وگو با صبح صادق عنوان کرد
 مهدی امیدی/ بهار امسال را می‌توان فصل برداشت محصول تلاش‌های گروهی از جوانان ایرانی در عرصه انیمیشن هم دانست. امروز جوانانی با نگاهی کاملاً اسلامی و انقلابی، طلایه‌داران هنر-صنعتی که تا پیش از این در انحصار شرکت‌های غربی و شرقی بود، شده‌اند. چند سال پیش وقتی «شاهزاده روم» به نمایش درآمد، همه از پیشرفت انیمیشن در ایران سخن می‌گفتند، اما پس از آن، آثار دیگری از جمله «فهرست مقدس» به منصه ظهور رسید که از نظر تکنیکی، انیمیشن ایران را چند قدم جلو برد. «فیلشاه» را می‌توان اوج‌گیری انیمیشن ایرانی دانست. این اثر به کارگردانی هادی محمدیان تولید شده است. او پيش از اين، سريال‌هاي انيميشن «دره زنجفيل» و «بينا و دينا» و انيميشن‌هاي کوتاه «مردي که خودش را کشت» و «پرواز تا بي‌نهايت» را ساخته بود. محمدیان پيش از اين يکي از برندگان جشنواره فيلم عمار معرفی شده بود. پس از تشکیل گروه هنر پویا، «شاهزاده روم» را در این گروه تولید کرد و امروز با «فیلشاه» پرچمدار عرصه انیمیشن شده است. محمدیان 36 سال سن دارد. با این حال، معتقد است که هنوز به نقطه آرمانی نرسیده و هدفش بسیار فراتر از جایگاه کنونی است. به بهانه موفقیت «فیلشاه» در اکران عمومی، با هادی محمدیان گفت‌وگویی انجام دادیم که در ادامه می‌آید.

*«فیلشاه» را می‌توان اوج‌گیری هنر-صنعت انیمیشن در ایران دانست. بفرمایید چطور توانستید در این مقطع سنی، به چنین توفیقی دست پیدا کنید؟ 
البته معتقدم که هنوز با نقطه ایده‌آل فاصله دارم. اگر توفیقی هم حاصل شده، لطف خدا بوده است. اما یک نکته مهم این است که من خودم عاشق کارم هستم؛ عاشق انیمیشنم و زندگی‌ام را وقف این کار کرده‌ام و کاملاً هدفمند پیش می‌روم. 

*چرا عاشق انیمیشن هستید؟
من از ابتدا، هم به سینما و به ویژه به طراحی صحنه خیلی علاقه‌مند بودم و هم به طراحی و نقاشی. اما وقتی تحصیلاتم را در رشته گرافیک ادامه دادم در این مسیر قرار گرفتم. واقعیت این است که وقتی یک فریم انیمیشن بسازید، دیگر نمی‌توانید آن را با سینمای رئال عوض کنید. به خصوص اینکه مخاطب شما بسیار ویژه است. وقتی وارد دنیای زلال و پاک کودکان می‌شوید، روح و ذهن شما هم صیقل پیدا می‌کند و به واسطه شفافیت روح آنها شما هم زلال می‌شوید. به طور کلی کار کردن برای بچه‌ها خیلی لذت‌بخش‌تر است. 

*به طور معمول آثار شما در دایره هنر مذهبی قرار می‌گیرد، اما هیچ یک از آنها دچار شعارزدگی نشده و محتوای دینی کاملاً در فرم این آثار جلوه یافته است، از نگاه شما رمز این اتفاق مثبت چیست؟
برای من شخصاً این‌گونه نبوده که برای دغدغه‌هایم انیمیشن بسازم. این آفت وجود دارد که خیلی‌ها چون دوست دارند به فرهنگ و هنر کمک کنند، وارد یک حوزه‌ای می‌شوند، اما اصلاً توجه نمی‌کنند که اول باید علایق و سلایق خودشان را پیدا کنند و توانایی‌های خود را کشف کنند. همان‌طور که گفتم من از بچگی طراحی و نقاشی و انیمیشن را دوست داشتم. کسی که در مسیر علاقه و استعدادش کار هنری می‌کند، اگر دغدغه‌های دینی و اعتقادت مذهبی، درونش رسوب کرده باشد، همان‌طور که بر مبنای این باورها زندگی می‌کند، همان‌طور نیز فیلم می‌سازد. 

*برای انتقال پیام و محتوا به مخاطب چطور؟ در این زمینه، چه نکاتی باید رعایت شود؟
انيميشن، رسانه‌ای بسیار قدرتمند برای انتقال اندیشه و پیام است، اما فرایند انتقال فکر به مخاطب با این رسانه وقتی با موفقیت انجام می‌شود که در قدم اول مؤلفه‌هاي سرگرم‌سازي رعايت شود؛ یعنی فیلمساز ابتدا باید با مخاطب خودش ارتباط برقرار کند و بعد حرف خود را با او در میان بگذارد. در کشور ما متأسفانه اغلب برعکس اتفاق می‌افتد؛ یعنی ابزار هنری را با شعار و بیانیه اشتباه می‌گیریم که این سبب می‌شود محتوای دینی در فرم اثر جلوه پیدا نکند.

*درباره تجربه‌های تکنیکی «فیلشاه» توضیح بدهید، چطور این توانایی را عملی کردید؟
انیمیشن یک شاخه از سینماست که فناوری در آن به شدت دخیل است؛ یعنی کسی که در این رشته کار می‌کند افزون بر اینکه باید درگیر روایت و قصه باشد، با تکنیک هم درگیر است. تکنیک ساخت «فیلشاه» کاملاً بومی و ایرانی است. هیچ کس تجربه و صنعت خود را به یک کشور جهان سومی نمی‌فروشد. چون خیلی تأثیرگذار است. ما در «شاهزاده روم» این زیربنای فناورانه را به وجود آوردیم. 

*یکی از ویژگی‌های آثار شما، کار گروهی است؛ یعنی این آثار در مجموعه‌ای با عنوان «هنر پویا» ساخته می‌شوند، بفرمایید اهمیت کار گروهی در تولید این آثار چه بوده است؟
به یقین اگر «فیلشاه» به این نتیجه موفقیت‌آمیز رسیده، حاصل کار گروهی است. در این پروژه حدود 220 نفر با تخصص‌های گوناگون دخیل بودند. ما گروه «هنر پویا» به طور هدفمند در حال فعالیت هستیم. هدف ما این است که سالی یک انیمیشن سینمایی تولید کنیم. اولین قدم این است که بچه‌های ایرانی بتوانند انیمیشن‌هایی که محصول کشور خودشان است را تماشا کنند و آثاری که دارای قهرمانان و داستانی برآمده از فرهنگ ایرانی و اسلامی باشد در دسترس فرزندان این کشور قرار بگیرد؛ آثاری که با آنها بتوانند نقشی در زندگی کودکان و نوجوانان ایفا کنند و الگوهایی در زندگی آنها باشند. این هدف جمعی ما در هنر پویا است. 

*نکته مهم این است که شما و گروه‌تان، منتسب به جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی هستید، امروز موفقیت انیمیشن ایران به نام شما ثبت می‌شود، اما چرا مسئولان فرهنگی به این مسئله کمتر توجه می‌کنند؟
متأسفانه جوانان در اين‌گونه عرصه‌ها کمتر جدی گرفته می‌شوند. این معضل در عرصه علمي کمتر شده است. به همین دلیل هم شاهد شکوفایی و رشد علمی چشمگیری در کشورمان هستیم. اما این اتفاق در عرصه فرهنگ و سینما کمتر دیده می‌شود. شايد يکي از دلايل اين بوده که ما مسحور آثار غربي هستيم و فکر مي‌کنيم خودمان هيچ‌گاه نمي‌توانيم کار خوبي توليد کنيم. اما اين اشتباه بزرگي است. همان‌طور که در عرصه علمي توانستيم به موفقيت‌هاي بزرگي برسيم، در عرصه فرهنگ هم مي‌توانيم، منتها بايد به جوان‌ها اعتماد و از آنها حمايت شود.

*کار آینده شما درباره چه موضوعی خواهد بود؟
در حال کار روی یک داستان با موضوعی امروزی و در ایران هستیم. این انیمیشن موضوعات مختلفی ازجمله محیط زیست خواهد داشت.

بررسی جایگاه عدالت در حکومت اسلامی درگفت‌وگوی اختصاصی با حجت‌الاسلام حامد کاشانی
مجتبی برزگر/ انسان در انتخاب و پیمودن راه زندگی، به هدایت، راهنمایی و رهبری نیاز فراوانی دارد. هدایت دو مرحله دارد؛ یکی مرحله راهنمایی و نشان دادن راه و دیگری مرحله رهبری؛ یعنی رهرو را با خود در صراط مستقیم بردن. معلم به انسان می‌آموزد؛ مربی انسان را در مسیر می‌برد؛ مرشد می‌آموزد و به انسان راه را نشان می‌دهد، اما پیر راه، انسان را با خود در راه می‌برد و به همراه خود به سوی آنچه هست می‌کشاند. در زندگی اجتماعی، رهبر راه‌های سعادتمند زیستن را ترسیم می‌کند و انگیزه‌های به راه افتادن در این مسیر را در انسان برمی‌انگیزد و تقویت می‌کند با این هدف که انسان‌ها بدانند، راه سعادتمند زیستن از کجا می‌گذرد تا در این مسیر بیفتند و حرکت کنند. اما در مقام عدالت، انبیا پیام‌آوران عدل و قسط هستند و از مردم می‌خواهند که این ویژگی را رعایت کنند؛ چرا که عدل در درجه اول، عدل خود انسان است. عدل اخلاق، عدل فرهنگ، عدل معرفت، عدل ایمان. عدل در عمل مهم است؛ انبیا عادل سازند. شهید بهشتی در دوران ریاست بر قوه قضائیه می‌گفتند؛ «جمهوری اسلامی ما، مادام که موفق به ایجاد عدل اقتصادی و عدل سیاسی و اجتماعی نشود، این بُعد از رسالت انبیا را تحقق نداده است.» با این مقدمه و برای تبیین بهتر موضوع عدالت، در حکومت اسلامی و پاسخ به شبهاتی که این روزها عده‌ای با نام تقدم عدالت بر ولایت و امامت مطرح می‌کنند، به سراغ حجت‌الاسلام والمسلمین حامد کاشانی، استاد دانشگاه امام صادق(ع) رفتیم و با وی هم‌کلام شدیم. مشروح این گپ‌وگفت را در ادامه می‌خوانید.

*در جایگاه پژوهشگر تاریخ معاصر و استاد دانشگاه بارها بحث عدالت و ولایت را از ابعاد مختلف بررسی کرده‌اید، لطفاً بفرمایید عدالت و امامت و ولایت چه رابطه‌ای با هم دارند و درباره کارکردها و تأثیرات تحقق این اصل دینی هم توضیح بدهید.  
بحث امروز جامعه این است که بسیاری به اجرای عدالت انتقاد دارند و می‌گویند عدالت‌خواهی دچار تزلزل شده و ما به خاطر اینکه بعد از پیروزی انقلاب حکومتی را تشکیل داده‌ایم و برای حفظ حکومت حساسیت‌های‌مان را از دست داده‌ایم چون حفظ حکومت برای‌مان مهم بوده، بعضی از خطاهای افراد، جناح‌ها، جریان‌های همسو را هم نادیده گرفته‌ایم. آنها این سؤال را مطرح می‌کنند که عدالت‌خواهی مقدم است، یا ولایتمداری؟ در گام اول باید جایگاه عدالت را بررسی کرد که جزء اصول و شعار حضرت حجت(عج) هم هست و در میان برخی از ادیان مطرح است جهان را از ظلم و جور به سمت عدالت هدایت می‌کنند ـ ولایت را بیرون از فضای جهان اسلام متوجه نمی‌شوند، ولی عدالت را برخی از اهل فلسفه جزء محاسن ذاتی به شمار می‌آورند. در واقع، عدالت شاخصه‌ای است که مذهبی و غیرمذهبی ندارد و حضرت حجت(عج) آن را نیز جزء اصول و شعائر خود قرار داده‌اند. 
امیر مؤمنان علی(ع) وقتی به حکومت رسیدند درباره بسیاری از معضلات اجتماعی و موضوعات سیاسی، یا درباره حقانیت خودشان سخنی به میان نیاوردند؛ اما درباره عدالت‌خواهی مباحثی را مطرح کردند. نکته اینجاست حضرت امیر(ع) وقتی به حکومت می‌رسند، شعارهای غیر مذهبی سر می‌دهند. یکی از دلایل به کار نبردن شعار شیعی، این است که امیرالمؤمنین(ع) را شیعیان و کسانی که ایشان را افضل بر خلفای دیگر می‌دانستند بر سر کار نیاوردند، بلکه اهل تسننی بودند که او را قبول نداشتند. تمام دغدغه و فریادشان این بود که خسته شدیم از این همه تبعیض و فساد!! حتی برخی از سقیفه و حقانیت حضرت می‌گویند، امیرالمؤمنین(ع) آنها را توبیخ می‌کنند. نه اینکه مهم نباشد، نه، ولی حضرت می‌فرمایند این چه سؤالی است و جای آن نیست. من قبول کردم که دوباره جام زهر دیگری را بنوشم؛ چرا که اگر حضرت امیر(ع) نمی‌آمدند، طلحه حکومت را به دست می‌گرفت؛ کسی که دستش به خون عثمان آغشته بود. معاویه با طلحه درگیر می‌شد و از آنجا که توان نظامی نداشت، معاویه حاکم مسلمانان می‌شد. امیرالمؤمنین(ع) وقتی به حکومت می‌رسند، شعارها عموماً شعارهای عدالت‌خواهانه است و ایشان به دنبال وحدت مسلمانان هستند. جامعه منتظر اتفاقات جدید و متفاوت‌ است؛ حضرت(ع) به دنبال این هستند که مشکلات را کمتر کنند و در عین حال می‌فرمایند جلوی حرام‌خواری‌ها را می‌گیرم و کارگزاران حکومت من باید میان مردم زندگی کنند. 

*به عدالت و ولایت در دوره حضرت امیر(ع) پرداختید، به نظر شما چقدر توانسته‌ایم در زیر پرچم انقلاب اسلامی این دو اصل دینی را نهادینه کنیم؟ 
ساده‌زیستی و پرهیز از تبختر مسئولان،‌ تبعیض‌ها را کاهش می‌دهد. بی‌شک این ویژگی‌ها جزء فلسفه حکومت‌ها و بعثت انبیاست؛ لذا اگر مسئولی عدالت‌خواه نباشد، ما او را منافق می‌دانیم. حالا متأسفم بگویم بعد از انقلاب افرادی بوده‌اند و هستند که ظاهرشان را حفظ کرده‌اند، ولی تفکر امام(ره) و رهبر معظم انقلاب را قبول نداشته‌ و ندارند. ما در طول این سال‌ها می‌بینیم یک وزیر اطلاعات، یک معاون اول رئیس‌جمهور،‌ یک نائب‌رئیس مجلس، یک وزیر ارشاد، یک وزیر بهداشت وقتی شعارهای امیرالمؤمنین(ع) را به آنها می‌دهید می‌گویند شعارهای مارکسیستی ندهید. مطمئناً آنها نهج‌البلاغه را نخوانده‌اند؛ و سطح زندگی‌شان با زندگی عمومی مردم تفاوت زیادی دارد. سالیان اخیر این افراد بیشتر شده‌اند و درباره ساده‌زیستی مسئولان بحث می‌کنند و این اصول را زیر سؤال می‌برند. در صورتی که جزء اصول حکومتی امیر مؤمنان علی(ع) است. حضرت(ع) وقتی وارد کوفه می‌شوند یک کاخ بسیار باشکوه به ایشان پیشنهاد می‌دهند، ولی ایشان ترجیح می‌دهند به منزل یکی از آشنایان‌شان بروند. برخی می‌گفتند این کاخ ساخته شده و اسراف می‌شود!! حضرت(ع) می‌فرمایند اگر یک فقیری از کارگزاران شکایت کند و این کاخ را ببیند دیگر نمی‌تواند حق و باطل را تشخیص بدهد. من نمی‌خواهم غم دل فقرا را بیشتر کنم. لذا حضرت(ع) این‌طور نیست که اعتقادی به حکومت‌داری افراد ثروتمند نداشته باشند، اما در دوره حکومت‌داری نباید به واسطه پولداری تفاخر کند. برخی فکر می‌کنند در بحث‌ عدالت‌خواهی، پولدارها حق حکومت‌داری ندارند؛ در صورتی که خود امیر مؤمنان(ع) هم ثروتمند بودند. 

* افراد متمول  وقتی در مسئولیت یا مقامی قرار می‌گیرند چگونه باید در دولت و حکومت، رفتار کنند که در مظانّ انتقاد مردم قرار نگیرند؟
درست است که حضرت علی(ع) به حضور ثروتمندان در عرصه حکومت ایرادی نگرفته‌اند، اما فرموده‌اند این امر از دو نظر دچار اشکال است. اینکه این ثروت را از کجا آورده؟ ما نمی‌گوییم اگر کسی پولی دارد حق دولتمردی و حکومت‌داری ندارد. اگر استعداد و تدبیر هدایت و مدیریت حکومت را دارد، به میدان بیاید. در وهله بعدی اگر ثروت او حلال و از طریق کارآفرینی به دست آمده مشکلی ندارد، اما اگر با زد و بند و رانت به این ثروت رسیده این ثروت نامشروع است و اشکال دارد. در دوره حکومت حق ندارد از ماشین‌های لوکس و اصطلاحاً میلیاردی استفاده کند. در دوره مسئولیت نباید در مکان اشرافی زندگی کند. حضرت شعار عدالت‌خواهی سر می‌دهند، ولی به این معنا نیست که ثروتمند یا کسی که قبلاً‌ دچار فساد شده به طور کامل باید کنار گذاشته شود. در باب کلی اگر کسی درد مردم را می‌فهمد، حکومت‌داری کند، این‌طور نیست که حضرت با پولدار مخالف باشند. در حکومت حضرت علی(ع) شعار عدالت‌خواهی و بحث ساده‌زیستی و دست دراز نکردن به بیت‌المال خیلی پررنگ است. اگر کسی در باب عدالت‌خواهی کم‌فروغ عمل کند، در واقع حکومت اسلامی را زیر سؤال برده است. حقیقتاً کسی که اموال مسلمانان و بیت‌المال برای‌ او اهمیت نداشته باشد، نفاق دارد. در مطالبات رهبری به طور جدی آمده است که پرچم عدالت‌خواهی به دست کسانی داده شود، که به حفظ نظام پایبندند.

*نقش مردم به منزله «امت» و ولایت به منزله «امام» را چطور می‌بینید؟
تیغ مطالبه‌گری باید چند برابر مطالبه‌گری رهبری باشد؛ چرا که ایشان در مقام ولایت ممکن است مصلحت‌مدار باشند. ایشان بسیاری از اوقات، ترمز یک‌سری تندروی‌ها را می‌گیرد؛ اما عده‌ای خیلی مواقع ارثی و سطحی‌گرایانه عدالت‌خواه هستند؛ بنابراین مطالبه‌گری از جانب ما باید به طور واقعی و نه براساس مسائل سیاسی و انتقام‌جویی صورت بگیرد؛ یعنی باید برای حفظ نظام و احترام به مردم به دنبال عدالت باشیم، نه برای اهداف سیاسی و انتقام‌جویی از دولت‌ها. از سویی عدالت‌خواهی نباید به صورت موسمی باشد یا اینکه عدالت‌خواهی وسیله‌ای شود تا از گروه‌ها و جریان‌ها باج بگیریم. امیرالمؤمنین علی(ع) خودشان فساد را علنی می‌کنند؛ نه اینکه بترسند! برخورد نکردن با مفسدان اشتباه است؛ چنانچه امیرالمؤمنین(ع) و پیامبر(ص) فسادی را می‌دیدند، پنهان نمی‌کردند. برخورد نکردن آبرو و اعتبار یک دولت را زیر سؤال می‌برد. آیا واقعاً در نظام ما این‌طور است؟! اینها یکی از ضعف‌هایی است که نقد به رئیس‌جمهور نمی‌شود و نقد به برخی از نهادها و نقد منصفانه به مسئولان!! عدالت‌خواهی باید در جامعه اصل باشد و اعمال سلیقه نشود. ما در سالیان اخیر از رهبری بسیار هزینه کردیم؛ چرا که بقیه وظایف‌شان را انجام ندادند. عدالت‌خواهی، به خاطر اینکه معیارمان انقلابی نماند، فسادستیزی‌مان در دستگاه قضایی در جاهایی کلید مصلحت‌سنجی داشت. به همین دلیل ما باب را برای عدالت‌خواهی باز کردیم؛ از این رو باید حرف عدالت‌خواه‌های واقعی را فهمید، اگرچه امروز پرچم عدالت‌خواهی را کسانی بلند کرده‌اند که خودشان فساد کرده‌اند!
ولایت فقیه فصل‌الخطاب است؛ یعنی اینکه وقتی امام فرمودند ولی‌فقیه می‌تواند نماز را تعطیل کند، بسیاری وحشت کردند و خواستند او را زیر سؤال ببرند. اگر کسی حقیقت ولایت ‌فقیه را بفهمد، متوجه می‌شود و دیگر اختلاف‌نظر پیدا نمی‌کند. هرکسی یک تفکری دارد؛ به همین دلیل باید شخص باشد و نه گروه، که تشتت درون آن وجود دارد. اگر ولایت‌ فقیه جا بیفتد، تشخیص مصلحت آسان‌تر خواهد بود.

*چطور مصلحت‌اندیشی را برای ولایت ارزشمند می‌دانید؛ اما برای فرد دیگر این‌طور نمی‌دانید؟
مصلحت معنای قبیح هم دارد؛ یعنی ولی‌فقیه طوری صحبت نمی‌کند که دنیایش تضمین بشود و به مصلحت امت می‌اندیشد. مصلحت جامعه یعنی اینکه کدام یک از اینها برای جامعه مصلحت است؛ چون برای جامعه تصمیم می‌گیرد. البته ولی‌فقیه در مورد یا مواردی به شخص یا گروه‌ها تفویض اختیار می‌کنند؛ مانند بحث آتش ‌به اختیار که مطرح کردند. بحث ولایت فقیه کاملاً عقلانی است که جامعه انسجام خودش را از دست ندهد. در واقع، ولایت فقیه آمده است که جلوی تزاحم را بگیرد. 

*با توجه به آنچه گفته شد، آیا شورای نگهبان به خودی خود نمی‌تواند مصلحت‌اندیشی کند؟
عملکرد شورای نگهبان به طور قطع‌ عملکرد صد درصدی نیست و شورای نگهبان هم خطاهایی دارد. ما با ولی‌فقیه می‌توانیم اختلاف‌نظر داشته باشیم؟! آزادی اندیشه اشکالی ندارد، ولی وقتی او اعمال‌نظر می‌کند، ما حجت داریم که التزام عملی داشته باشیم. 

*ممکن است فردی منصوب رهبری باشد، اما در وظایفش مشکلاتی را برای جامعه پدید می‌آورد که مردم می‌گویند او منصوب رهبری است، به نظر شما آیا در زمان پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین(ع) هم این اتفاق افتاده است؟
پیامبر در ماجرای تنگه احد خطاب به یاران لشکر گفتند که همه کشته شدند اینجا را ترک نکنید. عالم و آدم برای امتحان است. اینجا پیامبر(ص) می‌توانستند آدم‌هایی را بگذارند که یقیناً ترک نمی‌کنند؛ ولی باید امتحان برای آدم‌ها قائل شوند. آیا کسی حق را نمی‌دانست و نمی‌دانستند باید به حق چگونه عمل کنند؟ امروز هم هزینه برخی عملکردها را باید رهبری بپردازد. خیلی‌ها هم اقدامات خود را به رهبری منسوب می‌کنند تا از زیر بار مسئولیت شانه خالی کنند. در مسئله برجام از یک سو آن را به رهبری منسوب می‌کنند و از سوی دیگر می‌گویند این اتفاق افتاد تا افکار عمومی با اهداف پنهان آمریکا و جهان غرب آشنایی بیشتری پیدا کند.

*برخی‌ها می‌گویند در شرایط فعلی باید از الگوی صلح امام حسن مجتبی(ع) پیروی کرد  یا عده‌ای از عاشورا به‌عنوان درس مذاکره یاد می‌کنند این دو موضوع تا چه حد بر هم منطبق هستند؟
اصلاً تطبیق آن دوران با شرایط فعلی از اساس ایراد دارد؛ چرا که ما الآن رژیم صهیونیستی را تهدید نظامی می‌کنیم. آیا امام حسین(ع) شرایط تهدید یزید را داشتند؟! ما الآن امنیت داخلی و خارجی را توسعه می‌دهیم. 30 سال پیش ما در خطر رژیم صهیونیستی بودیم؛ امروز آنها از ما می‌ترسند. الآن جوانان ما در دفاع از حرم به فرمان ولایت لبیک می‌گویند. شرایط لشکر امام حسن(ع) متفاوت از امروز است. ما در بسیاری از مواقع پیروز هستیم اگر شرایط امام حسن(ع) و امام حسین(ع) درست تبیین شود؛ هیچ‌گاه این‌طور تحلیل نمی‌کنیم. امام سجاد(ع) مصلحت دیدند در دوره یزید یک سخنی هم نداشته باشند. اگر شرایط خدای ناکرده به جایی برسد که انقلاب اسلامی نیروی امین و هوادار پا به کار نداشته باشد، آن شرایط تکرارمی‌شود. 

گزارش صبح صادق از افتتاح اولین بیمارستان تخصصی دندانپزشکی کشور

 حسن ابراهیمی/ اولین بیمارستان تخصصی دندانپزشکی کشور و چهارمین بیمارستان تخصصی دندانپزشکی جهان با نام «بیمارستان شهید دکتر بهرام شکری» به همت دانشگاه علوم پزشکی بقیه‌الله(عج) با حضور سرلشکر محمدعلی جعفری فرمانده کل‌ سپاه پاسداران و ایرج حریرچی معاون وزیر بهداشت و درمان در پردیس دانشگاه علوم پزشکی بقیه‌الله(عج) افتتاح شد. در ادامه گزارشی از مراسم افتتاح این بیمارستان که با سخنرانی فرمانده کل سپاه، معاون وزیر بهداشت و فرمانده دانشگاه علوم پزشکی بقیه‌الله(عج) همراه بود را می‌خوانید.

چهارمین بیمارستان دندانپزشکی جهان
سرلشکر محمدعلی جعفری ضمن تبریک فرا رسیدن ماه مبارک رمضان، اظهار داشت: «یاد شهید شکری عزیز را که این بیمارستان اوست، گرامی می‌‌داریم.»
وی گفت: «اهمیت این بیمارستان به این دلیل است که اولین بیمارستان تخصصی دندانپزشکی محسوب می‌شود و آن‌طور که سردار عبداللهی گفتند، چهارمین بیمارستان تخصصی دندانپزشکی در جهان پس از آمریکا، انگلیس و کره ‌جنوبی است.»
فرمانده کل سپاه تصریح کرد: «توجه سپاه به خدمات درمانی به این دلیل است که سپاه سازمانی انسان‌محور و نه تجهیزات‌محور است؛ سازمان‌های نظامی دیگر جهان اگر قدرتی دارند، محوریت آنها به دلیل بهره‌گیری فناوری نظامی، تجهیزات و قدرت آتش‌شان است، اما سپاه پاسداران که نیرویی فرهنگی، سیاسی، امنیتی و نظامی است، ایجاب می‌کند بیش از گذشته نسبت به نیروی انسانی توجه داشته باشد و محوریت سازمانی خود را بیش از گذشته در رابطه با نیروی انسانی گسترش دهد.»
سرلشکر جعفری با اشاره به ویژگی‌های انقلابی، مؤمن و بصیر بودن پاسداران گفت: «مردمی بودن پاسداران یکی از شاخصه‌های انقلابی بودن آن است و این از ویژگی‌های سپاه است.»
وی افزود: «چالش‌هایی که ما در حفظ این ویژگی‌ها داریم؛ الگوگیری و تقلید از سیستم‌های رایج در داخل کشور و جهان است. این موضوع اشتباه است که ما در بحث نظامی از کشورهای دیگر الگو بگیریم؛ زیرا سپاه به تأکید فرمانده معظم کل قوا پیش از اینکه سازمانی نظامی باشد، سازمانی فرهنگی، سیاسی و امنیتی است.»
فرمانده کل سپاه با بیان اینکه ارائه خدمات ما در مراکز پزشکی وابسته به سپاه باید نمونه و درجه یک باشد، گفت: «اولویت ما در سپاه، نباید منافع اقتصادی و درآمدزایی باشد و نباید الگوی ما سازمان‌ها و شرکت‌های خصوصی باشند که نگاه آنها تنها کسب منافع مالی بیشتر است.»
وی یادآور شد: «هنر ما به عنوان بازو و صیانت‌کننده انقلاب این است که در این مجموعه حاکمیتی خدمات ارزان و همراه با کیفیت را همراه با رضایتمندی بیماران ارائه کنیم. البته هدف دیگر در این مرکز موضوع آموزش است، دانشگاه علوم پزشکی بقیه‌الله(عج) باید بتواند کادر متخصص پزشکی را برای سپاه و انقلاب اسلامی تربیت کند.»
فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در پایان خاطرنشان کرد: «سپاه در جایگاه یک مجموعه خط‌شکن باید در این عرصه و سایر عرصه‌ها نمونه باشد. از آنجا که وظیفه‌ سپاه الگوسازی است؛ لذا باید در هر کاری بهترین باشد که بحمدالله بر اساس گزارش‌ها و اطلاعاتی که داریم، مجموعه دانشگاه علوم پزشکی بقیه‌الله(عج) این‌گونه است.»

اولویت خدمات فقرا هستند
در ادامه این مراسم نیز دکتر ایرج حریرچی قائم‌مقام وزیر بهداشت ضمن قدردانی از این اقدام سپاه در حوزه دندانپزشکی اظهار داشت: «خدمات دندانپزشکی بسیار گران است و بسیاری از مردم استطاعت پرداخت هزینه‌های آن را ندارند؛ لذا هیچ اقدامی در حوزه سلامت از سوی دولت و نهادهای حاکمیتی نباید صورت بگیرد، مگر آنکه فقرا از آن بهره‌مند شوند و ما در هیچ کاری نباید «حامی فقرا بودن» را فراموش کنیم.»
قائم‌مقام وزارت بهداشت گفت: «پیشگیری و ارائه خدمات ارزان به مردم، باید راهبرد ما در حوزه دندانپزشکی باشد.»
وی در پایان افزود: «پاسداران و نیروهای مسلح هم از قشری هستند که استطاعت مالی بالایی ندارند و این بیمارستان قدم خوبی برای این قشر محسوب می‌شود؛ اما از مسئولان مربوط می‌خواهم در این بیمارستان خدمت‌رسانی به دیگر اقشار محروم را هم مد نظر داشته باشند.»

هشت طبقه با تجهیزات مدرن
دکتر علیرضا جلالی فرمانده دانشگاه علوم پزشکی بقیه‌الله‌الاعظم(عج) هم در این مراسم ضمن ارائه گزارشی از وضعیت مجموعه دانشگاه علوم پزشکی بقیه‌الله(عج) طی 20 ماه تصدی خود در این مجموعه، اظهار داشت: «باید از خدمات عزیزانم دکتر خاتمی و دکتر اصلانی که پیش از من در این مسند زحمات فراوانی کشیدند و این مجموعه را به اینجا رساندند و تحویل ما دادند، تشکر کنم.»
وی گفت: «بیمارستان تخصصی دندانپزشکی شهید شکری در هشت طبقه و مساحتی بیش از 12 هزار متر مربع در مجاورت بیمارستان بقیه‌الله(عج) و در مجموعه پردیس دانشگاه ساخته شده است.»
جلالی ادامه داد: «این بیمارستان دارای هشت طبقه است، که دو طبقه زیرزمین مربوط به تأسیسات بوده، طبقه همکف مربوط به اروژانس و تریاژ، یک طبقه مربوط به کودکان و یک طبقه هم مربوط به بانوان است. مرکز تصویربرداری، بخش جراحی و لیزر و... دیگر بخش‌های این بیمارستان است.»
به گفته دکتر جلالی، ساخت بیمارستان شهید شکری از سال 89 شروع شد که پس از وقفه‌ای چند ساله ادامه یافت و در مدت کوتاهی تکمیل شد.

70 درصد تجهیزات و 90 درصد بنا 
وی افزود: «حدود 70 درصد تجهیزات این بیمارستان و نیز 90 درصد بنای ساختمان از تجهیزات کاملاً ایرانی است.»
رئیس بیمارستان بقیه‌الله(عج) افزود: «در حال حاضر 35 یونیت در این بیمارستان فعال می‌شود و در آینده نزدیک این ظرفیت به 100 یونیت می‌رسد و خدمات این بیمارستان شبانه‌روزی خواهد بود.»
وی افزود: «این بیمارستان در مساحتی حدود یک هزار و 650 متر مربع با استانداردهای روز جهان ساخته شده و از عالی‌ترین سطح خدمات دندانپزشکی با برترین کیفیت و ایمنی با رویکرد سلامت‌محور، مبتنی با سبک زندگی اسلامی و ایرانی برخوردار است.»
بیان برخی دیگر از پروژه‌های در دست ساخت دانشگاه علوم پزشکی بقیه‌الله(عج)، وضعیت علمی و پژوهشی دانشگاه و وضعیت رتبه‌بندی بیمارستان‌های زیرمجموعه این دانشگاه بخش‌های دیگر سخنرانی دکتر جلالی را تشکیل می‌داد و همگی نشان از ارتقای این مجموعه در سطح منطقه‌ای و جهانی ‌دارد.
گفتنی است، شهید دکتر بهرام شکری نخستین دندانپزشک رسمی سپاه بود که در سال 1360 به دست گروهک مجاهدین خلق(منافقین) ترور و به درجه رفیع شهادت نائل شد.

گزارش خبری- تحلیلی صبح صادق از فرآیند همراهی اروپا با ایران در موضوع برجام

  امین پناهی/ پس از ماه‌ها کشمکش و جنجال بر سر برجام بالاخره دونالد ترامپ در یک سخنرانی اعلام کرد، از برجام خارج می‌شود. هر چند برجام قراردادی بود که بین هفت کشور منعقد شده بود و یک توافق دوطرفه نبود که با خروج یکی از کشورها از این قرارداد به کلی از بین برود؛ اما خروج آمریکا از برجام در واقع ادامه آن را در هاله‌ای از ابهام قرار داد. 

ژست همراهی اروپا با برجام
پس از خروج ترامپ از برجام سردمداران اروپایی تلاش کردند مخالفت خود را با این تصمیم و همراهی با برجام اعلام کنند. نخست‌وزیر انگلیس اعلام کرد: «سه کشور انگلیس، فرانسه و آلمان به توافق هسته‌‌ای متعهد خواهند بود.» ترزا می افزود: «به همه کشورهای جهان یادآور می‌شوم که برجام، پشتوانه‌‌ای حقوقی به نام قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل دارد و مفاد آن کماکان برای جهانیان لازم‌الاجرا است.» وزارت خارجه آلمان هم طی بیانیه‌ای اعلام کرد، با برجام، جهان امن‌تر از قبل شده و اروپا به همین دلیل، برای حفظ آن «سخت تلاش خواهد کرد.» رئیس‌جمهور فرانسه نیز از تصمیم رئیس‌جمهور آمریکا برای خروج از توافق هسته‌ای ابراز تأسف کرد و در نهایت فدریکا موگرینی، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا در واکنش به خروج ترامپ از برجام گفت: «اروپا از تحریم‌های ضد ایرانی آمریکا نگران است؛ به برجام پایبندیم.» موگرینی در واکنش به سخنان ترامپ گفت: «اجازه ندهید هیچ کسی برجام را از بین ببرد. ما در کنار ایران
هستیم.»
هر چند واکنش سردمداران اروپایی به خروج ترامپ از برجام یک واکنش انتقادی بود؛ اما در واقع نباید انتظار داشت این واکنش‌ها به جایی ختم بشود که اروپایی‌ها بزرگ‌ترین شریک و هم‌پیمان خود، یعنی آمریکا را رها کرده و به ایران بپیوندند. از سویی، توجه به این نکته ضروری است که دونالد ترامپ در سخنرانی خود برای اعلام خروج از برجام گفت: «من اعلام می‌کنم ایالات متحده آمریکا از برجام خارج می‌شود و طی چند روز آینده با صدور یک فرمان اجرایی، شدیدترین تحریم‌های هسته‌ای و اقتصادی را علیه ایران باز می‌گردانم. هر کشوری که به ایران کمک کند نیز می‌تواند تحت تحریم‌های ایران قرار گیرد.»

مهلت چند هفته‌ای دولت
آقای روحانی، رئیس‌جمهور هم بلافاصله پس از سخنرانی ترامپ در نطق تلویزیونی خاطر نشان کرد، حالا که آمریکا از برجام خارج شده، دولت او به دنبال حفظ برجام به کمک دولت‌های اروپایی، روسیه و چین است. آقای روحانی در همین سخنرانی به فرصت چند هفته‌ای اشاره کرد که قرار است طی آن در صورت همکاری طرف‌های اروپایی، ایران همچنان در برجام بماند.

تأکید رهبری بر تضمین اروپایی‌ها
صبح روز بعد، رهبر معظم انقلاب در دانشگاه فرهنگیان با اشاره به بدعهدی آمریکا در عمل به تعهداتش فرمودند: «حالا گفته می‌شود که برجام را می‌خواهیم با این سه کشور اروپایی ادامه بدهیم؛ من به این سه کشور هم اعتماد ندارم. من می‌گویم به اینها هم اعتماد نکنید؛ [اگر] می‌خواهید قرارداد بگذارید، تضمین به دست بیاورید‌ـ تضمین واقعی، تضمین عملی‌ـ وَالّا فردا اینها هم همان کاری را خواهند کرد که آمریکا کرد.»

اروپا تضمین نکرد
اما پس از این ماجرا وزیر امور خارجه به دنبال صحبت درباره آینده برجام و امکان‌سنجی تداوم آن به چند کشور می‌رود. ظریف شروع به سفر می‌کند تا با طرف‌های قرارداد برجام مذاکره‌ای دوباره داشته باشد و بتواند تضمین ادامه برجام را از آنها اخذ کند. ابتدا به چین و روسیه سفر کرده و با وزرای خارجه آنها صحبت‌ می‌کند؛ اما مهم‌ترین بخش این سفر حضور او در مقر اتحادیه اروپا و ملاقات با وزرای خارجی آلمان، فرانسه، انگلیس و همچنین خانم موگرینی، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپاست.
ظریف این بار بدون لبخند و پیش از شروع نشست به طرف‌های مذاکره هشدار می‌دهد: «زمان زیادی برای دستیابی به مکانیزم تضمین‌های لازم برای حفظ منافع ایران در صورت ماندن در برجام وجود ندارد. ما امروز می‌خواهیم ببینیم که آیا اعضای باقی‌مانده برجام آماده ارائه منافع اقتصادی برجام هستند یا نه.»
نشست حدود یک ساعت‌‌ونیم طول می‌کشد و ماحصل آن گویا آن چیزی است که رئیس دستگاه دیپلماسی کشورمان را راضی کرده است. بیانیه‌ای که قرار است مفاد آن را «فدریکا موگرینی» قرائت کند، بندهای گوناگونی دارد که اهم آن عبارت است از: «حفظ و تعمیق روابط اقتصادی با ایران، تأکید بر تعاملات مؤثر بانکی با ایران، تداوم فروش نفت و گاز ایران، سرمایه‌گذاری بیشتر در ایران، حمایت از فعالان اقتصادی اروپا که در ایران مشغول هستند و ایجاد فضای اطمینان‌بخش حقوقی برای آنها»؛ پس از آن ظریف اعلام می‌کند که قرار است گفت‌وگوهای کارشناسی از هفته‌های آینده آغاز شود و نتیجه آن به سمع وزرای خارجه چهار کشور برسد.
محمدجواد ظریف گویا با دست پر به تهران باز می‌گردد و آن چیزی که در نظر داشته، به دست آورده است؛ اما آیا این آن چیزی است که رهبر معظم انقلاب در صحبت‌های‌ خود در دانشگاه فرهنگیان از دولت خواسته بودند؟ ایشان از دولت می‌خواهند تضمین عملی و واقعی از دولت‌های اروپایی بگیرد؛ اما هیچ سازوکاری در این بیانیه وجود ندارد که منافع ایران را به طور کامل تضمین کند.

نشانه‌های پا پس کشیدن اروپا
یکی از مسائلی که هم برای ایران و هم برای کشورهای اروپایی بسیار مهم است، نوع برخورد تحریم‌های جدید آمریکا علیه ایران با سرمایه‌گذاری‌هایی است که شرکت‌های بزرگ این کشورها پس از برجام انجام داده‌اند. هر چند دولت فرانسه ابتدا اعلام کرده بود، از سرمایه‌گذارانش در ایران حمایت و دفاع خواهد کرد تا استثناهایی برای این شرکت‌ها از دولت ترامپ دریافت کند؛ اما مکرون، رئیس‌جمهور فرانسه اعلام می‌کند قرار نیست بر سر ایران با آمریکا جنگ تجاری راه بیندازد.
در واقع، اروپا بر سر یک دوراهی بین ایران و آمریکا مانده و فهمیدن اینکه در نهایت کدام یک را انتخاب خواهد کرد، کار خیلی دشواری نیست و با یک حساب سرانگشتی می‌توان متوجه این موضوع شد. حجم معاملات دوطرفه آلمان، فرانسه و انگلیس با آمریکا 379 میلیارد دلار است؛ در حالی که این عدد درباره ایران از 9/5 میلیارد تجاوز نمی‌کند و این به معنای آن است که تجارت با ایران کمتر از دو درصد تجارت با آمریکاست. از سوی دیگر، آمریکا صاحب امتیاز چاپ دلار در جهان است و این صاحب امتیازی اهمیت فراوانی دارد؛ زیرا دولت آمریکا هر شرکت یا بانکی را که بخواهد، می‌تواند از چرخه دلار خارج کند و بازگشت به این چرخه مستلزم تحمل جریمه‌های هنگفتي است که تجارت با ایران و سود حاصل از آن نمی‌تواند کفاف این جریمه را بدهد. این در حالی است که دولت‌های اروپایی نیز در مقابل این جریمه بانک‌های‌شان نمی‌توانند کمکی به آنها کنند.
بنابراین، اروپایی‌ها برای حفظ برجام و از بین نرفتن قراردادی که روزی پای آن را امضا کرده‌اند، اگر بخواهند هم نمی‌توانند کاری بکنند. به این معنا که حتی اگر اروپا تضمین بدهد در برجام خواهد ماند، چندان نمی‌توان به این تضمین دل بست و امیدوار بود که هر آنچه می‌گوید انجام می‌دهد.

تکرار یک تجربه تلخ
البته نباید فراموش کنیم سه کشور انگلیس، آلمان و فرانسه همان سه کشوری هستند که در سال 1383 قرارداد سعدآباد را به ملت ایران تحمیل کردند. کشورهای موسوم به تروئیکای اروپا که طی این قرارداد توانسته بودند از هر گونه فعالیت هسته‌ای ایران حتی در سطح آزمایشگاهی جلوگیری کنند و قرار بود به ازای آن از رفتن پرونده ایران به شورای امنیت جلوگیری کنند؛ اما عملاً چنین اتفاقی نیفتاد و حسن روحانی به عنوان دبیر شورای عالی امنیت ملی در آن زمان در نامه‌ای به محمد البرادعی نوشت: «متأسفانه، در مقابل اگر نگوییم هیچ، ایران مابه‌ازای بسیار اندکی دریافت کرد و بارها اقدامات اعتمادساز خود را افزایش داد و تنها در عوض آن، با قول‌های انجام نشده و درخواست‌های بیشتر روبه‌رو شد.»
اروپا چنین تضمینی نداده و نخواهد داد؛ در واقع آنها به دنبال یک سازوکار قانونی هستند که بتوانند شرکت‌های خود را از تحریم‌های آمریکا مستثنی کنند و البته این در صورتی امکان‌پذیر است که ترامپ این استثنا را برای شرکت‌های مزبور بپذیرد. 
هر چند اگر چنین اتفاقی هم بیفتد، این ایران است که نتوانسته هیچ استفاده‌ای از برجام ببرد. به این معنا که در حال حاضر تحریم‌هایی که به واسطه برجام تعلیق شده بودند، با شدت بیش از پیش باز می‌گردند و ایران تنها به بهای همکاری با چند شرکت اروپایی حق نخواهد داشت هر گونه فعالیت هسته‌ای را که در برجام از آن منع شده، دوباره راه‌اندازی کند. بعید نیست اروپا و آمریکا با ایفای ‌نقش پلیس خوب و بد به دنبال چنین سناریویی برای آینده برجام
 باشند.
اما با نگاهی به پیشینه تاریخی کشورهای اروپایی درباره ایران و همچنین با توجه به اظهارنظرهای برخی مقامات این کشورها درباره مذاکرات جدید با ایران، به نظر می‌رسد این سه کشور اروپایی به دنبال دریافت امتیازات جدید از ایران برای حفظ برجام هستند و بهای همراهی خود را کشاندن کشورمان به پای میز مذاکره درباره توانمندی موشکی، مسائل منطقه‌ای و... قرار
 داده‌اند.

گزارش صبح صادق به بهانه هشدار مجدد رهبر معظم انقلاب درباره اجرای مخفیانه سند 2030


  شهناز سلطانی/ رهبر معظم انقلاب اسلامی 19 اردیبهشت ماه برای چندمین بار به صورت آشکار و با عتاب فراوان درباره اجرای سند 2030 هشدار دادند. ایشان در دانشگاه فرهنگیان فرمودند: «من سال گذشته، رسماً و علناً و با قاطعیت، اجرای این سند انحرافی را منع کردم که با استقبال مسئولان هم مواجه شد، اما شنیده‌ام در بخش‌های مختلف، برخی مفاد سند ۲۰۳۰ در حال اجرا است که این به معنای قرار دادن مهم‌ترین مسئله‌ کشور، در اختیار بیگانگان است. معنی ندارد کشوری همچون ایران با این سابقه و فرهنگ و با این نظام مقتدر، برنامه‌های آموزشی و تربیتی خود را از دیگران بگیرد.»
سند چهار رقمی یونسکو (2030) از وقتی در کشورمان خبرساز شد که رهبر معظم انقلاب اسلامی سال گذشته با نکته‌سنجی دقیق با صراحت از آن نام بردند و نسبت به آن انتقاد کردند؛ سندی که یونسکو در 17 سرفصل آن را تدوین کرده و در اختیار کشورهای عضو خود قرار داده است. یونسکو که از آن به یک نهاد بین‌المللی در عرصه آموزش یاد می‌شود، قرار است با سند 2030 خود شرایط و چگونگی تحصیل و سطح سواد در بین جمعیت کشورهای ذیل خود را ترسیم کند که یکی از این کشورها هم ایران است. البته در یک فاصله زمانی مشخص، یعنی از سال 2016 تا سال 2030. 
وقتی آذر 95 این سند پرحاشیه با حضور وزیران علوم و آموزش و پرورش رونمایی و رسانه‌ای شد، هرگز تصور نمی‌شد که در بطن خود تا این حد و اندازه مخالفت‌هایی داشته باشد. اما وقتی رهبر معظم انقلاب بی‌پرده از آن سخن گفت، ورق برگشت و نگاه‌ها از خوش‌بینی تمام و کمال فاصله گرفت. هر چند این سند هنوز حامیان پنهانی هم همراه دارد که از موضع خود به هیچ وجه کوتاه نمی‌آیند که گاهی در نیت پافشاری آنها هم باید تردید کرد، ولی هنگامی که رهبر معظم با ریزبینی از آن انتقاد می‌کنند باید در اهداف و شفا‌بخشی این‌گونه نسخه‌های خارجی شک کرد. 
اما چرا باید این سند را که مورد تأیید چندین کشور است (البته باید دید چه کشورهایی آن را تأیید و اجرا می‌کنند و چه کشورهایی که خود برنامه‌های یونسکو و بالادست آن سازمان ملل را تدوین می‌کنند زیر بار چنین تعهداتی نمی‌روند.) زیر ذره‌بین برد، آن هم وقتی سرفصل‌ها و اهداف و برنامه‌های آن به نظر پیش برنده است. (از جمله این سرفصل‌ها تضمین کیفیت آموزش فراگیر و عادلانه و ایجاد فرصت‌های یادگیری مادام‌العمر برای همه، پایان دادن به فقر در تمامی اشکال آن در همه جا و تضمین الگوی تولید و مصرف پایدار) واقعیت این است که شاید بتوان نظام آموزشی هر کشوری را مهم‌ترین نهاد آن کشور قلمداد کرد؛ چرا که بی‌شک اگر قرار باشد کشوری به پیشرفت و توسعه دست یابد، باید از این مسیر عبور کند و اگر در این میانه سر از جایی به غیر از توسعه همه‌جانبه درآورد، پس جایی از این نهاد دچار اشکال و کاستی است که باید بیماری‌یابی و درمان کرد. 
از سویی، هر کشوری فرهنگ، خرده‌فرهنگ‌ها، هنجارها و ارزش‌هایی در خود نهفته دارد که مختص همان کشور است. بنابراین نظام آموزشی آن بر همین اساس تعریف می‌شود. پس نمی‌توان نسخه کشور دیگری را برای آن تجویز کرد، چه رسد به تک‌نسخه‌ای برای چند کشور که گاهی پیدا کردن شباهت‌های میان آن به مثابه پیدا کردن سوزن در انبار کاه است و چه بسا فراتر از این. پیدا کردن شباهت میان ما و یک کشور زیر پونزی آفریقا چیزی کمتر از اثبات قضیه فیثاغورث نیست!
وقتی امیرکبیر سنگ بنای دارالفنون را گذاشت، چه بسا می‌دانست با این کار نظام آموزشی را وارد سبک و سیاق جدیدی می‌کند، طوری که آموزش و پرورش به شیوه جدید خود همسن دارالفنون است؛ یعنی 168 سال عمر دارد و چهار سال کمتر از این روزگار سپری شده وزارت علوم است. بنابراین در قدمت دو نظام آموزشی کشور (وزارت آموزش و پرورش و وزارت علوم) هیچ شکی نیست؛ اما مسئله این است که چرا با این پیشینه ما هنوز اندر خم یک کوچه‌ایم؟ اما اشتباه نکنیم که راه عبور از این کوچه این نیست که مرغ همسایه (همسایه که چه عرض کنیم کدخدا بیشتر برازنده سندنویسان 2030 است!) را غاز بپنداریم. 
«شورای عالی آموزش و پرورش» را اگر اتاق فکر نظام آموزشی کشور قلمداد کنیم، اشتباه نکرده و بیراهه نرفته‌ایم؛ شورایی که قدمتی بیش از یک قرن دارد، یعنی 120 سال. مهم‌ترین قوانین این شورا را آن هم در  سال 58 افرادی صاحب‌فکر همچون شهید رجایی و باهنر تدوین کردند که در شورای عالی انقلاب فرهنگی هم تصویب شد. بنابراین در اهمیت این شورا و تصمیمات و برنامه‌ریزی‌های آن می‌توان با اطمینان صحبت کرد. از جمله این برنامه‌ها تأییدیه شورای عالی آموزش و پرورش روی برنامه‌ای جامع با عنوان «سند تحول بنیادین» است. سندی که به همت 500 نفر کارشناس و صاحب‌نظر در حوزه  تعلیم و تربیت در یک کارگروه و در طول هفت سال تدوین شده و پس از تأیید در این شورا به تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی رسید و هفت سال پیش رئیس‌جمهور وقت کشور آن را رونمایی و برای اجرا ابلاغ کرد. سندی همه‌جانبه‌نگر که حکم قانون اساسی نظام تعلیم و تربیت کشور را بر پیشانی دارد. سندی علمی و پژوهشی که در آن همه ساحت‌های یک نظام آموزشی مورد کنکاش قرار گرفته و بر همین اساس طرح و برنامه برای آن تعریف شده است. حال با وجود این راهنما اگر مشکلات نظام آموزشی ماچندان رنگ نباخته به این دلیل است که هنوز سند تحول که برای آن هزینه بسیاری از بیت‌المال، چه مادی و چه غیر مادی صرف شده است، جدی تلقی نمی‌شود و برای اجرای آن مقاومت وجود دارد که البته هر تغییری دشوار است، ولی وقتی به درستی انجام شود، ثمراتش بیش از حد انتظار است. 
اما اگر بخواهیم بدانیم این سندی که برای تدوین آن چه راه‌های طویل و درازی که نیامده‌ایم چقدر اجرایی شده است و تا چه اندازه نقشه راه بوده است، هیچ کس بهتر از محمد بطحایی وزیر فعلی آموزش و پرورش که خود سال‌های طولانی در شورای عالی آموزش و پرورش بوده است، پاسخ آن را نمی‌داند. وی همین امسال بود که گفت، کمتر از 30 درصد آن اجرایی شده است و البته به نظر، این خوش‌بینانه‌ترین حالت است؛ چرا که برخی از صاحب‌نظران این رقم را کمتر از 10 درصد هم اعلام کرده‌اند. 
با این تفاسیر باید گفت، هیچ منطق و عقل سلیمی نمی‌پذیرد وقتی دوای درد یکی از مهم‌ترین نهادهای زیرساخت کشورمان را خودمان آن هم با دست‌های خودمان پیدا کرده‌ایم، چرا آن را از بیگانه‌ای طلب می‌کنیم که قطعاً دلسوزی آنها برای ما در طول تاریخ به اثبات رسیده و باید در آن شک کرد. به علاوه اینکه  می‌دانیم با رفتن زیر بار تعهد انجام برنامه‌هایی از این دست (سند 2030) نه تنها به استقلال‌مان خدشه وارد کرده‌ایم که باید پاسخگوی کدخداهایی باشیم که برای تربیت نسل‌های آینده به روش و با اهداف خاص خود، برنامه‌ها دارند. 

بررسی نقش مردم و مسئولان در تحقق شعار سال‌ـ 7


  محمدابراهیم میانجی/ در سه شماره گذشته نشریه بخشی از نقش مسئولان در تحقق شعار سال بررسی شد. تأمین مایحتاج مورد نیاز دستگاه‌ها، سازمان‌ها و ارگان‌های دولتی به منظور حمایت مستقیم دولت از کالای ایرانی و باور و اعتقاد به حمایت از کالای ایرانی، جلوگیری از واردات کالای مشابه ساخت داخل، حمایت خاص از تولید با حمایت‌های تعرفه‌ای، انتقال بار مالیاتی از تولید به مصرف، لزوم بازبینی سیاست‌های مالیاتی در دوران رکود و دستگیری از واحدهای کوچک تولیدی در سیاست‌های کلان اقتصادی به منزله بخشی از حمایت‌های غیر مستقیم دولت از کالای ایرانی بررسی شد. در این شماره مصادیق دیگری از حمایت غیر مستقیم دولت و مسئولان از کالای ایرانی مرور می‌شود. 

اصلاح فضای کسب‌و‌کار، پیش‌شرط حمایت از کالای ایرانی
مهم‌ترین پیش‌شرط حمایت از «کالای ایرانی»، اصلاح فضای کسب‌وکار است. بی‌شک، برای تولید یک کالای با کیفیت و با قیمت مناسب، باید فضای کسب‌و‌کار در جامعه مناسب باشد. متأسفانه، این محیط در وضعیت فعلی، مناسب توسعه کسب‌وکار نیست. بنابراین، برای تحقق رونق تولید ملی و تحقق شعار سال باید فضای کسب‌وکار در جامعه اصلاح شود. سال‌هاست که از رکود در فضای کسب‌وکار در کشور سخن گفته می‌شود و در دولت‌های گوناگون این موضوع مورد بحث بوده است، اما تاکنون گام مثبتی برای اصلاح روند کنونی برداشته نشده و اقدامات مقطعی بوده است. همچنان غلظت بیش از حد این فضا، بر ظرفیت‌های انسانی، معدنی، صنعتی، کشاورزی و... کشور سایه افکنده است. 
فضای کسب‌وکار بر اساس 10 شاخصه‌؛ آغاز کسب‌وکار، دریافت مجوز ساخت‌وساز، هزینه دریافت اشتراک برق از سوی شرکت‌ها، ثبت دارایی‌ها، کسب اعتبارات یا دریافت وام، حمایت از سرمایه‌گذاران، پرداخت مالیات، تجارت کالا در جهان، سهولت اجرای قراردادها و ورشکستگی و تعطیلی شرکت‌ها محاسبه می‌شود. این شاخصه‌ها نشان‌دهنده سهولت و مناسب بودن هر کشور برای انجام فعالیت‌های اقتصادی و تجاری است، که متأسفانه رتبه ایران در هر یک از این شاخصه‌ها در وضعیت مناسبی قرار ندارد.
بنا بر اظهارات حمیدرضا فولادگر، رئیس کمیسیون ویژه حمایت از تولید ملی در مجلس «از ۵۳ حکم موجود در قانون حمایت از کسب‌وکار، نزدیک به ۱۰ مورد اجرایی شده و اجرای ۱۷ مورد به طور ناقص بوده و مابقی نیز اجرا نشده که در نتیجه حدود ۲۰ درصد قانون اجرا شده است.» بهبود فضای کسب‌وکار مهم‌ترین موضوعی است که بر تولید داخلی سایه انداخته و تا زمانی که فضای کسب‌وکار مطلوب نشود، نمی‌توان از تولید داخلی حمایت کرد.
با توجه به اینکه عمده اشتغال کشور مربوط به صنایع کوچک و متوسط است، دولت برای حفظ اشتغال و پایداری تولید باید به معنای واقعی کلمه با بهبود فضای نامناسب کسب‌وکار از این بنگاه‌ها حمایت کند.

 ضرورت رفع موانع
 کسب‌وکار
در حال حاضر، انواع قوانین و مقررات عمدتاً دولتی موانع متعدد دست‌وپاگیری را در مسیر تولید رقابتی کالای ایرانی قرار داده است که تولیدکننده کالا یا خدمات ایرانی را با مشقت و سختی روبه‌رو کرده است. چنانچه بدون توجه به ضرورت رفع موانع کسب‌وکار و تسهیل فعالیت‌های اقتصادی بر حمایت از کالای ایرانی به منزله فشار بر مصرف کالای ایرانی تأکید شود، نتیجه‌ای جز تحمیل و انتقال بخشی از مشکلات تولیدکنندگان داخلی به مصرف‌کنندگان داخلی را در پی نخواهد داشت. این حمایت نیز حتی در صورت نتیجه‌بخش بودن آثار آن پر هزینه و کم دوام خواهد بود. دولت باید با حمایت واقعی از کالای ایرانی، اصلاح ساختارها و چارچوب‌های مخرب و مانع تولید از جمله اصلاح نظام بانکی، اصلاح نظام مالیاتی، شناسایی و برطرف کردن کانون‌های فساد، اصلاح قوانین به ویژه قانون کار و بازنشستگی، اصلاح نظام بودجه‌نویسی و مالی دولت، کاهش نقش دولت و نهادهای عمومی غیردولتی در اقتصاد و... را در اولویت قرار دهد.

 پرهیز از شعار محوری
 در اصلاح فضای کسب‌وکار 
در بهبود فضای کسب‌وکار ورود و حمایت دولت از کالای ایرانی صرفاً نباید به شکل شعار باشد و برای تحقق آن همه سیاست‌گذاران اقتصادی و تولیدکنندگان باید گام بردارند؛ به‌ گونه‌ای که تولیدکننده داخلی نسبت به اثرات کاهش تولید بر افزایش بیکاری، ورشکستگی واحدهای تولیدی، افزایش فساد و رانت اقتصادی بی‌تفاوت نباشد. دولتمردان نیز با تبیین و تعریف سیاست‌های عملی مناسب و رعایت انضباط مالی، کاهش ریسک، ‌مقررات‌زدایی و کاهش مداخله دولت، اقدامات مثبتی را در راستای بهبود فضای کسب‌وکار انجام دهند.

عزم جدی سیاستگذاران
 برای ریشه‌کن کردن فساد 
از دیگر مصادیق فضای نامناسب کسب‌وکار وجود مفاسد اقتصادی در دستگاه‌های اجرایی است. وجود این فضا وضعیت نامطلوبی را برای واحدهای تولیدی فراهم آورده که برای برون‌رفت از آن و اصلاح وضعیت موجود، کشور به عزم جدی سیاستگذاران برای ریشه‌کن کردن فساد اداری و اقتصادی نیاز دارد. البته، مبارزه به شکل غیرمنطقی می‌تواند سبب ترس سرمایه‌گذاران و برهم خوردن امنیت سرمایه‌گذاری شود. بنابراین، برای کاهش مفاسد اقتصادی باید قانونی مستقل از اراده‌ شخص یا گروه یا سلایق‌ خاص تبیین شود و به‌ منزله فصل‌الخطاب به اجرا درآید. در این راستا، استفاده از ابزارهای نظارتی، اصلاح نظام بودجه‌ریزی و اجرای بودجه‌ریزی بر مبنای عملکرد از جمله اقداماتی است که می‌تواند زمینه کاهش فساد اداری و اقتصادی و بهبود فضای کسب‌وکار را فراهم کند.

تقویت تعامل بانک‌ها 
با بخش‌های تولیدی 
«مشکل دریافت تسهیلات از بانک‌ها»، «ضعف بازار سرمایه در تأمین مالی تولید» و «نرخ بالای تأمین سرمایه از بازار» مهم‌ترین مشکل اداره واحدهای تولیدی در کشور است. این چالش نشان‌دهنده وضعیت نامطلوب میزان نقدینگی و گردش تشکل‌های اقتصادی و عدم برنامه‌ریزی آنها برای افق‌های بلندمدت است. مهم‌ترین اقدامی که سیاستگذار پولی در دولت می‌تواند برای حمایت از تولیدکننده کالای ایرانی انجام دهد، تقویت تعامل بانک‌ها با فعالان اقتصادی و تلاش به منظور سازگاری هرچه بیشتر میان منابع شبکه بانکی و نیازهای واقعی بخش‌های تولیدی و نظارت بر عملکرد آنها است.
برای تحقق این امر، شناسایی تولیدکنندگان واقعی و تأمین نقدینگی آنها با سود تسهیلات پایین، اختصاص بخشی از یارانه‌ها به تولید و همچنین ترغیب و تشویق تولیدکنندگان به استفاده از بازار سرمایه برای تأمین مالی امری اجتناب‌ناپذیر است. در این راستا، وزارت صنایع می‌تواند دستورالعمل‌ها و قوانینی را برای شناسایی تولیدکنندگان واقعی، تعریف و تبیین کند. سپس بانک مرکزی با همکاری این وزارتخانه می‌توانند با اولویت در تأمین سرمایه در گردش این واحد‌ها، بسترهای استفاده هر چه بیشتر از ظرفیت‌های تولیدی را فراهم کنند.
کارشناسان و فعالان اقتصادی معتقدند، بانک‌ها می‌توانند با جلوگیری از «بی‌ثباتی قیمت مواد اولیه» بر فضای کسب‌وکار تأثیر داشته باشند. سیاستگذاران پولی و مالی در دولت می‌توانند از بی‌ثباتی در سطح کلان اقتصاد کشور جلوگیری کنند. دولت با مدیریت و کاهش نوسانات نرخ ارز، کاهش میزان دخالت خود در قیمت‌گذاری و ایجاد فضای رقابتی در عرصه تولید، می‌تواند توانایی پیش‌بینی قیمت محصولات و نهاده‌های تولید از سوی واحدهای تولیدی را افزایش داده و زمینه برنامه‌ریزی بلندمدت برای افزایش تولید و ارتقای کیفیت را فراهم آورد.



 قاسم غفوری/ غرب آسیا همچنان اصلی‌ترین کانون تحولات جهانی است که صف‌بندی‌های گسترده منطقه‌ای و جهانی را به همراه داشته است. آنچه این روزها کانون محافل رسانه‌ای و سیاسی شده، برجام و چگونگی تعامل و تقابل میان امضاکنندگان آن پس از خروج آمریکا از برجام است. این جوسازی‌های گسترده در حالی صورت می‌گیرد که بررسی ریشه‌ای تحولات منطقه نکات قابل توجهی را در خود دارد. 
نخست، اقدام آمریکا در اعلام انتقال سفارت آمریکا از تل‌آویو به قدس است که همزمان با سالروز تأسیس رژیم صهیونیستی صورت می‌گیرد. اقدامی که عملکرد واضح آمریکا در نادیده گرفتن حقوق ملت فلسطین و طراحی آن برای نابودی ماهیت فلسطین را نشان می‌دهد. خطر طرح زمانی بیشتر می‌شود که آمریکا با ایجاد کارناوال تبلیغاتی سعی در مشارکت برخی از کشورها، از جمله کشورهای عربی دارد تا به این اشغالگری آشکار صهیونیست‌ها نوعی مشروعیت بدهد. در همین حال، برخی کشورهای اروپایی مانند آلمان مصوبه کشور یهودی را برای رژیم صهیونیستی داشته‌اند که خود بعد دیگری از خیانت غربی به فلسطین و جهان اسلام است. 
دوم، برگزاری دو انتخابات مهم در لبنان و عراق است. لبنان پس از ۹ سال وقفه و عراق یک سال پس از موعد قانونی اقدام به برگزاری انتخابات پارلمانی کردند. مردم لبنان در 16 اردیبهشت انتخابات برگزار کردند و نتیجه انتخابات از پیروزی جریان مقاومت با رأی مردم حکایت دارد. ساختار پارلمان لبنان نشان می‌دهد، ساختاری جدید بر این کشور حاکم می‌شود که برخلاف گذشته نگاه قومی و طایفه‌ای نداشته؛ بلکه بر اساس ترکیبی مردمی و شایسته‌سالارانه صورت می‌گیرد. 
مردم عراق 22 اردیبهشت برای انتخاب نمایندگان پارلمان پای صندوق‌های رأی رفتند و این انتخابات در حالی برگزار شد که چند نکته درباره آن قابل توجه است: 
الف‌ـ حضور گسترده جریان‌های سیاسی از هر طیف، گروه و قبیله‌ای نشان‌دهنده بلوغ سیاسی ملت و نظام عراق است که در بسیاری از کشورهای عربی معادل آن دیده نمی‌شود. در واقع باید گفت، در حالی که بسیاری از کشورهای عربی مانند عربستان هیچ‌گونه انتخابات و دموکراسی ندارند، عراق با برگزاری انتخابات و حضور گسترده جریان‌های سیاسی و مردم‌سالاری درون‌زایی را به نمایش گذاشته‌اند که برتری عراق نسبت به دیگر کشورهای عربی را نشان می‌دهد. 
ب‌ـ در وهله بعدی تأمین امنیت انتخابات از سوی ارتش و گروه‌های مردمی در شرایطی که همچنان گروه‌های تروریستی و دشمنان داخلی و بیرونی عراق به دنبال ناامنی هستند، نشان‌دهنده توانایی و ظرفیت بالای امنیتی این کشور است. امنیت بالای انتخابات نشان داد، پیوند میان ارتش و گروه‌های مردمی راهکار برقراری ثبات و امنیت در این کشور است؛ چنانکه ائتلاف آمریکایی نه در مبارزه با تروریست‌ها و نه در تأمین امنیت انتخابات کارکرد مناسبی برای عراق نداشتند.
در کنار موارد ذکر شده، این سؤال مطرح می‌شود که این حضور مردمی و برگزاری موفق با ثبات انتخابات چه تأثیری بر آینده عراق خواهد داشت و مسئولیت نمایندگان انتخاب شده از سوی مردم چه خواهد شد. با توجه به ساختار سیاسی عراق که دولت از درون پارلمان انتخاب می‌شود، اولین مسئولیت نمایندگان تلاش برای تشکیل دولتی مردمی بدون دیدگاه‌های قومی و قبیله‌ای و تحت تأثیر قرار نگرفتن در برابر فشارهای خارجی است؛ دولتی که بتواند وحدت و یکپارچگی عراق را حفظ کرده و ثبات امنیتی پایدار را برای آن به ارمغان آورد. 
ج‌ـ نکته‌ای دیگر در کارکرد پارلمان ارائه طرح و برنامه‌های جامع برای بازسازی ویرانه‌های بر جای مانده از حضور تروریست‌ها در این کشور است. اقدامی که از یک سو می‌تواند مؤلفه‌ای برای جلوگیری از تکرار شکل‌گیری گروه‌های تروریستی در عراق و نیز ارتقابخش جایگاه منطقه‌ای و جهانی عراق به منزله کشوری مستقل و پیشرفته باشد.
دـ یکی از مهم‌ترین کارکردهای پارلمان جدید تلاش برای توسعه روابط عراق با کشورهای دوست و حامیان ثبات و امنیت در این کشور است. حضور گروه‌های تروریستی همچون داعش در عراق، هر چند خسارت‌های بسیاری بر این کشور وارد کرده، اما زمینه‌ساز آشکار شدن چهره دوستان و دشمنان عراق شده است. 
جبهه مقاومت در کنار ارتش و نیروهای مردمی همه تلاش خود را برای برقراری امنیت در عراق صورت داده؛ در حالی که آمریکا و شرکای غربی و عربی آن نه تنها گامی در این عرصه برنداشتند؛ بلکه خود زمینه‌ساز تقویت گروه‌های تروریستی بوده‌اند. بر اساس این، تقویت همگرایی با جبهه مقاومت و نیز مقابله با طراحی‌های دشمنان عراق از کارکردهای مهم و مطالبات مردمی از دولت و پارلمان آینده عراق خواهد بود.
ترکیب انتخابات لبنان و عراق  چند پیام مهم را با خود به جهانیان مخابره می‌کند. اولاً، این انتخابات‌ها در حالی برگزار شد که این کشورها توانسته‌اند دستاوردهای بسیاری در مبارزه با تروریسم کسب کنند که برگزاری انتخابات در فضایی کاملاً امن و باثبات خود گواهی بر این مهم است. ثانیاً، مشارکت گسترده مردمی در این انتخابات‌ها نشانه بلوغ سیاسی مردمی این دو کشور است؛ در حالی که در بسیاری از کشورهای عربی نظیر عربستان که تحت حمایت آمریکا هستند، حتی واژه‌ای به نام انتخابات وجود ندارد. 
ثالثاً، نوع رأی مردم به جریان‌های مذهبی و ملی در این انتخابات‌ها امری قابل توجه است؛ هر چند دشمنان مقاومت به دنبال دورسازی مردم از این جریان‌ها بوده و حتی علیه آنها اقدامات بحران‌ساز انجام می‌دهند؛ اما مردم لبنان با رأی به جریان مقاومت و در عراق با رأی به جریان‌های مذهبی و حامیان مقاومت منطقه نشان دادند که راه مقاومت را ادامه خواهند داد.
به عبارتی دیگر، آنچه در روند انتخابات این دو کشور روی داده، دستاوردهای بزرگی برای ملت‌های آزادیخواه منطقه و جبهه مقاومت است که دشمنان با برجسته‌سازی مسائل حاشیه‌ای همچون برجام به دنبال اهمیت‌زدایی از این دستاوردها و البته به حاشیه راندن اصلی مهم به نام تحرکات اشغالگرایانه رژیم صهیونیستی در قدس هستند. رفتاری که بهره‌گیری از الگوی مقاومت برای تکرار دستاوردهای پیروزی بر تروریسم در مقابله با تحرکات صورت گرفته علیه مقدسات اسلامی از جمله در باب فلسطین می‌تواند مؤلفه‌ای برای خنثی‌سازی این طراحی‌ها باشد. آنچه باید مورد توجه باشد، رویکرد ملت‌های منطقه به گفتمان مقاومت است که با وجود اقدامات ضد مقاومتی همچنان مورد توجه ملت‌های منطقه است و آن را راهکاری برای پایان بحران‌های منطقه و مقابله با دشمنان می‌دانند. 

عدالت در پرتو ولایت‌ـ ۴

  عزیز غضنفری/ یکی از مسائلی که این روزها ممکن است عده‌ای مطرح کنند، این است که موضوع‌هایی، مانند مصلحت و امنیت نظام که مسئولان کشور بر آن تأکید می‌کنند، گاهی در نقش موانع اساسی برای اجرای عدالت ظاهر می‌شوند. در واقع، از منظر این گروه و نحله فکری، حفظ مصالح و امنیت کشور اجازه تحقق عدالت را سلب کرده است؛ زیرا این موضوعات دستمایه‌ای شده است تا مدیران نظام سیاسی در شرایط خاص، بین اجرای عدالت با لحاظ مصلحت و امنیت کشور، دومی را برگزینند.
واقعیت آن است که در این زمینه بحث‌های ارائه شده در فقه سیاسی شیعه هم بسیار گسترده، عمیق و تخصصی است؛ از این رو به طور طبیعی فرصت پرداختن به همه ابعاد آن در اینجا وجود ندارد؛ اما به قدر ضرورت و فرصت برخی محورهای اساسی این شبهه مورد بحث و بررسی قرار می‌گیرد.
مصلحت در بیشتر نظام‌های سیاسی اهمیت و جایگاه ویژه‌ای دارد؛ این اهمیت در نظام حکومت اسلامی دوچندان است؛ زیرا حکومت اسلامی متضمن احکام ثابت و متغیری است که با حفظ ثبات دین، خود را مسئول حل بحران در زمان‌های گوناگون می‌داند. مسئله اساسی در اینجا آن است که آیا حکومت اسلامی و نظام سیاسی و اجتماعی مبتنی بر ولایت فقیه با توجه به احکام ثابت و جاویدانش، به مصالح عمومی و متغیرهای اجتماعی توجه دارد؟ واقعیت آن است که فقه سیاسی شیعه که سال‌های زیادی را خارج از عرصه اجتماعی و چارچوب حکومتی مشروع گذرانده است، همواره در معرض اتهاماتی با عنوان ناسازگاری با نیازها و اقتضائات زمان بوده است؛ به این معنا که شیعه در حوزه اداره جامعه به الزامات و شرایط زمانه و روزگار بی‌تفاوت است یا آنکه برنامه‌ای ندارد؛ از این رو مصلحت با درک این سؤال در فقه شیعه و حکومت اسلامی مورد توجه خاص واقع شده است. در این باره باید گفت، برخلاف نگاه اشتباه و ناصحیحی که مصلحت را ابداع و محصول جمهوری اسلامی می‌دانند، مصلحت را «شيخ مفيد» در فقه اماميه پي نهاد، شهيد اوّل با بررسي آن در قواعد فقهي به آن تعميم بخشيد و آن را روشمند کرد. صاحب «جواهر» نیز رابطة ولايت فقيه و مصلحت را نماياند و حضرت امام(ره) آن را در طرحي جامع در انداخت و آن را به صورت يك نظريه و ساخت سیاسی درآورد. از نگاه امام(ره)، مصلحت به معناي منافعي است كه به جامعه باز مي‌گردد و قلمرو وسيعي دارد؛ به گونه‌اي كه منافع دنيوي، اخروي، فرهنگي، اقتصادي، سياسي و... را در بر مي‌گيرد. مصلحت به اين معنا از مهم‌ترين ضوابط احكام حكومتي است و رهبران جامعه بايد در تصميم‌گيري‌هاي خود به آن توجه كنند. هر گاه مصلحت‌ها با هم متزاحم شوند يا حكم حكومتي دربردارندة مصلحت با احكام شرعي ناسازگار باشد، بايد «مصلحت يا حكم مهم» را در مواجهه با «حکم و مصلحت اهم» قرباني كرد. امام راحل راهبردهاي اجرايي و آيين‌نامه اين مسئله فقهي را به گونه‌ای جامع ارائه دادند؛ بدين‌سان كه مرجع تشخيص مصلحت و سازوکارهای فقهی و ساختاری تشخیص «مهم و اهم» را در جمهوري اسلامي ايران تعيين كرد. این نکات را به این دلیل آوردیم که اگر عده‌ای به ناآگاه یا مغرضانه دوگانه «مصلحت‌ـ عدالت» را به وجود آوردند، در دام آنان نیفتیم و در مقام دفاع از عدالت، این‌گونه تلقی نشود که نظام اسلامی اهل مصلحت‌اندیشی نیست! نکته دیگر در این زمینه آن است که چنین افرادی که مایلند بین عدالت و مصلحت تزاحم نشان دهند، فهم آنان از عدالت بسیار سطحی و تقلیل‌گرایانه است. این افراد عدالت را صرفاً در حدّ عدالت قضایی و برخورد با فساد و مفسدان می‌دانند؛ والّا اگر عدالت را به معنای وسیع و عمیق آن در نظر می‌گرفتند، آن هنگام پی می‌بردند بزرگ‌ترین مصلحت که برای اسلام، عامه و نظام سیاسی منفعت می‌رساند، اجرای عدالت است و از قضا همه همّ و غم ولایت و رهبری در نظام اسلامی تلاش برای تحقق عدالت به معنای وسیع و حقیقی آن در سطح جامعه است.