سعدالله زارعی/ فلسطین در هفتههای اخیر شاهد دو رویداد بود؛ تأسیس سفارت آمریکا در بیتالمقدس و انتفاضههای مردمی در منطقه غزه. تأسیس سفارت آمریکا مصوبهای بود که از سال 1374 در دستور کار رؤسایجمهور آمریکا قرار گرفته و هر یک از رؤسایجمهور پیشین با این استدلال که زمینه اجرای آن فراهم نیست، از اجرای آن طفره رفته بودند.
اشتباه راهبردی ترامپ
اما ترامپ 15 آذر 1396(5 دسامبر 2017) طی حکمی غیر منتظره قدس را به پایتختی رژیم صهیونیستی معرفی کرد و در سخنانی پس از امضای حکم، گفت: «اعلام بیتالمقدس به پایتختی اسرائیل اقدامی است که باید پیش از اینها برای پیشبرد صلح و دستیابی به صلحی ماندگار صورت میگرفت... ما در کنگره قرار شد که اورشلیم (بیتالمقدس) را به پایتختی اسرائیل به رسمیت بشناسیم، اما همه رؤسایجمهور آمریکا آن را به تعویق انداختند، ولی اکنون زمان آن رسیده که به طور رسمی اورشلیم را به پایتختی اسرائیل به رسمیت بشناسیم... من از وزارت خارجه آمریکا خواستهام که برای اجرای قانونی که 20 سال اجرا نشده است، به سرعت برنامه انتقال سفارتمان به بیتالمقدس را آغاز کند...آشکارا میگویم انتقال سفارتمان به بیتالمقدس مغایر با مذاکرات سازش میان فلسطینیها و طرفهای اسرائیلی نیست. من همچنان حداکثر تلاش خود را میکنم که مذاکرات صلح از سر گرفته شود.»
اگرچه ترامپ پس از این سخنرانی، قانون انتقال سفارت آمریکا از تلآویو به بیتالمقدس (مصوب 1995) را به مدت شش ماه دیگر تعلیق کرد و مدعی شد این شش ماه فرصتی برای تحقق این مسئله است و قصد پایان انتظار صهیونیستها را دارد. سرانجام با پایان این شش ماه دولت آمریکا در مراسمی نمادین روز دوشنبه هفته گذشته، سفارت خود را از تلآویو به قدس منتقل کرد و به همین منظور هیئتی بلندپایه از آمریکا با حضور افرادی چون استیو منوچن، وزیر خزانهداری، ایوانکا ترامپ و جراد کوشنر دختر و داماد ترامپ و نزدیک به 300 نفر از نمایندگان کنگره آمریکا به قدس اشغالی سفر کردند.
مصادف شدن مراسم انتقال سفارت آمریکا با یومالنکبه، سالروز تشکیل رژیم جعلی اسرائیل، باعث وقوع درگیریهای خونینی شد که شهادت بیش از 60 نفر و زخمی شدن بیش از 2700 نفر از فلسطینیها در این روز را به دنبال داشت. برخلاف تصور رئیسجمهور آمریکا، اقدام وی در انتقال سفارت آمریکا از تلآویو به قدس درست زمانی که بیش از گذشته زمینه آن فراهم نبود، اتفاق افتاده است. با این حال اگر نگاهی به آنچه از سوی دولت آمریکا در روز نکبت صورت گرفت، بیندازیم، درمییابیم که دونالد ترامپ موضوعی را که میتوانست در «وقت خود» شکل دهنده به یک روند باشد، عملاً در نطفه خفه کرد و باعث شد نه تنها موجی از انتقال سفارتخانهها به بیتالمقدس به وقوع نپیوندد؛ بلکه بار دیگر مسئله فلسطین که در سایه تروریسم تکفیری در منطقه، به حاشیه رفته بود، به صدر مسائل جهان اسلام بازگردد و موجی از مخالفت با آمریکا در بین افکار عمومی و حتی نزدیکترین کشورهای اروپایی به آمریکا، نظیر انگلیس و فرانسه شکل بگیرد. مشخص است که از این پس یک سفارت در بیتالمقدس و یک دولت در تلآویو خواهیم دید.
حال این سؤال مطرح است که آیا این بود مصوبهای که رؤسایجمهور آمریکا آن را مهم دانسته و به زمانی مناسب حواله میدادند؟
انتقال سفارت آمریکا از تلآویو به بیتالمقدس را برخی کلید یک طرح بزرگ منطقهای ارزیابی میکنند. اگر این واقعیت داشته باشد، باید گفت کلید در اینجا کار خود را نکرده و در سوراخ شکسته شده است. برخی از تحلیلگران به خصوص تحلیلگران عرب میگویند طرحی تحت عنوان «صفقه القرن» وجود دارد که بر اساس آن کشورهای عربستان، مصر، رژیم صهیونیستی، اردن، آمریکا و اروپا به زایش یک منطقه جدید در «خاورمیانه تاریخی» روی خواهند آورد و از این طریق روند کنونی و چشمانداز منطقه را دستخوش دگرگونی اساسی خواهند کرد. براساس آنچه این تحلیلگران گفتهاند، حلوفصل نهایی مسئله فلسطین و یهودی کردن کل فلسطین در مقدمه و طلیعه این طرح قرار دارد و خود یک محک برای امکان اجرایی کردن «طرح قرن» میباشد. اگر این تعابیر درست باشند میتوان گفت، موضوع تا حد زیادی روشن شده است. طرح انتقال سفارت بدون همراهی دیگران معنا و مفهومی ندارد؛ چرا که رژیم اشغالگر قدس نمیتواند فقط با تکیه به سفارت آمریکا مرکزیت را از تلآویو به بیتالمقدس انتقال دهد. با شکست این بخش از طرح، سرنوشت بقیه نیز تا حد زیادی مشخص میشود. ذکر این نکته نیز ضروری است که در کشورهای مصر، اردن و عربستان و حتی در میان احزاب صهیونیستی هیچگاه از «صفقه القرن» به منزله یک مولود طبیعی یاد نشده است و طبعاً اعتماد به اینکه چنین پروژه پر حاشیهای به مرحله اجرا درآید، کم است و این در حالی است که عدهای از اعراب اساساً از آن به یک رویداد نفرتانگیز یاد کردهاند.
حوادث روزهای منتهی به فعال شدن سفارت آمریکا در بیتالمقدس، در غزه و کرانه باختری نشان داد مردم فلسطین در شرایط یک فرد خوابآلود قرار ندارند و آمریکا برای پیگیری سیاستهای خود با دشواریهای زیادی مواجه است.
حقیقت انتفاضه بازگشت
انتفاضه بازگشت پس از آن مطرح شد که دونالد ترامپ اعلام کرد، آمریکا در 12 ماه می 2018 (22 اردیبهشت ماه) اقدام به انتقال سفارت خود خواهد کرد که طرفهای فلسطینی با هدف ایجاد شرایط جدید برای مقابله با این طرح دست به «ابتکار عمل» زدند. ابتکار آنان بر این اساس بود که در روز تأسیس سفارت آمریکا، صدای فلسطینی بر صدای آمریکایی و صهیونیستی غلبه داشته باشد. این سیاست از آن روی اتخاذ شد که انتقال سفارت یک علامت رمز و در واقع یک عملیات تهاجمی علیه فلسطینیها و جهان اسلام بود و نمیتوانست در خفا و در شرایط عادی صورت گیرد؛ از این رو ترامپ در بیانیهای رسمی تصمیم خود را اعلام کرد. بر این اساس فلسطینیها دست به کار شدند تا صدایشان را تا آنجا بالا ببرند که سروصدای تأسیس سفارت را بخواباند و در واقع طرح آمریکایی را ضربه فنی کند.
قرار رهبران فلسطینی این شد که در حد فاصل دهم فروردین تا 22 اردیبهشت ماه، یعنی طی شش هفته هر جمعه دست به راهپیمایی بزنند و آرمان فلسطین را بار دیگر به عنوان مهمترین مانع تجاوز رژیم صهیونیستی فریاد کنند. این انتفاضه نام معنادار «بازگشت» (العوده) به خود گرفت تا مشخص باشد که یک استراتژی معینی پشت این موضوع قرار دارد. در واقع انتفاضه بازگشت به یکی از مهمترین مسائل فلسطینیها اشاره دارد؛ «بازگشت آوارگان».
بازگشت حدود 6 میلیون آواره فلسطینی که برخی از آنان در اردن، برخی در لبنان، برخی در سوریه و عدهای هم در شهرکهای داخل سرزمینها اشغالی، مستقرند، موضوعی است که حداقل از سال 1948 که رژیم منحوس و اشغالگر قدس پدید آمده در مجمع عمومی سازمان ملل متحد مطرح بوده است و بر این اساس قطعنامههای متعددی شامل قطعنامه 191 صادر شده است.
در این میان ساکنان غزه میگویند، ما حق داریم به مراکز آباء و اجدادیمان رفته و نیز به خویشاوندان خود که دهها سال است از وضع آنان بیخبریم، سر زده و بازگردیم و از سوی دیگر همه کسانی که از سرزمین مادریشان به نقاط دیگری منتقل شدهاند، حق بازگشت دارند، به خصوص اگر در شرایط عسر و حرج باشند. این موضوعی نیست که کسی بتواند با آن مخالفت کند.
هماینک نزدیک به 5/4 میلیون شهروند فلسطینی در اردوگاههای اردن سکونت دارند، نزدیک به 300 هزار نفر در لبنان ساکن می باشند و همین حدود هم در سوریه زندگی میکنند. افزون بر اینها بخشی از آوارگان در درون سرزمین فلسطین جابهجا شدهاند، کما اینکه گفته میشود دست کم 300 هزار نفر از آوارگان در اردوگاههای نوار غزه سکونت دارند.
موج انتفاضه بازگشت
فرو نمینشیند
انتفاضه در عرصه تحولات فلسطین، ابزاری کارآمد محسوب میشود و این به خصوص در مواقعی که فشارها بر فلسطینیها برای دست کشیدن از آرمان خود فزونی میگیرد و کار دشوار میشود، از تأثیر ویژهای برخوردار است.
منطق فلسطینی در راهاندازی «انتفاضه بازگشت» که هم اینک هفت هفته از آغاز آن میگذرد، کاملاً انسانی و در عین حال کاملاً هوشمندانه است. بر این اساس اگرچه فلسطینیها به سلاحهای دفاعی و از جمله به موشکهای با برد کم و متوسط مجهز هستند، اما در طول این هفتهها از آنها استفاده نکرده و حتی وقتی چهار روز پیش مورد حمله سنگین هوایی ارتش رژیم اشغالگر واقع شدند، ماشه سلاحهای خود را فعال نکردند. در این ماجرا اگرچه فلسطینیها نزدیک به 100 شهید و هزاران مجروح نثار کردند و از بعد نظامی، آسیبی به ارتش رژیم صهیونیستی وارد نشد، اما ضربه انتفاضه بازگشت به اقتدار و امنیت آنان به گونهای بود که ارتش احساس کرد به تله فلسطینیها افتاده است.
مقامات فلسطینی که ابتدا دورهای شش هفتهای را در حد فاصل 10 فروردین 97 (30 مارس 2018) تا 22 اردیبهشت ماه برای این انتفاضه معین کرده بودند، پس از اقدامات وحشیانه نظامیان صهیونیست در روز 22 اردیبهشتـ یومالنکبهـ که به شهادت حدود 70 نفر فلسطینی انجامید، اعلام کردند که این انتفاضه را در جمعه هفتههای آینده نیز ادامه میدهند، کما اینکه جمع گذشته با حرارت زیاد ادامه پیدا کرد.
در اینجا رژیم صهیونیستی دو راه پیش رو دارد؛ یک راه ادامه دادن به کشتار فلسطینیهاست، در این صورت نتیجه این خواهد بود که ارتش این رژیم دچار درماندگی شده و تحت فشار زیاد قرار میگیرد؛ راه دیگر این است که ارتش رژیم صهیونیستی پیش از ارتکاب جنایاتی که به نتیجه دلخواه آن نرسیده، به طور کامل یا تا حدی در مقابل حرکت فلسطینیها، انعطاف نشان دهد. جلوههای این انعطاف ممکن است برداشتن محاصره 11 ساله یا امکان ارتباطگیری فلسطینیها با خویشاوندان خود در مناطق متصل به غزه و کرانه یا به شکل پایان دادن به درگیریهای هر از گاهی ارتش اشغالگر قدس علیه فلسطینیها باشد که در این صورت انتفاضه بدون آنکه امتیازی بدهد، به نتایج اولیه دست یافته و میتواند برای اهداف بلندتر تلاش کند.
حدود ۱۱ سال پیش ـ پس از جنگ ۲۲ روزه ـ که رژیم اشغالگر قدس محاصره غزه را شروع کرد، توقع داشت به خلع سلاح مقاومت در غزه بینجامد. سران این رژیم معتقد بودند محاصره، حماس و دولت او را در شرایطی قرار میدهد که برای حل مسئله و حفظ دولت خود، سلاح را زمین بگذارند و به آتشبس دائمی با صهیونیستها تن بدهند. مقامات صهیونیستی در این سالها منتظر بودند مردمی که در محاصره کامل طولانیمدت قرار گرفتهاند، گروههای مقاومت را وادار به پذیرش شرایط دشمن کنند. اما برخلاف توقع رژیم صهیونیستی، جنبشهای جهادی و گردانهای جهادی نه خود به رها کردن مقاومت مسلحانه در برابر اقدامات ارتش دشمن تن دادند و نه از سوی مردم مظلوم غزه برای پذیرش شرایط رژیم صهیونیستی تحت فشار قرار گرفتند.
از آن سو، فلسطینیهای ساکن غزه که تعدادشان از دو میلیون نفر فراتر میرود، به یک ابتکار عمل روی آوردند. ابتکار آنان این بود که دشمن را با موضوعی ارزشمندتر و استراتژیکتر از رفع محاصره تحت فشار قرار دهند. بر این اساس «راهپیماییهای بازگشت» شکل گرفت. راهپیمایی بازگشت با هدف به هم زدن توطئهای موسوم به «معامله قرن» که طیفی از کشورهای غربی، عربی و رژیم صهیونیستی را در بر میگرفت، دنبال شد و نتایج راهبردی برای ملت مظلوم فلسطین در بر خواهد داشت.
نتایج راهبردی
انتفاضه بازگشت
«انتفاضه بازگشت» در پرونده فلسطین دارای نتایجی راهبردی است و این موضوع میتواند یک تحول کیفی در «آزادسازی کل سرزمین فلسطین» تلقی شود. بر این اساس رژیم جعلی اسرائیل اگرچه در سرکوب شدید آن چیزی کم نگذاشت، اما خود را شکستخورده ارزیابی کرد. این در حالی است که اقدام فلسطینیها به صورت غیر نظامی دنبال شده و صهیونیستها با گلولههای آتشین که مستقیماً سروسینه راهپیمایان را هدف گرفت، پاسخ آن را دادند. اعتراف سخنگوی ارتش رژیم صهیونیستی به اینکه کشتار غیرنظامیان یک باخت برای مقامات این رژیم بود، نشان میدهد، «انتفاضه بازگشت» راه ناشناختهای را مطرح و رژیم تلآویو را غافلگیر کرده است. در این خصوص نکاتی وجود دارد:
1ـ طرف فلسطینی در انتفاضه بازگشت حرف روشنی برای گفتن دارد که به سادگی نمیتوان با آن مخالفت کرد و این سلاح برندهای به حساب میآید. مردم فلسطین میگویند، «آوارگان»، یعنی بیش از شش میلیون نفر فلسطینی حق بازگشت به خانهها، مزارع و املاک خود را دارند و این موضوع در حد فاصل 21 آذر 1327 تا اول دی 139۶ بارها مورد تأکید مجمع عمومی سازمان بوده و در قالب قطعنامههایی به آن اشاره شده است. منطق حرکت فلسطینیها این است که فقط مرزهای غیرقانونی مانع بازگشت آوارگان هستند و ما این مانع را برمیداریم. به عبارت دیگر، اگر ارادهای در سازمان ملل و در میان کشورهای عربیـ اسلامی و نیز در کشورهای میزبان آوارگان فلسطینی وجود ندارد، ما خود به احقاق حقی که همه آن را قبول دارند، مبادرت میکنیم.
2ـ فلسطینیها میگویند محاصره 11 ساله غزه غیرقانونی است و وظیفه همه کشورها و به خصوص کشوری مانند مصر که به دلیل مجاورت امکان عملی دارند، برداشتن آن است. حدود دو میلیون شهروند فلسطینی در غزه در محاصره مطلق به سر میبرند و کسی نمیپرسد چرا. 11 سال محاصره در حالی است که ساکنان باریکه غزه در همه نیازهای خود به خارج وابستهاند و نمیتوانند نیازهای غذایی، دارویی و... خود را تأمین کنند. اکنون ساکنان این منطقه میگویند این محاصره را که همه دولتها نیز آن را ظالمانه و غیرقانونی میدانند، خود برمیداریم.
3ـ نکته سوم این است که ساکنان غزه میپرسند چه نهاد یا قانونی به رژیم صهیونیستی اجازه داده است تا دور مردم در غزه و کرانه دیوار و سیم خاردار بکشد و ارتباط آنان را با جهان خارج قطع کند. فلسطینیها میگویند این دیوارها و حصارهای ظالمانه و غیرقانونی که جمعیت غزه و کرانه را از اقوام و خویشاوندان خود جدا میکند، خود برمیدارند.
4ـ انتقال سفارتخانه آمریکا به بیتالمقدس علامت رمز به حساب میآمد و از این رو سازمانها و جنبشهای مقاومت با هوشیاری روی 22 اردیبهشت که موعد انتقال سفارت آمریکا به قدس بود متمرکز شدند و اجازه ندادند بازگشایی سفارت آمریکا به یک موج تبدیل شده و عملاً قدس به پایتخت رژیم غاصب صهیونیستی تبدیل شود.