صبح صادق به بهانه رونمایی از توصیههای رهبر معظم انقلاب به اصحاب هنر و رسانه، اهمیت و ابعاد جنگ نرم دشمن را بررسی میکند
محمد صرفی/ در عالم رسانههای مکتوب که بیشتر صبغه سیاسی دارند از جمله هفتهنامه ما رسم و قرار نانوشتهای وجود دارد که تیتر یک به مهمترین موضوع سیاسی در بعد داخلی یا خارجی اختصاص داده میشود، اما صبح صادق تلاش کرده این نسبت را بیشتر به تبیین و تحلیل چالشها، خطرات و مخاطراتی معطوف کند که متوجه انقلاب اسلامی و گفتمان امام(ره) در ساحات گوناگون اعم از سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی، نظامیـ امنیتی و... است. ازاینرو، گاه تیتر یک اقتصادی هم داشتهایم، همانطور که تیتر یک اجتماعی در زمینه توجه به آسیبهای اجتماعی داشتهایم.
جلسه اخیر و مفصل سه ساعته اصحاب هنر و رسانه با امام خامنهای(مدظلهالعالی) در اواخر آبان و یادداشت معظمله برای مسئولان و متولیان این حوزه دارای نکاتی مهم و راهبردی بود. ازاینرو این موضوع به تیتر یک این شماره نشریه تبدیل شد.
در این دیدار 15 نفر از تهیهکنندگان، کارگردانان و بازیگران مجموعههای نمایشی نظرات خود را مطرح میکنند و حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای بیشتر شنونده هستند. ایشان فردای این دیدار 10 محوری که مد نظرشان بوده و به دلیل به اتمام رسیدن وقت، ناگفته میماند را مینویسند که چند روز پیش طی مراسمی از سوی صداوسیما از آن رونمایی میشود. این 10 محور مهم و کلیدی به شرح زیر است.
1ـ جنگ نرم همهجانبه دشمن، امروز قابل انکار نیست.
2ـ با این حال، برخی آن را انکار میکنند و این خود نیز بخشی از جنگ نرم است.
3ـ در این جنگ هنرمندان و اهالی فکر و نظر، در حکم نیروهای مسلّح در جنگ سختند.
4ـ برخی بیتفاوت از برابر این حادثه ملّی میگذرند، برخی هم با دشمن همراهی و به او کمک میکنند؛ آنها مسئولیّتناپذیر و اینها دشمنشیفتهاند. در مقایسه با نیروهای مسلّح در جنگ سخت، میتوان گناه این دو دسته را تشخیص داد.
5ـ امروز در کشور بحمدالله کم نیستند کسانی که دارای موضع مسئولانه و تلاش شایستهاند؛ این باید روزبهروز افزایش یابد.
6ـ دفاع از عظمت ایران، از فرهنگ ایران، از خانواده ایرانی، از حرکت باشکوه ملّت ایران و... فقط با سخنرانی و نگارش نیست؛ هنر باید میداندار باشد.
7ـ جایگاه فیلم و سریال در این میان بسیار برجسته است.
8ـ در سریالها به مسائل ملّی بپردازید؛ از شهدای عزیز، از دفاع مقدّس، از انقلاب، از سبک زندگی اسلامی، از انگیزههای ایمانیِ ملّت و مظاهر آن، از ایستادگیشان در برابر ابرجنایتکاران و مفسدان عالم، از راهپیمایی اربعین و و و... بگویید؛ عظمت و استقلال و شجاعت و ظرفیّتهای علمی و عملی این ملّت را با زبان هنر بیان کنید.
9ـ پرداخت درست و هنرمندانه این موضوعات بسی جذّاب و پُرمخاطب است، هم در داخل کشور و هم در دیگر کشورها و ملّتها.
10ـ سخنان شما دیشب نشان داد که شما هم عیناً همین دغدغه را دارید، موفّق و مؤیّد باشید انشاءالله.
***
جلسه مفصل
پیش از هر موضوع توجه به یک نکته ضروری است، آن هم اهتمام و توجه رهبر معظم انقلاب به اقشار گوناگون جامعه و نشستن پای سخنان آنهاست. در حالی که بیشک وقت ایشان محدود و برنامه کاریشان بسیار شلوغ است، اما میبینیم که برای اقشار گوناگون وقت کافی و جدی میگذارند و مانند برخیها دنبال کار نمایشی نیستند که بگویند بله! با فلان قشر و گروه هم دیدار کردیم. براساس اطلاعات به دست آمده این دیدار حدود سه ساعت به طول انجامید. کدام مسئول را میتوان در داخل کشور و حتی در بین رهبران و رؤسایجمهور دیگر کشورهای جهان سراغ داشت که سه ساعت با اهالی فرهنگ جلسه جدی بگذارد و حرفهایشان را بشنود؟! این نحوه مدیریت و برخورد باید برای دیگر مسئولان نیز درس و الگو باشد. برگزاری جلسات تخصصی در حوزههای فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و... و اختصاص وقت مناسب به آنها، وظیفه مسئولان است.
اصالت فرهنگ گم نشود
نکته مهم دیگر اصالت، اهمیت و جایگاه مباحث فرهنگی است. در حالی که کشور با مشکلات عدیدهای، به ویژه در عرصه اقتصاد مواجه است و در واقع درگیر یک جنگ تحمیلی و تمامعیار اقتصادی هستیم، نباید اجازه داد این جنگ اقتصادی، ما را از مباحث فرهنگی غافل کند. اصلاً تمام مشکل و درگیری سیاسی، امنیتی و اقتصادی دشمن با ما بر سر همین فرهنگ است. اگر ملت و نظام ایران در مقابل سلطه فرهنگی آمریکا سر خم کند و تسلیم شود، خود به خود بقیه درگیریها هم تمام میشود! انقلاب اسلامی سال 1357 هم یک حرکت فرهنگی بود. انقلاب با اسلحه پیروز نشد، آنچه انقلاب را پیروز کرد، حرکت فرهنگی و آگاهیبخشی حضرت امام(ره) بود که عمدتاً از طریق شبکه مساجد به مثابه پایگاه فرهنگی انقلاب انجام میشد. این جلسه مفصل رهبر معظم انقلاب با سریالسازان نشانه توجه و حساسیت بر همین نکته است. نباید اجازه داد دیگر موضوعات که هر یک در جای خود مهم هستند، مسئولان و مردم را از موضوعات فرهنگی غافل کند.
چرا سریال مهم است؟
پرسشی که در این میان مطرح است اینکه، اساساً سریالها چه نقش و اهمیتی دارند که رهبر حکیم انقلاب چنین جلسهای برگزار کرده و ساعتها وقت برای آن صرف میکنند؟ سال 2001 انديشکده آمريکايي رند کتابي پژوهشي با عنوان «شبکهها و جنگهاي شبکهاي» منتشر کرد. «جان آرکيولا» و «ديويد رونفلد» در اين پژوهش 380 صفحهاي، جملهاي طلايي دارند. پژوهشگران رند مينويسند؛ «در جنگهاي فردا برنده کسي نيست که بزرگترين بمبها را دارد، برنده کسي است که بهترين روايت را دارد.» سریالها را میتوان طلایهداران تولید و تزریق روایتهای امروز و فردا دانست.
سریالهای تلویزیونی سبک زندگی افراد و جامعه را شکل میدهند؛ از نوع پوشش گرفته تا نوع خوراک، طریقه برقراری ارتباطات اجتماعی، نگرش فرهنگی و... . در واقع، سریالها ذائقه جامعه را میسازند، یا تغییر میدهند. دامنه اثرگذاری آنها به نمایش و داستان محدود نیست. بازیگران به الگو و قهرمان جامعه تبدیل میشوند. آنها میهمان و پای ثابت شبکههای تلویزیونی، پایگاههای خبری و مطبوعات و شبکههای اجتماعی هستند و درباره همه موضوعات نظر میدهند و نظر آنها مورد توجه قرار میگیرد؛ پدیدهای جهانی که در سالهای اخیر در جامعه ایرانی نیز به شدت رواج یافته و مبحث جدیدی تحت عنوان «اثرگذاری سلبریتیها» را پدید آورده است.
در میان رسانههای عمومی، سینما، مطبوعات، پایگاههای اینترنتی و شبکههای اجتماعی و ابزاری از این دست هر یک جایگاه و کارکرد خاص خود را دارند، اما این سریالها هستند که با ویژگیهای منحصربهفرد خود بیشترین تأثیر را بر سبک زندگی افراد میگذارند. سریالها مخاطبان را درگیر میکنند و برای مدتی طولانی به دنبال خود میکشند.
دایره مخاطبان سریالها نیز وسیع است و اقشار گوناگون جامعه را در برمیگیرد. اغلب کل اعضای خانواده در ساعات پایانی شب که همه در خانه حضور دارند، پای تلویزیون نشسته و سریال میبینند. ورود جدی و گسترده شبکههای ماهوارهای فارسیزبان به عرصه تولید و پخش سریال، نشان میدهد آنها نیز به درستی دریافتهاند راه اثرگذاری غیرمستقیم و نرم بر مخاطب از این دریچه میگذرد. به جرئت میتوان گفت، سریال، پرمخاطبترین و اثرگذارترین ابزار فرهنگی در سطح جهان است و موج سریالسازی طی یک دهه و به ویژه چند سال اخیر به شدت گسترش یافته است. سریالهایی که مخاطبان چند ده میلیونی دارند و چنان بیننده را درگیر خود میکنند که ساخت و پخش آنها حتی چندین سال نیز ادامه مییابد و با اتمام هر فصل، مخاطبان پیگیر و مشتاق ساخت و پخش سری جدید آنها هستند.
10 محور، چند نکته
تحلیل و بررسی عمیق و همهجانبه محورهای مطرح شده رهبر معظم انقلاب در این دیدار، به صرف ساعتها زمان و دهها و بلکه صدها صفحه متن نیاز دارد؛ اما در این مجال سعی میکنیم به برخی نکات حساس و کلیدی در این محورها اشاره کنیم.
از قدرت نرم تا قدرت زیرکانه و تیز
حدود سه دهه از هشدارهای مکرر و جدی رهبر معظم انقلاب اسلامی درباره تهاجم فرهنگی میگذرد. نکته مهم اینکه، تقریباً در همان سالها اصطلاحی مهم و کلیدی در آمریکا رایج شده و در محور مباحث و تحقیقات قرار میگیرد؛ اصطلاح «قدرت نرم». مبدع و نظریهپرداز اصلی این اصطلاح که به دکترین تبدیل شد، فردی به نام «جوزف نای» است. که وی اولین بار آن را در کتابی با نام «تغییر ماهیت قدرت آمریکایی» مطرح کرد. وی در سال ۲۰۰۴ مفهوم قدرت نرم را در کتاب «قدرت نرم: راه موفقیت در سیاستهای جهانی» بسط داد.
نکته قابل توجه اینکه، امروز در آمریکا بحث جدیدی تحت عنوانsharp power یا «قدرت زیرکانه و تیز» به راه افتاده است. اما منظور آنها از قدرت تیز چیست؟
دشمنان و رقبای اصلی آمریکا از ابزارها و شیوههای قدرت نرم بهره میگیرند تا آمریکا و ارزشهای آن را تضعیف کنند و به آن ضربه بزنند، این امر در واقع، قدرت تیز همان قدرت نرم است که این بار در دست رقیب بوده و علیه آمریکا اعمال میشود و آمریکاییها میگویند ما مورد تهاجم قرار گرفتهایم. سه کشور اصلی منبع قدرت تیز را هم ایران، روسیه و چین معرفی میکنند. این یک بحث جدیدی است که در آمریکا به راه افتاده و اهل فکر و اندیشه مانند خود جوزف نای به شدت درگیر آن هستند. برخی میگویند باید با این قدرت تیز به صورت سخت و سلبی برخورد کرد و اجازه بروز و ظهور به آن نداد و برخی دیگر معتقدند، راه برخورد با آن نیز باید با شیوههای نرم صورت پذیرد.
هنر برای هنر یا سازمان سیا؟!
خلاصه آنکه، این مباحث به طور جدی و دهههاست در آمریکا و غرب در جریان است؛ اما وقتی اینجا صحبت از تهاجم فرهنگی میشود عدهای جدی نمیگیرند و عدهای دیگر اصل ماجرا را تخطئه میکنند و میگویند کدام دشمن؟! کدام تهاجم فرهنگی؟! غربیها یک شعار مضحک و توخالی را هم برای جهان سوم درست کرده و جا انداختهاند با این عبارت که هنر برای هنر! و یک عده آدم ناآگاه و سطحینگر هم همین شعار را طوطیوار تکرار میکنند که نباید در هنر دنبال ارزش و پیام و اخلاق و این موضوعات بود. هنر هدف و غایتی جز هنر ندارد. به خودشان زحمت نمیدهند که جستوجویی دمدستی و ساده کنند تا ببینند سازمان سیا طی چند دهه گذشته پشت چند فیلم و سریال و روزنامه و مجله و امثال اینها بوده است. یک نمونه معروف و تاریخی آن انیمیشن «قلعه حیوانات» است که در سال 1954 از روی کتابی با همین عنوان و با بودجه سازمان سیا علیه شوروی سابق ساخته شد و از قضا پایان آن داستان را هم که به نحوی علیه سیستم سرمایهداری، یعنی خودشان بود، تحریف و غرب و سرمایهداری را به عنوان منجی معرفی کردند.
از نمونههای اخیر هم میتوان به سریال آمریکایی 24 اشاره کرد که سازمان سیا حامی مالی آن است. در قسمتهاي مختلف سريال 24 كه مصداق بارز اسلامهراسي است، گروهي از مسلمانان همواره در حال برنامهريزي براي انفجارهاي اتمي و استفاده از بيوتروريسم عليه آمريكا هستند و در فصل دوم اين سريال رهبر تروريستها «سيدعلي» نام دارد كه نشاندهنده عمق نفرت طراحان اين سريال از مسلمانان و به ويژه شيعيان است.
با این وضعیت، انکار جنگ نرم دشمن در کشور ما بسیار عجیب است. خود آمریکاییها تعداد بسیاری کتاب و مقاله درباره این قضیه نوشتهاند و به تفصیل به نمونههای بسیاری پرداختهاند، اما اینجا عدهای به راحتی منکر آن میشوند و میگویند شما توهم توطئه دارید! برای نمونه چند سال پیش یکی از کارگردانان سینمای کشور در برنامه سینمایی «هفت» شبکه سه میگوید؛ «من با این کلمه دشمن مشکل جدی دارم. شما میدانید بِیس اینکه ما اینقدر دشمن خیالی میسازیم چیه؟ ما دائماً در رسانه میگوییم که فرهنگ غربی به ما حمله کرد... بعد میگویند غربیها نمیگذارند ما درست زندگی کنیم. آیا غربیها به شما میگویند با خانمتان درست صحبت نکنید؟ میگویند دندانتان را مسواک نزنید؟ میگویند حمام نروید؟ میگویند زبان آلمانی یاد نگیرید؟ میگویند در شغلتان رشد نکنید؟ ببینید اینها همه افسانه است. من نمیدانم چرا دائماً این نگرش را در جامعه باب میکنند.»
سربازان داخلی جنگ نرم
اینجاست که رهبر معظم انقلاب اسلامی با تیزبینی و دقت نظر خاص خود میفرمایند، انکار جنگ نرم نیز خود بخشی از جنگ نرم است. چرا؟ چون انکار، غفلت میآورد. دشمن آمده پشت در خانه شما و مشغول خرابکاری است و یک جاهایی حتی ورود نیز کرده است، به جای آنکه فکر و تدبیر و چاره شود، برخی این هجمه را انکار میکنند. نتیجه چه می شود؟ بیخیالی، خوشخیالی و بیعملی.
البته، عدهای پا را از این مرحله نیز فراتر گذاشته و خود به سرباز تهاجم فرهنگی تبدیل میشوند. ترویج منکرات و تضعیف اخلاق و ایمان در تولیدات فرهنگی یا به عبارت دقیقتر، ضد فرهنگی از نشانههای این قضیه است. بیاعتنایی و غفلت نسبت به تهاجم فرهنگی و جنگ نرم دشمن یک طور ضایعه و خسارت است و شیفتگی، همراهی و همکاری با دشمن به مراتب زشتتر است. سربازی که در جنگ با دشمن و علیه جبهه خودی همکاری دارد، دیگران چه نگاهی به او دارند؟ این کار جز خیانت است؟
تجربیات موفق و افق پیشرو
همانطور که رهبر معظم انقلاب تأکید کردند، کشور و افکار عمومی درگیر جنگ نرمی گسترده و تمامعیار است و «جایگاه فیلم و سریال در این میان بسیار برجسته است.» سریال مختارنامه، مریم مقدس، مردان آنجلس و یوسف پیامبر چند نمونه از تجربیات فوقالعاده و موفق کشور در این میدان است؛ چند سریالی که با وجود گذشت سالها از ساخت و پخش آن، همچنان نیز مخاطب دارد و گویا با هر بار دیدن، ابعاد و نکات تازهای از آن برای مخاطب کشف میشود.
نکته مهم آنکه، رهبر معظم انقلاب در مرقومه خود تأکید میکنند، تولیدات نباید صرفاً نگاه داخلی داشته باشند و برای مخاطب ایرانی ساخته شوند؛ بلکه افق نگاه و دایره مخاطب باید فراتر از مرزهای کشور باشد. مختارنامه و یوسف پیامبر در کشورهای گوناگون منطقه و حتی فرامنطقه به نمایش درآمده و مورد استقبال گسترده قرار گرفتند و نشان دادند با تولید محصولات فرهنگی فاخر، میتوان مرزها را درنوردید و قلبها و ذهنها را جذب کرد.
تاریخ ایران چه در سدههای گذشته و چه در زمان معاصر، مملو از سوژههای نابی است که پتانسیل و بار دراماتیک بسیار بالایی دارند. تنها یک نمونه از این وقایع، یعنی هشت سال دفاع مقدس و عجایب آن، برای تغذیه سینمایی و تلویزیونی یک قرن کفایت میکند. به شرط آنکه ورود به آن هنرمندانه و غیرکلیشهای باشد و بستر و پیشزمینه آن نیز توجه و اهتمام به ادبیات داستانی و حوزه رمان است. ادبیات داستانی زیربنای سینما و سریال است. اگر قرار است در میدان سریال و سینما موفق بوده و حرفی برای گفتن داشته باشیم و میوه آن را در کشور و فراتر از مرزهای خود بچینیم، باید بذر آن را در زمین ادبیات کاشت و پرورش داد. داستاننویسان و فیلمسازان، راهبردیترین افسران میدان جنگ نرم هستند. تسخیر بازار رمان و داستان کشور با کتابهای ترجمه، نشان میدهد وضعیت چندان مطلوبی را در این حوزه شاهد نیستیم و به حرکتی اساسی و پایدار در این زمینه نیاز داریم.
رد پای سیا روی پرده نقرهای
سازمان سیا از زمان تأسیس خود در سال 1947 به طور مخفیانه با هالیوود کار کرده است، اما این ارتباط از میانه دهه 90 میلادی شکل جدیدی گرفت. در دوران ریاستجمهوری بیل کلینتون، سازمان سیا فرستاده خود را راهی هالیوود کرد تا دخالت خود را در صنعت سرگرمی بیشتر و مستحکمتر کند. محور راهبرد سیا در هالیوود مبتنی بر قهرمانپروری و اسطورهسازی و در تسلط گرفتن آن بود.
مردی که سیا برای صنعت سینما تعیین کرد، یک مأمور کهنهکار این سازمان بود؛ «چِیس براندون». او به طور مستقیم وارد کار با شرکتهای فیلمسازی و استودیوهای هالیوود شد. اطلاعات شخصی چندانی درباره براندون وجود ندارد، مانند اینکه او چه زمانی وارد سیا شده و در چه بخشهایی فعالیت کرده است؟ آنچه مشخص است اینکه، او یک افسر عملیاتی بوده و در عملیاتهای سیاه این سازمان مشارکت داشته و حتی مجروح نیز شده است. تعیین یک مأمور عملیاتیـ به جای یک افسر تحلیلگر- میان سیا و هالیوود، نشان میدهد از نظر سازمان جاسوسی آمریکا، فیلمسازی نیز فعالیتی شبیه عملیاتهای سیاه است. براندون تا سال 2007 مأمور سیا در هالیوود بود. در دوره او حداقل 13 فیلم سینمایی و 11 سریال با مشارکت و حمایت سیا ساخته شد. برخی از این فیلمهای سینمایی عبارتند از؛ چوپان خوب، هویت بورن، ملاقات با والدین، کمپانی بد، مترجم، دشمن ملت، جاسوسبازی، عملیات غیرممکن3، استخدام، همه ترسها، در کمپانی جاسوسها و
جنگ چارلی ویلسون.
روزنامه گاردین در مطلبی تحت عنوان «پیشنهادی که آنها (هالیوودیها) نمیتوانند رد کنند» (دیالوگ مشهور فیلم پدرخوانده) مینویسد: «هر کسی که فیلمهای هالیوودی، از فیلمهای جاسوسی پس از جنگ «آلفرد هیچکاک» گرفته تا «پرده پاره» او در سال ۱۹۶۶ را تماشا کند، به خوبی میداند که هالیوود فریفته ژانر «جاسوسی» است، ولی تنها عده کمی میدانند که سازمان سیا؛ از دهه ۷۰ در فیلمهایی چون «سه روز کندور» و تا به امروز در فیلمهایی چون «هویت بورن» و «لاشه دروغها» حضوری غیر قابل کنترل داشته است.» سیا اغلب به بهانه مشاور وارد پروژههای سینمایی میشود، اما دایره دخالت آن از مشاوره بسیار فراتر رفته و به دخالت در فیلمنامه و بسیاری موارد دیگر میانجامد.
ماجرای 11 سپتامبر و حمله به برجهای تجارت جهانی در نیویورک، سبب سرزنش سیا شد که با آن همه ادعا و قدرتی که در فیلمها از آن به نمایش گذاشته میشود چرا نتوانسته این حملات را پیشبینی و خنثی کند. موضوع دیگر برنامههای دولت آمریکا برای جنگافروزیهای جدید در منطقه غرب آسیا بود که باید افکار عمومی برای آن آماده میشد. این بار هم دست کمک به سوی هالیوود
دراز شد.
«سیا» و «پنتاگون» به طور رسمی از فیلمنامهنویسان و کارگردانانی چون؛ «دیوید فینچر» و «اسپایک جونز» خواستند تا در همکاری با مقامات این دو سازمان فکر بکری کنند تا شاید جلوی حملات تروریستی آینده گرفته شود و در ازای آن پنتاگون نیز تسهیلات نظامی بسیاری در اختیار هالیوود قرار خواهد داد، این میشود که «فینچر» کمی بعد «اتاق وحشت» را میسازد که داستان تجاوز سه دزد به خانهای امن در نیویورک است. نشستها و ملاقاتهای مکرر مقامات سیاسی آمریکا و چهرههای شاخص هالیوود همچنان ادامه داشت و اکثر این نشستها را مؤسسه فناوریهای خلاقانه دانشگاه کالیفرنیا جنوبی هماهنگ
و برگزار میکرد.
اوایل سال ۲۰۰۷ جلسهای با حضور شخصیتهای تراز اول سینمای هالیوود و برخی از کارکنان ارشد سازمان سیا برگزار شد، در این جلسه «پل جیمیگلیانو» که سخنگوی سازمان سیا بود، «پل باری» را به عنوان نماینده و مشاور سازمان سیا در هالیوود معرفی کرد. «پل باری» اهل بوستون، خود یکی از مأموران کهنهکار سازمان سیا بود.
در این جلسه که به صورت محرمانه برگزار شد، قرارداد توسعه همهجانبه همکاری هالیوود و سازمان سیا به امضای دو طرف رسید، اهمیت این طرح تا آنجا بود که ریاست آن را ژنرال «مایکل هایدن»، رئيس پیشین سازمان سیا و دستیار اول «جان نگروپونته»، مدیر آژانس امنیت ملی بر عهده داشت. یک مشت دروغ، میهن، سی دقیقه نیمهشب و آرگو از جمله فیلمهای ساخته شده تحت نظارت پل باری است. بن افلک که در زمان براندون به عنوان بازیگر تحت پوشش و حمایت سیا قرار گرفت از چهرههای محبوب این سازمان است. او با حمایت همهجانبه سیا، آرگو را ساخت؛ فیلمی ضد ایرانی و ضعیف که جوایز بسیاری را درو کرد تا سندی دیگر بر این فرضیه باشد که جوایز هنری نیر بخشی از عملیات نرم آمریکایی هستند و اعطای آنها لزوماً منطبق بر معیارهای هنری نیست.