پس از صلح امام حسن(ع) و معاویه که مردم گرد معاویه جمع شدند، قرار شد «زیادبنسمیه» کارگزار و عامل معاویه در کوفه، چند نفر از یاران علی(ع) را نزد معاویه بفرستد که یکی از آنها همین «جاریهبنقدامه» بود، جاریه همراه هیئتی از بزرگان تمیم به شام رفت، چون به دربار رسید، معاویه با سخنان تمسخرآمیز به او توهین کرد و او با شجاعت و صراحت، با او درشتی کرد و ظاهراً در ستایش علی(ع) سخن گفت و از دوستی با آن حضرت یاد کرد.
جلالالدين سيوطي در «تاريخالخلفاء» این مذاکره عزتمندانه را اینگونه شرح میدهد: جاريهبنقدامه بر معاويه وارد شد، معاويه از روي طعن و اعتراض به او گفت: «اي جاريه، آيا تو همان کسي نيستي که در رکاب علي تلاش زيادي کردي و آتش فتنه او را شعلهور ساختي و در همه سرزمينهاي عربي به جولان پرداختي و خون اعراب را به ناحق ريختي؟»
جاريه در پاسخ گفت: «اي معاويه! با علي کاري نداشته باش، به خدا سوگند از روزي که او را دوست داشتهايم، لحظهاي کينهاش را به دل راه ندادهايم، و از روزي که يار و حامي و مدافع او شديم، حتي يک لحظه هم به او خيانت نکردهايم؛ بنابراين مواظب سخن گفتن خود باش و از او دست بردار.
معاويه براي آنکه عظمت او را بشکند و شخصيت او را پايين آورد به او گفت: «واي بر تو اي جاريه، چه بسيار در نظر اهل و عشيرهات سبک و خوار هستي که تو را جاريه (کنیز) نام نهادهاند.»
جاريه گفت: «اتفاقاً اين موضوع درباره تو صادقتر است؛ زيرا همانطور که ميداني تو را معاويه (ماده سگ) ناميدهاند.»
معاويه با شنيدن اين جواب، به او پرخاش کرد و گفت: «اي بيمادر!»
جاريه گفت: «من مادر دارم و مادرم مرا براي شمشير زدن زاييد، همان شمشيري که در ايام صفين درد جراحاتش را کشيدي هنوز هم آن شمشير در دستان ما است و به خدا دلهایی که با آن به تو کینه میورزیدیم هنوز در اندرون ماست.»
معاويه گفت: «مرا تهديد ميکني؟!»
جاريه گفت: «تو نه با توسل به زور و اجبار به سلطنت رسيدي و نه با تکيه به عقل و خرد موفق به فتح و گشايش ممالک ما شدي؛ بلکه در قبال سلطنت و حکومت بر ما، به موازيني ملتزم شدي که بايد به آنها پايبند باشي و تا زماني که به تعهدهاي خود عمل کني ما نيز به ميثاق خود وفادار خواهيم ماند و اگر بخواهي عهد خود را بشکني، بدان که در پشت سر خود ياران سلحشور و سپرهاي محکم و شمشيرهاي برنده بيشماري را براي چنين روزهايي نگه داشتهايم و اگر يک وجب دستِ خيانت به سوي ما دراز کني، ما با دستاني بلند، تو را آرام و به بدترين و مرگبارترين نوع خيانت گرفتار خواهيم کرد.»
معاويه چارهاي نديد جز آنکه کوتاه بيايد و از تهديد يا اهانت به جاريه خودداري کند و تنها به اين جمله بسنده کرد: «لا أکثر الله في الناس امثالک»؛ خداوند امثال تو را در ميان مردم زياد نکند. ولي جاريه او را به رعايت حقوق و گفتار معروف سفارش کرد.
ابنحجر عسقلاني نوشته است؛ وفات جاريه در زمان «يزيدبنمعاويه» اتفاق افتاده است هر چند که برخی از مورخان تاریخ مرگ او را حدود سال 50 هـ ق، ذکر کردهاند، ولی به نوشته (ابنحبان)، او تا زمان یزیدبنمعاویه، یعنی بین سالهای 60 تا 64، از دنیا رفته است.
برخی از نوادگان او بعدها در اصفهان و خراسان ساکن شدند.