آیت‌الله علی سعادت‌پرور می‌گوید: همیشه پشتیبان حق و حقیقت باشید، آمر به معروف و ناهی از منکر باشید، نه آنکه خود هم داخل و با گناهکاران باشید؛ از کوچکی این اندیشه را در سر داشته باشید که تمام قدرت‌ها در کف عنایت حق است. هیچ کس نمی‌تواند اگر خدا نخواهد به من صدمه‌ای بزند، من باید به وظیفه‌ام عمل کنم، ولو عالم با من دشمن شود، اگر چنین شدید آن وقتی که به مقام و ریاست رسیدید یا آنکه وظیفه بزرگی برای شما پیش آمد، از عمل باکی ندارید. 

دوری از عقلانیت نتیجه غفلت

موضوع «غفلت» از مباحث مهمّی است که در قرآن کریم از جهات گوناگون به آن پرداخته شده است. ما فکر می‌کنیم این آیه مربوط به مسلمانان نیست، اما با دقت در این واژه می‌فهمیم که همه انسان‌ها را در بر می‌گیرد. وقتی که خداوند در قرآن به پیامبرش می‌گوید: «وَ لا تَكُنْ مِنَ الْغافِلِينَ»1 معلوم است که مطلب خیلی مهمی است. راغب اصفهانی در تعریف «غفلت» می‌گوید: غفلت همان سهوی است که به دلیل کم‌توجهّی و کم‌هوشیاری نصیب انسان می‌شود و لذا قرآن کریم می‌فرماید: «لَّقَدْ كُنتَ فِي غَفْلَةٍ مِنْ هَذَا فَكَشَفْنَا عَنكَ غِطَاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ»2 این آیه خیلی تکان‌دهنده است. «وَهُمْ عَنْ دُعَائِهِمْ غَافِلُونَ»3 «وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ»4 او بر این باور است که غفلت یکی از وجوه کفر است و لذا آیه «مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنَا» را اینگونه تفسیر می‌کند: «آن را بی‌‌آنکه ایمان در آن نوشته شود، رها کردیم» و به معنای عام و فراگیری منتقل می‌شود و می‌گوید: آیه چنین معنا می‌شود: «کسی که قلبش را از حقایق غافل ساختیم» بدیهی است زمانی که آدمی از حقایق غفلت کند، به نقطه مقابل آن، یعنی اباطیل و اوهام روی می‌آورد. تاکنون روشن شد که «غفلت» معنا و مفهومی گسترده دارد. در برخی تعریف‌ها این گستردگی کاملاً روشن است. به عنوان مثال جناب میرسیدشریف جرجانی استرآبادی سه تعریف برای آن ارائه می‌دهد که اگرچه در شیوۀ بیان متفاوت است، ولی در واقع به یک معنا بر‌می‌گردد. معنای اوّل اینکه غفلت، پیروی از خواسته‌های نفس را گویند. البته مراد از نفس در اینجا مجموعه غرایز و شهوت‌هاست و بی‌شک پیروی از غرایز و شهوت‌ها در حقیقت دور شدن از عقلانیتی است که خدای متعال آن را به عنوان نور و رحمت خود در وجود آدمی قرار داده است. در تعریف دوم غفلت که آن را به سهل شوشتری نسبت می‌دهد، آمده است: غفلت، تلف کردن وقت به بطالت است؛ یعنی اینکه آدمی به اموری مشغول شود که در زندگی انسان جایگاه درستی ندارد، مانند لهو و لعب و بیهودگی، به گونه‌ای که گویی آدمی وقت را از دست می‌دهد و زندگی خود را در مسیر باطل و بیهودگی قرار می‌دهد و لذا هیچ‌گاه در تقویت عقل و اعتدال نفس تلاشی از خود نشان نمی‌دهد. در تعریف سوم آورده است که غفلت از چیزی همانا اهمال کردن آن است و این همان به فراموشی سپردن و ضایع کردن نعمت‌هاست و همۀ این بیان‌ها در سخن حکیمانه باباطاهر جمع است که گفت: اوّل غفلت، محرومیت است که در آیه شریفه به آن اشاره شده است؛ به این معنا که در عین داشتن مواهب الهی از قبیل قلب، چشم و گوش خود را از استفاده کردن از آنها به واسطه غفلت و نادانی و جهل و نداشتن توجّه لازم، محروم می‌کند.
این واژه مفهوم بسیار گسترده‌ای دارد که هر نوع بی‌خبری و بی‌توجهی نسبت به موقعیت‌های گوناگون در هر شرایط زمانی و مکانی را در بر می‌گیرد. از‌این‌رو غفلت دربارۀ خود و جامعه و نیز غفلت از خدا و وظایف دینی از مصادیق روشن آن به شمار می‌رود. بسیار روشن است که غفلت در برخی موارد خطر و تهدید جدی را به دنبال دارد، مانند غفلت از موقعیت و جایگاه والای انسانی که سبب می‌شود آدمی در مسیر انحراف و ضلالت و گمراهی قرار گیرد و همۀ توانایی‌ها و گرایش‌ها را هدر دهد و از مسیر اصلی زندگی خارج شود.
قرآن کریم می‌فرماید: «وَ لَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِّنَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لَّا يَفْقَهُونَ بِهَا وَ لَهُمْ أَعْيُنٌ لَّا يُبْصِرُونَ بِهَا وَ لَهُمْ آذَانٌ لَّا يَسْمَعُونَ بِهَا أُولَئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ»؛5 و در حقيقت بسيارى از جنّيان و آدميان را براى دوزخ آفريده‌ايم؛ چراكه دل‌هايى دارند كه با آن حقايق را دريافت نمى‌كنند و چشمانى دارند كه با آنها نمى‌بينند و گوش‌هايى دارند كه با آنها نمى‌شنوند. آنان همانند چهارپايان، بلكه گمراه‌ترند. آرى، آنها همان غافلانند.
در این آیه شریفه، قرآن کریم به نوعی به تعریف «غفلت» پرداخته است. به راستی این غفلتی بزرگ است که انسان صاحب عقل و قلب و چشم و گوش باشد، ولی نتواند از این قدرت فهم و درک و استعداد و شنوایی و بینایی استفاده کند. اینها ابزار معرفت هستند و از آن جهت که غافل است، از این ظرفیت عظیم بی‌بهره باشد. انسان آمده که مظهر جمال و جلال باشد پس باید از این فرصتی که خداوند به او داده استفا‌ده کند. انسان غافل از ارزش واقعی خود آگاه نیست و از امکاناتی که در اختیار دارد در غیر مسیر صحیح استفاده می‌کند و در نتیجه به افراط و تفریط کشیده می‌شود. 
لذا غفلت به یک معنا همان جهلی است که بر انسان عارض می‌شود و سبب می‌شود آدمی خود را از بهره‌گیری از امکانات و ظرفیت‌های الهی محروم کند. به بیانی دیگر، «غفلت» عامل مهم دوزخی و جهنمی بودن انسان دانسته می‌شود؛ زیرا همین غفلت است که سبب می‌شود آدمی دربارۀ خود اندیشه و تفکر نداشته باشد و چشم و گوش خود را باز نکند و به درستی خود را نبیند و نفهمد و در نتیجه خود را از همۀ مواهب فهم و درک محروم کند و کار به مرحله‌ای می‌رسد که در ردیف چهارپایان دانسته می‌شود.
البته، بدیهی است که این خود انسان است که با گزینش‌های نادرست و اشتباه، خود را به این موقعیت ذلّت‌بار می‌رساند تا جایی که گاه آدمی وقتی نزدیک قیامت می‌رسد، تازه چشمانش باز می‌شود و وحشت سراسر وجودش را فرا می‌گیرد و در چنین شرایطی فریاد سر می‌دهد. ای وای بر من، من از این صحنه در غفلت بودم، بلکه من در زمره ظالمان و ستمگران بودم. «إِقتَرَبَ الْوَعْدُ الْحَقُّ فَإِذَا هِيَ شَاخِصَةٌ أَبْصَارُ الَّذِينَ كَفَرُوا يَا وَيْلَنَا قَدْ كُنَّا فِي غَفْلَةٍ مِنْ هَذَا بَلْ كُنَّا ظَالِمِينَ»6 یعنی وعده حق نزديك شود، ناگهان ديدگان كسانى كه كفر ورزيده‌اند خيره مى‌شود [و مى‌گويند:] اى واى بر ما كه از اين [روز] در غفلت بوديم؛ بلكه ما ستمگر بوديم. معلوم می‌شود آن کسانی که تابع هوی و هوس هستند جزو غافلان هستند. می‌گوید کسی که ما قلبش را از حقایق خالی کردیم. وقتی خدا اینقدر روی ما حساب کرده، چرا ما روی خودمان حساب باز نکنیم؟ می‌گوید چرا انسان را خلق کردی؟ خداوند جواب می‌دهد: «کُنْتُ کَنزا مَخفّیا فَاَحبَبْتَ اَن اُعْرَف فَخَلَقْتُ الخلَقَ لاُعرَف» گنجی پنهان بودم، دوست داشتم که آشکار شوم، شناخته شوم. با تحقیق می‌توانید شناخت داشته باشید. حضرت عیسی(ع): در انجيل می‌فرماید: «أعرف نفسك أيّها الإنسان تعرف ربّك»؛ يعنى اى انسان بشناس نفس خود را تا آنكه خداى خود را بشناسى.7 
پی‌نوشت‌ها:
1‌ـ سوره اعراف، آیه 205.
2ـ سوره ق، آیه 22.
3ـ سوره احقاف، آیه 5.
4ـ سوره کهف، آیه 28.
5ـ سوره اعراف، آیه ۱۷۹.
6ـ سوره انبیاء، آیه 97.
7‌ـ آيه‌اى از انجيل.


جاریه‌بن‌قدامه‌ـ 4

پس از صلح امام حسن(ع) و معاویه که مردم گرد معاویه جمع شدند، قرار شد «زیادبن‌سمیه» کارگزار و عامل معاویه در کوفه، چند نفر از یاران علی(ع) را نزد معاویه بفرستد که یکی از آنها همین «جاریه‌بن‌قدامه» بود، جاریه همراه هیئتی از بزرگان تمیم به شام رفت، چون به دربار رسید، معاویه با سخنان تمسخرآمیز به او توهین کرد و او با شجاعت و صراحت، با او درشتی کرد و ظاهراً در ستایش علی(ع) سخن گفت و از دوستی با آن حضرت یاد کرد.
جلال‌الدين سيوطي در «تاريخ‌الخلفاء» این مذاکره عزتمندانه را این‌گونه شرح می‌دهد: جاريه‌بن‌قدامه بر معاويه وارد شد، معاويه از روي طعن و اعتراض به او گفت: «اي جاريه، آيا تو همان کسي نيستي که در رکاب علي تلاش زيادي کردي و آتش فتنه او را شعله‌ور ساختي و در همه سرزمين‌هاي عربي به جولان پرداختي و خون اعراب را به ناحق ريختي؟»
جاريه در پاسخ گفت: «اي معاويه! با علي کاري نداشته باش، به خدا سوگند از روزي که او را دوست داشته‌ايم، لحظه‌اي کينه‌اش را به دل راه نداده‌ايم، و از روزي که يار و حامي و مدافع او شديم، حتي يک لحظه هم به او خيانت نکرده‌ايم؛ بنابراين مواظب سخن گفتن خود باش و از او دست بردار.
معاويه براي آنکه عظمت او را بشکند و شخصيت او را پايين آورد به او گفت: «واي بر تو اي جاريه، چه بسيار در نظر اهل و عشيره‌ات سبک و خوار هستي که تو را جاريه (کنیز) نام نهاده‌اند.»
جاريه گفت: «اتفاقاً اين موضوع درباره تو صادق‌تر است؛ زيرا همان‌طور که مي‌داني تو را معاويه (ماده سگ) ناميده‌اند.»
معاويه با شنيدن اين جواب، به او پرخاش کرد و گفت: «اي بي‌مادر!»
جاريه گفت: «من مادر دارم و مادرم مرا براي شمشير زدن زاييد، همان شمشيري که در ايام صفين درد جراحاتش را کشيدي هنوز هم آن شمشير در دستان ما است و به خدا دل‌هایی که با آن به تو کینه می‌ورزیدیم هنوز در اندرون ماست.»
 معاويه گفت: «مرا تهديد مي‌کني؟!»
جاريه گفت: «تو نه با توسل به زور و اجبار به سلطنت رسيدي و نه با تکيه به عقل و خرد موفق به فتح و گشايش ممالک ما شدي؛ بلکه در قبال سلطنت و حکومت بر ما، به موازيني ملتزم شدي که بايد به آنها پايبند باشي و تا زماني که به تعهدهاي خود عمل کني ما نيز به ميثاق خود وفادار خواهيم ماند و اگر بخواهي عهد خود را بشکني، بدان که در پشت سر خود ياران سلحشور و سپرهاي محکم و شمشيرهاي برنده بي‌شماري را براي چنين روزهايي نگه داشته‌ايم و اگر يک وجب دستِ خيانت به سوي ما دراز کني، ما با دستاني بلند، تو را آرام و به بدترين و مرگبارترين نوع خيانت گرفتار خواهيم کرد.»
معاويه چاره‌اي نديد جز آنکه کوتاه بيايد و از تهديد يا اهانت به جاريه خودداري کند و تنها به اين جمله بسنده کرد: «لا أکثر الله في الناس امثالک»؛ خداوند امثال تو را در ميان مردم زياد نکند. ولي جاريه او را به رعايت حقوق و گفتار معروف سفارش کرد.
ابن‌حجر عسقلاني نوشته است؛ وفات جاريه در زمان «يزيدبن‌معاويه» اتفاق افتاده است هر چند که برخی از مورخان تاریخ مرگ او را حدود سال 50 هـ ق، ذکر کرده‌اند، ولی به نوشته (ابن‌حبان)، او تا زمان یزیدبن‌معاویه، یعنی بین سال‌های 60 تا 64، از دنیا رفته است.
برخی از نوادگان او بعدها در اصفهان و خراسان ساکن شدند.



 سیدمرتضی رضایی/ مصیبت‌ها و مشکلات انسان‌ها از آنجا شروع شد که تقوای الهی را وانهادند و امیال نفسانی خود را پیش گرفتند، رنج هایی که سالیان سال بر انسان دچار شده است دلیلی ندارد جز دوری از خداوند و دستورات الهی. امام صادق(ع) به شحام می‌فرمایند: «ای زید به هر کس که می‌شناسی از ما فرمان می‌برد و به گفته ما عمل می‌کند، سلام مرا برسان و بگو که من آنها را به تقوای الهی سفارش می‌کنم.»
تبیین هر آنچه برای درمان بی‌تقوایی و رفتارهای خودپسندانه است، از جانب پیامبران الهی صورت گرفته است؛ امّا چه شده که به همه آنها پشت می‌کنیم و با کردار و رفتارمان سبب می‌شویم از رحمت خدا دور شویم، به درستی آنچه ما را به خداوند نزدیک می‌کند، تقوا است.
آیا گمان می‌کنیم خداوند آنقدر ارزشش کم است که هر انسانی با هر عملی به دیدار او رود و شامل رحمتش شود؟ «وَرَحْمَتِى وَسِعَتْ كُلَّ شَىْ‏ءٍ فَسَأَكْتُبُهَا لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاهَ وَالَّذِينَ هُمْ بِآيَاتِنَا يُؤْمِنُونَ»؛ (اعراف/156) رحمت من واسعه است؛ اما بی حساب و کتاب نيست! براى كسانی است كه اهل تقوى باشند؛ برای کسانی که واجبات و محرمات الهی را فرا بگیرند و به آن عمل کنند.
پس اگر جامعه‌ای به جای رفتن به سمت تقوای الهی و انجام تکالیف شرعی به سمت دروغ، تهمت، بی‌حیایی و بی‌عفتی، اختلاس، احتکار و دست‌اندازی به مال مردم رود، نه تنها مشمول رحمت و لطف خداوند نمی‌شود؛ بلکه توجه خداوند را نیز از خود دور می‌کند و گرفتار دنیای بدون خالق می‌شود، غرق در لذّات مادّی می‌شود و درکی از لطف بی‌انتهای خداوند پیدا نمی‌کند.
جامعه دینی ما به لطف عمل اخلاقی بسیاری از مردم از این بلیه دور مانده؛ اما اگر برای جلب رحمت خداوند تقوای الهی را رعایت نکنیم، دچار عذاب بزرگی می‌شویم که آن دور شدن لطف و فضل خداوند است.


برخی همسران همواره از خود سؤال می‌کنند؛ چرا این روزها مانند آغاز ازدواج‌مان روابط گرم و عاشقانه‌ای نداریم؟ چرا من مهم‌ترین فرد در زندگی همسرم نیستم؟ آیا او به من خیانت کرده است و با شک و تردیدی که به همسرم دارم با او بمانم، یا او را ترک کنم؟ و...
کتاب «ازدواج‌تان را شخم بزنید» اثر معصومه دانه‌کار به مهم‌ترین موضوعی که زندگی زناشویی بسیاری از زنان و مردان متأهل را تهدید می‌کند؛ یعنی ترک وفاداری نسبت به همسر و ورود به یک رابطه آسیب‌زا که تحت عنوان خیانت یا روابط فرا زناشویی از آن یاد می‌شود، می‌پردازد.
در این کتاب از داستان‌های واقعی استفاده شده است. برای نمونه بیان چگونگی شکل‌گیری این‌گونه روابط، ارائه توصیه‌های ساده و کاربردی برای پیشگیری از ایجاد این روابط و در نهایت تصمیم‌گیری عاقلانه در صورت مواجه شدن با موضوع خیانت با کمترین آسیب برای همسران
 و فرزندان‌شان.
همیشه برای عبور از اشتباهات راهی هست. همیشه برای بازسازی ویرانه‌ها هم، دستانی قوی و کارآزموده وجود دارند. این مجموعه یکی از هزاران راه و یکی از هزاران دست است که می‌تواند به یاری شما بیاید تا از شکل‌گیری رفتارهای آسیب‌زننده به روابط زناشویی پیشگیری کنید، یا اگر به‌ هر علتی ایجاد شد، راهنمایی کلیدی باشد تا با آرامش و منطقی از آن رهایی یابید. قرار نیست در این مجموعه همه علت‌ها و همه راهکارها گفته شود؛ بلکه می‌تواند چتری باشد تا در لحظۀ نیاز، پناهی برای شما بسازد که خود را به مکانی امن برسانید و در آرامش، وضعیت خود و انتخاب‌های خود را ارزیابی کنید و آماده حرکت در مسیر جدید باشید. اولین گام‌ها را با این مجموعه بردارید.
در بخشی از کتاب «ازدواج‌تان را شخم بزنید»، می‌خوانید:
در واقع بیشتر زوج‌ها تمایل دارند طرف مقابل را آن‌گونه که خود دوست دارند تغییر دهند و فقط تغییراتی را می‌پسندند که خود، آنها را تعریف و تأیید می‌کنند. به عبارتی، همه انسان‌ها معمولاً با پذیرش تغییراتی که خود ایجاد می‌کنند هیچ مشکلی ندارند، اما وقتی احساس می‌کنند به تغییر کردن وادار می‌شوند، یا دیگران برای ایجاد تغییرات در آنها برنامه‌ریزی می‌کنند، به‌ شدت مقاومت می‌کنند و این، کلید طلایی حل مسئله است.

يک رفتار تربيتي غلط زير ذره‌بين نقد

 کبري فرشچي/ اگر کمي به عقب بازگرديم و به دوران کودکي خودمان برسيم، با رفتارهایی مواجه مي‌شويم که پر از اشتباهات ريز و درشت است؛ ‌اشتباهاتي که گاهی با سرزنش پدر و مادرمان مواجه مي‌شد و گاهي هم آنها را ناديده مي‌گرفتند تا ما فرصتي براي جبران اشتباهات‌مان داشته باشيم. اما حالا خودمان پدر و مادر شده‌ايم و هر روز با اشتباهات و کودکانه‌هاي فرزندان‌مان مواجهیم و اين سؤال مطرح می‌شود که آيا بايد آنها را مدام سرزنش کنيم يا بپذيريم که اشتباه کردن هم بخشي از روند رشد فرزندان ماست و بايد به گونه‌اي ديگر با اشتباهات کودکان مواجه شد!
«بی‌عرضه، تنبل، شلخته، دست و پا چلفتی، خنگ، بی‌مسئولیت، تو هیچی نمی‌شی، به جز خرابکاری کار دیگری بلد نیستی»؛ نمونه‌هايي از رفتارهايي است که برخي والدين در قبال اشتباهات فرزندان خود دارند. پدر و مادرها با همه علاقه‌اي که به فرزندشان دارند گاهي در برابر اشتباهات کوچک آنها آنچنان از کوره در مي‌روند که به هيچ عنوان نمي‌توانند خود را کنترل کنند و با به کار بردن چنين واژه‌هايي تأثير منفي قابل توجهي بر روي فرزندان‌شان خواهند گذاشت. هر يک از واژه‌هاي «بي‌عرضه»‌،‌ «خنگ»‌، ‌«‌بي‌مسئولیت» و ‌يا از اين دست همچون بمب ويرانگري است که می‌تواند عزت و خودباوری کودکان ما را ويران کند و ما تنها به دلیل يک لحظه عصبانيت با دست خودمان آينده فرزندان‌مان را با چالش مواجه مي‌کنيم.

شکل‌گيري شخصيت 
تا شش سالگي 
بي‌ترديد، هر پدر و مادري دلش مي‌خواهد فرزنداني موفق و با شخصيت قوي و خودباوری بالا داشته باشد؛ اما اينکه فرزند ما در آينده چقدر موفق باشد و چه ميزان اعتماد به نفس و قدرت مواجهه با مشکلات را داشته باشد، به طور کامل به رفتار امروز ما با او بستگي دارد. شخصیت کودکان از بدو تولد شکل می‌گیرد؛ شخصیت پدر و مادر، نحوه‌ رفتار آنها با يکديگر و با فرزندان، محیط خانه، ‌مدرسه و دیگر محيط‌هايي که کودک با آنها سر و کار دارد، در شکل‌گيري شالوده شخصيتي او تأثيرگذار است. از آنجایی که اساس شکل‌گیری شخصیت کودکان تا سنین پنج، شش سالگی است و بیشترین تأثیرپذیری را کودکان از بدو تولد تا این سن دارند، درنتیجه نوع رفتار اطرافیان نقش بسیار مهمی در این دوران بازی می‌کند. در اين ميان، پدر و مادر و در خانواده‌هاي بزرگ‌تر فرزندان بزرگ خانواده نقش محوري دارند. 

عشق به فرزند 
پذیرش و عشق بی‌قید و شرط به کودکان، برخورد مناسب، خطاب کردن آنان با القاب مناسب، احترام، تأیید، تشویق و تحسین کودکان، توجه کردن به آنان در همه‌ ابعاد و اجازه‌ اظهارنظر دادن به آنها، می‌تواند شخصیت مثبت و سالمی را در کودکان شکل دهد. در برابر اين، عيب‌جويي و سرزنش مداوم کودکان عاملي براي نابودي خودباوری آنهاست و مي‌تواند در بزرگسالي آنها را با مشکلات جدي مواجه کند. 

عوارض سرزنش
 مداوم کودکان
يکي از مهم‌ترين عوارض چنين رفتارهايي از دست دادن قدرت «نه» گفتن در بچه‌هاست که مي‌تواند تا دوران بزرگسالي ادامه يابد و فرزندان ما را با انواع و اقسام آسيب‌ها مواجه کند. افرادي که خودباوری و عزت نفس آنها دچار نقصان مي‌شود، در بزرگسالي يا به دنبال انتقام گرفتن از ديگران هستند يا توانايي رفتار درست و نه گفتن به خواسته‌هاي غير معقول ديگران را از دست مي‌دهند و افرادي منزوي و گوشه‌نشين خواهند شد. به طور کلي، کودکانی که تحقیر، سرزنش، مقایسه و تقبیح می‌شوند، به خودکم‌بيني، ناسازگاری شخصيت، خجالتي بودن، خشونت و پرخاشگری، ناتوانی در تصمیم‌گیری، بدبینی و دودلی، نفرت، ضعف اعتماد به نفس و بسیاری دیگر از نقاط ضعف روانی مبتلا خواهند شد.

والديني که سرزنش شده‌اند، کودکاني که سرزنش مي‌شوند
سرزنش بيش از حد کودکان دلايل ريشه‌اي متعددي دارد؛‌ برخي والدين که خودشان در دوران کودکي با سرزنش مواجه شده‌اند، همين رفتار را الگو قرار مي‌دهند و تصورشان از تربيت همين است. برخي والدين هم از فرزندشان توقع بالايي دارند. داشتن انتظارات منطقی از کودکان به سن و میزان رشد آنان بستگی دارد. وقتي والدین از فرزندان خود خواسته‌های زیادی دارند که بیش از توان آنان است، به طور مسلم کودک از پس اين کار بر نمي‌آيد و در نهايت با سرزنش والدين مواجه خواهد شد. 

مقابله با 
سرزنش مداوم 
براي آنکه کودک‌تان را سرزنش نکنيد، بايد بدانيد اشتباه کردن بخشي از روند رشد و کودکي همه ما آدم‌هاست. اصلاً خيلي از رفتارهايي که ما تصور مي‌کنيم اشتباه است، اشتباه نيست؛ بلکه ما با حساسيت با آنها مواجه مي‌شويم. برای نمونه، اگر کودک سه ساله شما پس از بازي، أسباب‌بازی‌های خود را جمع نمي‌کند، اين اشتباه به حساب نمي‌آيد. در چنين مواردي شما مي‌توانيد با محبت به او تذکر بدهيد اين کار را انجام دهد، نه اينکه به او برچسب شلخته بودن بزنيد. خيلي اوقات هم بايد از کنار اشتباهات کوچک فرزندان‌تان عبور کنيد. در واقع، اين شما هستيد که داريد بزرگنمايي مي‌کنيد. بايد به بچه‌ها فرصت داد گاهي خرابکاري کنند،‌ گلداني را بشکنند يا لباس‌شان را کثيف کنند. البته اين به معنای این نيست که شما نبايد به فرزندتان درباره اشتباهاتش تذکر بدهيد؛ اما اين تذکر با تحقير فرق مي‌کند. حتي گاهي لازم است شما کودک‌تان را تنبيه کنيد؛ اما تنبيه هم اصول و قاعده خودش را دارد و سرزنش يا تحقير جزء خط قرمزهاي تنبيه است. بي‌ترديد، اگر ما به اندازه کافي براي فرزندان‌مان وقت بگذاريم، ‌درباره مسائل و مشکلات براي‌شان توضيح دهيم و به آنها تفهيم کنيم رفتارشان اشتباه بوده است، آنها هم در خلال رابطه‌اي دوستانه که با پدر و مادر برقرار مي‌کنند، هم رفتارها و اشتباهات‌شان را اصلاح مي‌کنند و هم در خلال اين ماجرا شخصيت‌شان به درستی شکل مي‌گيرد. 

فرداي کودکان امروز
 در دست شماست
هر گاه کودک‌تان را سرزنش کرديد، بدانيد شما هم يک کودک‌آزار هستيد و آينده‌اي را تصور کنيد که فرزند شما به دلیل سرزنش‌هاي پياپي شخصيتي ترسو،‌ با اعتماد به نفس پايين يا پرخاشگر و نامتعادل پيدا کرده است. آينده فرزندان ما در گرو رفتاري است که امروز ما با آنها داريم؛ پس آينده آنها را نابود نکنيم.


يکي از اساسي‌ترين مشکلات زندگي مشترک انتظارات غير واقعي زوج‌ها از يکديگر است. اصلاً مگر آدم بدون عيب در اين دنيا پيدا مي‌شود؟ بديهي است هر يک از ما محاسن و معايبي داریم و به همين دلیل بايد بپذيريم ديگران هم مانند ما عيوبي دارند. حجت‌الاسلام علیرضا پناهيان در صفحه اينستاگرام خود نوشت:‌ راه رسيدن به پايداري در زندگي مشترک اين نيست که دنبال يک همسر بي‌عيب باشيم، شيريني زندگي بيش از هر چيز به نحوه رفتار خوب خود آدم بستگي دارد، اگرچه پاسخ خوبي دريافت نکند. دنبال همسر بي‌عيب گشتن خودش يک عيب بزرگ است!




 دکتر مجيد ابهري/فرزند سه و نیم ساله‌مان دو کلمه بد ياد گرفته است و ما خيلي روي اين دو کلمه حساسيم. بايد چه کاری انجام دهیم تا اين کلمات را فراموش کند؟ گفتنی است، هيچ کلمه يا حرف بي‌احترامي در ميان ما در خانواده ردّ و بدل نمی‌شود و همه با رعايت ادب با همديگر رفتار مي‌کنيم.
در برابر بددهاني کودکان يا ياد گرفتن کلمات زشت و تکرار آن از سوي آنها بايد ابتدا بررسي کنيد و ببينيد کودک شما اين حرف را از کجا ياد گرفته است. کودک سه و نیم ساله، از يکي از محيط‌هايي که در آن قرار دارد، حرف زشت را ياد گرفته است. يا کسي در محيط خانواده اين حرف‌ها را زده، ‌يا در مهدکودک يا از بچه‌هاي همسايه و محله‌اي و شايد هم از تلويزيون اين حرف‌ها را ياد گرفته است. در وهله اول براي ترک اين عادت، بايد کودک را از محيطي که حرف بد را در آنجا ياد گرفته است، دور کنيد. راهکار ديگر آن است که با کودک صحبت کنيم و برايش توضيح دهیم اين حرف‌ها خوب نيست و او نبايد اين حرف‌ها را به کار ببرد و در صورت کاربرد آن تنبيه مي‌شود. البته منظور از تنبيه برخورد شديد با کودک نيست و اين کار نتيجه عکس دارد. در اين موارد مي‌توانيد کودک را از آنچه دوست دارد محروم کنيد. برای نمونه تماشاي برنامه تلويزيوني مورد علاقه‌اش را يا بازي با اسباب‌بازي‌ که دوست دارد را براي مدتي ممنوع کنيد. پرت کردن حواس کودک هنگام تکرار کلمه زشت و ناپسند يکي از مهم‌ترين راهکارهاست. شما مي‌توانيد به محض آنکه کودک در شرايطي قرار گرفت و کلمات زشتي را تکرار کرد، حواسش را به نکته‌اي يا چيزي پرت کنيد. با اين راهکارها مطمئناً مي‌توانيد با بددهاني کودک‌تان مقابله کنيد. 
گروه «زندگی» صبح صادق آماده است تا پلی بین شما خوانندگان با مشاوران خبره و امین ایجاد کند. سؤالات خود را از طریق سامانه پیامک 3000990033 برای ما ارسال کنید.