محور اول: بحث شناخت جهاد کبیر
به طور کلی از متون دینی، به ویژه قرآن سه نوع جهاد به تصویر کشیده شده است:
جهاد اول ‌ـ جهاد اکبر که همان جهاد با نفس است.
جهاد دوم‌ ـ جهاد اصغر، یعنی جهاد رسمی که در تعبیر قرآن در خیلی از جاها «قتال» نامیده شده است.
جهاد سوم ‌ـ جهاد کبیر که دو شاخه دارد: شاخه اول اطاعت نکردن و شاخه دوم جهاد و مبارزه در همه عرصه‌های سیاسی، علمی، اقتصادی و فرهنگی با استکبار جهانی.

محور دوم‌: مقایسه دشمنی‌های عصر ما 
با عصر پیامبر اعظم(ص)
در مقایسه دشمنی‌های عصر ما با عصر پیامبر(ص) سه نوع تفاوت وجود دارد که در زیر به آنها اشاره می‌شود:
تفاوت اول‌ـ گستردگی دشمنی‌ها
برای اینکه امروز بتوانیم با مفهوم جهاد کبیر درست آشنا شویم، باید این تفاوت‌ها را بدانیم.
اولین تفاوت عصر ما با عصر پیامبر(ص)، گستره دشمنی‌هاست. به تعبیر رهبر معظم انقلاب در ایام مباهله که فرمودند: امروز تمام اسلام در برابر تمام کفر قرار گرفته است. این موضوع در گذشته بوده، ولی به این گستردگی وجود نداشته است. امروز در دایره تقابل به وسعت جهان یک طرف انقلاب اسلامی ایران و جمعیتی است که هوادار این انقلاب است و در برابر آن جبهه‌ای از کفر، شرک، نفاق، ارتجاع منطقه قرار دارد.
تفاوت دوم‌ـ پیچیدگی‌های عصر ما
تفاوت دیگری که عصر ما با عصر نبوی دارد پیچیدگی‌های عصر ما است؛ یعنی آن‌قدر پیچیدگی‌ها افزایش یافته است که نمی‌توان به هیچ قیمتی این برابری را ببینیم. در عصر ما پیچیدگی در عرصه دشمنی انواع و اقسام دارد که به صورت آشکار، پنهان و پیچیده نمایان می‌شود.
تفاوت سوم‌ـ سازوکارهای تأثیرگذاری روی ادراک مردم
نوع ابزار و امکاناتی که در جهت تأثیرگذاری روی ادراک مردم است با دوره‌های گذشته قابل مقایسه نیست؛ یعنی استفاده از شبکه امپراتوری رسانه‌ای، ماهواره، اینترنت و این قبیل مسائل و با همان ترفندهایی که دارند انسان را مسخ می‌کنند. حالا در زمان پیامبر(ص)، وقتی شخصی به مکه می‌رفت به او گفته می‌شد که مواظب باشید به سوی شخصی که مدعی پیغمبری است نروید، چون او جادوگر و ساحر است! ولی امروز ظرفیت به وسعت جغرافیای جهان است. در حال حاضر بیش از 17 هزار شبکه ماهواره‌ای وجود دارد که 3000 شبکه آن در ایران قابل دریافت است. 160 تا 170 شبکه فارسی‌زبان درست شده است که همه آنها به نوعی تلاش می‌کنند روی ادراک فرهنگی مردم و ادراک سیاسی مسئولان تأثیر بگذارند، این واقعاً با گذشته که تنها یک یا دو مورد بود، قابل مقایسه نیست.

محور سوم‌: فلسفه راهبردی جهاد کبیر 
اینکه چرا رهبر معظم انقلاب در این مقطع روی این موضوع تأکید فرمودند، بنده در این‌باره به سه نکته اشاره می‌کنم:
نکته اول‌ـ راهبرد تعاملی دشمن با هدف براندازی
ما امروز با یک تغییر راهبرد روبه‌رو هستیم، نه تغییر هدف. هدف ثابت و آن براندازی است؛ اما راهبرد تغییر کرده است، گاهی راهبرد جنگ سخت نیابتی است و گاهی راهبرد تحریم و محاصره است. امروز دوره راهبرد تعاملی است؛ اما هدف یکسان، همان براندازی است و راهبرد متغیر در راستای همان هدف می‌باشد.
نکته دوم‌ـ انگیزه دشمن در تعامل
انگیزه دشمن دو چیز است:
1ـ نفوذ در عرصه داخلی؛
2ـ تأثیرگذاری در عرصه خارجی، یعنی عمق راهبرد ما.
در عرصه داخلی نفوذ در دو جهت است:
1ـ تصرف در ادراک سیاسی مسئولان؛
2ـ تصرف در ادراک فرهنگی مردم.
نفوذ یعنی همین. بنده بهترین تعبیری که برای نفوذ به آن دست پیدا کرده‌ام همین است. نفوذ یعنی تصرف در ادارک مسئولان و مردم. در این زمینه نمونه‌های زیادی وجود دارد. از آقای گورباچف می‌پرسند که چه شد شما سقوط کردید، در پاسخ گفت: وقتی ما سقوط کردیم دیدیم صف «مک دونالد» در مسکو بیش از دو کیلومتر امتداد دارد، این مردم همان مردمی هستند که دیروز با مشت‌های گره کرده خود گفتند: مرگ بر امپریالیسم سرمایه‌داری، ولی در اثر دو دهه کار فرهنگی روی ادراک مردم آن‌قدر استحاله شدند که دست از همه آن اهداف و آرمان‌ها برداشتند و امروز آرزوی‌شان این است که یک شعبه از مک دونالد در مسکو افتتاح شود و یک ساندویچی را گرفته و بخورند.
نکته سوم‌ـ زمینه‌های نفوذپذیری داخلی
یکی از مهم‌ترین تفاوت‌های این دوره، زمینه نفوذپذیری داخلی است.
اگر در دوره کارگزاران شعارشان؛ توسعه اقتصادی با رویکرد سازندگی بود. اگر در دوره اصلاح‌طلبان شعارشان توسعه سیاسی با رویکرد اصلاحات بود، امروز شعار دولتمردان ما توسعه تعاملی با رویکرد تعادلی است.
گویی این شعار به مراتب غلیظ‌تر از شعارهای قبلی است؛ یعنی معنا و مفهوم آن، این است که باید وارد جامعه جهانی شویم. برای حلّ مشکلات راهی غیر از جذب جامعه جهانی وجود ندارد. 
زمینه‌های نفوذپذیری در داخل به دو نکته بستگی دارد:
نکته اول‌ـ نظریه غالب دولت بر ضرورت جذب در جامعه جهانی است؛
نکته دوم‌ـ وابستگی حلّ مشکلات داخلی و بین‌المللی به تعامل با آمریکا.

محور چهارم‌: نقاط اشتراک و افتراق جهاد کبیر
 با جهاد اصغر
چه نقاط مشترکی بین دو جهاد وجود دارد که جهاد اصغر همان جنگ رسمی با سلاح است که در بیان پیامبر اعظم(ص) به آن اشاره شده است. جهاد کبیر هم در قرآن یک بار مطرح شده است که همان آیه 52 سوره فرقان است.
«فَلَا تُطِعِ الْكَافِرِينَ وَ جَاهِدْهُمْ بِهِ جِهَادًا كَبِيرًا؛ پس، از كافران پيروى نكن و به وسيله قرآن (يا ترك پيروى از آنان) با آنان به جهادى بزرگ بپرداز.
به نظر می‌آید این تفاوت‌ها قابل توجه است. اولین نقاط مشترک بین جهاد کبیر با جهاد اصغر، هر دو فرمان و اختیار در دست رهبری است، هیچ‌کس حق ندارد در عرض رهبری وارد این عرصه‌ها شود؛ یعنی اعلام جنگ و صلح در اختیار رهبری است. در جهاد کبیر هم فرمان و تقدیر در دستان رهبری است. واقعاً باید روی این مورد تمرکز کرده و مانور داد. این نوع رفتاری که آقایان دارند خارج از حیطه تعریف‌شده قرآنی است. تمام خطاب‌های قرآنی خطاب به پیامبر اعظم(ص) بوده و حالا به رهبر معظم انقلاب که کلیددار نظام رهبری است. هیچ‌کس دیگر حق ندارد در عرض رهبری در این عرصه‌ها ورود پیدا کرده و نظریه‌پردازی کند.
دومین نکته و هدف مشترک در هر دو جهاد اینکه، هدف دشمن یکی است. نباید در هر دو جهاد فرق گذاشت. در جهاد کبیر هدف دشمن تغییر نکرده و هدف آن یکی است. چه آن وقتی که با پیامبر(ص) نشسته و مذاکره می‌کنند، چه آن وقتی که شمشیر می‌کشند. هر دو هدف یکی بوده و شیوه‌های براندازی متفاوت است. گاهی با شمشیر و گاهی با مذاکره و تعامل با پیامبر(ص) بحث می‌کنند؛ هر دو هدف یکی است.
سومین نقطه مشترک در هر دو جهاد، وحدت فرماندهی و اتحاد لازم است. در قرارگاه عصر پیامبر(ص) یک نفر فرمانده (حتی نزدیک‌ترین شخصیت‌ها به خود پیامبر(ص)) کوچک‌ترین زاویه‌ای با پیامبر نمی‌گرفت و همراهی می‌کرد، همه تحت قرارگاه و وحدت فرماندهی واحد عمل می‌کردند.
نکته بعدی در هر دو جهاد، اطلاعات عملیات و شناسایی لازم است. در جهاد اصغر، اطلاعات و عملیات لازم است، ولی در جهاد کبیر که می‌توان آن را به جهاد نرم تعبیر کرد، اطلاعات و عملیات لازم و کار بسیار حجیم است که می‌توان تفاوت را حس کرد و می‌توان گفت اهمیت جهاد کبیر نسبت به جهاد اصغر بیشتر است.
نقطه اشتراک در هر دو جهاد طرح فریب است. طرح فریب جهاد کبیر با طرح فریب جهاد اصغر تفاوت‌هایی دارد، ولی در هر دو طرح مشترک است. یکی دیگر از تفاوت‌ها در هر دو جهاد پیروزی متکی به جهاد اکبر است؛ یعنی اول انسان باید بر نفسش مسلط باشد تا بتواند در عرصه جهاد اکبر یا جهاد نظامی موفق شود، به عبارتی مبنای جهاد اکبر ریشه و اساس آن است. 
اما نقاط افتراق بین جهاد کبیر و جهاد اصغر چیست؟ 
1ـ تفاوت در مسئولیت اجرا؛ در هر دو جهاد فرمان اختیار در دست رهبری است، اما در اجرا یک تفاوت وجود دارد. در جهاد اصغر، نیروهای مسلح مسئولیت داشته و در جنگ نرم و جهاد کبیر، دولتمردان مانند نمایندگان مجلس، قوه قضائیه و... مسئولیت دارند؛ یعنی مقام اجرا در جنگ سخت با جهاد کبیر تفاوت پیدا می‌کند. یعنی باید روحیه جهادی به خود گرفته و از رفتار و سنگر جهادی برخوردار باشد، مانند جهاد اصغر و جهاد نظامی که چگونه شرایط آن فراهم بود، اینجا هم باید همان‌گونه باشد.
2ـ تفاوت در گستره جغرافیایی؛ جهاد اصغر مرزها را در بر می‌گیرد؛ اما عرصه تأثیرگذاری دشمن و عرصه ساماندهی جهاد کبیر کل کشور و نه‌تنها کل کشور، بلکه جهان اسلام است. امروز این شبکه امپراتوری رسانه‌ای، جهان اسلام را زیر پوشش گرفته است. جنگ سخت مرز مشخصی دارد، ولی جنگ نرمی که امروز جهاد کبیر را باید در آن ساماندهی کنیم به وسعت جغرافیای جهان اسلام است.
3ـ تفاوت در نوع پیامدها و خسارت‌ها؛ پیامدها و خسارت‌های جنگ نظامی و جنگ سخت متفاوت است. در جهاد اصغر به نیروی انسانی ما خسارت‌هایی مادی وارد می‌شود، برخی نیروها مجروح، اسیر یا شهید شده از قداست بالایی برخوردار می‌شوند؛ اما در تهاجم فرهنگی و جنگ نرم، فرهنگ مهاجم ضایعاتی دارد که اصلاً با آن خسارت‌ها قابل مقایسه نیست؛ یعنی اساس انقلاب را در معرض خطر جدی قرار می‌دهد. آنچه را که دستگاه معاویه ظرف 20 سال انجام داد نمونه خوبی است. وقتی میمون یزید از روی اسب به زمین می‌افتد و می‌میرد، می‌گویند
 یک هفته پرچم‌ها در شمال شهر دمشق نیمه‌افراشته می‌شود و پرچم سیاه نصب می‌کنند، این یعنی استحاله فکری، اینها همان مردمی بودند که پیامبر(ص) آنها را انقلابی تربیت کرده بود، ولی وقتی دست یک فرد خطرناکی مانند معاویه می‌افتند 20 سال روی اینها کار می‌کند. در ادامه این بحث وقتی عمروعاص می‌گوید بس است دیگر شما هر چه توانستید در تخریب مبانی اسلام عمل کردید، می‌گوید نه. در این زمینه با معاویه بحث‌شان می‌شود و آخر معاویه قبول نکرده و عمروعاص به معاویه می‌گوید: بگو کدو هم ذبح شرعی می‌خواهد، معاویه گفت: نمی‌پذیرند. عمروعاص می‌گوید: تو بلایی سر مردم آورده‌ای که هر چه بگویی قبول می‌کنند. مفتیان دربار معاویه اعلام می‌کنند که علاوه بر گاو، گوسفند و شتر، کدو هم ذبح شرعی می‌خواهد و مردم از فردا همین دستور را انجام می‌دهند.
4ـ تفاوت در عمق تهدید و خطر؛ خطر جهاد اصغر و نظامی مرزهاست؛ ولی خطر تهاجم‌پذیری، خطر فرهنگ مهاجم، استحاله همه اصول مبانی و ارزش‌هاست. 
5ـ تفاوت در تجهیزات و آمادگی‌ها؛ تجهیزات و آمادگی‌های جهاد کبیر با تجهیزات و آمادگی‌های جهاد اصغر کاملاً متفاوت است. در جهاد کبیر مذاکره و تعامل نیاز است که پیچیدگی‌های خاص خود را دارد. جنگ سخت محدود به زمان است، ولی جهاد کبیر طولانی است؛ یعنی در همه دوره‌ها جزء واجبات است؛ یعنی یک لحظه نیست که ما در برابر فرهنگ مهاجم آسوده باشیم. جنگ فرهنگی، جهاد زماندار و طولانی است، ولی در این دوره که رهبر معظم انقلاب روی این موضوع تکیه کردند بیشتر به سبب شرایطی است که ما با آن روبه‌رو هستیم. یکی دیگر از نقاط افتراق در رویارویی با دشمن است؛ رویارویی با دشمن خیلی متفاوت است.

محور پنجم‌: مقایسه سازوکارها و راهکارهای دشمن
الف‌ـ سازوکارها و راهکارهای کفار، مشرکان و منافقان در برابر پیامبر اعظم(ص)
1ـ فشار فیزیکی و ایذایی: اذیت کردن پیامبر(ص)، بلال و...؛
2ـ بایکوت: تلاش می‌کردند که پیامبر را از کاریزماتیکی بودن خارج کنند، مانند گوش نکردن به حرف‌های پیامبر(ص)؛
3ـ تحریم و محاصره؛
4ـ تطمیع؛         5ـ تعامل.
ب‌ـ سازوکارهای دشمن در برابر انقلاب اسلامی ایران
1ـ جنگ سخت نیابتی: صدام به عنوان یک عنصر نایب از آمریکا این مسئولیت را برعهده گرفته بود؛
2ـ حرکت‌های نیمه‌سخت و ایذایی: آشوب‌های مرزها و استان‌های مختلف؛
3ـ محاصره و تحریم؛
4ـ تعامل؛       5ـ تطمیع.

محور ششم‌: فرمان‌های خداوند به پیامبر(ص)
 در برابر ترفندهای دشمنان
خداوند برای مقابله با دشمنان پنج فرمان را به پیامبر(ص) صادر فرمودند:
1ـ صبر و استقامت «فَاسْتَقِمْ کَمَا أُمِرْ‌تَ وَمَن تَابَ مَعَکَ»
سه نکته در این آیه وجود دارد:
1ـ رمز پیروزی شما استقامت شما است؛
2ـ استقامت در چارچوب مأموریت است. برای نمونه یک فرد توده‌ای هزار سال هم در برابر شکنجه‌ها و زندان مقاومت کند ارزش ندارد. هر استقامتی ارزش ندارد؛
3ـ تنها استقامت رهبری کافی نیست. رئیس‌جمهور، نماینده مجلس، حتی مردم هم باید استقامت داشته باشند.
2ـ اطاعت‌ناپذیری از کفار و منافقان
یکی از فرامینی که کراراً به پیامبر اعظم ابلاغ شده است، فرمان ابتدای سوره احزاب است: «اتَّقِ اللهَ وَ لَا تُطِعِ الْكَافِرِينَ وَالْمُنَافِقِينَ».
3ـ حرکت در چارچوب وحی
«واتَّبِع ما یوحی اِلَیکَ مِن رَبِّکَ؛ آنچه که ما وحی کردیم باید آن را دنبال کنید و از استانداردها خارج نشویم».

محور هفتم: هشدار در راهبرد تعامل و تطمیع دشمن
خداوند در هنگام تعامل و تطمیع دشمن چه هشدارهایی را به پیامبر می‌دهد؟
در زمینه تلاش دشمن برای تعامل چند آیه قرآن داریم.
مرحله اول تلاش برای نفوذ؛ بالاخره انبیا هم از این اصل مستثنی نیستند، آنها روی انبیا هم طمع دارند که روی ادراک سیاسی پیامبر تأثیر بگذارند. می‌فرماید: «وَإِنْ كَادُوا لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ لِتَفْتَرِيَ عَلَيْنَا غَيْرَهُ وَإِذًا لَاتَّخَذُوكَ خَلِيلًا؛ اینها نزدیک بود تو را از آنچه که به تو وحی کردیم غافل کنند تا چیز دیگری غیر از وحی به ما نسبت دهی. در این شرایط به دنبال این بودند به هر بهانه‌ای با تو دوست شوند و از این طریق وارد حوزه ذهن و فکر تو شوند.»
مرحله دوم می‌فرماید: «وَ لَوْ لا أَنْ ثَبَّتْناکَ لَقَدْ کِدْتَ تَرْکَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئاً قَليلاً؛ اگر ما تو را ثابت‌قدم نمی‌کردیم نزدیک بود، یک ذره‌ای به اینها نزدیک شوی».
خداوند می‌فرماید اگر تو را استوار نکرده بودیم هر آن نزدیک بود که اندکی به آنان تمایل پیدا کنید.
اما پیام‌های این دو مرحله عبارتند از:
1ـ تلاش دشمن در زمینه نفوذ در اندیشه رهبران و سیاستمداران حاکمیت دینی؛
2ـ رهبران الهی نفوذناپذیرند یا باید نفوذناپذیر باشند، نباید تحت تأثیر دشمنان قرار بگیرند؛
3ـ رهبران الهی و حاکمان حکومت دینی در معرض خطر عقب‌نشینی از این اصول هستند، باید مواظب باشند که از اصول عقب‌نشینی نکنند؛
4ـ دوستی دشمنان متوقف است بر دست برداشتن از اصول؛ «اذن اتخذوا خلیلا» گفتند بیا از این اصول دست بردار تا با تو دوست شویم؛
5ـ مذاکره و تعامل آری، اما به قیمت ایستادگی روی اصول و مبانی.
مرحله سوم تهدید پیامبر به اینکه اگر این اتفاق می‌افتاد چه می‌شد؟ اگر سر سوزنی به اینها نزدیک می‌شدی و در یکی از این مؤلفه‌ها تردید ایجاد می‌کردی چه اتفاقی می‌افتاد؟ می‌فرماید: «إِذاً لَأَذَقْناکَ ضِعْفَ الْحَياةِ وَ ضِعْفَ الْمَماتِ ثُمَّ لا تَجِدُ لَکَ عَلَيْنا نَصيراً» (سوره الاسراء/ آیه 75 ).
والله دو برابر کیفر مشرکان عذاب تو بود در دنیا و در آخرت. به پیام‌های این آیه در چند مؤلفه می‌توان اشاره کرد:
۱ـ هرگونه عقب‌نشینی ولو اندک از اصول ممنوع است، حق ندارند که از اصول تخطّی کنند؛
۲‌ـ پیامبران هم اگر از اصول عدول کردند از قهر الهی مستثنی نیستند، چه رسد به سیاستمدارها؛
۳‌ـ کیفر عقب‌نشینی رهبران الهی از اصول دو برابر دیگران است؛
۴ـ گرایش به کفّار سبب تنها ماندن انسان و محرومیت از نصرت الهی می‌شود.

محور هشتم‌: الزامات و بایدهای جهاد کبیر
1ـ تمرکز روی رهبری الهی در جهاد کبیر چون محور رهبری در همه آیات خطاب به پیامبر(ص) است؛
2ـ وحدت فرماندهی در جهاد کبیر از الزامات است مردم، پاسداران، بسیجیان باید متوجه باشند که حرف‌های دیگران نباید مورد توجه قرار گیرد؛
3ـ اطاعت نکردن کافی نیست، جهاد لازم است؛ جهاد علمی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی.


پیشرفت فناوری و علم پزشکی سبب شده است تا کشورهای غربی برای مقابله با دشمنان خود به روش‌های جدیدتر و متنوع‌تری روی آورند. با توجه به فشار افکار عمومی در زمینه استفاده از تسلیحات رایج نظامی، این کشورها استفاده از ابزارهای نوینی را در دستور کار خود قرار داده‌اند که به صورت مستقیم هیچ‌گونه مسئولیتی را متوجه آنها نمی‌کند؛ چراکه اساساً این ابزارهای نوین هیچ ردّی از خود بر جای نمی‌گذارند. یکی از این روش‌های جنگی، بیوتروریسم است. دیکشنری آنلاین کمبریج، بیوتروریسم را این‌گونه تعریف کرده است: «عمل خشونت‌آمیز، با استفاده از موجودات زنده نظیر باکتری، به منظور آسیب رساندن یا کشتن افراد به دلایل سیاسی.» حمله بیوتروریستی، «استفاده از انتشار عمدی ویروس‌ها، باکتری‌ها، یا سایر میکروب‌ها (عوامل) برای ایجاد بیماری یا مرگ در افراد، حیوانات، یا گیاهان» است. این عوامل نوعاً در طبیعت یافت می‌شوند، اما ممکن است که برای افزایش قابلیت‌شان برای ایجاد بیماری، تغییر داده شوند. بیوتروریسم با حملات شیمیایی، اتمی و یا تشعشعی متفاوت است. این حملات، با آتش‌سوزی، انفجار و تخریب همراه هستند؛ در صورتی كه حملات بیوتروریستی فاقد این‌گونه نشانه‌ها بوده، در نتیجه مدت زمانی طول می‌كشد تا شبكه‌های بهداشتی متوجه شوند كه یك بیماری خاص در حال شیوع در منطقه است. عوامل و مواد استفاده ‌شده در این حملات، معمولاً در طبیعت یافت می‌شوند، اما ممكن است در توانایی بیماری‌زایی آنها تغییراتی ایجاد شده باشد، تا بیماری‌زاتر شوند و نسبت به داروها و درمان‌های رایج مقاوم گردند، یا قدرت آنها در زمینه انتشار سریع در محیط افزایش یابد. این عوامل بیولوژیكی می‌توانند از راه هوا، آب و غذا در محیط پخش شوند. شاید بتوان جدیدترین نمونه در این مورد را ویروس «ابولا» دانست. انتشار ویروس ابولا در آفریقا در سال 2013 شروع شد و قربانیان زیادی را از مردم این منطقه گرفت. متخصصان بیماری‌های عفونی و میکروبی، ویروس هولناک ابولا را یکی از ارگانیسم‌های اصلاح‌شده ژنتیکی دانستند که به‌مثابه اسلحه‌ای بیولوژیکی به دست یک شرکت صنعتی ـ نظامی آمریکایی با همکاری مسئولان بلندپایه دولت آپارتاید آفریقای جنوبی ساخته شد. هورویتز، نویسنده غربی در کتاب «منطقه حساس» اعلام کرد، در واقع آمریکا ویروس ابولا را ساخت تا برای حفاظت از امنیت ملی خود و رژیم صهیونیستی و همچنین هم‌پیمانان سابق خود در قاره آفریقا از جمله آفریقای جنوبی استفاده کند. پروفسور سیرل برودریک، متخصص بیماری‌های عفونی و میکروبی لیبریا نیز معتقد است آمریکا با همکاری آفریقای جنوبی در سال 1975 میلادی در یک عملیات سرّی در کشور زئیر ـ جمهوری دموکراتیک کنگو ـ نخستین ویروس عفونی و مرگبار به نام ابولا را با هدف کاهش جمعیت سیاهان قاره آفریقا آزمایش و برای شیوع آن به صورت وسیع برنامه‌ریزی کردند.
در واقع، آمریکا به عنوان حامی اصلی بیوتروریسم سعی دارد تا از این روش جدید برای حذف و نابودی دشمنان خود استفاده کند. پای این ابزار نوین به ایران نیز باز شده است. در واقع، از نظر مقامات اطلاعاتی آمریکایی استفاده از ترور فیزیکی و روش‌های مرسوم ترور باید جای خود را به روش‌های نوین دیگری دهند. ‌فوت علی دادمان، فرزند شهید رحمان دادمان که پیش از مرگ اعلام کرده بود در یکی از سفرهای خارجی مورد حمله بیولوژیکی قرار گرفته است و همچنین اظهارات نادر طالب‌زاده، مستندساز ایرانی درباره مسمومیت و بیماری خود گواهی بر این مدعا است که بیوتروریسم به صورت گسترده در دستور کار مقامات آمریکایی برای مقابله با ایران قرار گرفته است و جمهوری اسلامی ایران نیز با هدف مقابله با این نوع حمله باید اقداماتی را اتخاذ کند. در اردیبهشت ماه 95 روزنامه انگلیسی دیلی‌میل در گزارشی اعلام کرد، پشه عامل بیماری زیکا، یک پشه دستکاری‌شده در آزمایشگاه است و ویروس زیکا، یک جنگ بیولوژیک آمریکا علیه بشریت است. جنگ بیوتروریستی آمریکا علیه بشریت شروع شده است و کشورهای مختلف باید برای این جنگ جدید خود را مجهز کنند.

رأی مردم انگلیس در سوم تیر ماه به خروج از اتحادیه اروپا سبب شده است تا این اتحادیه روزهای بحرانی و سختی را پشت سر بگذارد. شاید مهم‌ترین بحران و پیامد همه‌پرسی خروج بریتانیا برای اتحادیه اروپا، تهدیدات ماهیتی باشد. تهدیداتی که در سال‌های اخیر تشدید شده و میل به واگرایی در اتحادیه اروپا را بسیار تقویت کرده است. نتایج همه‌پرسی انگلیس نشان داد که موج استقلال‌طلبی در اروپا بسیار قوی‌تر از گذشته شده است. موجی که با تلاش اسکاتلندی‌ها در انگلستان و پس از آن اهالی کاتالونیا در اسپانیا برای استقلال آغاز شد و در ماه‌های اخیر با تشدید بحران پناه‌جویان و بالا گرفتن اختلاف بین اعضای اتحادیه اروپا، با تقویت احزاب راست‌گرا و ضد اتحادیه اروپا ادامه یافت. در واقع، این موج واگرایی را می‌توان در تمام نقاط اروپا به وضوح دید. در ماه‌های اخیر هر انتخاباتی که در قاره سبز برگزار شده، از انتخابات منطقه‌ای در فرانسه گرفته تا انتخابات اخیر ریاست جمهوری در اتریش. با تقویت جایگاه احزاب ملی‌گرا همراه بوده است.
تقویت جایگاه احزاب ملی‌گرا در اروپا به این معناست که اندیشه‌هایی که اتحادیه اروپا بر مبنای آنها شکل گرفته است، در حال رنگ باختن است و کشورهای این اتحادیه تصور می‌کنند که می‌توانند با خروج از آن منافع خود را بهتر پیگیری کنند. «جرج فریدمن» تحلیلگر برجسته آمریکایی روند کنونی در اروپا را به «رستاخیز ملی‌گرایی» تشبیه کرده و گفته است: اروپایی‌ها درست یا غلط به این نتیجه رسیده‌اند که اینترناسیونالیسم دیگر پاسخگو نیست و ناچار بار دیگر به ناسیونالسیم روی آورده‌اند؛ چراکه اتحادیه‌های چندجانبه را ناقض حاکمیت ملی خود می‌دانند. نایجل فاراژ، رئیس حزب استقلال انگلیس «یوکیپ» نیز اعلام کرده است: «اتحادیه اروپا در حال شکست است، اتحادیه اروپا رو به مرگ است.» جرج سوروس، میلیاردر و سرمایه‌گذار آمریکایی نیز پس از اعلام نتایج همه‌پرسی خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا تأکید کرده است: روزهای سختی در انتظار اتحادیه اروپاست و فروپاشی این اتحادیه گریزناپذیر است. در واقع، احزاب راست‌گرا در فرانسه، آلمان، هلند و دیگر کشورهای اروپایی نیز خواستار برگزاری همه‌پرسی‌های مشابهی شده‌اند. بنابراین، مهم‌ترین پیامد تصمیم انگلیس به خروج از اتحادیه اروپا آن است که دیگر کشورهای عضو اتحادیه اروپا نیز، امکان برگزاری همه‌پرسی مشابه را بررسی خواهند کرد.  نمونه بریتانیا می‌تواند سرمشق و الگوی دیگران واقع شود. نیازی نیست که یکباره شمار کثیری از اعضا، به خروج از اتحادیه تصمیم بگیرند؛ اما کشورهای دیگر نیز می‌توانند برای دریافت حقوق ویژه و مقررات اتحادیه اروپا، همچون بریتانیا به برگزاری همه‌پرسی تهدید کنند.
فروپاشی اتحادیه اروپا زمانی بیشتر به واقعیت نزدیک خواهد شد که انگلیس در خارج از این اتحادیه بتواند رشد اقتصادی بهتری را به دست آورد. در این صورت کشورهای دیگر نیز دومینو‌وار خواستار خروج از این اتحادیه خواهند شد. بحران اقتصادی در کنار بحران مهاجران سبب شده است عملکرد و کارایی اتحادیه اروپا نزد مردم این قاره کاهش پیدا کند. این موضوع می‌تواند برای هر اتحادیه‌ای بسیار خطرناک باشد. در اوضاع کنونی نیز مردم انگلیس پرچمدار معرفی ناکارآمدی اتحادیه اروپا شده‌اند و باید منتظر سرانجام این اتحادیه بود. البته واگرایی در اروپا تنها در اتحادیه‌ها روی نخواهد داد و مردم کشورهای این قاره، مانند اسکاتلند و کاتالونیا در اسپانیا نیز خواسته‌های استقلال‌طلبانه خود را بیش از پیش پیگیری خواهند کرد. در واقع، موج واگرایی در عرصه داخلی و خارجی در اروپا به جریان افتاده است و نتایج این موج را باید در سال‌های آینده و با رشد افزایش قدرت احزاب راست‌گرا در اروپا مشاهده کرد. گفتنی است، اتحادیه اروپا با خروج انگلیس دوران آرامش خود را از دست داد.