رهبران و افراد برجسته در موفقیت یک تفکر یا یک جریان سهم ویژهای دارند. آشنایی با رهبران و مؤثران جریان فمینیسم در دوره پهلوی اول به شناخت بهتر ما از این جریان و فراز و فرود آن کمک میکند.
۱ـ زندخت شیرازی
زندخت شیرازی از زنان فمینیست دوران پهلوی به ویژه دوران رضاخان است که در سال 1288 در شیراز متولد شد. پدر وی از جمله آزادیخواهان دوران مشروطه بود. زندخت نیز همچون برخی از زنان فعال در حقوق زنان زندگی زناشویی ناموفقی را تجربه کرد و از همسر خود طلاق گرفت. شیخالاسلامی در این باره نوشته است: «به خاطر خدمت به اجتماع، خود را از قید زناشویی رهانید و به شعر گفتن پرداخت.»(۱)
وی در سال 1306 یکی از فعالترین سازمانها در جنبش حقوق زنان به نام مجمع انقلابی نسوان را در شیراز تأسیس کرد. زندخت از مروّجان و طرفداران بیحجابی در ایران بود.(۲) وی با انتشار نشریهای به نام «دختران ایران» در سالهای 131۱ـ 131۰، به مخالفت با شرایط فرودست و نازل اقتصادی، اجتماعی زنان ـ با توجه به معیارهای زن غربی ـ پرداخت. او با رد فرودستی زنان به لحاظ بیولوژیک، آنان را به درگیری و جسارت در ارائه خواستهها و حقوق خود تشویق میکرد. نشریه دختران ایران سرانجام بر اثر اشاعه مطالب فمینیستی، پس از هفت ماه فعالیت، توقیف شد. تدریس در مدارس دخترانه، شعرسرایی، فعالیت کوتاه در وزارت فرهنگ، انتشار مجدد نشریه دختران ایران از جمله اقدامات زندخت شیرازی در تهران محسوب میشود.(۳)
زندخت شیرازی فمینیستی با گرایش رادیکال بهشمار میآمد. کلمه انقلابی در عنوان مجمع انقلابی نسوان گویای رادیکال بودن وی است. الیز ساناساریان درباره اشعار فمینیستی زندخت نوشته است: «اشعار زندخت به روشنی نمونهای از رادیکالترین گرایشات فمینیستی در ایران بود؛ اما حیرتآور است که به ندرت در منابع فارسی، اشعار فمینیستی او مورد توجه قرار گرفته، یا به آن اشاره شده است.»(۴)
آثار و اشعار زندخت در روزنامه حبلالمتین به چاپ میرسید.(۵) او از روشنفکران ایرانی بسیار تأثیر پذیرفته است. این امر را میتوان به خوبی در آثار و نوشتههای وی مشاهده کرد. عارف قزوینی و محمدعلی جمالزاده از جمله کسانی هستند که در شکلگیری و جهتدهی افکار وی بسیار مؤثر بودند.(۶) زندخت شیرازی در نهایت، به دلیل افسردگی شدید در سال 1331 در سن 43 سالگی درگذشت.(۷)
۲ـ شمس پهلوی
شمس پهلوی از افراد برجسته جریان فمینیسم در دوره پهلوی اول است. وی یکی از دختران رضاخان است که در سال 1296 در تهران متولد شد. او در سال 1315 به دستور پدرش مجبور به ازدواج با فريدون جم، فرزند نخستوزير وقت، محمود جم شد، اما در سال 1323 از فریدون جم جدا شد و با عزتالدوله مینباشیان که از بستگان وی و معلم موسیقیاش نیز بود، ازدواج کرد. وی در دهه 1350 به مسيحيت گرایش پیدا کرد و رسماًً مسیحی کاتولیک شد.
شمس پهلوی از جمله اولین کسانی است که در دوره رضاخان کشف حجاب کرد. او در این دوره در مسند ریاست کانون بانوان مأمور اجرای سیاستهای فرهنگی تجددگرایانه رضاخان در میان زنان به ویژه کشف حجاب بود. رياست بر كانون بانوان ايران و نیز ریاست جمعيت شير و خورشيد از جمله مهمترین سمتهای شمس پهلوی است. وی سرانجام در سن 78 سالگي در سال 1374، از دنیا رفت.(۸)
۳ـ هاجر تربیت
هاجر تربیت متولد سال 1284، در شهر تبریز و از فعالان برجسته جریان فمینیسم در ایران دوره رضاخان به شمار میآید. او دیپلم خود را در ترکیه گرفت. محمدعلی تربیت تبریزی نیز همسر وی است.
مدیریت مدرسه دخترانه دوشیزگان تبریز به مدت تقریباًً ده سال، ریاست دانشسرای مقدماتی دختران، مدیریت دبیرستان نوربخش (مدرسه آمریکاییها)، مدیر کلی اداره امور اجتماعی وزارت کشور، عضو مؤسس کانون بانوان ایران و اولین رئیس آن(۹)، از جمله سمتها و فعالیتهای هاجر تربیت در دوران پهلوی اول است. او به عنوان رئیس کانون بانوان ایران مأمور اجرای سیاستهای تجددگرایانه رضاخان به ویژه کشف حجاب بود.(۱۰) همچنین وی از جمله سخنرانان روز 17 دی 1314 ش در مراسم کشف حجاب دانشسرای دختران میباشد(۱۱).
تأسیس حزب زنان ایران با همکاری صفیه نمازی و فاطمه سیاح(۱۲)، نمایندگی مردم تبریز از سال ۱۳۴۲ تا ۱۳۵۰ در دورههای ۲۱ و ۲۲ مجلس شورای ملی، عضو حزب ایران نوین، نایب دبیرکلی آن حزب، نمایندگی مردم تهران در مجلس سنا از سالهای ۱۳۵۰تا ۱۳۵2، از جمله فعالیتهای هاجر تربیت پس از برکناری رضاخان از قدرت بود.
تربیت به زبانهای ترکی استانبولی، انگلیسی، فرانسوی و آلمانی نیز مسلط بود. از وی تألیفاتی نیز برجای مانده است. وی سرانجام در سال 1352ش در سن 68 سالگی در تهران درگذشت.(۱۳)
۴ـ فاطمه سیاح
فاطمه سیاح در سال 1281 در کشور اتحاد جماهیر شوروی(سابق) متولد شد و پس از دریافت مدرک دکترا، در سال 1312 به ایران بازگشت.(۱۴) نام خانوادگی شناسنامهای فاطمه سیاح، رضازاده محلاتی است که پس از ازدواج با پسر عمویش حمید سیاح، به نام خانوادگی سیاح معروف شد. زندگی مشترک وی با حمید سیاح که معاون سفارت ایران در مسکو و پسر میرزامحمدعلی محلاتی معروف به حاجیسیاح بود، سرانجام پس از گذشت سه سال، به طلاق و جدایی انجامید.(۱۵)
فاطمه سیاح پس از ورود به ایران با عضویت در هیئت مدیره کانون بانوان به طور رسمی به جریان فمینیسم پیوست و فعالیتهای فمینیستی خود را آغاز کرد. وی در اینباره گفته است: «از اولین سال ورود به ایران با یک عده از زنان روشنفکر به اقداماتی برای آزادی و نهضت بانوان دست زدهام و هنگامی که وزارت فرهنگ... «کانون بانوان» را تشکیل داد، جزو هیئتمدیره این انجمن شدهام... » (۱۶)
فاطمه سیاح در هیئتمدیره کانون بانوان، ریاست شعبه ادبی را برعهده داشت.(۱۷) سیاح از فعالان کشف حجاب در ایران است؛ ستودن و عطیه بزرگ شاهانه خواندن اقدام رضاخان در کشف حجاب و عضویت وی در کانون بانوان که با هدف تحقق بخشیدن به کشف حجاب تأسیس شده بود(۱۸) مهمترین سند و گواه بر فعالیتهای ضدّحجاب وی میباشد. بخشی از سخنان تملقآمیز او چنین است: «ما زنان ایرانی پس از ملاحظه راهی که زنان مغربزمین برای کسب حقوق خود پیمودهاند، باید از جان و دل، رهبر بزرگ خویش، اعلی حضرت همایون شاهنشاه پهلوی را ستایش کنیم و مراتب حقشناسی خود را نسبت به این شاهنشاه بزرگوار فراموش نداریم؛ زیرا آنچه این شاهنشاه به رایگان به ما عطا فرموده، خواهران غربی ما در راه کسب آن، سالهای متمادی رنج و شکنجه بردهاند. برای سپاسگزاری در مقابل این عطیه بزرگ شاهانه، بانوان ایران باید با حرارت و جنبشی بیپایان، قدمهای سریع در شاهراه ترقی و کمال بردارند تا هرچه زودتر به سر منزل مقصود برسند.»(۱۹)
فاطمه سیاح به همراه هاجر تربیت پس از برکناری رضاخان نیز در راستای تحقق اهداف جریان فمینیسم در ایران، به ویژه تقویت کشف حجاب، از سوی حزب زنان ایران به ترکیه سفر کرد. او در این باره گفته است: «زنان تُرک از حیث فرهنگ و تمدن، پیشرفت بسیار شایانی کردهاند... طرز فکر و تعلیم و تربیت آنها، کاملاً غربی و اروپایی است... زنان ترک از سال 1925 موفق شدند تساوی حقوق اجتماعی و سیاسی کامل بهدست بیاورند، در سال 1926 تساوی حقوق در ازدواج و طلاق و ارث به آنها داده شد. از سال 1935 در تمامی حقوق با مردان، مساوی شدند.»(۲۰)
شرکت در کنگره هزاره فردوسی در سال 1313، معاونت اداره تعلیمات نسوان وزارت فرهنگ در سال 1314، تدریس زبانهای خارجی در دانشسرای عالی در سال 1315، شرکت در هفدهمین دوره جامعه ملل در ژنو از طرف وزارت امور خارجه در سال 1315 (۲۱)، مشارکت در تأسیس حزب زنان(۲۲)، عضویت در انستیتوی ایران و انگلیس(۲۳)، عضویت در هیئتمدیره انجمن روابط فرهنگی ایران و شوروی(۲۴)، شرکت در کنگره «زن و صلح» در پاریس(۲۵)، ریاست هیئتمدیره انجمن معاونت عمومی زنان شهر تهران در سال 1325، عضویت در جمعیت شیر و خورشید سرخ بانوان ایران در سال 1325، عضویت در کمیته مرکزی سازمان زنان ایران در سال 1325 و عضویت در نخستین کنگره نویسندگان ایران در سال 1325(۲۶)، از جمله اقدامات و فعالیتهای فاطمه سیاح در ایران است. بدرالملوک بامداد در کتابش وی را از زنان دانشمند و مفاخر ایران در روشن کردن افکار زنان و رهبری فعالیتهای آنان ذکر میکند.(۲۷)
وی به دلیل عدم تسلط بر زبان فارسی، مطالب و آثار خود را به زبان روسی و فرانسه مینوشت و بعد به فارسی ترجمه میشد.(۲۸) فاطمه سیاح سرانجام در تاریخ 13 اسفند 1326 در سن 45 سالگی در تهران درگذشت.(۲۹)
* پینوشتها در دفتر نشریه موجود است.