عليرغم مذاكرات بين آمريكا و كره شمالي

گروه سياسي/ رئيس‌جمهور ايالات متحده آمريكا با وجود مذاكرات چندين باره با رهبر كره شمالي، باز هم تحريم اين كشور را تمديد كرد. دونالد ترامپ با اعلام اينكه كره شمالي يك تهديد «فوق‌العاده و غير معمول» محسوب مي‌شود، برخلاف آن‌كه در جريان مذاكره از رهبر كره تعريف و تمجيد مي‌كرد، تحريم‌هاي موجود عليه كره شمالي را نه تنها ملغي نكرد؛ بلكه آنها را به مدت يك سال ديگر تمديد كرد. تحريم عليه كره شمالي كه در سال 2008 وضع شد بود و در زمان اوباما ادامه داشت و در حال حاضر هم تمديد شده است، نشان‌دهنده اين موضوع است كه راهبرد آمريكاي دموكرات با آمريكاي جمهوريخواه هيچ تفاوتي ندارد؛ البته شايد در تاكتيك در برخي موارد بين آن دو اختلاف سليقه وجود داشته باشد؛ ولي صحبت از اعتماد به حزب خاص حرفي بيهوده و نسنجيده است كه نشان مي‌دهد مدعيان چنين ايده‌اي هيچ گونه شناختي از آمريكا ندارند، چرا كه اگر قذافي سرنگون شد، به دليل مذاكره و اعتماد به آمريكا بود. اگر برجام تا الآن شكست‌ خورده است، به دليل اعتماد به آمريكا و مدنظر قرار دادن امضاي امثال جان كري به عنوان تضمين بود. سفر بي‌سابقه رئيس‌جمهور چين به كره شمالي و سفر رهبر كره به روسيه نشان مي‌دهد كره‌اي‌ها نيز نسبت به آمريكا بسيار بدبين شده‌اند و آنها هم هيچ‌گونه اعتمادي به آمريكا ديده نمي‌شود. دونالد ترامپ طبق نقشه‌اي كه در كاخ سفيد قبل از حضور او ترسيم شده بود در مذاكره با كره شمالي به دنبال اهدافي بود. اولين هدف آمريكا نفوذ در بين رهبران كره شمالي بود تا بتواند از اين طريق اين كشور را به طور كامل خلع سلاح كند بدون اينكه كوچك‌ترين امتيازي به اين كشور داده باشد و در مرحله بعدي با از بين بردن تهديد كره شمالي، به صورت همه‌جانبه با چين مقابله كند. به اعتقاد بيشتر كارشناسان حوزه بين‌المللي، ايالات متحده در برنامه بلندمدت خود به دنبال سيطره يافتن به منطقه پاسفيك يا آسياي جنوب شرقي آسيا است. از آنجايي كه جنوب شرقي آسيا با سرعت بالايي در حال پيشرفت و توسعه است، سياست كاخ سفيد وابسته كردن توسعه كشورهاي آن منطقه به خود است. موضوعي كه از آن گاهي به سياست اقتصاد پفكي نيز نام‌ برده مي‌شود. به نظر مي‌رسد، سياست آمريكا بر اين مبنا باشد، كه خود سياست‌گذار حوزه‌هاي مختلف اقتصاد بين‌الملل باشند و ديگر كشورها بر اساس سياست‌هاي وضع شده به اقتصاد و توسعه بپردازند. براي نمونه، مي‌توان به بانك جهاني اشاره كرد كه تحت نفوذ و سيطره ليبراليسم است و به سياست‌هاي مخالف خود نه تنها هيچ گونه خدماتي نمي‌دهند؛ بلكه اقتصاد كشورهاي مخالف خود را از بين مي‌برند. كوتاه سخن اينكه در مرحله اول هرگونه اعتماد كره شمالي به آمريكا سبب سقوط و از بين رفتن اين كشور خواهد شد و در مرحله دوم حضور دائمي آمريكا را به همراه ديگر مؤلفه‌ها در منطقه پاسفيك به دنبال خواهد داشت.