فيليپ گوردون، دستيار ويژه رئيسجمهور سابق آمريكا گفت: رويكرد دونالد ترامپ به جمهوري اسلامي ايران، كره شمالي، چين و ونزوئلا بارها ايالات متحده آمريكا را در موقعيتي قرار داده است كه با دو گزينه روبهرو خواهد شد؛ تنش بيشتر يا عقبنشيني خجالتآور.
عليرضا زارعي/ سال پنجم جنگ يمن، سال بسيار متفاوتي از سالهاي گذشته جنگ به نظر ميرسد؛ زيرا قراين و شواهد اين روزهاي تحولات ميداني يمن نشان ميدهد تغييرات جديدي در راه است. طي يك ماه اخير، حملات پهپادي انصارالله به تأسيسات نفتي عربستان سعودي و پس از آن موشكباران فرودگاه شهرهاي جيزان، نجران و ابها، سيطره بر 30 پايگاه نظامي در نجران و بازديد وزير دفاع دولت نجات ملي يمن، سرلشكر «محمد ناصر العاطفي» از منطقه مرزي نجران، جنگ يمن را وارد فاز جديدي كرده است.
در ابتداي سال پنجم جنگ يمن، «سيد عبدالملك الحوثي» رهبر جنبش انصارالله، اعلام كرده بود كه «سال پنجم جنگ، سال پيروزي نيروهاي يمني خواهد بود.» علاوه بر اظهارات وي، «محمد علي الحوثي» رئيس كميته عالي انقلاب يمن، چند هفته پيش نيز اظهار كرده بود: «جنبش انصارالله، بانك اهدافي را كه مشتمل بر 300 هدف حياتي است، مشخص كرده و حمله به آنها را آغاز خواهد كرد.»
افزون بر اين اظهارات، «سرتيپ يحيي سريع» سخنگوي نيروهاي مسلح يمن نيز اعلام كرده بود: «بانك اهداف نيروهاي يمني روز به روز در حال گسترش است و نيروهاي يمني عمليات غافلگيركننده زيادي براي عربستان و امارات دارند.» اين اظهارات مقامات يمني بيانگر اين است كه راهبرد جنگي انصارالله پس از گذشت چهار سال در مواجهه با تجاوزهاي عربستان سعودي تغيير يافته و اين جنبش، نقاط راهبردي و مهم عربستان و امارات را شناسايي كرده است و ميتواند اين نقاط را هدف قرار دهد. عمليات مستمر انصارالله عليه فرودگاههاي سعودي اين امر مهم را اثبات ميكند كه انصارالله تسليحات جديد و بينظيري در اختيار دارد كه ميتواند موازنهها را تغيير دهد و قدرت بازدارندگي فعالي عليه ائتلاف سعودي و اماراتي و تجاوزهاي آنها ايجاد كند.
در ادامه بيشتر به اهداف و راهبردهاي انصارالله در هدف قرار دادن فرودگاههاي عربستان سعودي، به ويژه فرودگاه ابها پرداخته ميشود.
1ـ شكستن محاصره تحميلي متجاوزان سعودي و اماراتي
ائتلاف سعودي و اماراتي بيش از پنجاه ماه است كه مردم يمن را تحت محاصره شديد قرار داده است؛ به گونهاي كه مردم يمن نياز شديدي به واردات كالاها و مواد غذايي، دارويي و سوختي دارند. حتي انصارالله در طول اين جنگ تحميلي به دليل نيازهاي شديد مردم در برابر متجاوزان سعودي حسن نيت خود را بارها اثبات كرد و چندين بار حاضر شد از طريق گفتوگو و مذاكره امتيازاتي به طرف مقابل بدهد؛ اما طرف سعودي همواره قائل به تشديد حملات نظامي بوده است.
انصارالله پس از اطمينان يافتن از بياعتنايي سعودي به مذاكرات و ناكارآمدي رويكرد سياسي مجبور شد راهبرد دفاعي خود را در قبال تهاجم نظامي سعودي و اماراتي تغيير دهد. از راهبردهاي جديد انصارالله «راهبرد موشكي» و «عمليات پهپادي» عليه متجاوزان است كه ابتداي جنگ به اينگونه پيشرفته نبود و در بحبوبه جنگ اين جنبش درباره توسعه و تقويت اين راهبرد انديشيد كه دستاوردهاي بسيار مطلوبي نيز براي انصار به ارمغان آورده است. عمليات شديد كنوني انصارالله عليه فرودگاههاي عربستان سعودي نيز در اين راستا بوده و گوياي به كارگيري «استراتژي فرودگاه در برابر فرودگاه» است كه يكي از بارزترين نمونه اين حملات حمله به فرودگاه ابهاست.
همانگونه كه اشاره شد، عربستان سعودي و متحدانش طي پنجاه ماه گذشته نه تنها فرودگاه، بلكه تمام راههاي كمكرساني به ميليونها انسان غيرنظامي در يمن را محاصره كردند جنگندههاي سعودي نيز بارها به فرودگاه صنعا حمله بردهاند؛ بنابراين هدف انصارالله براي در پيش گرفتن «استراتژي فرودگاه در برابر فرودگاه» اين است كه نشان دهد توان مقابله به مثل در برابر تجاوزهاي عربستان سعودي و متحدانش افزايش يافته است. در همين راستا «محمد عبدالسلام» سخنگوي انصارالله نيز اعلام كرد: «هدف از اين عملياتها اين است كه رياض مجبور شود محاصره فرودگاه صنعا را بشكند.»
2ـ انتقال جنگ به داخل خاك عربستان سعودي
نكته ديگر اين است كه تغيير راهبرد انصارالله در جنگ با عربستان سعودي با اين راهبرد دنبال ميشود كه دامنه درگيريها را به داخل خاك سعودي بكشاند. عربستان سعودي طي پنجاه ماه گذشته همواره سعي ميكرد جنگ را در جغرافياي يمن حفظ كند؛ اما اكنون در سايه تقويت توانمنديهاي انصارالله، جنگ به داخل خاك عربستان سعودي كشيده شده است.
به هر حال انصارالله موفق شد پس از چهار سال مقاومت، جنگ را به عمق كشورهاي دشمن انتقال دهد؛ امري كه بازتابدهنده تحول نظامي و راهبردي است كه ائتلاف سعودي و اماراتي را از مهمترين تسليحات پيشرفته خود كه آن را از يكسره كردن جنگ ناتوان كرده، محروم ميكند و جنگ را در دو محور، نه در يك محور يعني صرفاً محور يمن قرار ميدهد. همين امر ميتواند تمام معادلههاي حاكم بر جنگ يمن را نيز بر هم بزند. طبيعتاً در پيش گرفتن «استراتژي فرودگاه در برابر فرودگاه» انصارالله، راهبرد جنگي متجاوزان در يمن نيز با گذشت چهار سال تغيير ميكند و شعار آن ديگر بازگرداندن رئيسجمهور مستعفي به قدرت در صنعا نيست، بلكه دفاع از خود و جلوگيري از ضد حمله انصارالله براي تسلط به خاك سعودي، تأمين منابع راهبردي و حياتي مانند فرودگاههاي نظامي و غيرنظامي و نيروگاههاي برق و تأسيسات آب و شهرهاي اصلي شعار آن است.
3ـ نشان دادن ناكارآمدي سامانههاي دفاعي دشمن
از سوي ديگر، عمليات آفندي انصارالله در برابر تجاوزهاي سعودي طي روزهاي اخير اين مهم را اثبات كرد كه عربستان سعودي و امارات در زمينه توان پدافندي و دفاعي با ضعف جدي مواجه هستند. حتي رسيدن موشك كروز به فرودگاه بينالمللي ابها، بدان معناست كه سامانههاي هوايي ائتلاف و موشكهاي آمريكايي «پاتريوت» ديگر براي محافظت از فرودگاهها و ديگر اهداف عربستاني و اماراتي مناسب نيستند و همه ميلياردها دلاري كه براي خريد اين سامانههاي موشكي هزينه شده، به هدر رفته است. قدر مسلم است كه بزرگترين ضرركننده از اين موشك بالستيكي انصارالله، تنها ائتلاف سعوديـ اماراتي نيست، بلكه صنايع نظامي آمريكا را كه به ويژه در اين شرايط در بحران رقابتي شديدي با همتاي روسي به سر ميبرد، شامل ميشود. حملات و عمليات موفق موشكها و پهپادهاي انصارالله به اهداف تعيين شده از جمله فرودگاهها ميتواند سامانههاي «پاتريوت» را با چالش مواجه كند و سامانههاي دفاعي S400 روسيه را در قبال اين سامانههاي ناكارآمد دشمن برجسته نمايد.
4ـ داشتن ابتكار عمل در صورت تداوم جنگ
هدف حملات آفندي مستمر انصارالله اين است كه اين جنبش نشان دهد نه تنها با گذشت چهار سال از جنگ تحميلي دچار فرسايش نشده، بلكه همچنان ابتكار عمل و هدايت مسير جنگ را مطابق ميل خود در اختيار دارد. شايد حمله به فرودگاه ابها، پيامي به رهبران نظامي سعودي و اماراتي باشد كه در صورت تدوام تهاجم نظامي و محاصره فرودگاه صنعا با حملات بزرگتري نيز مواجه شوند. نكته مهم ديگر اين است كه برنامه زمانبندي حملات موشكي و پهپادي به فرودگاهها از جمله آبها، پس از كمتر از ده روز از برگزاري سه نشست مكه، به اين معناست كه تمام بيانيههاي محكومكننده و همبستگي(با عربستان) هيچ ارزش واقعي ندارد و عربستان سعودي به تنهايي در معرض جنگي قرار دارد كه معتقد بود دست برتر را در آن دارد و ميتواند آن را حداكثر طي مدت بسيار كوتاهي (سه هفته) يكسره كند.
در نهايت بايد اشاره كرد با در پيش گرفتن «راهبرد موشكي» و «عمليات پهبادي» و به تازگي استراتژي «فرودگاه در برابر فرودگاه» در قبال تجاوزهاي سعودي و اماراتي، جنگ يمن از حالت يك طرفه خارج شده است. بهكارگيري اين راهبردها از سوي انصارالله ميتواند موازنههاي جديد و تغيير راهبردي جنگ را براي منافع مردم يمن به ارمغان آورد. طبيعي است ائتلاف سعوديـ اماراتي هيچ گزينهاي جز بازگشت به راهحل سياسي براي برونرفت سريع از اين تهاجم نظامي ندارد.
محمدرضا فرهادي/ «ياسر عرفات» در سالهاي آخر عمرش در پاسخ به پرسش خبرنگاري مبني بر اينكه بزرگترين اشتباه عمر سياسياش چه بوده است، پاسخ ميدهد كه «بزرگترين اشتباه دوران عمر سياسي من اعتماد به آمريكاييها بوده است.»
اين جمله معروف ياسر عرفات بايد سرلوحه تمام ديكتاتورها و سياستمداران جهان باشد كه بقاي خود را در وابستگي به آمريكا جستوجو ميكنند.
تاريخ به خوبي نشان داده است كه منافع آمريكا در هر قضيهاي بر تمام مسائل ارجحيت دارد و حتي اگر دولت آمريكا سابقه طولاني ارتباط با يك ديكتاتور داشته باشد، در بزنگاههاي سياسي تغيير موضع خواهد داد.
محمد مرسي در مصر را بايد نمونهاي ديگر از اعتماد به آمريكا نام برد كه با شعار اسلامگرايي، انقلاب مصر را به دست گرفت؛ اما با اعتماد بيجا به آمريكا و كشورهاي عربي تيشه بر ريشه خود زد.
مرسي با حمايت جريان اخوانالمسلمين توانست در انتخابات رياستجمهوري مصر پيروز شود و تابوي انتخابات آزاد در مصر را بشكند؛ اما آنچه از مرسي در طول زمامدارياش مشاهده شد، تكيه بر چند عامل بود:
1ـ تغيير ماهيت انقلاب مصر. يكي از دلايل انقلاب مردمي در مصر قطع رابطه با رژيم صهيونيستي بود و حمله به سفارت اين رژيم در قاهره نمونه بارز آن به شمار ميآمد؛ اما مرسي همان راه انورسادات را درباره رژيم صهيونيستي پيش گرفت و به گونهاي رفتار كرد كه مردم مصر به فردي لاييك با گرايشهاي صهيونيستي رأي دادند. حمايت از پيمان كمپ ديويد و ايجاد روابط ديپلماتيك با رژيم صهيونيستي نمونههايي از اقدامات مرسي در همراهي با اين رژيم بود؛ به گونهاي كه روزنامه صهيونيستي «هاآرتص» در سال 1392 نوشت كه دوران رياست مرسي يكي از بهترين دوران تاريخ تشكيل اسرائيل بود. اسرائيل گمان ميكرد با روي كار آمدن مرسي، روابط دو طرف دچار تنش مضاعف ميشود؛ اما در دوران مرسي، مصر و اسرائيل بيشتر از گذشته به هم نزديك شدند. در اين دوره اسرائيل توانست امتيازاتي دريافت كند كه كسب آنها در دوره «حسني مبارك» نيز ممكن نبود.
2ـ مرسي در هماهنگي با آمريكا و برخي كشورهاي عربي، نهايت تلاش خود را براي ساقط كردن دولت قانوني سوريه به كار گرفت؛ از اعلام موضعگيري درباره انقلاب مردمي در سوريه! تا تعطيلي سفارتخانه سوريه در قاهره.
درباره اشتباهات مرسي ذكر چند نكته بايد مدنظر قرار بگيرد:
1ـ مهمترين اشتباه مرسي اعتماد به آمريكا بود؛ به گونهاي كه حتي بر سر مسئله حاكميت صحراي سينا با آمريكاييها مذاكره كرد؛ در حالي كه به تازگي اسنادي در دانشگاه بركلي منتشر شده كه نشان ميدهد آمريكا به صورت غيرعلني از گروههاي مخالف دولت وي حمايت ميكرده است.
2ـ مرسي در ميان كشورهاي عربي بيش از همه به عربستان سعودي گرايش داشت؛ در حالي كه پس از سقوط وي معلوم شد حامي اصلي «ژنرال سيسي» براي كودتا عربستان سعودي بوده است. همچنين مرسي گرايشهاي اخواني داشت و چنانچه ميتوانست حكومتي مطلوب در مصر ايجاد كند، به عنوان عاملي براي رقابت با ساير گرايشهاي دينيـ سياسي مانند وهابيت مورد حمايت عربستان عرض اندام ميكرد. در نتيجه عربستان از ترس فراگير شدن مدل حكومتي مصر، مرسي را به قرباني بازندهاي تبديل كرد.
3ـ روش آمريكا درباره كشورهاي پيرامون براساس اصل امنيت همهجانبه رژيم صهيونيستي طرحريزي شده است. اين اصل بدين معناست كه همه فداي يكي شوند. اگرچه مرسي در خدمت رژيم صهيونيستي و مترصد ارتباط با اين رژيم بود، اين ترس در ميان آمريكاييها وجود داشت كه روزگاري مرسي به فردي ضد صهيونيستي تبديل شود.
در مجموع سقوط مصدق، اعدام صدام، سقوط قذافي و به تازگي نيز سرنگوني عمرالبشير و مرگ مرسي همه يك پيام را به ذهن متبادر ميكنند؛ اعتماد به آمريكا بيش از آنكه نفع داشته باشد ضرر دارد. رسيدن به نقطه مطلوب براي آمريكاييها بيش از ساير مسائل مهم است و قرباني كردن افراد امري عادي در جهتگيريهاي سياست خارجي آمريكاست.
ايوب منادي/ راهبرد آمريكا در زمان رياستجمهوري «ريچارد نيكسون» مبتني بر سياست دو ستوني بود كه در آن مسئوليت حفظ امنيت و دفاع از منافع ايالات متحده در مناطق بحرانخيز جهان به عهده كشور(هايي) از همان منطقه بود كه روابط حسنهاي با آمريكا داشتند. در مقابل آمريكا خود را موظف ميدانست از آن كشورها حمايت مالي، سياسي و نظامي انجام دهد. در منطقه غرب آسيا به دليل جمعيت كمتر و عقبماندگي بيشتر عربستان، ايران به منزله حافظ منافع آمريكا و به اصطلاح ژاندارم منطقه شناخته شد.
در پي وقوع انقلاب اسلامي در سال 1979 ايران، منافع حياتي بلندمدت ايالات متحده در منطقه با چالش جدي روبهرو شد. از همين زمان پروژه «ايرانهراسي» با محورهاي گوناگون نظامي، سياسي، اقتصادي و با ابزار قدرتمند تبليغاتي و رسانهاي در دستور كار آمريكا و متحدان بينالمللي و منطقهاي واشنگتن قرار گرفت. حاصل تلاشهاي فوق به وجود آمدن سطحي از نگراني و واهمه از ايدئولوژي جمهوري اسلامي ايران در كشورهاي همسايه به ويژه كشورهاي حاشيه خليجفارس بود. پس از آن روابط رياضـ واشنگتن روز به روز گرمتر شد و عربستان خود را مهياي پذيرش نقش سابق ايران، يعني همان ژاندارمي منطقه نشان داد. مهمترين كارويژه دولت عربستان در اين دوره از منظر كاخ سفيد مهار ايران و ايجاد سطحي از توازن ميان دو كشور بود كه فروش تسليحات و كسب سود سرشاري را نصيب حاكمان آمريكا كرد.
تلاشهاي آغازين عربستان براي هستهاي شدن را بايد در روابط دهههاي گذشته اين كشور با دارندگان صنعت هستهاي در منطقه، از جمله پاكستان جستوجو كرد. به دليل اشتراكات هويّتي، عربستان همواره روابط خاصي با پاكستان داشته و برخي گمانهزنيها حاكي است سعوديها به دليل برخورداري از ثروتهاي عظيم نفتي، سرمايهگذاري كلاني براي توسعه برنامه هستهاي پاكستان داشتهاند كه احتمال خريد بمب هستهاي از پاكستان را تقويت ميكند؛ پس از روي كار آمدن «محمدبنسلمان» وليعهد جديد اين كشور، رسانههاي سعودي مدعي ساخت نخستين رآكتور هستهاي اين كشور در شهر علم و فناوري ملك عبدالله (KACARE) شدهاند. طبق گفته بنسلمان، وي چند برنامه راهبردي در زمينه انرژيهاي تجديدپذير، انرژي اتمي، توليد آب شيرين، صنايع هوايي و پزشكي ژنتيك را دنبال ميكند كه در اين ميان پروژه رآكتور هستهاي عربستان اهميت ويژهاي دارد و اين كشور اميدوار است تا سال 2032 ميلادي 17 رآكتور تأسيس كند.
روي كارآمدن ترامپ در آمريكا، موجب شد روابط رياضـ واشنگتن كه در دوران باراك اوباما تاحدودي رو به سردي نهاده بود، گرمتر از گذشته شود و اين بار رئيسجمهور جديد آمريكا از هيچ كوششي براي باج گرفتن از آلسعود دريغ نميكند. در همين راستا، ميتوان تلاشهاي اخير عربستان براي هستهاي شدن را نيز حاصل استمرار سياست دو ستوني نيكسون در منطقه و تأثير فوبياي ايران هستهاي دانست. تأمين امنيت رژيم صهيونيستي اولين هدف آمريكا از ايجاد رقابت تسليحاتي در منطقه غرب آسيا است كه در صدر برنامههاي ترامپ نيز قرار دارد؛ اما اينكه سود سرشار از فروش فناوري يا ساخت نيروگاههاي سعودي نصيب چه كشوري شود، براي ترامپ موضوع مهمي خواهد بود. در وضعيتي كه عربستان نگران پايان انكارناپذير عمر ذخاير نفتي و ناگزير از خريد يا ساخت فناوري هستهاي براي تأمين انرژي رو به رشد خود است، به نظر ميرسد ترامپ با شمّ تاجرانهاش هرگز اجازه نخواهد داد طرف دوم قرارداد هستهاي عربستان، نام دولت ديگري جز آمريكا قرار بگيرد. البته در اين ميان برخي تحليلگران معتقدند شكستهاي بنسلمان در منطقه، از جمله جنگ عليه يمن، ناتواني در ساقط كردن نظام سوريه، شكست سياستهاي سعودي در عراق، لبنان و... موجب سرخوردگي نظام عربستان شده و تسريع در خريد يا انتشار اخبار ساخت فناوري هستهاي يكي از ابزارهاي سياستمداران سعودي براي ثبت حداقل يك دستاورد موفقيتآميز در پرونده سياستخارجي محمدبنسلمان است.
«آتلانتيك»: ايران سرانجام پس از گذشت يك سال از خروج آمريكا از توافق هستهاي، تصميم گرفته از گزينههايي كه در اختيار دارد، براي پاسخ به واشنگتن استفاده كند. حالا، ايران هم دارد با مشت زدن پاسخ ميدهد. اگر مفروض دولت [آمريكا] اين بود كه كارزار «فشار حداكثري» ايرانيها را به تسليم واميدارد و هيچ هزينهاي هم براي ايالات متحده و متحدانش به بار نميآورد، حالا ثابت شده كه آن مفروض اشتباه بوده است. هرچند هر دو طرف هرگونه ميل به درگيري را رد ميكنند، اما در عين حال هر دو طرف در حال تشديد تنش هستند.
«الميادين»: دكتر «هشام جابر» كارشناس نظامي: روزي محمدبنسلمان در تلويزيون ظاهر شد و با قدرت گفت نبرد را به داخل ايران منتقل ميكنيم. او هيچ كاري نتوانست بكند؛ اما ديديم كه جنگ امروز از داخل يمن به درون خاك عربستان كشيده شده است. ديروز تأسيسات نفتي به وسيله پهپادها در عمق عربستان هدف قرار گرفت و امروز شاهد هدف قرار گرفتن مراكز نظامي و فرودگاهها هستيم. با اين تحولات روز به روز ثابت ميشود كه گردانندگان سعودي جنگ عليه يمن، هيچ سواد نظامي ندارند و كوركورانه در حال ادامه اين جنگ بينتيجه هستند.
«الاخبار»: پس از حمله به نفتكشها در درياي عمان، بازگشت آرامش به منطقه دشوار به نظر ميرسد. از زمان درگيري بين ايالات متحده و ايران، اين اولين عمليات تنشزا در منطقه نبوده و قطعاً آخري هم نخواهد بود؛ اما شكي نيست كه عمليات اخير با پيامهاي سياسي سرگشاده و انبوه احتمالات كه در پي آن مطرح ميشود، اهميت زيادي دارد. عامل حمله درياي عمان هر طرفي باشد، موفق شد صحنه منطقهاي را به يك بازي به شدت خطرناك وارد كند كه به اين سادگي امكان كنترل آن وجود ندارد.
انديشكده «رند»: در بهترين حالت، اروپاييها ممكن است موفق به حفظ تجارت كالاهاي بشردوستانه و ديگر كالاهاي تحريم نشده با ايجاد يك سازوكار مالي جديد براي تسهيل تجارت بدون دلار، يا اينستكس باشند؛ اما حتي اگر اين امر موفقيتآميز باشد، به احتمال زياد مزاياي اقتصادي كه تهران انتظار داشت در قبال برجام به دست آورد، ارائه نميدهد. همانطور كه هايكو ماس، وزير خارجه آلمان به تازگي اظهار داشته، در حالي كه اروپا همچنان متعهد به توافق است، «نميتوانيم معجزه كنيم.»
«رأي اليوم»: پايين آوردن شعله جنگ در جبهه جنوب لبنان و بالا بردن شعله آن در يمن را ميتوان از زاويه تغيير جهتها در جنگ فرسايشي بررسي كرد كه محور مقاومت به صورت برنامهريزي شده عليه آمريكا و همپيمانانش انجام ميدهد و شايد نمونه كوچكي از جنگ بزرگتري باشد كه ممكن است در صورت توافق نكردن آمريكا و ايران در دستيابي به راهحل سياسي در منطقه رخ دهد.
«دويچه وله»: در شرايط جاري، رفتار ايران در مقايسه با رفتار آمريكا منطقيتر و پيشبينيپذيرتر است. در ارتباط با انفجارهاي اخير تانكرها در درياي عمان به گفتههاي آمريكا اطمينان ندارم. عاملان انفجارهاي ياد شده مشخص نيستند و براي مدعاي آمريكا عليه ايران هم مدركي وجود ندارد. ويدئوي منتشر شده مدرك نيست؛ به ويژه اينكه خدمه يكي از كشتيهاي آسيبديده گفته كه حمله هوايي صورت گرفته است.
محمدرضا مرادي/ رهبر معظم انقلاب در بياناتي در مراسم سيامين سالگرد رحلت امام خميني(ره) درباره افول قدرت آمريكا اصطلاح «افول موريانهوار» را براي اين كشور انتخاب كرده و در اين باره تأكيد كردند: «افول موريانهوار يعني مثل موريانه از درون دارد پوك ميشودـ خود نهادهاي درون آمريكا اين را ميگويندـ هم در عرصه اقتصادي اين جور است، هم در عرصه اجتماعي اين جور است، هم در عرصه سياسي اين جور است.» اما اين افول موريانهاي چيست و نگاه متفكران غربي در اين مورد چگونه است؟!
مفهوم افول موريانهاي را «تد گالن» از مؤسسه كاتو پيشنهاد داد و اولين بار در سال 2018 «كريستو فرلين» در مقاله خود با عنوان «تغيير قدرت آمريكا و چين و پايان پاكس آمريكانا» از آن براي اشاره به افول قدرت آمريكا استفاده كرد. او در اين مقاله بيان كرد، ركودي كه در سالهاي 2007 و 2008 رخ داده، در حقيقت به پايان نرسيده است. زماني كه ميگويند «افول موريانهاي» است يعني از داخل، آمريكا دارد پوك ميشود. افول آمريكا از اقتصاد شروع شده و مانند موريانهاي آرام در حال پيشروي است. اين فروپاشي بر چهار پايه روي ميدهد: «قدرت اقتصادي، قدرت نظامي، قدرت نرم و قدرت نهادي(رژيمي).» اما نگاه متفكران غرب به موضوع افول آمريكا چگونه است؟!
نشريه «فارن افرز» در مقالهاي به قلم فريد زكريا (نظريهپرداز برجسته آمريكايي) نوشته است: «روزي از روزهاي دو سال گذشته، هژموني (برتري) آمريكايي مُرد. دوران استيلاي آمريكا، كوتاه و گذرا بود.» فريد زكريا روي كار آمدن ترامپ در آمريكا را «ضربه نهايي» به هژموني آمريكا توصيف كرده است. «جان ايكنبري» نظريهپرداز روابط بينالملل و استاد دانشگاه پرينستون آمريكا در سال 2014 اعلام كرد، تغيير قدرت جهاني و افول قدرت آمريكا و تغيير نظام تكقطبي در جريان است. عصر آمريكا در حال پايان است و نظم جهاني شرقي جايگزين نظم جهاني غربي شده است؛ قدرت آمريكا در حال فرسايش است.
«گيدون راشمن» تحليلگر سياسي مجلات آمريكا هم معتقد است، آمريكا بايد به فكر سقوط خود باشد. آمريكا ديگر هرگز موقعيت تسلط جهاني بعد از سقوط اتحاد جماهير شوروي را تجربه نخواهد كرد. آن روزها ديگر تمام شد. رشد اقتصادي و نظامي چين، تهديدي بلندمدت براي هژموني جهاني آمريكا است. «ميشل كاكس» استاد روابط بينالملل در آمريكا نيز اعلام كرده است در اوايل قرن 21، ما شاهد حقيقتي جديد به نام «تغيير قدرت» هستيم. در اين فرايند، آمريكا و غرب در حال سقوط بوده و نظم جديد بينالمللي در حال شكلگيري است. «نوام چامسكي» انديشمند معروف آمريكايي نيز معتقد است، آمريكا امپراتور در حال سقوط است. آمريكا هم در داخل و هم در خارج در حال سقوط است. «جوزف ناي» نظريهپرداز جنگ نرم و ديپلماسي عمومي نيز اعلام كرده است بحران اقتصادي جهاني سال 2008 را ميتوان شروع سقوط آمريكا تفسير كرد. انديشكده بروكينگز نيز در گزارشي تأكيد كرده است «سقوط برگشتناپذير» در آمريكا شروع شده و جهان در حال ورود به عصر پساآمريكا است. دانشكده تجارت هاروارد نيز در گزارشي اعلام كرده، نظام سياسي آمريكا شكست خورده و اقتصاد آن هم در حال سقوط بوده و دستوپا ميزند. رشد و رفاه اقتصادي آمريكا 20 سال پيش به پايان رسيد. رؤياي آمريكايي در معرض خطر است.
در واقع حتي در آمريكا نيز مراكز فكري و انديشمندان اين كشور معتقدند افول آمريكا شروع شده و قرن آمريكايي مورد نظر واشنگتن به پايان رسيده است. مشكلات اقتصادي، كاهش قدرت نرم، نظاميگري و مشكلات سياسي مهمترين دلايل افول قدرت آمريكا هستند. رسيدن دونالد ترامپ به قدرت كه بنابر اعلام رسانههاي آمريكا در دو سال گذشته بيش از 11 هزار دروغ گفته و روانشناسان آمريكايي وي را دچار اختلالات رواني ميدانند، از ديدگاه متفكراني مانند فريد زكريا آخرين نشانه افول آمريكا به شمار ميرود.
رامين وليزادهميداني/«ثامر السبهان» وزير مشاور سعودي در امور خليجفارس، به تازگي به سوريه سفر كرده بود. اين خبر در حالي در رسانهها انعكاس يافت كه تحليل اهداف آن و احتمال تلاش رياض براي تأثيرگذاري در معادلات سوريه مدنظر قرار گرفت. ديدار با برخي رؤساي قبايل عربي و كردي در استان ديرالزور از جمله ديدارهاي السبهان در اين سفر بود. برخي مقامات آمريكايي مانند «جوئل رابين»، معاون وزير خارجه آمريكا و «ويليام روباك»، سفير سابق آمريكا در بحرين نيز در اين ديدارها حضور داشتند.
به نظر ميرسد يكي از اهداف مهمي كه در اين سفر مدنظر رياض قرار دارد، قرابت بيشتر با نيروهاي دموكراتيك سوريه است. پيش از اين نيز در سال 2017، سفري در اين قالب از سوي السبهان انجام گرفته و وي در اين سفر با برخي اعضاي مشهور كرد ديدار كرده بود. شرايط كنوني در سوريه و عرصه ميداني به نفع دولت مشروع اين كشور پيش ميرود و تاكنون سياستهاي غربيـ عبري كه با حمايتهاي برخي دول عربي، به ويژه عربستان سعودي انجام ميگرفت، با شكست بزرگي همراه شده است؛ در حالي كه واشنگتن و متحدان منطقهاي آن به دنبال عقبنشيني از صحنه ميداني سوريه نيستند؛ بنابراين تاكتيكهايي را براي تحقق اهداف خود، هرچند به صورت حداقلي در پيش گرفتهاند.
نيروهاي دموكراتيك سوريه كه يگانهاي مدافع خلق، شاخه نظامي آن را تشكيل ميدهد، از نيروهاي حاضر در سوريه هستند كه تحت حمايتهاي واشنگتن قرار دارند. ثامر السبهان در سفر خود با برخي رؤساي آن ديدار كرده است. به نظر ميرسد چنين ديداري تعريف تاكتيكي از سوي واشنگتن براي رياض باشد. از آنجا كه نيروهاي دموكراتيك سوريه تحت حمايت آمريكا قرار دارند، تداوم چنين پشتيبانيهايي نيازمند تأمين هزينههاي آنهاست. بر اين اساس احتمالاً رياض مانند سياست گذشته خود تأمين مالي اين گروهها را بر عهده گرفته است. يكي از امارههاي اين موضوع حضور برخي مقامات آمريكايي در اين ديدارهاست.
واشنگتن با توجه به سياستهاي شكستخورده خود علاقه چنداني به حضور مستقيم نظامي در منطقه ندارد؛ در حالي كه از سياستهاي تجاوزكارانه خود نيز عقبنشيني نكرده است؛ بنابراين مجموع مؤلفههاي حاضر، واشنگتن را به اين نتيجه رسانده است كه از نيروهاي نيابتي براي محقق كردن اهداف خود بهرهبرداري كند. در اين بين عربستان سعودي يكي از مهمترين اهرمهاي نيابتي آمريكا در منطقه محسوب ميشود. تبعات چنين تصميمي در وهله نخست متوجه رياض است؛ زيرا نيروهاي نيابتي در اين بين متضرر ميشوند. با اين حال پازل كلان آن سياستهاي آمريكا و متحدان منطقهاي آن را در معرض خطر قرار خواهد داد.
ذكر اين نكته ضروري است كه چنين سفري از سوي ثامر السبهان به معناي پذيرش شكستهاي پيشين محور آمريكايي و متحدان منطقهاي آن است. به نظر ميرسد نيروهاي دموكراتيك سوريه نيز در اين ميان نقش چندان راهبردياي براي واشنگتن ندارند، بلكه آمريكاييها از آنها به عنوان نيروهاي تاكتيكي استفاده ميكنند. از اين رو، پيش از اين، حزب اتحاد دموكراتيك سوريه و شاخه نظامي آن نيز متوجه اين خط شده و مذاكراتي با دمشق انجام دادهاند. با اين حال واشنگتن حمايتهاي خود را در قبال نيروهاي دموكراتيك سوريه تداوم خواهد بخشيد؛ زيرا صحنه ميداني سوريه جايي براي منافع آمريكا ندارد. بر اين اساس واشنگتن از طريق نيروهاي مذكور به دنبال تداوم نفوذ خود در سوريه است.
عربستان سعودي طرف ديگر متضرر در طرح حمايت از نيروهاي دموكراتيك سوريه محسوب ميشود؛ زيرا هيچ يك از سناريوهاي موجود به نفع رياض نيست. اولاً هماهنگي بيشتر نيروهاي كرد با دولت مشروع سوريه مانع از دستيابي رياض به اهداف خود در اين زمينه خواهد شد. ثانياً واشنگتن نيز حمايتهاي سعوديها را از نيروهاي دموكراتيك سوريه در راستاي نوع نگاه به ماهيت رژيم سعودي ملاحظه ميكند؛ همان نگاهي كه از سعوديها گاوي شيرده براي واشنگتن توليد كرده است.