هر امر خوبي كه از بيرون به ما ميرسد، مانند رفيق خوب يا موفقيت به انجام اعمال خوب و مثل اينها، به دليل رابطه خوبي است كه از درون با خدا داشتهايم؛ «مَنْ أَصْلَحَ مَا بَيْنَهُ وَبَيْنَ اللهِ أَصْلَحَ اللهُ مَا بَيْنَهُ وَبَيْنَ النَّاسِ.» گاهي نتيجه عمل خالص چندين ساله آن است كه حق تعالي رفيقي الهي را كه بهترين وسيله نجات انسان است نصيب ميفرمايد.
ريشههاي طوبي، حاج محمد اسماعيلدولابي
پيامبر(ص) ميفرمايند: عدالت نيكوست، اما از دولتمردان
نيكوتر؛ سخاوت نيكوست، اما از ثروتمندان نيكوتر؛ تقوا نيكوست، اما
از علما نيكوتر؛ صبر نيكوست، اما از فقرا نيكوتر؛ توبه نيكوست، اما از جوانان نيكوتر و حيا نيكوست، اما از زنان
نيكوتر.
نهجالفصاحه، ص 578، ح 2006
محمدصالح نادري/در شمارههاي پيش، بلاكچين، بيتكوين، اتريوم و... را توضيح داديم. در تمام ارزهاي مجازي كه توضيح داده شد، مفهوم غيرمتمركزسازي وجود دارد. غيرمتمركزسازي در مقابل متمركزسازي، دو نگرش براي انجام فعاليتها هستند.
متمركزسازي انجام دادن فعاليتها در مفاهيم فناوري، زماني است كه يك مدير و فرمانده مركزي و اصلي وجود دارد. اين موجوديت، مانند مغز براي بدن، تصميمگيرنده و تشخيصدهنده انتخابهاست. متمركزسازي، ديدگاهي است كه از ابتدا وجود داشته و ناشي از ميل انسانها به داشتن رهبر بوده است. تصور كنيد وارد اداره ثبت احوال شدهايد. در هر مرحله بايد براي تأييد فرايند به مدير آن قسمت مراجعه و مهر و امضاي او را دريافت كنيد. در نهايت بايد مدير اصلي صحت كارهاي شما را تأييد كند تا با خوشحالي از آن اداره خارج شويد! چنين بوروكراسي كه در فارسي به آن ديوانسالاري گفته ميشود، ناشي از متمركزسازي فرايندهاست. در واقع، در ابتداي تأسيس سازمان ثبت احوال، تنها يك ديدگاه وجود داشته و آن نياز به بودن مديري براي نظارت و تأييد است. نتيجه اين ديدگاه، معايب بسياري دارد. حتماً بارها به ادارهاي مانند همان ثبت احوال رفتهايد و دست كم يكي از مديران سر كارش نبوده است و مجبور شدهايد روز بعد دوباره به آنجا مراجعه كنيد. مهمترين مشكل متمركزسازي فرايندها، گلوگاه شدن مدير مركزي است؛ يعني تمام كارها و راهها به طريقي به شخصي متصل ميشود كه سرعت، دقت و كيفيت كار او بر خروجي كل سامانه تأثير ميگذارد و هرگونه خطا و نقص در رفتار آن رهبر، سبب نقص و خطاي كل سامانه ميشود. ميل به متمركزسازي به راهكارهاي ارائه شده با استفاده از فناوري هم كشيده شده است؛ براي نمونه اتوماسيون اداري را در نظر بگيريد. اگرچه چنين اتوماسيونهايي سبب افزايش سرعت و كاهش بسياري از هزينهها شدهاند، هنوز هم در شرايط گوناگون كار مشتريان نيازمند تأييد يك مدير است!
در مقابل متمركزسازي، غيرمتمركزسازي را داريم كه ديدگاهي تقريباً جديد است و سعي در حذف مدير و رهبران سامانه دارد. غيرمتمركزسازي اساساً براي تغيير قدرت و مرجعيت در يك اجتماع بدون نهاد مركزي استفاده ميشود و اين امكان را براي اعضاي جامعه فراهم ميكند كه خودشان نظارت را در دست بگيرند. بيتتورنت مثالي خوب از غيرمتمركزسازي است. بيتتورنت يك پروتكل همتا به همتاي به اشتراكگذاري فايل است كه به هيچ سرور يا شركت يا سازماني وابسته نيست. به همين دليل اگر تا به حال به دنبال محتوياتي غيرمجاز (قفل شكسته، دزدي و...) بودهايد، حتماً جستوجو در مدخلهاي بيتتورنت به شما پيشنهاد شده است. بيتكوين هم كه پيش از اين معرفي شد، تا حدودي مشابه همين شيوه عمل ميكند؛ زيرا نياز به بانك را به عنوان حاكميت مركزي ميان دو نفر كه ارزشي را مبادله ميكنند از بين برده است. در غيرمتمركزسازي، اصولاً به جاي آنكه خود را وابسته به يك مركزيت كنيم، شيوه، الگو و راهنماي كار تعريف ميكنيم. فرض كنيد اگر شما وارد ثبت احوال شديد، به جاي تأييد هرمرحلهاي يك مدير، درخواست شما وارد يك الگو شود و در هر مرحله در صورت احراز درستي، به مرحله بعد برود. در نهايت نيز بدون دخالت مدير، تأييد شود و كار شما در كمترين زمان ممكن انجام گيرد. روي ديگر غيرمتمركزسازي كه كاربرد فراواني دارد، پخش كردن اجزاي شبكه و سيستم در ميان كاربران آن است. در اين حالت وقفه در كار ديگر معنا ندارد. چنين سامانهاي در تمام شرايط در حال سرويسدهي است و حتي حمله به آن هم سخت است.
سامانهاي كه مدير ندارد و نظارت بر آن كم است، آيندهاي جز هرج و مرج نخواهد داشت! درست است كه هدف غيرمتمركزسازي استفاده از مزاياي آن و حذف معايب متمركزسازي است، اما قانوني بر بيت تورنت كه نمونهاي از شبكههاي غيرمتمركز است وجود ندارد! چنين شبكههايي قانون خود را از اجماع خرد كاربران خود ميگيرند. كدام جامعه بشري ميل به قانونمندي دارد؛ در حالي كه حتي ميداند بيقانوني در آن جرم هم نيست! جالب است كه در آينده با مفهوم شهرهاي هوشمند روبهرو خواهيم شد كه در آن غيرمتمركزسازي راهي است كه چارهاي جز پذيرش آن نداريم. در شماره بعد با شهرهاي هوشمند آشنا خواهيم شد.
تقديم به شهيد بهشتي
آمد از لبخند باران، آمد از اشراق رود
مردي از آيينه روشنتر، صداقت تار و پود
كيست اين مجنون عاشق؟ كيست اين روح غريب؟
كيست اين اندوه پرپر؟ كيست اين داغ كبود؟
كيست اين؟ يك شمس ديگر، وارث تيغ و غزل
كيست اين؟ يك روح شرقي، وارث عشق و سرود
يك سرِ سبز و زباني سرخ، جاني شعلهور
سهم اين ققنوس آتشنوش طوفان گرد بود
يك شب آمد سرخ مردن را تبسم كرد و رفت
ما نفهميديم اما، آن تبسم را چه سود!
مثل روح گل شكفت و مثل بوي گل پريد
تا كه دل بستيم بر او، داغ او آمد فرود
مردي از خواب زمين كوچيد، يك شب ناگهان
آسمان را خواب ديد و شد پرستو پر گشود
اين «غزلـ آتش» فقط يك جرعه از اندوه اوست
آه اگر ميشد بنوشم داغ او را، رود، رود...
تا زباني سرخ دارد عشق در كام جنون
از «بهشتي» ميتوان با لهجه غيرت سرود
شاعر
رضا اسماعيلي
با شروع جنگ تحميلي درصدد اعزام به جبهه بود؛ اما به دليل سن كم به او اجازه داده نميشد. تا اينكه پس از عمليات طريقالقدس در پي شهادت برادرش محمدعلي گفت هميشه از خانواده ما چهار نفر در جبهه بودهاند و اكنون كه محمدعلي شهيد شده است، من بايد جاي او را بگيرم؛ پس موفق به شركت در جبهه شد و در تيپ زرهي كه به وسيله برادرش محمدعلي پايهريزي شده بود شركت كرد و آموزش ديد و براي شركت در عمليات فتحالمبين آماده شد.
به نقل از خانواده شهيد كاظم حجتي
شهيد كاظم حجتي در سال 1342 در نجفآباد به دنيا آمد. دوران دبستان را با نمرات خوب و موفقيت كامل به پايان رساند. از كلاس سوم دبستان، فعاليتهاي مذهبي خود را با شركت در كلاسهاي قرآن و نماز جماعت آغاز كرد. اواخر دوره راهنمايي وارد مسائل سياسيـ اجتماعي شد و همراه با برادران خود در مبارزات انقلابي شركت كرد. در تظاهرات روز عاشورا و پانزده خرداد 1356 و اجتماع در حسينيه اعظم، شركت فعالانه داشت. پس از پيروزي انقلاب اسلامي، وارد تشكيلات انجمن اسلامي دبيرستان آيتالله منتظري شد و همراه با دوستانش براي محصلان برنامههاي سازندهاي تدارك ديد. همچنين مبارزهاي گسترده با گروههاي ضد خلقي و بنيصدر ملعون به ويژه در محيط دبيرستان انجام داد.
پيش از عمليات فتحالمبين توانست به جبهه راه بيابد. به دليل شهادت يكي از برادرانش مانع از حضور او در عمليات بيت المقدس شدند. شركت وي در جبهه ادامه داشت تا اينكه در عمليات والفجر مقدماتي مسئوليت يك تيم مهندسي را بر عهده گرفت. پس از پايان عمليات نيز در منطقه شروع به ايجاد راههاي ارتباطي كرد. در عمليات والفجر4 اين تلاشهاي مهندسي ادامه داشت. در منطقه عملياتي والفجر5 در «چنگوله» و منطقه عملياتي خيبر در طلائيه نيز به خدمات زيادي پرداخت. وي نقش مؤثري در احداث جاده سيدالشهداء داشت. در عمليات خيبر و والفجر 8 نيز اين خدمات او ادامه داشت. در اين عمليات، به عنوان مهندس جهاد نجفآباد مأمور به لشكر 14 امام حسين(ع) شد؛ تا اينكه در خطوط پدافندي همين عمليات در 19 تيرماه سال 1365 در منطقه فاو به شهادت رسيد.
سيدمهدي حسيني/در مباحث قبل به اولين حلقه گروه تروريستي موسوم به گروهك فرقان در ارديبهشت سال 1358 اشاره شد. در تقويم تحولات انقلاب اسلامي، گروهك منافقين دومين گروهك تروريستي در دهه اول تير ماه 1360 وارد عمليات خشونتگرايانه و حذف فيزيكي شخصيتها شد.
از نظر ماهيت، هدف و برنامهريزي هر دو گروهك از يك ريشه و يك جنس بودند و هر دو در چارچوب برنامه تنظيم شده دستگاههاي اطلاعاتيـ امنيتي آمريكا و ساير كشورهاي اروپايي وارد عمل شدند. در اين مختصر، درصدد مقايسه نيستيم و نكته مهم و اساسي كه در اينجا وجود دارد، توجه به فرمول كاربردي آنهاست و آن اينكه هرگاه جريان انقلاب اسلامي با محوريت روحانيت به پيروزي رسيده است، گروهكهاي تروريستي سر برآوردهاند. نمونههاي اين امر در تاريخ معاصر ايران بسيار است در يك نمونه بارز، همين كه 12 فروردين ماه 1358 رفراندوم جمهوري اسلامي با آراي ملت در چارچوب رهنمودهاي امام خميني(ره) به بار نشست، ترور شخصيتهاي مؤثر در روند انقلاب در دستور كار قرار گرفت و شاخصترين شخصيتها به ويژه انديشمند، متفكر و نظريهپردازي مانند استاد شهيد مطهري را نشانه گرفتند كه البته در نهايت به اهدافشان نرسيدند و ناكام شدند. همين كه حضرت امام سال 1360 را سال قانون اعلام كردند، جريانها و گروههاي آشوبطلب با عناوين سازمان مجاهدين خلق، جمعي به نام «جبهه ملي»، عدهاي به نام «حقوقدانها» جماعتي با نامهاي مختلف با تفكرات ماركسيستي، لنينيستي و مائوئيستي، جمعي با عنوان دفتر هماهنگي با رئيسجمهور با محوريت بنيصدر، رئيسجمهور وقت قد علم كردند.
اين گروهكها در يك همصدايي در اوايل تير ماه 1360 به هم متصل شدند و در برابر نظام جمهوري اسلامي موضع براندازي گرفتند و شخصيتهاي اصلي و مؤثر در مديريت نظام را در دستور كار ترور قرار دادند. اولين ترور، ترور امام خامنهاي در ششم تير ماه بود كه ايشان را تا مرز شهادت برد. آنها كه با چهره قوي و وزين علمي، شخصيت باصلابت و مقتدر، حقوقدان، فقيه، مجتهد، مدير و مدبر، مسلط به مكاتب و اديان و اوضاع ايران و جهان و شخصيت بينظير در جهان معاصر به نام دكتر بهشتي روبهرو بودند، در برابر عظمت راست قامت او در موضع ضعف قرار گرفتند و پس از اينكه تمامي اهرمهاي فشار رواني و تبليغاتي عليه اين سيد مظلوم و همراهانش را به كار گرفتند و در مقابل شهيد بهشتي با آنها خيلي متين، صبور، باحوصله، بردبار، باوقار و بامنطق و استدلال پاسخ گفتند، نتوانستند تحمل بكنند و به سرعت نفوذيهايشان را به كار گرفتند تا اينكه در روز هفتم تير ماه نيز با استفاده از فضاي آزاد و دموكراتيك با انفجار بمب او و همراهانش را به شهادت رساندند، همين كه خبر شهادت او منتشر شد، تحول نوين ديگري در شتاب انقلاب رخ داد. حضور ميليوني مردم ايران در مراسم تشييع، دفن، ختم و سوگواري، تمامي گروهكها را به انزوا برد و هر چه زمان به جلو رفت جريان حلقه تروريستي سال 1360 رسواتر شد.
حميدرضا حيدري/در هفتهاي كه گذشت، شبكههاي اجتماعي پر بود از هشتگهايي كه متوجه دونالد ترامپ رئيسجمهور آمريكا ميشد.
يكي از موضوعاتي كه بسيار مورد توجه كاربران قرار گرفت، اين سخن ترامپ بود كه گفته بود اخيراً نشنيدهام كسي در ايران مرگ بر آمريكا بگويد! هر چند هنوز يك ماه از روز قدسي كه مردم يكپارچه مرگ بر آمريكا و مرگ بر اسرائيل گفتهاند، نگذشته اما كاربران از همه جريانات سياسي با ايجاد هشتگ «مرگ بر آمريكا» به صحبت ترامپ واكنش نشان دادند.
البته داستان آمريكاييها به همين جا ختم نشد و پس از آنكه پهپادشان به دست سپاه سرنگون شد، هشتگ «گلوبال هاوك» در فضاي مجازي مورد استفاده قرار گرفت. يكي از كاربران نوشت: «بين اين همه پايگاه آمريكايي جرئت كني پهپادشون رو بزني و اونا نتونن كاري كنن، يعني مصداق عيني همون حرف امام كه گفت: آمريكا هيچ غلطي نميتواند
بكند!»
هشتگ «گاندو» هم در فضاي مجازي بسيار دست به دست شد. علت آن هم پخش سريالي در سيماي جمهوري اسلامي است كه گوشهاي از فعاليتهاي سربازان گمنام امام زمان(عج) در سپاه را به تصوير كشيده است. يكي از كاربران از ادامه اين سريال در شبهاي آينده خبر داده و نوشته است: «حالا كه سريال جذاب گاندو به موضوع مبارزه با مفاسد اقتصادي و رانت و جاسوسي گسترده آقازادهها پرداخته، كاش حداقل يه قسمتي از سريال رو به زندگي و فعاليت حسين فريدون و مهدي جهانگيري اختصاص بدن تا داستان فيلم قشنگ براي مخاطب قابل باور باشه!»
25 خرداد 1388 روزي است كه فتنه تقلب به طور رسمي در ايران كليد خورد. دهمين سالگرد فتنه سبب شد كاربران آن روزها را براي هم يادآوري كنند و از اتفاقاتي كه آن زمان كشور را به آشوب كشيد، سخن بگويند؛ عملكرد افرادي كه روزي جز به خود فكر نميكردند و حالا به واسطه رأفتي كه نظام اسلامي دربارهشان به خرج داده وارد مناصبي شده و تريبوني پيدا كرده و طلبكار نظام اسلامياند. هشتگ روايت فتنه در فضاي مجازي كليد واژهاي است كه ما را به علل و عوامل اغتشاشات و البته عملكرد بينظير رهبر فرزانه انقلاب در رتق و فتق امور در آن روزها نزديك ميكند كه توانستند در غبار فتنه، بصيرت را در جان ملت ايران تزريق كنند.
سعيد جليلي: آمريكاييها اگر احساس كنند كه ميتوانند با زور حرفشان را پيش ببرند، فشارها را بيشتر كرده و ادامه ميدهند، اما در مسئله هستهاي چه چيز آمريكاييها را عقب برد؟ اينكه دانشمندان هستهاي ما عليرغم همه تهديدات، ايستادند و مقاومت كردند و كار به آنجا رسيد كه آمريكاييها اعتراف كردند سرعت عقربه پيشرفت ايران از سرعت عقربه فشار ما بيشتر است. در مسئله اقتصاد نيز ما در جنبههاي مختلف اقتصادي حائز استعدادهاي برتر هستيم و اگر كار جدي در آن انجام شود، قطعاً ميتوانيم اهرم فشار را از دست دشمن بگيريم.
علي رجبي: دراويش گنابادي ادعا ميكردند 20 ميليون نفرند و به مهدي كروبي رأي ميدن! و چون شيخمهدي هم كمتر از 320 هزارتا رأي آورده، پس تقلب شده! حالا رضا خاتمي هم مدعي است، تونسته تخلف در 7 ميليون و 89 هزار و 993 تعرفه رأي انتخابات 88 رو ثابت كنه. ما هم جوابمون به هر دوتاشون ثابته: «باشه»
آرش فهيم: در ماجراي رامبد جوان همه به او حمله كردند، اين در حالي است كه افرادي كه به وي و امثال رامبد، دستمزد نجومي ميدهند هم در اين قضيه متهم و محكوم هستند؛ آنها پول ملت را هزينه زايمان فرزند او در خارج و گرفتن تابعيت غربي كردند. چرا و بر چه اساسي برخي از سلبريتيها بايد حقوق نجومي بگيرند؟
«سكوي پنهان» كتابي است نوشته صالح مرسي كه انتشارات شهيد كاظمي آن را با ترجمه «سيدمهدي نوراني» منتشر كرده است. اين كتاب معماي وحشت رژيم صهيونيستي را به كمك چند جوان به سادگي حل ميكند.
رژيم اشغالگر قدس ميخواهد سكويي در صحراي سينا نصب و نفت مصر را براي خودش استخراج كند. جوانان مصري در تعقيب و گريزي نفسگير، پيچيده و پر هيجان با موساد اين سكو را منهدم ميكنند. هميشه كساني هستند كه براي مهار و كنترل ديگران، خودشان را چنان پر هيمنه و پر هيبت نشان ميدهند كه هر كس در مقابلشان باشد ناگزير شود سر تعظيم فرو بياورد؛ اما نبايد در مقابل اين افراد ترسيد و ضروري است بر داشتههاي عظيم فردي و گروهي تكيه كرد و با توكل پيش رفت و قطعاً پيروزي در دسترس خواهد بود.
سكوي پنهان هجدهمين كتابي است كه معاونت فرهنگي و تبليغات سپاه آن را به كتاب صوتي تبديل كرده است. اين كتاب در بخش همسفر دانا در صفحه اصلي سايت پاسدار يا سايت سراج انديشه در دسترس مخاطبان است.
از ديد روغنفكرهاي نامسلمان
ايران شده ويران و آمريكا گلستان
آنور تمام فصلهايش نو بهار است
اينور تمامش زمهرير است و زمستان
بيمارشان چون فرفره چرخيد خوب است
بيمارمان اصلاً ندارد راه درمان
مصدومها را با سفينه ميفرستند
در كشور ما آمبولانسش هست فرغان
آنجا همه خوابيده بر روي پر قو
اينجا همه در انفرادي توي زندان
آنجا مسلسلهايشان هم آبپاش است
بر حلق هم داريم اينجا چنگ و دندان
كلا ندارد شهر معنايي در اينجا
يا داخل غاريم يا وِل در بيابان
ايرانيان جان ميكنند از تن به سختي
آمريكايي جان ميسپارد نرم و آسان
آنجا ديار پهلوانهاي غيور است
ايران شده گويا كنام گرگ و شيران
تحليل روغنفكرهاي ما چنين است
تجليل كردن از مخالفهاي ايران
مهدي پيرهادي (سپيدار)
نكته: يكي از دانشجويان ايراني مقيم هلند تعريف ميكند چندسال پيش در جمع دانشجويان و استادان هلندي درباره ايران بحثهايي مطرح شد كه يك هلندي براي تحقير ما گفت: ما نميدانيم ايران كجاست! در پاسخ گفتم ايران در قاره آسيا و خاورميانه است. دانشجوي هلندي گفت: حكومت ايراني ديكتاتوري و سلطنتي است. گفتم: ايران بيش از سه دهه است كه دموكراسي و جمهوري شده و به طور ميانگين هر سال يك انتخابات داشته است. بار ديگر گفت: مردم ايران گرسنهاند؛ گفتم ايران جزء ثروتمندترين كشورهاست. دانشجوي هلندي گفت: ايرانيها نژادپرستند! من در جواب گفتم ايرانيها تمدن دارند و اقوام و اديان مختلف هزاران سال است كه به طور مسالمتآميز زندگي ميكنند؛ اما هنوز اسرائيل، اروپا و آمريكا دچار نژادپرستياند! تا اينكه اين فرد هلندي گفت: ايرانيها هيچ بويي از علم و فناوري نبردهاند؛ من هم محكم گفتم ايران هزاران سال در علم از جهان جلوتر بوده، ميدانيد سطح علمي ايران چيست؟ ايران يعني آركيو 170 اوباما!! دانشجوي ايراني تعريف ميكند طرف قفل شد و فقط گفت: آها فهميدم، آركيو170 اوباما! شايد نميدانيد ولي شكار آركيو170 اوباما به دست سپاه ايران، چنان آبرويي از آمريكا برده كه خودشان اعتراف ميكنند ابهت ابرقدرتيمان شكست!
نظر: سرنگوني پهپاد جاسوسي «گلوبال هاوك» آمريكا در سواحل هرمزگان با تلاش پدافند هوايي نيروي هوافضاي سپاه بازتاب گستردهاي در رسانههاي جهان داشته است و شكست پيشرفتهترين سلاح جاسوسي آمريكا دستاورد ديگري است كه سبب خواهد شد فرزندان عزيز اين مرز و بوم با افتخار در مقابل كشورهاي غربي نام اين رمز شكست آمريكا را به خاطر بسپارند و با قدرت از حيثيت كشورمان دفاع كنند و به خط امام(ره) كه اين راه عزتمند را در مسير ما گشودند، افتخار كنند.
«هر انساني اگر بپرسد من براي چه به دنيا آمدهام؟ ميگويم: براي تلاش پر نبرد و پر رنج در راه تكامل خويشتن و انسانيت»؛ اين زبان كسي است كه رنگ و صبغه مولايش را گرفته، كسي كه ميداند و ميفهمد زندگي در گرو دويدن و آغشته و ممزوج شدن با غمها و غصههاست؛ چرا كه ميداند فرصتها و فرجههاي زندگي از دل اين دردها و رنجها برميخيزد.
آقا جان!
كسي كه رنگ و بوي شما را گرفت خودش ميشود يك ملت، ميشود غمخوار و همسفره مظلومان، ميشود فرياد دادخواهي مظلومي كه نالههايش ساليان سال در حصار سينهاش محبوس بود، ميشود مردي كه جز عدالت نميخواهد و جز عدالت نميتواند ببيند و بشنود، ميشود مردي كه رفتن و ماندنش در اوج سادگي است، ميشود بهشتي.
مولاي من!
ميدانم كسي كه ابراهيموار در ميان عرصه استبداد و جور بايستد ديگر يك فرد نيست؛ بلكه يك ملت است. اين وعدهاي است كه خداوند از جان ابراهيم و ابراهيمگونهها بيرون ميكشد: «ان ابراهيم كان امه» اين نويدي است براي آنان كه به دنبال حقيقتند؛ چرا كه حق، تحقق داشتن و بودن است و باطل عدم و نيستي است.
امام مهربانم!
جمعهاي ميآيد به رنگ سرخ شهيدي كه سوز و ناله ابراهيم(ع) و محبت و سيادت نبوي(ص) و مظلوميت علي(ع) و فرياد دادخواهي حسين(ع) را در سينه داشت، شهيدي كه همه فكر و نگاهش قيام شما بود، شهيدي كه تمام رفتار و كردار و صفاتش در اسمش خلاصه ميشد؛ شهيد سيدمحمد حسيني بهشتي.