عبدالرضا تاجیک
عصر جمعه بیست و چهارم مهرماه، هواداران جنبش مسلمانان مبارز گرد هم آمدند تا در بیست و هشتمین سالگرد تأسیس این تشکل، بازخوانی دوبارهای از روند حرکتی آن داشته باشند.
در این مراسم که تعدادی از نمایندگان تشکلهای وابسته به جریانهای فکری و سیاسی ملی - مذهبی و ملی حضور داشتند، شرکتکنندگان بر ضرورت کار جمعی و ایفای تعهدات اجتماعی تأکید کردند.
ضرورت تغییر رفتار همگان
دکتر حبیبالله پیمان اولین سخنران این مراسم بود. او که دبیرکلی جنبش مسلمانان مبارز را برعهده دارد در جایگاه سخنران قرار گرفت تا از پیشینه تاریخی تشکل بیست و هشت سالهای بگوید که خود جزو اولین مؤسسان آن بوده است.
پیمان، جنبش مسلمانان مبارز و دیگر جریانات موازی با این تشکل را منبعث از نهضت خداپرستان سوسیالیست معرفی کرد که در دهه بیست، جنبشی اجتماعی و سیاسی را پایهگذاری کرد. او آنگاه برای تبیین بهتر پیشینه جنبش مسلمانان مبارز، سیر فعالیت بیست و هشت ساله آن را به پنج دوره زمانی تقسیم کرد و درخصوص ضرورتهای تأسیس چنین تشکیلاتی در سال 1356 گفت: با این اعتقاد که در آن زمان اندیشههای اسلام نوگرا از دو سو مورد حملات سخت قرار گرفته بود؛ از یک طرف فکر میکردیم باید افرادی را که در سازمان مجاهدین، مسلمان باقی مانده و تحت تعقیب پلیس بودند مورد حمایت قرار دهیم و از طرف دیگر باید با تبلیغاتی که بر ضد اندیشه نوین دینی شده بود مقابله میشد. این در حالی بود که لازم بود با حفاظت از تداوم مبارزه علیه حکومت شاه و قهر انقلابی مانع از فول این حرکت شویم.
وی آغاز دوره دوم حیات جنبش مسلمانان مبارز را از آغاز انقلاب و سپس بعد از پیروزی آن عنوان کرد و افزود: در آن مقطع یکی از وظایفی که برای جنبش در نظر گرفته شد، تعمیق اندیشه و اهداف انقلاب در جامعه بود. از آنجا که تعمیق این هدفها را جز در سایه حضور مردم در صحنه عمل اجتماعی نمیدانستیم، سازمان دادن مردم و حفظ حضورشان را در جامعه جدی تلقی کردیم.
او سخنان خود را بر ضرورت حفظ وحدت میان همه نیروهای فعال در عرصه عمومی در آن مقطع زمانی برای تداوم انقلاب ادامه داد و گفت: در عرصه قدرت پیشنهاد اصلاح ساختار شورای انقلاب و گسترده کردن آن را به نحوی که همه نیروها را دربرگیرد، مطرح کردیم که متأسفانه عملی نشد. لذا در سطح عرصه عمومی این کار را انجام دادیم.
اما پیمان آغاز دوره سوم حیات جنبش مسلمانان مبارز را زمانی دانست که فعالیتهای سیاسی محدود شده بود، به نحوی که هواداران تحت فشار بودند. او گفت: در این دوره، سیاست بقا در عین آموزش و تعمیق اهداف و آرمانها و روشهای انتقادی گذشته را ادام دادیم. تا رمضان سال 1369 که با انفجار دفتر انتشارات مکتب، این دوره نیز به پایان رسید.
سپس در ادامه اضافه کرد: ناگزیر مرحله چهارم شروع شد و دوستان به خانهها آمدند و محور بحث، جلسات تفسیر قرآن شد. این خود مانعی شد بر انقطاع دراز مدت ارتباط افراد با یکدیگر.
او سازماندهی هستههای مطالعاتی را دست آورد آن دوره دانست و گفت: در این دوره محوریت بیشتر بر تفسیر قرآن و تعمیق دانش نواندیشی دینی بود. چرا که با ایجاد تحولات و تغییر رویکرد جامعه روشنفکری از مباحث ایدئولوژیک - سیاسی صرف، به مباحث عمیقتر فلسفی، احساس شد که با آن رویکرد و دستاوردهای ایدئولوژیک مشکلات ایران حل نشده و از بنبستهای تاریخی بیرون نیامده است.
حبیبالله پیمان به روند جنبش اصلاحات در سال 1376 و استقبال از انتخابات ریاست جمهوری توسط این تشکل اشاره کرد و گفت: سیاست ما در ین دوره این بود که در راستای اصلاحات فعال باشیم، تنها با این هدف که اصلاحات را تعمیق کنیم نه این که اصلاحات را بنبست شکن قطعی تلقی کنیم. بلکه ضرورتی میدانستیم تا با اتحاد، با سایر نیروهای جامعه ارتباط گرفته و کار روشنگری انجام دهیم.
او پایان اصلاحات را در شرایط کنونی، آغاز دوره پنجم برای جنبش مسلمانان مبارز ارزیابی کرد و گفت: ناکامی اصلاحات نشان داد که مسایل ایران، به سادگی و با توان دهنی موجود در عرصه سیاسی حل نمیشود.
وی در ادامه افزود: هدف بیشتر احزاب و نیروهای سیاسی مترقی، تغییر حکومت یا اصلاح رفتار سیاسی حکومتگران است. علت آن نیز این است که از دیرباز نگاه مردم تنها و تنها متوجه حکومت بوده است. مردم ایران و در پیشاپیش آنان نخبگان سیاسی و آزادیخواهان و عدالتطلبان، برای دستیابی به آزادی، عدالت، ترقی و پیشرفت قیام میکردند تا حکومتگران مستبد و ستمگر را کنار بزنند و قدرت را به دست افراد کاردان و صالح بسپارند؛ اما چندی نمیگذشت که دوباره میدیدند در بر همان پاشنههای پیشین میچرخد. بنابراین مردم برای به دست آوردن حداقلی امنیت و رفاه مادی و مصونیت سیاسی، ناگزیر به روشهایی متوسل میشدند که مأموران و مدیران حکومت به آن متصف بودند.
کافی است به یاد آوریم که معدود حکومتهای ملی عمری کوتاه داشتند و بیش از آن چه از بیگانگان یا دشمنان شناخته شده آسیب دیدند، در اثر رفتار خلاف اصول دموکراسی، آزادی، صداقت، صمیمیت و پاکی و تقوای خودیها ضربه خوردند و از پا درآمدند.
پیمان سخنان خود را چنین خاتمه داد: نظر ما از آغاز این بود که جامعه ما بیش از آن که نیازمند تغییر حکومت باشد، به یک جنبش فکری، سیاسی و اخلاقی برای تغییر نگرش و رفتار و کنشهای اجتماعی مردم احتیاج دارد. مسلماً اصلاح ساختار و مناسبات درون حکومت در اصلاح جامعه بسیار مؤثر است، اما اکتفا کردن به اصلاح یا تغییر حکومت و بیاعتنایی به اصلاح رفتار نیروهای سیاسی و مردم جامعه، همه کوششها و مبارزات سیاسی برای تحقق آزادی و دموکراسی و ایجاد جامعه مبتنی بر عقل را خنثی و بیاثر میسازد، بنابراین، مهم تغییر رفتار همگان است.
شروع فعالیت اجتماعی
دکتر نظامالدین قهاری که پس از به قتل رسیدن دکتر کاظم سامی - در نخستین حلقههای سلسله قتلهای زنجیرهای - هدایت تشکیل جاما را برعهده دارد، پس از حبیبالله پیمان در جایگاه سخنرانی قرار گرفت و سخنان خود را با یاد رضا علیجانی، هدی صابر و تقی رحمانی از فعالان ملی - مذهبی آغاز کرد. او گفت: کسانی که آگاه هستند و مسئولیت اجتماعی احساس میکنند، باید از محفلها بیرون بیایند و شروع به فعالیت اجتماعی کنند.
قهاری که در دفاع از دموکراسی شورایی سخن میگفت، افزود: همه افراد باید در چارچوب انجمنها برای رفع مشکلات اجتماعی فعالیت کنند.
ایرانی با بیگانه هم داستان نخواهد شد
مهندس شاهویسی، اولین استاندار کردستان پس از پیروزی انقلاب و از اعضای حزب ملت ایران، سخنران بعدی این مراسم بود. او با اظهار امیدواری نسبت به رویش دوباره نهال همبستگی ملی در ایران گفت: پیدایش اراده با هم زیستن، آن گاه دست میدهد که نا برابری و تبعیضهای جنسیتی و قومی در میان نباشد.
او که پی آمد بیعدالتی، تحدید آزادی و انقطاع رابطه نسل جوان با گذشته تاریخی خود را تهدید استقلال و تمامیت ارضی کشور عنوان کرد، گفت: ایرانی با وجود همه نابسامانیها، با بیگانه هم داستان نخواهد شد.
هیچ بیگانهای دلش برای ایران نسوخته است
دکتر محمد ملکی، اولین رییس دانشگاه تهران پس از پیروزی انقلاب و از فعالان ملی - مذهبی، با تأکید بر ضرورت کار جمعی و جبههای، سخنان خود را آغاز کرد و گفت: انتقادات فعالان سیاسی از یکدیگر نباید مانع حرکت سازمانیافته آنان شود. مثلاً من با دوست عزیزم حبیبالله پیمان پنجاه سال است با هم هستیم ولی انتقاداتی هم به یکدیگر داریم.
اما این اختلاف سلیقهها نمیبایست حرکت جمعی را متوقف کند. محمد ملکی که معتقد بود نسل حاضر با تاریخ ایران بیگانه است، بر ضرورت آشنا ساختن این نسل با تاریخ خود تأکید کرد و گفت: باید به این نسل تفهیم کنیم که هیچ بیگانهای دلش برای ایران نسوخته است و حل مشکلات کشور به دست ایرانیان انجام میشود.
نیروهای ملی - مذهبی زنده هستند
محمد بستهنگار سخنران دیگری بود که در این مراسم در دفاع از جریان ملی - مذهبی گفت: در جواب آن نماینده مجلس که گفته است نیروهای ملی - مذهبی مردهاند؛ باید بگوییم نیروهای ملی - مذهبی زنده هستند ولی برای تداوم حیات و ادامه راه باید اتحاد بیشتری داشته باشیم. باید همه دست به دست هم دهیم و با کار جمعی، دغدغههای فکری جامعه و به خصوص نسل جوان را پاسخگو باشیم.
سهم، به اندازه پایگاه اجتماعی
حسین شاهحسینی، از پیشکسوتان مبارزه و از اعضای جبهه ملی ایران، سخنران بعدی این مراسم بود که به تشریح عملکرد نهضت خداپرستان سوسیالیست در دهه 20 پرداخت. او گفت: جنبش خداپرستان سوسیالیست، در آن زمان تنها حزبی بود که در مقابل حزب توده ایستاده و بر آن بود تا بر مبنای سوسیالیسم، مشکلات اقتصادی و سیاسی کشور را حل کند.
شاهحسینی در سخنان خود با تأکید بر این که نباید در ایران مذهب را نادیده گرفت، افزود: برای اداره کشور باید به هر گروه و تفکری به اندازه پایگاه اجتماعیاش سهم داد. در غیر این صورت نمیتوانیم بگوییم دموکرات هستیم.
نهادینه کردن کار جمعی
دکتر ابراهیم یزدی، دبیرکل نهضت آزادی ایران نیز در این مراسم سخن گفت. او که بر متشکل شدن نیروهای سیاسی و نهادینه شدن کار جمعی تأکید میکرد، گفت: یکی از دلایل شکست نهضت ملی ایران و جنبش اصلاحات این بود که نتوانست پشتیبانی تودهوار مردم را به پشتیبانی سازمانیافته تبدیل کند.
او نتیجه این بیسازمانی را سردرگمی مردم در زمان بحران ارزیابی کرد که نمیتوانند تشخیص دهند انجام چه عملی به مصلحت است.
کار سترگ روشنفکران
دکتر علیرضا رجایی از فعالان ملی - مذهبی نیز در سخنانی گفت: روشنفکران نمیتوانند معجزه کنند. آنان اگر بتوانند عصاره روزگار و مشکلات زمان خود را به درستی بفهمند، کار سترگی انجام دادهاند.
وی اضافه کرد: یک نظام فاسد میتواند یک ملت را به تباهی بکشد، اما اکتفا به این مضمون، پاسخگوی مشکلات یک ملت نیست.
سخت است ماندن و نقاد بودن
مرضیه مرتاضی لنگرودی آخرین سخنران مراسم بیست و هشتمین سالگرد تأسیس جنبش مسلمانان مبارز بود. او به چگونگی فعالیت جنبش در سالهای گذشته پرداخت و گفت: جنبش مسلمانان مبارز، پس از انقلاب، با نقد خود شروع و تلاش کرد تا تفکر انتقادی را گسترش دهد.
وی افزود: از آنجا که جنبش یک حزب سیاسی نبود، بر ماهیت جنبش بودن و ماندن تأکید کرد و سعی نمود تا به جای تبدیل شدن به یک حرکت پرهیاهو، به یک جریان مؤثر تبدیل شود؛ زیرا در حرکتهای سیاسی هر چند ممکن است ساختارها عوض شود، ولی بدون رشد تفکر انتقادی و عمیق، ساختارهای اقتدارگرا همراه باز تولید خواهند شد.
مرضیه مرتاضی لنگرودی در پایان اضافه کرد: جریانی که جنبش مسلمانان مبارز آفرید و برای دیگران هم بسترسازی کرد، جریان نقاد و غیر برانداز بود، هر چند که بسیار سخت است ماندن و نقاد بودن.