تاریخ انتشار : ۰۵ ارديبهشت ۱۳۹۰ - ۱۱:۴۳  ، 
کد خبر : ۲۱۷۲۴۲

موقعیت ایران و بیداری اسلامی


از: پروفسور حمید مولانا
تحولات اخیر منطقه‌ای و بین‌المللی در چند ماه اخیر بار دیگر موفقیت بزرگی را برای جنبش‌های بیداری اسلامی در نقاط مختلف ایجاد کرده است. با تمام فشارها و صدماتی که تاکنون به نهضت‌های اسلامی، از کشمیر گرفته تا بوسنی و الجزایر وارد آمده، وضع آشفته نظام جدید جهانی به قدری نامطلوب و در گرداب ناکامی قرار گرفته است که بیداری اسلامی تنها «جایگزین» و راه نجات برای اقشار مختلف ممالک اسلامی بشمار می‌رود. از این جنبه بیداری اسلامی یک قدرت سیاسی، یک جایگاه ویژه، و یک منبع وسیع بسیج اجتماعی و اقتصادی به حساب می‌آید. سرمایه‌گذاری در این بیداری اسلامی و رهبریت آن امروز بیش از هر موقع دیگر حائز اهمیت است.
شورش در روسیه، ناکامی سیاست خارجی آمریکا در سومالی، عقب‌نشینی غرب در مقابله با اغتشاشات و آدم‌کشی‌های حاصله از ملی‌گرائی و قومیت در اروپا، شکست طرحهای استقرار دموکراسی غربی در بسیاری از نقاط دنیا و تزلزل نظامهای سیاسی غیر مردمی در خاورمیانه، و بالاخره عدم ثبات سیاسی در بسیاری از ممالک اسلامی از جمله منطقه آسیای مرکزی، زمینه حرکتهای اسلامی را در بسیاری از کشورها افزایش داده است. تعجب نیست که در چند ماه جاری بیش از هر موقع دیگر در سالهای اخیر، دولتمردان و کارشناسان غرب توجه خود را معطوف ایران کرده‌اند و جمهوری اسلامی ایران بار دیگر مورد گفتگو و هدف انتقاد و حمله بسیاری از مطبوعات اروپا و آمریکا شده است. جالب اینکه این‌بار شیوه‌های پیشرفت اقتصادی ایران و «هزینه‌های هنگفت زیربنای تکنولوژی» این کشور مورد حمله غرب قرار می‌گیرد.
در شرایط کنونی منطقه‌ای و جهانی دو سئوال بیش از همه مورد توجه غرب قرار گرفته است: اول اینکه تا چه حد ثبات سیاسی ایران و تحکیم نهادهای اسلامی در دهه جاری، علیرغم جنگ تحمیلی با عراق و مشکلات اقتصادی و اداری، به عنوان یک الگوی مستقل بین ممالک اسلامی نفوذ داشته و تاثیر این نظام در آینده چه خواهد بود؟ دوم اینکه، ایران تا چه حد موفق خواهد شد در تلاش برای ایجاد یک نظام متکی به خود،‌ اقتصاد تک‌محصولی خود یعنی اقتصاد متکی به ثروت نفت و گاز را به یک سیستم صنعتی واقعی که مورد علاقه و احتیاج این کشور و منطقه باشد،‌ تبدیل کند. به عبارت دیگر ایران چگونه موفق خواهد شد ثروت طبیعی و منابع ملی خود را به زیربنای صنعتی تبدیل کند. در حقیقت پیاده کردن این دو الگوی سیاسی ـ فرهنگی و اقتصادی ـ صنعتی نمودار ممتازی از سیر بیداری اسلامی خواهد بود.
امروز وضعیت ناگوار سیاسی و اقتصادی ممالکی مثل مصر و عربستان سعودی نه تنها نگرانی بزرگی برای حکمرانان این کشورها ایجاد کرده است بلکه منبع اضطراب و تشویش بزرگی برای اروپا و آمریکا که وابستگی کاملی به این حکومت‌ها دارند تولید کرده است. در محیط سیاسی و اقتصادی جهان که سیستم بزرگ شوروی بطور غیر مترقبه پس از 76 سال فروپاشید، چه ضمانتی وجود دارد که نظامهای ملت ـ دولتی حاکم بر کشورهای عرب، که از خاکستر جنگ‌های اول و دوم بین‌المللی و خصومتهای استعمارگران اروپائی سر بر آوردند، مصونیت و امنیت سیاسی بیشتری داشته باشند.
بخاطر داشته باشیم که اکثر کشورهای کنونی عرب که حاکمیت سیاسی و حقوقی آنها امروز برسمیت شناخته می‌شود، در گذشته جزء امپراطوری عثمانی بوده و پس از جنگ اول و شکست عثمانیها تحت اداره و از مستعمرات چند دولت اروپائی بودند. تقسیم این ملیت‌ها به کشور‌های مستقل مختلف امروزی (بجای تشکیل یک کشور واحد اسلامی عرب) محصول حس و شیوه ملی‌گرائی یا ناسیونالیزم عرب و وابستگی سیاسی و اقتصادی یه دول اروپائی و بعد‌ها آمریکا بود. تجربیات دهه‌های گذشته نشان داد که چگونه ملی‌گرائی و طایفه‌گرائی عرب با مفهوم وحدت امت اسلامی مغایرت داشته و وابستگی اقتصادی و سیاسی و نظامی این کشورها به ابرقدرتها باعث نفاق و دودستگی در ممالک اسلامی شده است. علیرغم منابع وسیعی که در اختیار این کشورهاست، رشد و توسعه اقتصادی به معنی حقیقی، رویائی بیش نبوده است.
این بحرانهای سیاسی و اقتصادی «نامرئی» که دهه‌ها ادامه داشت اخیرا بصورت بحرانهای مرئی منطقه‌ای ظاهر شده است. مثلا در تابستان امسال رسما اعلام شد که عربستان سعودی، یکی از ثروتمندترین کشورهای دنیا، بعلت هزینه‌های سنگین نظامی و سلاحهای وارداتی و بدلیل افزایش بی‌حد مصرف ملی یکصد و بیست و یک میلیارد دلار موجودی ذخیره خود را در بانکهای مختلف از دست داده و برای اولین‌بار تقاضای کمک مالی خارجی می‌کند. عربستان از سال 1983 کسر بودجه داشته و در سال گذشته این کسر بودجه 9/3 در صد از در آمد کل ملی این کشور را تشکیل می‌داده است. در گزارش اخیر بانک انگلیس و صندوق بین‌المللی پول اصراف عربستان سعودی و مسائل مالی این کشور مورد انتقاد و بررسی قرار گرفته است.
یکی از بزرگترین هزینه‌های عربستان سعودی در سالهای اخیر پرداخت میلیارد‌ها دلار به کشورهائی مثل عراق و اردن برای «حفظ امنیت منطقه» بوده است. با توجه به این وضع نامطلوب مالی، در مردادماه امسال شاه فهد شخصا به تقاضای رئیس‌جمهور آمریکا بیل کلینتون در مورد خرید 6 میلیارد دلار هواپیمای بوئینگ از شرکت مکدانل داگلاس آمریکا جواب مثبت داد و دولت عربستان سعودی به واشنگتن رسما اطلاع داد که در خرید اسلحه هنوز غرب برای عربستان اولویت خود را حفظ کرده و ریاض در صورت قرار گرفتن در تنگنای اقتصادی، بجای تقلیل خرید اسلحه از غرب، از کمک مستقیم به اتباع خود صرف نظر خواهد کرد.
روزنامه آمریکایی نیویورک‌تایمز در سرمقاله شماره 25 اوت سال جاری خود تحت عنوان «سعودیهای بدون دلار» از سیاست مالی عربستان سعودی و سیاست انرژی دولت آمریکا انتقاد و وضع کنونی این کشور را بحرانی دانست. جالب اینکه 6 میلیارد دلار هزینه خرید هواپیماهای بوئینگ بصورت وام از طریق بانک واردات و صادرات آمریکا به عربستان سعودی پرداخت شده است.
مصر برای بیست سال گذشته مرهون کمک‌های مالی و نظامی آمریکائیها بوده است. از سال 1975 تا امروز آمریکا بیش از 35 میلیارد دلار کمک مالی و نظامی به مصر کرده است. مصر پس از اسرائیل ردیف اول را در دریافت کمک‌های آمریکا کسب کرده است. مع‌الوصف وضع اقتصادی مصر نه تنها بهبود نیافته بلکه در سال جاری یکی از بزرگترین درآمدهای ملی مصر که از توریسم و جهانگردی می‌آید بطور کامل کاهش پیدا کرد. نا آرامی‌های داخلی در مصر، مخصوصا اسلام‌گرائی، در سالهای اخیر به اوج خود رسیده است. بطور خلاصه نه ملی‌گرائی ناصر و نه غرب‌گرائی مبارک توانسته است وضع زندگی نزدیک به شصت میلیون نفوس مصر را بهبود بخشد.
مصر و عربستان سعودی فقط دو نمودار از محیط وسیع تر بحران امروزی دنیای عرب هستند. اسلام‌گرائی یا بیداری اسلامی پایه‌های سیاسی ملی‌گرائی و طایفه‌گرائی دهه‌های گذشته و حال را تهدید می‌کند و در همان حال وابستگی اقتصادی ریشه‌های ورشکستگی مالی و بازرگانی را تشدید می‌کند. بحرانهای کنونی عمیق‌تر از آنند که تصور می‌شود.

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات