مسلمانان جزیره سیلان یا سریلانکا از نظر تاریخی، بخشی از حرکت گسترش و توسعه اسلام در جنوب شبهقاره هند محسوب میشوند. ورود اسلام به این منطقه به دو طریقه بوده است: در طریقه نخست، اسلام در اوایل ظهور آن از جنوب جزیرةالعرب توسط کاروانهای تجاری که بطور معمول سفرهای منظمی به کشور هندوستان داشتند به این سرزمین آورده شد. در اینجا باید دانست که خط بازرگانی میان اروپا و هند برای سالهای طولانی تا قبل از پیدایش اکتشافات و تحولات دریایی در دست اعراب جزیرةالعرب بود و از این طریق کشورهای عرب مسلمان توانسته بودند کلید تجارت جهانی را بدست گیرند. بدینگونه که کشتیهای اعراب کالاهای مختلف را از هند و سایر کشورهای آسیایی به سواحل جنوبی جزیرةالعرب حمل کرده و از آنجا کاروانهای تجاری از طریق کشور شام و مصر این کالاها را به سواحل دریای مدیترانه رسانده و سپس کشتیهای تجاری دریایی آنها را به مقصد سواحل جنوبی قاره اروپا بارگیری میکردند. اما در قرنهای پانزدهم و شانزدهم میلادی که اکتشافات دریایی پدید آمد، تغییراتی در این خطوط تجاری ایجاد شد.
طریقه دوم انتشار اسلام در شبهقاره هند که نسبتاً با تأخیر همراه بوده برخی از فتوحات و لشکرکشیهای مسلمانان ترکمن و فارس میباشد، که توسط آنان در سال 1206 میلادی نخستین دولت اسلامی در هند بنیانگذاری شد. به گفته برخی از محققان، بازرگانان عرب ترویجدهنده مذهب شافعی در آن دیار بودند درحالیکه ترکان بهنگام سیطره بر هند، مذهب خود یعنی حنفی را ترویج و توسعه دادند از اینرو مذهب مسلمانان سیلان را حنفی و شافعی تشکیل میدهد.
اسلام در این سرزمین در قرنهای نخستین هجرت از نفوذ سیاسی قابل توجهی برخوردار نبود و بیش از آنکه جنبه سیاسی داشته باشد جنبه خانوادگی داشت و ساکنان بومی این جزیره اعراب را «خویشان» مینامیدند چراکه بازرگانان عرب علاوه بر خرید و فروش و تجارت، به ازدواج و ایجاد رابطه خویشاوندی با ساکنان این سرزمین اقدام میکردند. از اینرو ازدواج آنان با زنان این جزیره به عنوان هسته نخستین پیدایش جامعه مسلمان در این جزیره بشمار میرود. گفتنی است مسلمانان شبهقاره هند پیش از قرن سیزده میلادی یعنی پس از حمله مغول و سقوط بغداد، فاقد هرگونه نقش سیاسی مستقل بودند. اما این بدان معنی نیست که نقش سیاسی آنان بصورت ناگهانی و به یکباره در آن قرن شناخته شده است بلکه این امر دارای مقدمات و زمینههای بسیاری بود. چراکه مسلمانان مهاجر در پیشرفت ساکنان بومی و افزایش تواناییهای اقتصادی و حتی تکنولوژیک آنان سهم بسزایی ایفا کرده بودند و همین بازرگانان مسلمان بعنوان منبع ثروتهای اقتصادی مردم و حاکمان آن دیار بشمار میرفتند و هیچ قصد سویی مبنی بر رقابت و چپاول ثروتهای آنان نداشتند و جامعه کشاورزی و زراعی جزیره سیلان و سواحل جنوبی هند نیز آنان را بعنوان بهترین وسیله جهت خرید محصولات آنان با قیمتهای مناسب بشمار میآورد.
از طرف دیگر این بازرگانان منبع درآمد خوبی برای شاهان و حاکمان هند محسوب میشدند. چراکه آنان به هنگام واردات کالا به سواحل جنوبی هندوستان و صادرات کالا از آن میبایست حقوق گمرکی و مالیاتهای مربوطه را میپرداختند حتی این بازرگانان با آموختن صنعت کشتیسازی به اهالی بومی، کمکهای زیادی به حکام منطقه ارائه دادند. لذا مسلمانان مهاجر از جایگاه ویژهای در جامعه هند برخوردار شدند، بطور مثال حاکمان ایالات کیرالا در هند فرمانده نیروهای دریایی خود را از افسران مسلمان انتخاب کرد. از سوی دیگر حاکمان ایالات هند، انتشار اسلام را در میان ساکنان سواحل بخصوص ماهیگیران به نفع خود میدانستند چراکه این امر موجب گسترش منطقه نفوذ آنان نیز میگردید در عین حال این توسعه، باعث افزایش تعداد مسلمانان در میان طوائف و اقوام دیگر میشد. اما به موازات این افزایش جمعیت، مسلمانان به دو شاخه تقسیم شدند:
نخست مسلمانانی که مادرانشان هندی و سیلانی و پدرانشان بازرگانان عرب بودند و دوم کسانی که از مردم بومی منطقه بوده و به اسلام گرویده بودند.
علاوه بر این، مسلمانان از نظر زبان نیز دچار دودستگی شدند: نخست مسلمانانی که به زبان تامیلی تکلم میکردند، که این گروه، تمامی مسلمانان سیلان و بخش اعظمی از مسلمانان جنوب هند بخصوص ایالت کیرالا را شامل میشود. و دیگر مسلمانان اردو زبان. بنا به گفته پژوهشگران مسائل منطقهای، مسلمانان سریلانکا علیرغم دارابودن نژادهای مختلف، از ارتباط دینی قویتر از هر ارتباط و پیوند نژادی و زبانی دیگر برخوردارند و اکثریت آنان پیرو مذهب شافعی میباشند.
باید دانست که علاوه بر وحدت دینی حاکم بر مسلمانان سریلانکا که نقش مهمی را در زندگی سیاسی و اجتماعی آنان ایفا کرده، عامل مهم دیگری نیز وجود دارد که موجب تقویت هرچه بیشتر موقعیت آنان گردیده و آن عبارتست از پراکندگی آنان در تمام نقاط این جزیره که شامل 9 منطقه بوده و هر منطقه از چند استان تشکیل میشود که در سال 1981 تعداد استانهای این جزیره به 24 استان بالغ میگشت. در این رابطه مثل معروفی میگوید: مشکل است که در این جزیره جائی خالی از کلاغ و یا مسلمان بیابی. اما نسبت پراکندگی مسلمانان در هر استان متفاوت است در شمال جزیره در شهری مثل «منار» تعداد مسلمانان 1/28 درصد میباشد. در شهر کلمبو پایتخت این جزیره واقع در غرب کشور این نسبت 10 درصد است. در منطقه کاندی واقع در مرکز جزیره 1/11 جمعیت را مسلمانان تشکیل میدهند. و چنانچه این تعداد در جنوب این کشور به 3 درصد تا 7/1 درصد برسد در مقابل، در شرق این کشور در شهر «امباری» جمعیت مسلمان به 6/41، در شهر «ترینکومالی» به 5/29 و در شهر باتیکالوا به 24 درصد بالغ میگردد.
از سوی دیگر اسلام در سیلان سومین و بنا به برخی از آمارها چهارمین این محسوب میشود. طبق آمار 1981 دین بودا، دین اکثریت مردم بوده و حدود 31/69 درصد را به خود اختصاص داده است پس از آن دین هند و 46/15 درصد، اسلام 46/7 درصد و مسیحیت 49/7 را از آن خود ساخته است.
لازم به ذکر است که مسلمانان در میان چندین گروه نژادی ساکن هستند که مهمترین آنها عبارتند از تامیلی، مورووملاوی، براساس آمار سال 1981 نسبت جمعیت گروههای نژادی و قومی موجود در سیلان به ترتیب زیر بودهاست:
سینهالیها 98/73 درصد، تامیل 16/18 درصد، مورو 26 درصد، بار غیر 29درصد، ملاویها 29 درصد و سایر اقوام 20 درصد.
تاریخ موجودیت مسلمانان در سیلان به قرن نهم میلادی باز میگردد اما نقش آنان در طول تاریخ هزار سال گذشته در تغییر و تحول بوده است.
در آغاز، مسلمانان روابط خوبی با شاهان سیلان و ساکنان آن داشتند و نقش تجاری مهمی را که منحصر در آنان بود بخوبی ایفا میکردند. بعدها در زمینههای نظامی همچون کشتیسازی و ملوانی و غیره مشارکت گسترده داشتند. همچنین نقش اساسی در وارد کردن اسبهای جنگی به این جزیره ایفا کردند که همین امر قدرت رزمی جنگجویان پیاده را تا حد زیادی تقویت نمود. در این مرحله آنها بدور از هرگونه گرایش و خواسته سیاسی بودند و به آنان به دیده یک اقلیت و گروه خارجی نگریسته میشد.
سقوط بغداد در سال 1258 میلادی تأثیر بسزایی در شکلگیری و ایجاد جامعه محلی مسلمان در جنوب شبهقاره هند و سیلان بجا گذاشت. پس از این تاریخ پیوندها و روابط میان بازرگانان مسلمان و مراکز و شهرهای اسلامی قطع شد و در مقابل، روابط مسلمانان و جنوب هند افزایش یافته و حتی مهاجرت از جزیرةالعرب به شبه قاره هند رونق فراوان گرفت، و بسیاری از مردم جزیرةالعرب به سوی سیلان روانه شده و با اقلیت مسلمان که قبلاً در میان قبایل تامیل بگونه خاص شکل گرفته بود درآمیختند. و به این ترتیب بازرگانان مسلمان دین اسلام را با گستردگی بسیار با خود از جزیرةالعرب به این جزیره بردند. و در آنجا زبان تامیلی را فرا گرفتند. اما با این وجود به دو مانع و اختلاف بزرگ برخوردند. نخست اختلاف با اکثریت سینهالی در زبان و دیگر با تامیلیهای شمال جزیره در دین. در عین حال از قرن سیزده میلادی مسلمانان دارای اجتماعات و تشکیلات متعدد در سواحل جنوب غربی این جزیره و در شهرهایی همچون کلمبو، پیراویل و گال بودند.
اوضاع مسلمانان روزبروز در حال پیشرفت و شکوفایی بود تا اینکه رقابت اروپا با پرتقال در قرن 16 و نیز رقابت اروپا با هلند در قرن 19 بر سر بازرگانی و سیطره بر این جزیره به استعمار مسلحانه تبدیل شده و وجود مسلمانان در این کشور بعنوان مانعی بر سر سیاستهای توسعهطلبانه استعمار محسوب شد. و با توجه به اینکه مسلمانان فاقد تشکل و سازمان نظامی مستقل بودند لذا جامعه آنان دچار پراکندگی شده و بارها از جایی به جای دیگر منتقل شدند و سازمانها و تشکیلات دینی آنها به حال رکود و از هم پاشیدگی و سستی درآمد. با این حال میتوان گفت که مسلمانان سریلانکا در طول هزار سال موجودیت خویش تا آغاز قرن بیستم در حاشیه دایرۀ فعالیتهای سیاسی و نه در بطن آن قرار داشتند و بیشتر نقش ناظر را در بازیهای سیاسی داشتند تا نقش شرکتکننده برخی از محققان سرآغاز مشارکت مسلمانان در رویدادهای سیاسی این کشور را سال 1948 یعنی سال استقلال این جزیره و اجرای دمکراسی پارلمانی در آن میدانند. چرا که همین امر باعث شد که مسلمانان نیز دارای رأی و حق قانونی و نقش ویژه خود باشند.
در واقع تجربه تلخ مسلمانان در جریان کشمکش باسینهالیها در سال 1915 آنان را واداشت که در سالهای بعد سیاست خود را تعدیل و اصلاح نمایند، و به این ترتیب مسلمانان پس از استقلال سیلان شاهد سه دوره سیاسی بودهاند:
نخست بین سالهای 1947 تا 1960 که در آن سالها مسلمانان معتقد بودند جمعیت آنان در این جزیره در اقلیت است، و نمیتواننند نقش حساس و عمده در سیاستهای آن داشته باشند و بهتر است که با اکثریت سینهالی همکاری داشته باشند. مرحله دوم، مابین سالهای 1960 تا 1977 است که در آن، ایده سیاسی مسلمانان تا حد زیادی تعدیل و دگرگون شد و آنان توانستند نقش فعالتری را در سیاست این کشور، در زمان انجام انتخابات پارلمانی برای انتخاب نقش برتر در میان اقلیتها، ایفا کنند. در طی این مرحله نفوذ سیاسی اقلیت مسلمان بطرز چشمگیری افزایش یافت. بطوری که بعنوان نمونه دکتر «باد یودین محمود» توانست با بدست گرفتن پست وزارت آموزش و پرورش تحول عظیمی را در این کشور به نفع مدارس اسلامی بوجود آورد و تعداد و سطح آنها را افزایش دهد. البته موقعیت وی در این اقدام مدیون دو عامل بود: نخست عامل داخلی که افزایش تعداد کرسیهای پارلمان سیلان شانس اقلیت مسلمان را در راهیابی نمایندگانشان به پارلمان و دولت افزایش داد.
دوم عامل خارجی که علت آن تحکیم جایگاه سیاسی کشورهای عربی و وجود روابط سیاسی میان سیلان و مصر.
در اوایل دهه شصت و نیز نقش نفت کشورهای عربی در اوایل دهه هفتاد بود. اما بنظر میرسد که این مرحله تا حد زیادی به جریانات و رویدادهای لبنان در آن زمان شباهت دارد بدین معنی که همزمان با افزایش نفوذ سیاسی مسلمانان و ناسیونالیستها در لبنان حساسیت مسئله بیشتر شده و کشمکش میان عوامل و عناصر داخلی شدت گرفت. که این امر در مرحله سوم بخوبی نمایان است.
مرحله سوم از سال 1977 آغاز میشود. در این دوره تحولات متعددی در داخل این جزیره روی میدهد. از جمله کشمکش سیاسی میان اکثریت سینهالی و اقلیت تامین شدت مییابد و ببرهای تامیل با توسل به سلاح تلاش خود را در جهت ایجاد دولت تامیلی مستقل بنام ایلام آغاز میکنند. و در این میان مسلمانان میان دو آتش قرار میگیرند. از طرفی قیام مسلحانه تامیلیها و از طرف دیگر عکسالعمل انتقامجویانه نیروهای دولتی سینهالی نژاد.
موقعیت کنونی مسلمانان سیلان
در حال حاضر یک سوم مسلمانان در استانهای تامیلنشین شرق و شمال این جزیره ساکن هستند و در روستاهای دورافتاده و پراکنده در سطح وسیعی از این سرزمین به کار کشاورزی مشغولند بقیه مسلمانان در شهرهای سینهالینشین سکونت داشته و در کارهای تجارت داخلی و واردات و صادرات فعالیت میکنند. همین پراکندگی جغرافیایی مسلمانان باعث گردیده که آنان از هرگونه گرایش و جانبداری به یکی از گروههای رقیب خودداری کنند اما با این وجود نتوانستهاند خود را از آتش کشمکش بدور نگاه دارند و روزبهروز قربانی آن میگردند.
واقعیت نشان میدهد که دولت مرکزی از سینهالیها حمایت و پشتیبانی کرده و مردان مسلح تامیل نیز از افراد طائفه خود حمایت میکنند و در این میان مسلمانان هستند که بیبهره از هرگونه حمایت و پشتیبانی بوده و در معرض انواع تجاوز و انتقام قرار گرفتهاند. از سوی دیگر روابط مسلمانان این کشور با کشورهای عربی و اسلامی بیشتر شده و آنان انواع کمکهای مالی و غیرمالی را از این کشورها دریافت کردهاند که همین کمکها عکسالعملها و نتایج منفی و مثبت بر وضعیت مسلمانان داشته است چراکه این روابط در عین حال که جایگاه آنان را تقویت و استحکام میبخشید، حساسیتهای مختلف سایر طوایف ساکن در جزیره را علیه آنان برمیانگیخت. علاوه بر همه آنچه که گفته شد اسرائیل نیز در این میان بیکار ننشسته و با وارد شدن در کشمکش داخلی این جزیره به حمایت از یک طایفه علیه طایفه دیگر پرداخته است. همین امر اثرات منفی بر روابط سریلانکا با کشورهای عربی و اسلامی و نیز در موضع مسلمانان این کشور بجا گذاشته است.
آنچه مسلم است اینکه راهحلهای موجود در برابر سریلانکا شرایط و اوضاع مسلمانان این کشور را روزبهروز وخیمتر خواهد کرد و اقدامات دولت مرکزی در جهت قراردادن زبان سینهالی به عنوان زبان رسمی این کشور به معنی قطع ارتباط مسلمانان با محیط تامیلی مسلمان خود در هندوستان که میراثهای دینی و زبانی خود را از آن الهام میگیرند، خواهد بود.
از طرف دیگر راهحل جدایی و استقلال که ببرهای تامیل درصدد پیاده کردن آن هستند مسلمانان این کشور را به دو گروه سینهالیزبان و تامیلیزبان تقسیم خواهد کرد.
سرویس خارجی کیهان