تاریخ انتشار : ۲۳ مرداد ۱۳۹۱ - ۱۲:۳۸  ، 
کد خبر : ۲۳۶۹۰۶

مشکل مخالفان مجمع تشخیص، با آیت‌الله هاشمی است

حامد طبیبی مقدمه: مجمع تشخیص مصلحت‌نظام با نام آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی گره خورده است. شاید به همین دلیل است که مخالفان این چهره باسابقه نظام، کلیت مجمع را به خاطر حضور وی نفی می‌کنند و هواداران وی، مجمع را نهادی معتدل با ویژگی‌های وی به شمار می‌آورند. در دو سال اخیر که فضای هجمه به ایشان به اوج خود رسید و پس از واگذاری خودخواسته ریاست مجلس خبرگان توسط آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی، حملات به خانواده ایشان، ماجرای انتخاب رییس دانشگاه آزاد و... اکنون همه منتظر هستند تا در ماه پایانی عمر دوره پنجم مجمع، فهرست دوره ششم و رییس آن را بشناسند. بررسی عملکرد دوره پنجم مجمع، افزایش محدودیت‌ها علیه رییس این نهاد عالی و همچنین آینده احتمالی وی، موضوع گفت‌وگوی «شرق» با محمد هاشمی‌رفسنجانی است. برادر رییس مجمع، عضو حقیقی این نهاد بوده و سابقه ریاست سازمان صداوسیما را در کارنامه دارد. رییس دفتر رییس مجمع تشخیص مصلحت‌نظام در این گفت‌وگو به نکات مهمی اشاره دارد که در ادامه می‌آید.

* در مورد فلسفه وجودی مجمع تشخیص مصلحت‌نظام، هم در مباحث حقوق اساسی و هم از زبان رییس و اعضای آن، توضیحاتی داده شده است. اما صرف نظر از این مباحث، این دوره مجمع - که در پایان آن قرار داریم- تفاوت‌هایی با ادوار گذشته داشت.
پس از انتخابات ریاست‌جمهوری 84 و دگرگونی‌هایی که در فضای سیاسی کشور اتفاق افتاد، وضعیت برخی جریانات و نیروهای سیاسی با گذشته متفاوت شد و آیت‌الله هاشمی نیز، فاز تازه‌ای از تخریب و مقابله را تجربه کرد. بعضا این‌طور بیان می‌شد که از سال 85 و با انتصاب دوباره ایشان به ریاست مجمع تشخیص، برخی بی‌علاقه نبودند مجمع را از کارکرد انداخته و آن را تحت تاثیر حواشی قرار دهند. به نظر شما به عنوان عضو حقیقی مجمع، در سه وظیفه اصلی که به این نهاد واگذار شده است، این دوره چه دستاوردهایی داشت؟
** این دوره مجمع مانند همه ادوار آن، پنج‌ساله است و همان‌طور که اشاره کردید، از هشتم اسفند 85 آغاز شده و در هشتم اسفند 90 به اتمام می‌رسد. تقارن این پنج سال با مسایل سیاسی خاص، از حساس‌ترین مقاطع عمر این نهاد عالی به شمار می‌رفت. در این دوره مجمع در اجرای وظایف خود در بخش تدوین سیاست‌های کلی، حل اختلافات میان مجلس و شورای نگهبان و حل معضلات نظام، 56 مصوبه داشت بنابراین بسیار فعال عمل کرده است.
* مصوبات در کدام یک از این بخش‌ها بیشتر بوده است؟
** در هر سه حوزه، هم سیاست‌های کلی، هم حل اختلاف و هم حل معضل، فعالیت‌های قابل توجهی صورت گرفته است. مثلا در بخش سیاست‌های کلی، مسایل مهمی مثل سیاست امنیت ملی در حوزه سیاسی – نظامی تدوین شد که در ادامه به آن خواهم پرداخت. همچنین تدوین و ابلاغ سیاست‌های اصل 44 قانون اساسی، کار بسیار مهمی بود که صورت گرفت.
می‌دانید بر اساس اصل 44، نظام اقتصادی ما عمدتا دولتی بود ولی با مصوبه مجمع در مورد این اصل، این نظام اقتصادی، دولتی بودن خود را از دست داد و برابر با مصوبات مجمع باید بخش خصوصی و تعاونی عمده فعالیت را در بخش اقتصاد داشته باشد و دولت 35درصد از کار را انجام دهد.
* دلیل اصلی ارایه تفسیر جدید از اصل 44 قانون اساسی که اقتصاد کشور را به سه بخش دولتی، خصوصی و تعاونی تقسیم کرده است، این بود که دولت ناظر باشد اما به نظر می‌رسد این اتفاق همچنان رخ نداده است.
** بله، قرار بر این شد تا دولت سیاست‌های حاکمیتی را اعمال کند و خودش عامل نباشد. زمانی که مجمع تشخیص، این سیاست‌ها را تهیه و تصویب کرد و برای رهبری نظام فرستاد، رهبری اعلام فرمودند یک انقلاب اقتصادی در کشور اتفاق می‌افتد. اما اینکه این سیاست‌ها در مرحله اجرا به چه راهی رفت، بحث‌هایی است که به مجمع مربوط نمی‌شود.
* در بخش حل معضلات چطور؟
** در بخش معضلات، اصلاحاتی در قانون مبارزه با مواد مخدر صورت گرفت و همچنین لایحه خدمت‌رسانی به ایثارگران را داشت و لایحه مبارزه با پولشویی هم مورد اصلاح قرار گرفت.
* ماجرای استقلال بانک مرکزی از دولت نیز در زمان بررسی سیاست‌های برنامه پنجم در مجمع و تصویب آن در مجلس، خبرساز بود.
** بله، این موضوع در قالب اختلافات قانون بودجه به مجمع آمد و با برگزاری جلسات میان دولت، مجلس و کارشناسان مجمع، مساله مرتفع شد. اصلاح قانون تعزیرات حکومتی، اصلاح لایحه قانون دریافت جرایم، لایحه الحاق صندوق بیمه اجتماعی روستاییان و عشایر و بحث حقوق بانوان که از مسایل مهم اجتماعی کشور بود نیز مورد بررسی قرار گرفت.
* موضوع حضانت، ذیل این حقوق بررسی شد؟
** بله، هم حضانت و هم دیه قتل زن و مرد که از مسایل اساسی بود، در این دوره باوجود ناملایماتی که برای مجمع ایجاد کردند، مورد اصلاح قرار گرفت و مجمع در این زمینه‌ها کاملا موفق بوده است.
همچنین تصویب سیاست‌های کلی که در برنامه پنجم اهمیت بسیاری دارد، از دیگر فعالیت‌های این دوره بود که اگر دولت به آنها عمل کند و دستگاه‌ها اجرا کنند، تحول جدی در کشور اتفاق می‌افتد.
* نمونه‌ای از این سیاست‌های کلی برنامه پنجم را ذکر می‌کنید؟
** در بخش علمی و فناوری سیاست‌های کلی برنامه پنجم، تصریح شده است که باید بودجه تحقیق و پژوهش به سه‌درصد تولید ناخالص داخلی برسد؛ این رقم در حال حاضر نیم‌درصد هم نیست. این به معنی آن است که اگر بودجه به تحقیقات داده شود، از نظر علمی چقدر کشور می‌تواند توسعه یابد. افزایش مهاجرت نخبگان کشور که در شش سال اخیر اتفاق افتاد به دلیل مسایلی از این دست است. با گسترش تحقیقات و فناوری می‌توان با حفظ این نخبگان، به توسعه دست یافت که مستلزم توجه دولت به بودجه پژوهش و آموزش عالی است.
وقتی رقم سه‌درصد با نیم‌درصد – یا شاید کمتر از آن- مقایسه شود، می‌بینید تحول اساسی در سیاست‌های کلی، دیده شده است. یا در بخش دیگر سیاست‌های برنامه پنجم، یکی دیگر از برنامه‌هایی که بسیار مهم است، این است که وابستگی بودجه جاری کشور به فروش نفت خام، طی دو برنامه قطع شود و در تصویب‌نامه‌ای که تقدیم رهبری شد، ایشان توشیح فرمودند سالی 10درصد باید کم شود. یعنی تامین بودجه جاری از نفت به عنوان سرمایه ملی قطع شود و با اخذ مالیات و رشد و رونق فعالیت‌های اقتصادی تامین شود. اما متاسفانه نه‌تنها به این تصویب نامه عمل نشده، بلکه وابستگی بودجه جاری دولت به نفت افزایش یافته و بر اساس آمارهایی که دولت می‌دهد، هنوز بیش از 70درصد بودجه به نفت وابسته است.
* این امر فعالیت مجمع را تحت‌الشعاع قرار نمی‌دهد؟ مجمع اهرم اجرایی ندارد. مثلا شما به اختلاف نهادها ورود می‌کنید و می‌گویید نظر مجلس برای اختصاص دومیلیارد دلار به حمل و نقل کلانشهر‌ها تایید می‌شود اما دولت به راحتی آن را اجرا نمی‌کند. درخصوص اصل 44 و سندچشم‌انداز و حتی برنامه چهارم توسعه هم به این شیوه عمل شده است.
** ممانعت از قانون‌گریزی‌ها بر عهده نهادهای دیگر است و به مجمع ارتباطی ندارد. مجمع با تصویب‌نامه‌های خود، بستر را فراهم می‌کند و اگر مجری تخطی کرد، قانون مشخص کرده که کدام نهاد با آن برخورد کند. اما این روند قانون‌گریزی، متاسفانه فراتر از بی‌توجهی به سیاست‌های کلی مصوب مجمع است. دیوان محاسبات کشور در این چند سال بارها گزارش داده که مثلا چند ده مورد تخلف در اجرای بودجه دیده می‌شود. ارقام کلان به خزانه واریز نشده یا بازرسی کل کشور که ابزار قوه‌قضاییه برای بررسی عملکرد دستگاه‌های مختلف است، تخلفات را اعلام می‌کند اما هیچ اتفاقی نمی‌افتد.
مجمع تشخیص مصلحت‌نظام وظیفه بن‌بست‌شکنی دارد. همان طور که اشاره کردم قبل از پیروزی انقلاب، حکومت‌های دینی به مخالفت با فن‌سالاری و روش‌های عقلی متهم بودند. می‌گفتند دین رابطه بین انسان و خداست و در اجتماع وجود ندارد. استدلال این بود که وقتی مساله نوظهور پیدا می‌شود، دین برای آن پاسخی ندارد و این دانش است که پاسخ آن را می‌یابد. می‌گفتند شما وقتی بیمار می‌شوید، به دعا می‌پردازید اما ما آسپرین را کشف کردیم و شما آن دارو را مصرف می‌کنید و شفا می‌یابید اما با دعا، چه مشکلی از شما حل می‌شود؟ آنها تلاش می‌کردند با مثال‌های ملموس، پایگاه دین در جامعه را از بین ببرند. کاری که امام کردند، این بود که انقلاب را بر پایه دین صورت دادند. وقتی من در ماه‌های منتهی به پیروزی انقلاب، در پاریس خدمت ایشان بودم، در هفته‌های پایانی ایشان اعلام کردند که قصد دارند به ایران بازگردند.
خبرگزاری‌های غربی از من می‌پرسیدند امام سوار هواپیما می‌شوند؟! یعنی در دین شما می‌شود سوار هواپیما شد یا با روش سنتی و با چهارپا می‌روند؟! ببینید به اندازه‌ای ذهن جوامع غربی و به تبع آن مشرق‌زمین را مشوش کرده و این تفکر را جا انداخته بودند که یا باید از غرب تقلید کرد، یا همراه جوامع کمونیستی شد که دین را افیون توده‌ها می‌دانستند. مجمع تشخیص اما پاسخگوی نیازهای جدید و پدیده‌های نوظهور شد که فقه رایج نمی‌تواند به آنها پاسخ دهد. مجمع بر مبنای عقل، فن و فقه، بن‌بست‌شکنی می‌کند.
* اما پس از طرح موضوع پارلمانی شدن شیوه اداره کشور، برخی از حضور مجلس سنا به جای مجمع سخن گفتند و اینکه دیگر نیازی به مجمع تشخیص نخواهد بود.
** معمولا پشت‌سر این‌گونه اظهارنظر‌های غیرکارشناسی، اغراض سیاسی نهفته است و مشخص است که آنها، ساختار قانون اساسی و نظام را نمی‌شناسند و به دنبال بهره‌برداری از فضاهای غیرکارشناسی هستند. آنها این را درک نکرده‌اند که اهمیت مجمع در چیست و فکر کردند نقش آن مانند مجلس سنای زمان شاه یا برخی دیگر از کشورهاست.
آنها این موضوع را درک نکرده‌اند که اهمیت این میراث و ابتکار امام در کجاست. به عنوان نمونه در همین دوره اخیر راجع به مسایل اجتماعی، مصوبه مهمی در حوزه فرهنگی داشتیم. اینکه اندیشه‌های دینی و سیاسی امام به عنوان معیار اساسی در تمام برنامه‌ریزی‌ها مورد توجه قرار گرفته و در حوزه دین، با جریان‌های انحرافی ترویج‌کننده خرافات و موهومات مبارزه شده و روحیه قناعت و کیفیت تولید و... افزایش داشته باشد.
* چرا نیاز به ورود به چنین مساله‌ای در مجمع تشخیص مصلحت نظام احساس شد؟
** در این دوران اخیر ببینید چه خرافه‌هایی مثل بحث جن‌گیری و رمالی و این مسایل که دستگاه قضایی برای برخورد با آن وارد شد یا مساله امام عصر(عج) را که یکی از مسایل مهم در فلسفه مهدویت است به گونه‌ای به سخره کشیدند که باعث شد در جامعه بازخوردهای منفی داشته باشد. دلیل اینکه ما به این مساله وارد شدیم این بود که قبل از انقلاب وحتی بعد از پیروزی انقلاب عده‌ای می‌آمدند قرائت‌های مختلفی از دین را بیان می‌کردند. اما مجمع با مصوبه خود به این قضایا پایان داد. گفت قرائت ما، اندیشه‌های دینی و سیاسی حضرت امام است و باید معیار اساسی در تمام سیاست‌گذاری‌ها و برنامه‌ریزی‌ها باشد.
مجمع در بحث‌های طولانی با حضور کارشناسان و فقها سیاست‌هایی را گذراند تا سد‌کننده اقدامات این گروه و انحرافاتی که چه در خارج و در داخل با کج‌اندیشی‌های افراطی در مسایل ارزشی به وجود آوردند، باشد. باز اگر خرافه هست، مجمع ابزار جلوگیری از آن را ندارد اما این مسایل به هر حال در جامعه در زمان خودش اهمیت خود را نشان می‌دهد و می‌گویند دین و جمهوری اسلامی که امام می‌خواستند بر پایه خرافه پرستی بنا نهاده نشده و آنهایی که هر روز اوهامی را در جامعه مطرح می‌کنند به دنبال اهداف دیگری هستند. در حوزه اجتماعی نیز مساله‌ای که در این دوره به طور جدی مورد توجه اعضای مجمع تشخیص مصلحت‌ نظام بود، تقویت نهاد خانواده و جایگاه زن در آن و جایگاه اجتماعی و استیفای حقوق شرعی و قانونی بانوان در تمام عرصه‌ها بود.
متاسفانه آمار نگران‌کننده‌ای از فروپاشی خانواده و طلاق اعلام می‌شود. وقتی ریشه‌های آن بررسی می‌شود می‌بینیم روی کج‌فهمی‌هایی است که وجود دارد و فرهنگ به سمت انحراف برده شده است. خانواده اولین واحد اجتماعی است. جایگاه زن در خانواده و صحنه اجتماع نیز بسیار مهم است. مجمع مصوبه بسیار مترقی در این بخش داشت که مشابه آن در دنیا نیست.
* ریز این سیاست‌ها در بخش‌های مختلف، اعلام می‌شود یا صرفا در تدوین سیاست‌ها، به نکات کلی توجه می‌شود؟
** بله، ریز اینها موجود است. ما متهم به تضییع حقوق زن بودیم اما مجمع سیاست‌ها در این بخش را، شفاف کرده که واقعا بی‌نظیر است. هیچ جایی حقوق زن به این شکل از میان ارزش‌های اسلامی حقیقی دسته‌بندی نشده است. اما اینکه عمل بشود یا نه مانند آن مثالی است که می‌گویند پزشکان علیه سیگار حرف می‌زنند اما خودشان سیگار می‌کشند. مجمع ثابت کرده موضوعات اساسی و بن‌بست‌ها و مسایلی که غرب فکر می‌کرد برای آن پاسخ وجود ندارد و باید در سایه تکنولوژی حل شود، در مکتب اهل بیت، حل شده و پاسخ آن وجود دارد.
* دو مساله نیز وجود داشت که هر دو در بحبوحه تحولات بعد از انتخابات ریاست‌جمهوری مورد بررسی مجمع تشخیص قرار گرفت که واکنش‌های مختلفی را در جامعه برانگیخت. یکی درباره «احقاق حق» بود که باقی مانده مصوبات مجلس ششم و جزو ده‌ها مصوبه این دوره بود که شورای نگهبان آن را رد کرد. قرار بر این بود که اگر در رسانه عمومی به فردی تهمت زده شد، به وی فرصت داده شود تا از همان تریبون از خود دفاع کند. تصویب این قانون، در آن مقطع این امیدواری را ایجاد کرد که از این پس بتوان به روش‌های یک‌سویه در رسانه عمومی پایان داد.
مورد دیگر نیز بررسی سیاست‌های کلی انتخابات بود که به بحث حاشیه‌‌ای کمیسیون ملی انتخابات تقلیل داده شد و غیر از بحث تجمیع انتخابات که قانون شد، بقیه آن به محاق رفت. چرا مجمع به رغم حضور افراد باسابقه در آن و همچنین کار کارشناسی، در مقابل برخی هجمه‌ها عقب‌نشینی می‌کند؟
** درباره احقاق حق، مجمع مصوبه داشت و آن را ابلاغ کرد اما آن هم مانند بقیه مصوبات، اجرا نمی‌شود. این مصوبه خوبی است و بخشی هم الهام‌گرفته از نظرات امام بود و وقتی من رییس سازمان صداوسیما بودم مصوبه‌ای بود که اگر در مجلس کسی غایب است و سخنی درباره وی گفته شود باید 15 دقیقه وقت بدهند تا از خود دفاع کند و صداوسیما هم آن را پخش کند. مجمع تشخیص راهکارهای این احقاق حق را در برنامه‌های صوتی و تصویری صداوسیما تدوین کرد و ابلاغ شد اما این هم به سرنوشت اصل 44 دچار شد!
* اما شما وقتی به نظر مجلس در این مصوبه – با کمی تغییرات- رای دادید در حکم قانون است پس چرا به آن عمل نمی‌شود؟
** بله، اما لزوما این نیست که وقتی مصوبه‌ای را مجمع تصویب می‌کند مجلس قانون آن را بگذراند. بر اساس تفسیری که فقهای شورای نگهبان داشتند، مجلس نباید خلاف مصوبه مجمع را تصویب کند. شورای نگهبان قبلا مصوبات مجلس را با شرع و قانون اساسی مطابقت می‌داد اما امروز، با شرع و قانون اساسی و مصوبات مجمع تشخیص مصلحت مطابقت می‌دهد تا خلاف آنها نباشد.
وقتی سیاست‌های کلی برنامه پنجم تنظیم شد دولت موظف است هر سال بودجه خود را در چارچوب برنامه پنج‌ساله تدوین و مجلس هم آن را تصویب و ابلاغ کند. یکی از مصوبات مجمع، سند چشم‌انداز 20ساله است که در افق 20ساله، کشور به هر کجا برسد. باید در قالب چهار برنامه باشد. سیاست‌های کلی را مجمع تصویب می‌کند و نباید خلاف آن حرکت شود.
* درخصوص سیاست‌های کلی انتخابات چطور؟
** معذوراتی پیش آمد و فقط تجمیع بررسی شد و در آن شرایط تشخیص داده نشد که ورود به سایر مباحث، صورت بگیرد.
* در شش سال گذشته و به‌ویژه در ماه‌های اخیر، مباحث جدی در کشور در حوزه سیاست خارجی و اقتصاد شنیده می‌شود. معضل نرخ ارز، طلا، رکود تورمی، بیکاری، تحریم نفت و بانک مرکزی که در سال‌های بعد از انقلاب بی‌سابقه است، همه و همه نگرانی‌هایی را پدید آورده است.
به بررسی سیاست‌های سیاسی – دفاعی در مجمع اشاره داشتید که در ذیل آن، مجمع مصوبه‌ای داشت که از اظهاراتی که فضا را در حوزه دیپلماسی ملتهب می‌کند پرهیز شود. ضرورت بررسی این سیاست‌ها با فضای فعلی ارتباطی دارد؟
** مجمع بر اساس جمع‌های کارشناسی و کمیته‌هایی که دارد، آگاهی کاملی از مسایلی که در کشور و دنیا رخ می‌دهد دارد. نکته دوم مصوباتی که مجمع دارد همان‌طور که قبلا گفتم برگرفته از مکتب اهل بیت است و با استنباط از آن، مصالحی را تشخیص می‌دهد که به بندهای مختلف تبدیل شده و مصوبه می‌شود. در این زمینه تعامل سازنده با کشورهای دنیا مد نظر اعضای مجمع بود. ما در اسلام تقابل نداریم اما جهاد داریم. جهاد زمانی است که تعدی صورت بگیرد و در مقام دفاع بر آییم. پس اصل سیاست خارجی ما تعامل سازنده است. حالا چه چیزهایی آن را خدشه‌دار می‌کند و می‌تواند آثار گوناگون منفی داشته باشد کاملا روشن است.
یکی گفتار و دیگری رفتار. مثلا اینکه شرایط به گونه‌ای پیش برود که کشورهای مختلف بتوانند ایران را به صدور سلاح به کشورهای دیگر متهم کنند و بگویند در فلان کشور آفریقایی، محموله سلاح ایران کشف شده است. اینها اشکالات رفتاری است و بخش دیگر که اثر منفی یا مثبت دارد، گفتارهاست. در تعامل سازنده، مواردی که ضایعه دارد و باعث بی‌اثر کردن دیپلماسی است و نتیجه عکس می‌دهد در قالب این نوع مسایل حل و فصل شود تا آنچه که آفت تعامل هستند و آنهایی که تقویت‌کننده هستند در قالب سیاست‌های کلی مشخص شوند. اینجا به هر دو مورد پرداخته شده است.
هم گفته چه نشود و هم در بعد اثباتی، چه کارهایی صورت بگیرد. ممکن است که کشورهای غربی عناوین دیگری جز تعامل سازنده داشته باشند اما آنچه در مجمع بوده بر اساس بن‌بست‌شکنی، آینده‌نگری و فقه، صورت گرفته است لزوما آدرس به رفتار شخص خاصی نمی‌دهد. مجمع بعد کلان را می‌بیند و این سیاست‌ها در بستر زمان خود را نشان می‌دهد. مثلا وقتی فلان مسوول، اظهار نظر می‌کند و التهاب ایجاد می‌کند، به قول علما ضمیر مرجع خود را پیدا می‌کند اما در زمان تدوین، مصالح کلی آن دیده می‌شود.
* نقش آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی در مجمع به گونه‌ای است که گاهی همه چیز تحت تاثیر حضور ایشان در این نهاد قرار می‌گیرد. از سال 85 که ایشان برای دوره جدید هم منصوب شدند، گروهی حملات جدی را علیه ایشان و به تبع آن مجمع تشخیص مصلحت و البته هر نهادی که همراه آنها نباشد سازمان دادند.
بعدا آن را به اعضای مجمع هم تسری دادند و گفتند اعضایی در مجمع هستند که مشکل دارند و اعلام می‌کردند که ترکیب مجمع باید تغییر کند. چرا برای مواجهه با این نهاد، از این ادبیات استفاده می‌شود؟
** این بحث ریشه‌ای و اساسی است و فارغ از حملات به مجمع یا نهادهای دیگر، اصل مشکل آنها به آقای هاشمی برمی‌گردد. اگرچه امروز به دلیل اینکه آقای هاشمی تنها شده بیشتر مورد هجمه است اما اگر بخواهم ریشه آن را مطرح کنم از همان قبل از پیروزی انقلاب یعنی سال 54 به بعد، آقای هاشمی همواره برای گروه‌های مختلف، هدف بود. حتی منافقین یا سازمان مجاهدین خلق در آن مقطع، برنامه ترور ایشان را در دستور کار داشت.
* آقای هاشمی که حفاظت نمی‌شد. نگران سوءقصد نبودید؟
** ایشان چون در زندان شاه بود از دست آنها دور بود. اگر نه منافقین با ترورهای سال 60 نشان دادند می‌توانند ترور کنند. سال 54 از یک طرف شاه و سیاست‌های رژیم پهلوی علیه آقای هاشمی بود که به عنوان طلبه جوانی که همراه امام است و مبارز و خوش‌فکر است و کتاب‌هایی مثل سرگذشت فلسطین و امیرکبیر را نوشته و آدم استثنایی به شمار می‌رفت، تحت نظر دستگاه امنیتی رژیم گذشته بود. از سوی دیگر می‌گفتند اتهام آقای هاشمی در زندان این بود که حکم قتل حسنعلی منصور را او گرفته و به موتلفه اسلامی داده است. ایشان پیش از آخرین بار دستگیری، در سال 53 سفری به نجف برای دیدار با امام داشتند و سپس برای ساماندهی گروه‌های مبارز، به آمریکا و اروپا نیز سفر کردند.
در زمان بازگشت، ایشان بازداشت شد و تا چند روز قبل از پیروزی انقلاب، در زندان بود. ایشان به عنوان فردی که توانایی زیادی دارد و فکرش قابل عرضه است همواره مورد هدف بوده است. در اول پیروزی انقلاب که آقایان بهشتی، موسوی‌اردبیلی، باهنر، خامنه‌ای و هاشمی‌رفسنجانی حزب جمهوری اسلامی را تشکیل دادند، این گروه پنج‌نفره به عنوان خاکریز اول نظام محسوب می‌شدند و با تعبیر «یاران امام»، موسس جمهوری بوده و همه هجمه‌ها به سمت آنها بود. بنی‌صدر در 14 اسفند چه الفاظی را نسبت به اینها به کار برد.
* 14 اسفند 59؟
** بله و به تعبیر آن روز به عنوان خاکریز اول نظام مطرح بودند. این دیدگاه وجود داشت که اول اینها را بزنیم و بعد، تخریب امام آسان‌تر می‌شود. در طول زمان آقایان بهشتی و باهنر شهید شدند و آقای خامنه‌ای ترور نافرجام شدند.آقای موسوی‌اردبیلی که به قم رفتند و از فعالیت رسمی فاصله گرفتند و فقط ماند آقای هاشمی.
در این سال‌ها نیز همان شیوه بنی‌صدر در مورد تخریب ایشان به کار گرفته شده است. ممکن است افراد عوض شده باشند اما مانند بنی‌صدر می‌گویند که آقای هاشمی نباید هیچ کجا مسوولیت داشته باشد.
* اگرچه ادعاهای اولین رییس‌جمهور ایران در اسناد موجود است اما شاید شنیدن خواسته‌های وی برای مخاطبان ما از زبان شما، متفاوت باشد.
** دعوای اصلی بنی‌صدر این بود که مجلس و ریاست‌جمهوری در اختیار من باشد و پا را از این فراتر نهاده و مدعی بود که من رهبر سیاسی جامعه هستم و امام رهبر دینی هستند و تز انگلیسی جدایی دین از سیاست را در این قالب مطرح می‌کرد.
می‌گفت حزب جمهوری چه کاره است؟ الان می‌بینیم بخشی از مسایلی که آن زمان مطرح بود، باز تکرار می‌شود. مثلا چرا ریاست خبرگان و مجمع باید با آقای هاشمی باشد. وقتی کاندیدای ریاست‌جمهوری در سال 84 شد بیشترین هجمه و تلاش صورت گرفت تا ایشان رییس‌جمهور نشود. پس آقای هاشمی در بستر زمان از 54 تا به حال همیشه هدف بوده و تخریب‌های اخیر هم اتفاق تازه‌ای نیست.
* اما این گروه‌ها اکثرا بیرون ساختار رسمی بودند.
** بنی‌صدر که رییس‌جمهور بود به عنوان مقام رسمی، خواستار حذف آقای هاشمی و هیات موسس حزب جمهوری شده بود. درست است که نوع تبلیغات و رسانه‌ها متفاوت شده اما بنی‌صدر به عنوان بالاترین مقام اجرایی کشور، هیات موسس حزب را هدف گرفته بود. یا مثلا مجلس چهارم با شعار حمایت از هاشمی آمدند و علیه آقای هاشمی عمل کردند. اما آنچه می‌گویید درست است. در گذشته رسانه‌های داخلی کمتر به آقای هاشمی و بقیه مقامات حمله می‌کردند. انتقاد داشتیم اما تخریب خیر. این کار را رسانه‌های خارجی و روزنامه‌های فارسی‌زبان خارج از کشور انجام می‌دادند.
الان این نوع رسانه‌ها به داخل منتقل شده و برخی روزنامه‌های داخلی یا گروهی معلوم‌الحال که خودشان به آن انحرافی می‌گویند، این رفتارها را صورت می‌دهند. الان هم رسما می‌نویسند که هاشمی در کجا نباشد. این ریشه در جاهای دیگر دارد. افرادی که با نظام مخالف هستند ممکن است در ظاهر با ریا و حفظ ظاهر خود را موافق نظام جلوه دهند، اما بی‌شناسنامه هستند و هدف آنها ضربه زدن به اصل نظام و آرمان مردم در انقلاب است. آن روز هم می‌ترسیدند امام را بزنند و امروز هم بالا را نمی‌زنند و می‌گویند هاشمی را بزنیم مراتب بعدی خود به خود سست می‌شود. شیوه همان شیوه و هدف همان هدف است. چهره‌ها عوض شده، رسانه‌ها عوض شده و تاکتیک‌ها تغییر کرده است. رهبری در سال‌های اخیر و قبلا بارها گفته‌اند نباید حمله شود اما عملا، این اتفاق افتاده و نهادهای ذی‌ربط جلوی هجمه و اهانت به آقای هاشمی را نگرفتند.
* در مورد آقای هاشمی دو دیدگاه جود دارد. گروه‌های منتقد و حتی برخی معتدلان می‌گویند جایگاه ایشان در جامعه بسیار متفاوت از قبل شده و اگر باورهای غلطی در بین مردم رواج داده می‌شد، انتخاباتی مثل خبرگان چهارم ثابت کرد که این‌گونه نیست و ایشان 500 هزار رای بیش از نفر دوم فهرست خبرگان در تهران کسب کرد.
این گروه می‌گویند آقای هاشمی مجمع را رها کند اما رییس مجمع تاکید می‌کند که نظام هدف تیرهای زهرآگین است و او سکوت می‌کند. گروه دیگر هم در مقابل این جریان قرار دارد و هاشمی را تغییریافته می‌بیند و او را خارج از دایره نظام محسوب می‌کند. آقای هاشمی در مقابل این دو جریان، چگونه عمل می‌کند؟
** می‌پذیرم و این را قبول دارم. اما دلیل اینکه آقای هاشمی این‌گونه رفتار می‌کند این است که از اول نهضت و پیروزی انقلاب، واقعا نقش مادر را نسبت به نظام داشته است.
هر کجا که بین نظام و مسایل خود قرار گرفته، آبرو و جان و وقت خود را وقف نظام کرده و آن را مقدم بر مسایل شخصی و خانوادگی و گروهی دانسته است. آقای هاشمی در برابر افراد ظاهرساز مدعی – که دایه هستند- باید نقش مادر را ایفا کند و آخرین مصداق آن، ریاست مجلس خبرگان بود. از شش ماه قبل دیدید که افراطیون، چه کارهایی نکردند چه فعالیت‌هایی نشد تا ایشان از ریاست خبرگان کنار بروند. ما در جریان بودیم چه کسانی کجا می‌روند و چه می‌کنند. اما لحظه آخر آقای هاشمی تصمیمی گرفت که همه مات شدند. ایشان گفتند کیان روحانیت نشکند و خودش رفت و آقای مهدوی را نامزد کرد.
*  اما همان گروهی که به آن اشاره کردید از مدت‌ها قبل، از آقای مهدوی می‌خواستند تا کاندیدای ریاست خبرگان شود.
** خیر، ایشان اکراه داشتند که کاندیدای آن دسته باشند و مساله آقای مهدوی این بود که تاکید داشت نمی‌خواهم کاندیدای جریان خاصی باشم اما آقای هاشمی گفت من شما را کاندیدا می‌کنم. ایشان سخنرانی کرد و از جایگاه هیات رییسه پایین آمد و به ایشان رای داد. بنابراین جاهایی که لازم است ایشان از خود مایه بگذارد واقعا از خود می‌گذرد.
آن موقع هم عده‌ای مصر بودند که حتما ریاست خبرگان را رها نکند. نمی‌خواهم بسیاری از حرف‌ها را بگویم اما تعداد زیادی از اعضای خبرگان -فراتر از اکثریت- تماس گرفتند که اگر کاندیدای ریاست بشوند به ایشان رای می‌دهند. اما ایشان وضع را دید و معتقد بود در معادله‌ای که افراطیون و برخی محافل و رسانه‌های آنها درست کرده‌اند، اگر آقای مهدوی شکست بخورد، شکست من است چون ما در روحانیت مبارز، 50 سال همسنگر بودیم. بنابراین شکست آقای مهدوی را شکست خود می‌دانست.
* اشاره داشتید که مجمع تشخیص مصلحت، آخرین سمت رسمی آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی است. فکر می‌کنید در مورد آن چگونه عمل کنند. اخیرا برخی محافل خاص هم زمزمه‌هایی مشابه زمزمه‌های پیش از انتخابات هیات رییسه خبرگان را آغاز کرده‌اند.
** بحث آقای هاشمی، مصلحت‌ نظام است. در مجمع، نیازی به رای‌گیری نیست و رهبری نظام تصمیم می‌گیرند چه کسانی عضو باشند و چه کسی رییس باشد و تصمیم آن، جمعی نیست پس با خبرگان متفاوت است. نکته دوم این است که محاسبه آقای هاشمی این خواهد بود که اگر نبود وی باعث خسارت به نظام نشود، ایشان داوطلب نمی‌شود.
ایشان دو سال قبل در دانشگاه شریف سخنرانی کرد و در پاسخ به سوال دانشجویان که چرا کاری نمی‌کنید؟ گفت من با رهبری بحث دارم اما جمله‌ای که به ایشان می‌گویم این است که من حجت دارم حرف شما را گوش کنم اما شما حجتی ندارید نظر من را بپذیرید. پس آقای هاشمی مثل مادر تصمیم می‌گیرد و مهم حفظ نظام است. اگر ببیند نبودش به حفظ نظام کمک می‌کند که می‌رود. اما اگر تکلیف شد که باشد و به نفع نظام بود، تصمیم به ماندن می‌گیرد.
* قبلا مصادیقی درباره فیلترینگ سایت‌ها وجود داشته اما آقای هاشمی هنوز مسوول رسمی هستند اما برای داشتن رسانه در حد یک سایت محدودیت دارند. بسیاری می‌گویند این یک پیام روشن است که به ایشان داده شده است.
** این بخش صحبت شما در مورد نکته‌ای است که من فکر می‌کنم، اهمیت کمتری دارد. من مشتری سایت دیگران نیستم اما سایت آقای هاشمی چه محتوایی دارد؟ تاریخ، خاطرات، خطبه‌های نماز جمعه، یا نامه‌های ایشان است یا سخنرانی‌های ایشان در جمع گروه‌های مختلفی که به دیدارشان می‌آیند.
* حرف‌های مخالفان آقای هاشمی هم در سایت ایشان هست.
** بله، این هم از روش‌های کاری ایشان است. همه اینها مواردی است که بارها پخش شده و اولین بار نیست که روی پایگاه اطلاع‌رسانی ایشان آمده باشد. مواردی است که مسبوق به سابقه بوده و قبلا در رسانه‌ها منتشر شده است. جایگاه آقای هاشمی رییس مجمع تشخیص مصلحت ‌نظام و در راس سازمانی است که مصلحت ‌نظام را باید تشخیص دهد. اینکه گفته شود مطالب سایت آقای هاشمی، عناوین مجرمانه بوده اصلا قابل هضم نیست.
چطور می‌شود کسی که باید شاخص باشد و اینکه مصلحت ببیند امروز چه حرفی زده شود، این مساله را نداند؟ یا فرض کنند خطبه‌ای که ایشان در نماز جمعه تاریخی بعد از انتخابات خوانده که بارها پخش شده است چرا باید حذف شود؟
* ایشان در مقابل این رفتارها چه می‌کند؟ این مساله بارها مورد سوال مردم بوده که مبنای واکنش‌های آقای هاشمی چیست؟
** در این نوع موارد قرآن سفارش می‌کند «استعینو بالصبر و صلوه.» نکته دوم از نکته اول مهم‌تر است. گفته‌اند سایت به نام آقای محسن هاشمی است. خب آقای محسن هاشمی رییس دفتر نشر انقلاب، انتشارات آقای هاشمی است و همه چیز به نام ایشان است. مگر بقیه سایت‌ها به نام خود افراد ثبت شده است؟
* این مساله هم مطرح شده که آقای هاشمی باید دفتر کارش را از دفتر مجمع جدا کند. عرف چگونه است؟ به عنوان رییس دفتر رییس مجمع تشخیص مصلحت می‌دانید آیا سایر روسای قوا هم یک دفتر برای کار رسمی و یک دفتر برای اظهار نظر سیاسی دارند؟
** نمی‌دانم اما آقای هاشمی دفاتر جداگانه دارد. دفتر مجمع، دفتر مجمع است و من به عنوان رییس دفتر مجمع، مواردی را که مربوط به مجمع است بررسی می‌کنم. سایت مجمع تشخیص هم در اختیار ما نیست بلکه در اختیار دبیرخانه است. بنابراین آقای هاشمی برای این مسایل اصلا از امکانات مجمع استفاده نمی‌کند.
سربرگ دفتر آقای هاشمی مشخص است و اگر مکاتباتی بخواهد انجام دهد، در آن دفتر صورت می‌گیرد. اتفاقا دقیقا اینها از هم جداست یعنی مجمع، دفتر نشر، دفتر شخصی آقای هاشمی و دفتر ریاست هیات امنای دانشگاه آزاد، همه از هم تفکیک شده و هر کدام در قالب خودش استفاده می‌شود.
* به نظر شما راهکار مواجهه با این اتفاقات چیست؟
** به هر حال این تشخیص خوبی نیست که آقایان داده‌اند. ممکن است در مقطع کوتاهی هم جواب بدهد. وقتی سال گذشته آن رفتار را در تشییع جنازه و دفن همسر برادر ایشان انجام دادند و آن رفتار غیرانسانی را صورت داده و به دختر آقای هاشمی اهانت و فحاشی کردند، حضرت آیت‌الله سیستانی که ایران نیستند و در نجف ساکن هستند اعلام کردند رفتاری که با خانواده آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی انجام شد بسیار زشت بود و متجاوزان باید حد بخورند.
بعضی روزنامه‌ها هم نوشتند وقتی یک مرجع در حد آقای سیستانی بگوید رفتاری که با دختر آقای هاشمی شده بسیار بد بود و باید حد بخورند دیگر چه می‌توان گفت؟ به هر تقدیر قضاوت‌های تاریخی می‌ماند و اینها متاسفانه در تاریخ انقلاب نوشته می‌شود و افراد را به جایی نمی‌رساند.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات