تاریخ انتشار : ۱۷ مرداد ۱۳۹۱ - ۱۲:۰۶  ، 
کد خبر : ۲۴۴۲۸۹
استراتژی بلندمدت آمریکا در قفقاز در گفت‌وگو با دکتر بهرام امیراحمدیان

آمریکا به دنبال بستن نفوذ ایران و روسیه در قفقاز

سمیه دژ مقدمه: دومین سفر هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه امریکا به منطقه قفقاز در دو سال اخیر حاوی پیام روشنی است: ظهور و رشد جایگاه آسیای میانه و قفقاز برای واشنگتن. منطقه‌ای که از یک سو به ایران گره خورده است و از دیگر سو دست در دست روسیه دارد. بهرام امیراحمدیان، کارشناس مسائل آسیای میانه و قفقاز بر این باور است که امریکا تلاش دارد تا با درگیر کردن گرجستان و روسیه و از سوی دیگر ایران و آذربایجان، نگاه و توجه تهران و مسکورا از بحران سوریه دور کرده و به سوی قفقاز معطوف کند. با این حال این تنها هدف سفر کلینتون به منطقه قفقاز نیست. «ملت ما» در گفت‌وگوی پیش رو با دکتر بهرام امیراحمدیان، استاد دانشکده مطالعات جهان دانشگاه تهران و تحلیلگر مسائل قفقاز لایه‌های مختلف رویکرد جدید امریکا به سمت آسیای میانه و قفقاز را مورد واکاوی قرار داده است.

* طی دو سال اخیر، این دومین باری است که هیلاری کلینتون، وزیر امورخارجه امریکا به منطقه قفقاز سفر می‌کند، آسیای میانه و قفقاز از چه جهت برای امریکا اهمیت دارد؟
** قفقاز منطقه‌ای است میان روسیه و ایران و به این دلیل از اهمیت استراتژیک بالایی برخوردار است. در واقع جمهوری‌های قفقاز شمالی در جنوب روسیه واقع شده‌اند، بنابراین از آنجایی که احتمال جدایی این سرزمین یعنی قفقاز شمالی از فدراسیون روسیه وجود دارد- در این راستا اقداماتی هم صورت گرفته است- منطقه قفقاز از اهمیت بسیار بالایی برای روسیه برخوردار است.
در عین حال بسیار طبیعی است که مطرح شدن موضوعاتی از قبیل عضویت در ناتو یا پیوستن به ساختارهای یوروآتلانتیکی در قفقاز حساسیت روسیه را برمی‌انگیزد. از سوی دیگر چچن هم در این منطقه واقع شده است و برای شکل‌گیری دوباره جریانات اسلام افراطی و جدایی‌طلبی مستعد است. بنابراین مقامات امریکایی و اتحادیه اروپا که به این منطقه سفر می‌کنند می‌خواهند با کشورهای قفقاز جنوبی همکاری داشته باشند و آنها را در ساختارهایی جذب کنند که مخالف رویه روسیه است.
همه این مسائل برای روسیه این ذهنیت و نگرانی را به وجود می‌آورد که دستش در منطقه کوتاه شده و به دنبال آن ممکن است واکنش‌های تندی را نشان دهد، در همین حال پس از روی کارآمدن پوتین و جبهه‌گیری وی علیه غرب، رئیس‌جمهور گرجستان اعلام کرده است که ما یقین داریم ناتو ما را به عضویت می‌پذیرد و این امر برای روسیه بسیار ناگوار است.
اگر گرجستان عضو ناتو شود مسئله آبخازیا و اوستیای جنوبی که به کمک روسیه فعلا از دولت مرکزی تبعیت نمی‌کنند و تقریبا به صورت خودمختار از دولت مرکزی اداره می‌شوند مورد سوال قرار می‌گیرند و ناتو باید برای دو عضو خود که بخش‌هایی از کشورشان اشغال شده است فکری کند.
* خانم کلینتون در سفر خود به گرجستان اعلام کرد از روسیه می‌خواهیم نسبت به مشکل مناطق جدایی‌طلب اقدام کند آیا این پیام به نوعی برای مقابله با سیاست‌های روسیه در این منطقه تلقی نمی‌شود؟
** غرب این‌گونه تلقی می‌کند که اوستیای جنوبی و آبخازیا در خاک گرجستان از سوی دولت بیگانه‌ای اشغال شده که البته همین‌طور هم هست و نیروهای روسی در آنجا مستقر هستند و گرجستان هزینه‌های زیادی را بابت جدایی‌طلبی پرداخت می‌کند و ناگزیر است که در آنجا و در مناطق همجوار آنجا نیروهای نظامی مستقر کند. این دو منطقه زحمات زیادی را برای گرجستان به وجود آورده است. از طرفی مسئله قره‌باغ هم مطرح است. قره باغ معضلی بزرگ برای سیاست خارجی کشورهای قفقاز به‌ویژه آذربایجان و ارمنستان و حتی برای امریکا است. از این جهت به دلیل وجود حساسیتی که در منطقه وجود دارد کلینتون به این منطقه سفر کرده است.
* درست در زمان سفر وزیر خارجه امریکا درگیری‌های مرزی در قره‌باغ بین آذربایجان و ارمنستان رخ داده است و نیروهای ارمنی 5 تن از نیروهای آذربایجان را کشته‌اند. این درگیری‌های مرزی در این مقطع زمانی چه معنایی دارد؟
** این نکته‌ای نیست که بداعتا ایجاد شده باشد بلکه در درگیری‌های سابق بر این هم اتفاق افتاده است اما در حال حاضر همزمانی آن با سفر کلینتون اندکی عجیب به نظر می‌رسد. شاید همزمانی آن به این خاطر باشد که ارمنی‌ها و آذربایجانی‌ها خواسته‌اند مسئله قره‌باغ را حاد‌تر نشان دهند تا جامعه جهانی بیش‌تر به این موضوع توجه کند و در راستای حل آن اقداماتی را انجام دهند.
* برآیند مواضع امریکا در مناقشه قره‌باغ امریکا را بیش‌تر حامی کدام کشور نشان می‌دهد؟ آیا امریکا نهایتا در این مناقشه دخالت می‌کند؟
** به نظر من امریکا در این خصوص نوعی سیاست تعادلی را در پیش می‌گیرد. می‌دانیم که ارمنستان و آذربایجان با این‌که در حال درگیری با یکدیگرند اما هردو عضو طرح مشارکت در صلح ناتو هستند. آنها همچنین در ساختارهایی مثل گوام و در دریای سیاه عضویت دارند. به نظر نمی‌رسد که امریکا به نفع یا علیه دیگری موضع‌گیری کند. فکر می‌کنم امریکا بیش‌تر به فکر تعادل بخشیدن به موضوع است. اما ورود امریکا به منطقه به این مفهوم است که می‌خواهد حضور روسیه را کمرنگ‌تر کند، روسیه‌ای که در حال از دست دادن نقش خود در قفقاز است.
به غیر از ارمنستان که روسیه در آن پایگاه نظامی دارد و فقط از طریق هوایی با آن ارتباط دارد روسیه حتی ارتباط زمینی با قفقاز ندارد. آذربایجان هم با روسیه ارتباطی ندارد و بیش‌تر روابط استراتژیک آن با امریکا است. به این جهت اگر درگیری پیش بیاید این امریکا است که دست بالا را دارد و این دسترسی از طریق کریدور طبیعی قفقاز که از سمت دریای سیاه از خاک گرجستان است امکان‌پذیر است. روسیه فقط از طریق هوایی در آنجا ارتباط دارد. از طرفی مسئله مهم‌تر ترکیه است. به نظر نمی‌رسد ترکیه بخواهد با امریکا درگیر شود چرا که همپیمان و عضو ناتو است. بنابراین حضور امریکا در منطقه فقط به این دلیل است که به نوعی ضرب شصت به روسیه پوتین نشان دهند.
* سفر کلینتون در حالی است که پوتین در نشست گروه 8 در کمپ دیوید و اجلاس سران ناتو در شیکاگو شرکت نکرد، از طرفی با گذشت اندک زمانی نشست غیررسمی سران سی آی اس را در مسکو برگزار کرد، آیا پوتین با این کار می‌خواهد گرایش‌های اوراسیایی خود را به امریکا نشان دهد؟ آیا این سفر به دلیل احساس ترس امریکا از گسترش نفوذ روسیه در منطقه نیست؟
** به نظر می‌رسد روسیه تلاش بیهوده می‌کند. روسیه در داخل خود مسائل و مشکلات بسیار زیادی دارد که هنوز لاینحل مانده است. یکی از این مسائل ساختارهای دمکراتیک یک جامعه مدنی است که روسیه فاقد آن است. به نظر می‌رسد که پوتین با قرار دادن خود در حاشیه اوراسیا می‌خواهد اوراسیاگرا‌ها را تقویت و آتلانتیک‌گرا‌ها را در داخل کشور خودش کمی منزوی کند. درواقع می‌خواهد از این طریق نمایش قدرتی داشته باشد. به نظر نمی‌رسد که روسیه ظرفیت لازم را داشته باشد تا بتواند در عرصه جهانی ایفای نقش کند. شاید بتوان گفت که این اقدام پوتین تنها یک مانور است. پوتین باید بداند که روسیه آن قدرت اقتصادی و سیاسی لازم را برای تاثیرگذاری در منطقه ندارد؛ شاید این توان را حتی در پیرامون خود و اوراسیا هم نداشته باشد چرا که ازبکستان که دولت قدرتمندی در آسیای مرکزی است به سمت امریکا گرایش پیدا کرده است و هرگاه امریکا بخواهد به تاجیکستان کمک‌های بیش‌تری کند تاجیکستان هم به امریکا گرایش بیش‌تری پیدا می‌کند.
پس از این‌که پیمان استراتژیک میان افغانستان و امریکا به امضا رسید، روسیه به سمت تاجیکستان که همسایه افغانستان است گرایش پیدا کرده است. حتی پوتین موافقت نکرده که تاجیکستان پولی پرداخت کند. می‌خواهد که به‌طور رایگان در آنجا حضور داشته باشد. حتی در همکاری‌های استراتژیکی که می‌خواهد با تاجیکستان امضا کند به نوعی کاپیتولاسیون را برقرار می‌کند. با پررنگ شدن حضور امریکا در افغانستان و خروج آن بعد از سال 2014، هرچند که پیمان استراتژیک موجود است، روسیه از این ناحیه (تاجیکستان) احساس خطر می‌کند. بنابراین می‌خواهد به گونه‌ای موازنه را ایجاد کند. اما در نهایت روسیه پتانسیل لازم را نه از نظر سیاسی، نه اقتصادی و نه نظامی برای این کار ندارد تا در مقابل امریکا قرار گیرد. خود روسیه هم نشان داده است که در بین کشورهای عضو سی آی اس وجهه خوبی ندارد و باید سی آی اس را یک سازمان فروپاشیده در نظر بگیرید که هیچ قدرت سیاسی، نظامی و اقتصادی مشترکی ندارد چون آن ساختار مربوط به اوایل دهه فروپاشی است و در آن زمان هم این کشورها ضعیف بوده‌اند، در روابط بین‌الملل یارانی نداشته‌اند، الان آن کشورها کمی قدرت گرفته‌اند یا مثل آذربایجان از محور روسیه خارج شده‌اند یا قزاقستان که به سمت غرب رفته است.
تمام اینها روسیه را از ایفای نقش در جهان و منطقه خاورمیانه به‌ویژه در جریان بهار عربی باز داشته است. روسیه در حال از دست دادن آخرین تکیه گاه خود در منطقه خاورمیانه یعنی سوریه است. به نظر می‌رسد روسیه بیش از آنچه که قدرت داشته باشد روی خود حساب می‌کند و به همین دلیل با ناکامی‌هایی روبه‌رو می‌شود. روسیه باید واقعیت‌های خود را درک کند. روسیه دیگر شوروی نیست.
* هیلاری کلینتون در گرجستان سخنرانی تندی را علیه روسیه ایراد کرد و روسیه را به اشغال گرجستان متهم کرد. آیا نمی‌توان گفت که امریکا با ایجاد مناقشه‌ای در مرز گرجستان می‌خواهد روسیه را مشغول کرده و قدرت عمل آن را در سوریه کاهش دهد؟
** ممکن است که این اقدام به یک درگیری منجر شود و از طرفی دیگر امریکا بخواهد آذربایجان را با ایران سرشاخ کند و پای اسرائیل را هم به منطقه باز کند. در این شرایط که ایران به‌خاطر پرونده هسته‌ای در تنگنا قرار گرفته است می‌خواهند آذربایجان را با ایران درگیر کنند و از طرفی دیگر در قفقاز، گرجستان و روسیه را با هم درگیر کنند. شاید بتوان گفت که عفریت جنگ بر فراز قفقاز قابل ملاحظه است و نیاز است که هم روسیه و هم ایران در این باره با دیپلماسی بهتر و قوی‌تری وارد شوند.
به‌خاطر داشته باشید وقتی جنگ می‌شود همه طرف‌ها متضرر می‌شوند و تبعات جنگ در قفقاز بیش از همه به ایران لطمه خواهد زد. ایران مشکلات زیادی دارد مانند مشکلاتی که با آذربایجان داریم. بنابراین بهترین راه، راه‌حل دیپلماتیک است و دیپلمات‌های برجسته‌ای در تیم کاری ایران در حال پیگیری موضوع هستند که می‌توانند موضوع را دنبال کنند و راهکاری که مناسب ایران و منطقه باشد ارایه کنند. ولی توجه داشته باشید که شرایط در قفقاز بسیار شکننده است.
* به نظر می‌رسد که اولویت امریکا حول محور ایران و سوریه می‌چرخد، آیا سفر کلینتون به قفقاز به این معنی نیست که امریکا می‌خواهد رویکرد کشورهای آسیای میانه و قفقاز به رویکرد غربی درباره این دو کشور نزدیک کند؟
** این بسیار طبیعی است زمانی که امریکا می‌خواهد حرکتی کند تمام جوانب آن را در نظر می‌گیرد و بر روی زمینه‌های تاثیرگذار مطالعه می‌کند. شاید یک بعد قضیه این باشد که در دیپلماسی امریکا برای حضور در قفقاز، علاوه بر مسائل منطقه‌ای ورود خاورمیانه عربی هم در نظر گرفته شده باشد ولی به نظر می‌رسد که جمهوری‌های قفقاز جمهوری‌های تاثیر‌گذاری در خارج از منطقه خودشان نیستند. تعداد کشورهای جمهوری قفقاز تنها سه کشور است که در مقابل ترکیه با این عظمت برای بازی در عرصه بین‌الملل رقمی به حساب نمی‌آید. این است که موضوع بهار عربی و سوریه را می‌تواند با ترکیه حل کند، چرا که ترکیه هم در این راستا گام برمی‌دارد بنابراین کشورهای قفقاز چه موافق و چه مخالف نمی‌توانند در این راستا گامی بردارند.
* پس فکر می‌کنید هدف کلینتون از این سفر مهار و کنترل روسیه باشد؟
** بله. می‌توان این‌گونه جمع‌بندی کرد که حضور امریکا در منطقه به این مفهوم است که دیگر روسیه قدرت مانور ندارد. روسیه با هیچ کدام از کشورهای قفقاز- منهای ارمنستان که رابطه نزدیک نظامی و استراتژیک دارد- رابطه مهم و قابل توجهی ندارد و مهم‌تر از همه این‌که ارتباط زمینی با این کشورها ندارد. بنابر این قفقاز وزنه ژئوپلیتیک قدرتمندی نیست که عقبه استراتژیک به روسیه بخشد.
اگر کشورهای قفقاز (آذربایجان و گرجستان) که مستقیما با روسیه مرز مشترک دارند به ناتو بپیوندند که احتمال آن بسیار زیاد است، همسایگی ایران با ناتو علاوه بر ترکیه به منطقه قفقاز هم کشیده می‌شود. این جاست که ایران از راه زمینی دیگر ارتباطی با روسیه نخواهد داشت و فقط ارتباط دریایی خواهد داشت.
اگر در دریای خزر هم بخواهند بخش‌های ملی را تعریف کنند و دریا را تقسیم کنند ایران دیگر با روسیه همسایه نخواهد بود. از سمت شرق هم ایران تنها با ترکمنستان هم مرز است. به نظر می‌رسد که امریکا می‌خواهد ایران را در شمال محدود کند و از شکل‌گیری قدرت منطقه‌ای برای ایران ممانعت به عمل آورد. به همین دلیل ایران نیازمند یک تیم دیپلماتیک قوی است که بتواند وارد این بازی شود که در حال حاضر ما این تیم را داریم.

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات