یلدا روشن: امروز چه ما بخواهیم یا نخواهیم، گفتوگوی تمدنها در حال انجام شدن است. البته گفتوگوی یک طرفه که مجریان آن، گفتوگو را با حربههای گوناگون به دستور و امریه تبدیل کردهاند و طرف دیگر، چارهای جز پذیرفتن و اطاعت ندارد. برای مثال، دهها سال است که بحثهای نظری در مجامع بینالمللی در جریان است. حاصل آن نیز میثاقها و کنوانسیونهایی است که نوعا همه کشورها آن را پذیرفتهاند، بیآنکه در تکوین و تدوین چنین مجموعههای تعهدآوری، نقش اساسی داشته باشند. گفتوگوهای کنونی از سنخ گفتوگوهای آرمانی که طرفین از حقوق برابر در بیان عقاید خویش بهرهمند باشند، نیست.
اینگونه گفتوگوها به آنجا میانجامد که به گفته «نلسون کال»، جانشین «مک لوهان» در دانشگاه تورنتو: «سرانجام قدرت اینترنت به این معناست که باعث میشود جهان به طور کامل، مثل آمریکاییان فکر کند و بنویسد. «گفتوگو به ما امکان میدهد که در برابر موج شعارهای «جهانی شدن» یا ایجاد «دهکده جهانی» یا «نظم نوین جهانی»، تنها ناظر و بیننده نباشیم، بلکه با حفظ اصول کلی، نقش خود را ایفا کنیم. نگاهی به تاریخِ اسلام نشان میدهد که تمدن عظیم اسلامی، هیچگاه با انزواطلبی و گوشهگیری نمیتوانست پیام خود را به دیگران برساند. البته تمدنها دارای ابعاد گوناگون هستند؛ هم نمودهای عینی دارند و هم نمودهای معنوی. نمودهای عینی تمدنها راحتتر منتقل میشوند، ولی انتقال نمودهای معنوی پیچیدهتر است؛ زیرا از نظر ماهیت با یکدیگر متفاوتاند.
پیشینه موضوع گفتوگوی تمدنها: پس از فروپاشی شوروی و پایان جنگ سرد، نظریههای مختلفی از جانب نظریهپردازان جهان در باب چگونگی شکلگیری و پویایی نظم آینده جهان عرضه شد. اما پیشینه گفتوگوی تمدنها، شاید به قدمت خود این تمدنها باشد. «توین بی» در سال 1947 میلادی به شکل بسیار صریحتر نظریه تقابل یا جنگ تمدنها را مطرح کرده بود. او در کتاب «تمدن در بوته آزمایش» در مقاله دهم با عنوان «اسلام، آینده و عرب» به طور مفصل به این موضوع پرداخته است، پس از گذشت نیم قرن، نظریه جنگ تمدنها با تحلیل دقیقتر و شناختی بیشتر و جزئیتر مطرح گشت. درباره پیشینه طرح گفتوگوی تمدنها باید گفت که تاکنون مراکز و سازمانهای گوناگونی برای برگزاری گفتوگو بین ملتها، فرهنگها و ادیان، تلاش کردهاند.
داریوش شایگان در سال 1356 خورشیدی با حمایت دربار شاه، مرکزی را به نام «مرکز ایرانی مطالعه فرهنگها» بنا نهاد. وی در همان سال، کنفرانسی را با عنوان «آیات تسلط فکر مغربی، ارکان گفتوگو میان فرهنگها را میسر میسازد؟» در تهران برپاکرد.(3) وی در سال 1374 خورشیدی، کتاب «زیر آسمانهای جهان» را منتشر کرد که در یک فصل آن به «گفتوگوی تمدنها» میپردازد. «رژه گارودی»، اندیشمند مسلمان فرانسوی نیز در اوان پیروزی انقلاب اسلامی ایران با انگشت گذاشتن روی بحران درونی تمدن غرب، مرکزی، را به نام «مرکز برخورد و گفتوگوی تمدنها» در پاریس بنیان نهاد.
وی در کتاب «هشدار به زندگان»، به عنوان یکی از راهحلهای نجات غرب، پیشنهاد میکند که: «غربیان، تمدن و فرهنگ غرب را تنها تمدن و فرهنگ پیشرفته و نمونه تحول و تکامل بشری ندانند و با کشف و شناخت دقیق تمدنهای دیگری که فرهنگ آنها زاییده انقلاب صنعتی نیست، کمبودهای خود را دریابند و از دیگر تمدنها برای غنیتر ساختن و عمیقتر کردن فرهنگ خود استفاده کنند». یکی دیگر از اندیشمندان ایرانی که در زمینه گفتوگوی تمدنها، نظریههای قابل تأملی دارد، جواد فلاطوری است.
وی در سال 1365 خورشیدی، شعار «گفتوگوی تمدنها و ادیان» را برای تبادل نظر بین تمدنها و فرهنگها مطرح ساخت که چندان مورد توجه قرار نگرفت. باید دانست که نخستین همایش بزرگ جهانی درباره این موضوع، در سال 1990 م. در لیسبون و دومین همایش با عنوان «برای همبستگی علیه تعصب و در راه گفتوگوی تمدنها» در سال 1995 م. در پایتخت گرجستان برگزار شد. نظریههای این اندیشمندان و حتی فعالیت مؤسسه «درگیری و گفتوگوی تمدنها» نتوانست تأثیر خاصی در روابط بینالمللی ایجاد کند تا اینکه این موضوع از سوی رئیسجمهور فعلی ایران در سازمان ملل متحد مطرح شد و مورد استقبال همگان قرار گرفت.
برخورد تمدنها: ریشه و سابقه برخورد تمدنها را باید در آرا و نظریات «توین بى» جستجو کرد که در سال 1947 در کتابی به نام «تمدن در بوته آزمایش» مقاله یازدهم کتاب، تحت عنوان «برخورد میان تمدنها»، به نگارش درآورد. «توین بى» در مقاله دهم آن کتاب که تحت عنوان «اسلام آینده و غرب» است به بیداری اسلام در آینده گوشزد و از آن به عنوان یک تهدید یاد میکند. حدود 50 سال پس از او، در پى تحولات و وقایعى که منجربه اضمحلال اتحاد جماهیر شوروى شد، در تابستان 1993 هانتیگتون طى مقالهاى جنجالبرانگیز تحت عنوان «برخورد تمدنها» دست به یک پیشگویى تاریخى زد و به تب یین مناسبات بینالمللى در جهان آینده پرداخت. براساس همین پیشبینی، هانتیگتون معتقدا ست، پایان یافتن جنگ سرد به معنای خاتمه یافتن رقابتهای ایدولوژیک و آغاز عصری جدید به نام «برخورد تمدنها میباشد.
وی با برشمردن تمدنهای بزرگ دنیا در هفت تمدن منبع اصلی برخورد در جهان نوین را نه ایدئولوژیک و نه اقتصادی بلکه تمدنی میداند. «چرا تمدنها با هم برخورد خواهند کرد؟ نخست اینکه، وجوه اختلاف میان تمدنها ، نه تنها واقعی، بلکه اساسی است. دوم، جهان در حال کوچکتر شدن است و امکان اشتراک دوران هر تمدنی افزایش مییابد. سوم، روندهای نوسازی اقتصادی و تحول اجتماعی، در سراسر جهان، انسانها را از هویت دیرینهشان جدا میسازد. چهارم، نقش دوگانه غرب، رشد و آگاهی تمدنی را تقویت میکند. پنجم، کمتر میتوان بر ویژگیها و اختلافات فرهنگی سرپوش گذاشت. ششم، منطقهگرایی اقتصادی در حال رشد است و از این طریق خودآگاهی تمدنی تقویت میشود.»
هانتیگتون نزاع نهایی را میان تمدن اسلامی و کنفوسیوسی در کنار هم با تمدن غربی (و مسیحی) میداند. نظریه برخورد تمدنها حساسیتهای فراوانی در سطح جهانی را برانگیخت و منجربه عکسالعملهای متنوعی از سوی دیگران شد که زمینه را برای مطرح شدن نظریههای رقیب از جمله نظریه گفتوگوی تمدنها آماده و مهیا میکرد.
گفتوگوی تمدنها در هزاره سوم: گفتوگوی تمدنها نظریهای است در روابط بینالملل. این نظریه در فرم کنونی اولین بار توسط محمد خاتمی، رئیسجمهور سابق ایران، مطرح شد. او در اصل ایدهٔ گفتوگو میان تمدنها را به عنوان واکنشی به نظریهٔ جنگ تمدنهای ساموئل هانتینگتون مطرح ساخت. عبارت گفتوگوی تمدنها بعد از اینکه در سپتامبر ۱۹۹۸ سازمان ملل متحد در بیانیهای سال ۲۰۰۱ را «سال گفتوگوی تمدنها» نام نهاد مشهور شد. پس از آن در بهمن ۱۳۷۷ دولت ایران مرکز بینالمللی گفتوگوی تمدنها را برای هماهنگی فعالیتهای مربوط به گفتوگوی تمدنها تأسیس کرد. در تقویم رسمی جمهوری اسلامی ایران نیز روز ۳۰ شهریور «روز گفتوگوی تمدنها» نامگذاری شده بود که در سال ۱۳۸۹ به دلیل «منقضی شدن زمان این مناسبت و نداشتن متولی خاص» از تقویم حذف شد.
مرکز بینالمللی گفتوگوی تمدنها نهادی بود که در سال ۱۳۷۷ خورشیدی در ایران تأسیس شد و محمد خاتمی، رئیسجمهوری وقت ایران ریاست آن را بر عهده داشت. به تصویب رسیدن پیشنهاد محمد خاتمی برای نامگذاری سال ۲۰۰۱ در پنجاه و سومین مجمع عمومی سازمان ملل (سپتامبر ۱۹۹۸) به عنوان «سال گفتوگوی تمدنها» انگیزه تأسیس این مرکز در ایران شد. محمد خاتمی در نخستین سفر خود به ایالات متحده و سخنرانی در مجمع عمومی سازمان ملل متحد پیشنهاد «گفتوگوی تمدنها» را مقابل «برخورد تمدنها» مطرح کرد که این پیشنهاد با استقبال اعضای سازمان ملل روبهرو شد. هدف از بنیاد این مرکز «هماهنگ کردن فعالیتهای کلیه سازمانها، مراکز دولتی و غیردولتی برای توسعه نظریه گفتوگوی تمدنها» عنوان شد.
"مرکز بینالمللی گفتوگوی تمدنها" که محمد خاتمی رئیسجمهور سابق کشورمان ریاست آن را بر عهده داشت طی حکمی از سوی دکتر احمدینژاد با همه امکانات و نیروی انسانی در «مرکز ملی مطالعات جهانی شدن» ادغام شد و این مرکز مستقیما زیر نظر رئیسجمهور و به ریاست اسفندیار رحیممشایی فعالیت خواهد کرد. مرکز بینالمللی گفتوگوی تمدنها در سال ۱۳۷۷ پس از تصویب پیشنهاد نامگذاری سال ۲۰۰۱ در پنجاه و سومین مجمع عمومی سازمان ملل (سپتامبر ۱۹۹۸)، به منظور هماهنگ کردن فعالیتهای کلیه سازمانها، مراکز دولتی و غیردولتی برای توسعه نظریه گفتوگوی تمدنها فعالیت خود را آغاز کرد. رئیسجمهور در حکم خود اسفندیار رحیممشایی را به عنوان "رئیس مرکز ملی مطالعات جهانی شدن" منصوب کرد.
احمدینژاد جهانی شدن را به مفهوم همایش همگانی همه ظرفیتها دانست و یادآور شد: «اگرچه به ظرفیت از تمامیت مطلق، منافع همه ملتها و آحاد انسانها، را جانبدار است، لکن نبود بستری مناسب برای شکلگیری شرایط لازم و کافی در جهت تحقق ابعاد وسیع و پردامنه آن، چه بسا به تزاحمات و چالشهای بزرگ انجامیده، و هزینهکردهای سنگینی را برای جامعه انسانی به دنبال آورد.» تصمیم رئیسجمهور برای ادغام و یا به عبارتی انحلال مرکز بینالمللی گفتوگوی تمدنها در حالی صورت گرفت که محمد خاتمی رئیسجمهور سابق کشورمان از بدو پایان ریاست جمهوری خود تاکنون به عنوان رئیس این مرکز به عنوان چهرهای شناخته شده به طور مکرر از سوی سازمانهای بینالمللی و سران کشورهای جهان در نشستها و مناسبتهای متعددی در نقاط مختلف جهان دعوت شده و به بیان دیدگاههای خود در باب گفتوگوی ادیان و تمدنها و فرهنگها پرداختهاند.
از سوی دیگر باید منتظر بود که سرنوشت بحث گفتوگوی تمدنها که ایران طراح و نظریهپرداز آن به جهان بوده است پس از این تصمیم رئیسجمهور چه خواهد شد. اما چیزی که واضح است این که خاتمی به عنوان چهرهای شناخته شده در سطح جهانی و بینالمللی به طور قطع به ارتباطات خود و دفاع از بحث گفتوگوی تمدنها، فرهنگها و ادیان ادامه خواهد چه مرکز گفتوگوی تمدنها باشد و چه نباشد. محمدجواد فریدزاده به عنوان نخستین رئیس مرکز بینالمللی گفتوگوی تمدنها منصوب شد. وی پس از مدتی جای خود را به عطاءالله مهاجرانی داد.
ریاست وی نیز دیری نپایید و در پی استعفای او، محمود بروجردی به عنوان سرپرست جدید این مرکز گمارده شد. مرکز گفتوگوی تمدنها تا اوایل سال ۸۴ زیرمجموعه وزارت خارجه بود ولی پس از آن به زیرمجموعهای از سازمان فرهنگ و ارتباطات تبدیل شد. در دیماه ۱۳۸۴ سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، دو دفتر ادیان و مرکز گفتوگوی تمدنها را با نام جدید «مرکز گفتوگوی ادیان و تمدنها» ادغام کرد. این مرکز سرانجام در دیماه ۱۳۸۶ طی حکمی از سوی محمود احمدینژاد، رئیسجمهور وقت ایران، با همه امکانات و نیروی انسانی در «مرکز ملی مطالعات جهانی شدن» ادغام شد و زیر نظر رئیسجمهور و به ریاست اسفندیار رحیممشایی قرار گرفت.
مفهوم گفتوگوی تمدنها: «گفتوگو» را میتوان به معنای مکالمه رودرروی فرد با فرد یا جامعه با جامعه دانست. اگر گفتوگو را به معنای سخنرانی و گفتوگوی علمی در سطحی بالاتر از مکالمه است که به آن گفتمان میگویند. چنانچه گفتمان با واژه تمدن همراه شود، نشان از بالایی و والایی سطح گفتوگو دارد. اگر گفتوگو را به معنای ارتباط بگیریم، ارتباط طبیعی تمدنها را در طول سالیان و قرنهای متمادی به ذهن متبادر میکند که یک جریان دائمی است. این مفهوم درست و انکارناپذیر است، اما با توجه به طرح گفتوگوی تمدنها، مقصود را نمیرساند. البته نتیجه گفتوگو میتواند زمینهساز ارتباط بین تمدنها باشد. "تمدن" از مدنیّت و شهرنشینی گرفته شده است. تمدن، حاصل و عصاره مظاهر فرهنگی یک قوم، قبیله و ملت است که نماد آن در قانونمندی آن جامعه تجلی مییابد.
مظاهر فرهنگی جوامع با یکدیگر مرتبط میشوند، داد و ستد میکنند، تأثیر میگذارند و تأثیر میپذیرند. «فرهنگ» معانی وسیع و متعددی دارد. از نظر لغوی، به علم، فضل، دانش، عقل و ادب، فرهنگ میگویند و معادل آن «Culture» است. فرهنگ انسانی عبارت است از: آداب، رسوم، سنتها و رفتارهای انسانی که با مظاهر مادی آمیخته شده است و زبان، عقاید، باورها، ابزار، رمزها، مؤسسات، آثار هنری و مانند آن را دربر میگیرد. منظور از گفتوگوی تمدنها بررسی نتیجه تأثیر و تأثر طبیعی فرهنگها در طول اعصار و قرون نیست، گفتوگوی تمدنها، پدیده خاصی است که فرهیختگان و اندیشمندان دو یا چند جامعه و فرهنگ با هدف خاصی، قصد انشای آن را دارند.
بنابراین، با مذاکره علمی و فرهنگی، از خود میگویند و از دیگران میشنوند. آنان با سعهصدر، از فضیلتها و کاستیها سخن میگویند و پاسخ منطقی، عرضه میکنند. ممکن است بحثها از اشتراکات ظاهری آغاز شود، ولی هرچه به اعتقادات دینی و فلسفی نزدیک میگردد، هم بحثانگیزتر است و هم چنانچه تفاهمهایی صورت گیرد، ماندگارتر و پایدارتر خواهد بود. رعایت اخلاق انسانی و اسلامی، پیشزمینه اثربخشی گفتمان است. در مقابل، بیتوجهی به شرایط زمان و مکان و شیوه و ابزار مناسب برای گفتوگو نیز از عوامل بازدارنده است که گاه آثار نامطلوبی برجای میگذارد.
رابطه فرهنگ و تمدن: به نظر مک ایور(Mac Iver) فرهنگ معادل است با بیان حالات زندگی (ایدئولوژی، دین و ادبیات). تمدن نیز عبارت است از: تشکل جامعه و نظام و کنترل شرایط اجتماعی (تکنیکها و سازمانهای اجتماعی. «کروبر» فرهنگ را به ارزشهای اجتماعی و تمدن را به واقعیتهای اجتماعی مربوط میداند. علامه محمدتقی جعفری (رحمه ا...) نیز تمدن و فرهنگ را چنین تعریف میکند: «تمدن عبارت است از تشکل همآهنگ انسانها در حیات معقول با روابط عادلانه و اشتراک همه افراد و گروههای جامعه در پیشبرد اهداف مادی و معنوی انسانها در همه ابعاد مثبت؛ ]و[ فرهنگ عبارت است از: شیوه انتخاب شده برای کیفیت زندگی که با گذشت زمان و مساعدت عوامل محیط طبیعی و پدیدههای روانی و رویدادهای نافذ در حیات یک جامعه به وجود میآید.»
این تعریفها در صددند که بین تمدن و فرهنگ، تمایز قائل شوند، ولی این تمایز تنها در تعریف است و در واقعیت جداسازی فرهنگ و تمدن از یکدیگر امکانپذیر نیست؛ زیرا انسان در جامعه زندگی میکند و تمدن نیز در بستر جامعه محقق میشود. از سوی دیگر، تمدن بدون مبنا و زمینه قبلی ایجاد نخواهد شد، بلکه همانا مبنای تمدن، فرهنگ است. برای مثال، معارف قرآن مجید، سنت رسول اکرم صلیاللهعلیه و آله و سیره عملی پیشوایان اسلام، عناصر فرهنگ اسلامی را تشکیل میدهند و این عناصر مثل روح در کالبد تمدن اسلامی حلول کردهاند. بنابراین، تمدن و فرهنگ در یکدیگر تأثیر و تأثر متقابل دارند و فرهنگ زیربنای تمدن به شمار میرود.
در تأثیر متقابل این دو باید دانست اگر پیشرفت تکنولوژی را از مصادیق تمدن بدانیم، خواهیم دید که با ورود این ابزار به دیگر کشورها، افزون بر بُعد مادی، خواه ناخواه در فرهنگ بومی این کشورها نیز اثر گذارده است. در این صورت، تمدن و فرهنگ، مکمل یکدیگرند. به نظر میرسد که تمدن به معنای رفتارها و اعمالی باشد که به محصول مادی فعالیتهای اجتماعی باز میگردد، مثل: هواپیما، اتومبیل و تکنولوژی؛ در مقابل، فرهنگ به آفرینش محصولات اخلاقی و عقلانی در مسیر حیات معنوی نیاز دارد. آفرینشهای دینی، هنری و فلسفی در کیفیترین شکل ممکن، در آفرینشهای معنوی جلوهگر میشود. اندیشمند دیگری، تمدن را مجموعهای میداند که حاصل فعالیتهای ذهنی آدمی است و ابعاد گوناگون زندگی جمعی را تدبیر و تسهیل میکند.
در نگاه او، تمدن، سازنده شخصیت و هویت افراد یک ملت یا جامعه در مقطع تاریخی و منطقه جغرافیایی است. اساسا هر تمدنی بر پایه پیشینههای تاریخی اجتماعی، پیشگمانههای معرفت شناختی، هستی شناختی، انسان شناختی، جامعه شناختی خاص و مشتمل بر فرهنگ و آداب و رسوم و هنر و ادبیات و نظام اجتماعی مخصوص به آن، استوار است. کوتاه سخن اینکه، فرهنگ روح تمدن است. فرهنگ را نمیتوانیم از اندیشه دینی و دین جدا کنیم. دین هم روح فرهنگ است. دین را هم نمیتوانیم از گوهر ایمان مذهبی جدا کنیم. روح دین، ایمان مذهبی است. مقوله فرهنگ و تمدن به عنوان میراث مشترک بشریت، در برگیرنده ابعاد اجتماعی، تاریخی و سیاسی ملتهای گوناگون است.
این دو مقوله، ارزشها، هنجارها، روشهای فکری و اصول پذیرفته شده و نهادمندی را در برمیگیرد که نسلهای پیدرپی هر جامعه، بیشترین احترام و اهمیت را برای آنها قائلاند. جوامع گوناگون همواره تحت تأثیر فرآیندهای فرهنگی و تمدنی قرار داشتهاند. فرهنگ و تمدن نیز در طول تاریخ از کارکردهای اجتماعی و تاریخی ملتها تأثیر پذیرفته است. بنابراین، هرگونه تغییر و تحرک اجتماعی که دربردارنده تبادل و تعامل فرهنگهاست، به وسیله فرآیند فرهنگی و تمدنی تحقق مییابد. هر تمدن در جریان شکوفایی خود، به تدریج نهادها و زیرساختهای اصلی فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و علمی متناسب با خود را ایجاد میکند.
پس فرهنگ و تمدن دو پدیده در هم تنیدهاند که به دلیل تحولات جدید و اختلاف در ضریب تحریک بین آنها، نوعی نابرابری نسبی در پویایی آنها پدید آمده و بین آنها فاصله افتاده است. بر این اساس، برای حل مسائل ناشی از تمدن جهانی، راهی جز بهرهگیری از ارزشهای سازنده فرهنگهای متفاوت نیست. در نتیجه، وقتی مسئله گفتوگوی تمدنها مطرح میشود، خودشناسی و خودسازی فرهنگی و اجتماعی، نخستین گام در مسیر تحقق این گفتوگو خواهد بود.
شرایط لازم در گفتوگوها: گفتوگو همواره ثمربخش و اثرگذار نیست، بلکه شرائطی لازم است و باید تمهیداتی اندیشیده شود. حضرت موسی علیهالسلام هنگام رویارویی با فرعون، به خداوند عرض میکند: «رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری وَ یَسِّرْلی اَمْری وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانی یَفْقَهُوا قَوْلی» (15) «پروردگارا! سینهام را فراخ گردان و کار را بر من آسان کن و گره از زبان من بگشا! تا سخن مرا بفهمند.» 1- یکی از شرایط مهم گفتوگو، آمادگی است تا با بهرهگیری از لوازم درونی و بیرونی، نتیجه و هدف مناسب حاصل شود. شناخت کامل مخاطب، تجزیه و تحلیل محیطی که گفتوگو در آن صورت میگیرد و توجه به محدودیتها، از عوامل مهم برای تأثیرگذاری در گفتوگو است. این دو، زمینه لازم را برای گفتوگو با انسانهای دیگر فراهم میآورند.
2- در نسبت بین دو تمدن، «تمایل و تعامل» پیششرط لازم برای گفتوگو به شمار میرود. 3- پیش از آغاز هرگونه گفتوگو باید ماهیت، هدف، موضوع و منطق گفتوگوی تمدنی و فرهنگی، تبیین شود. پس از آن، اگر پرداختن به همه ابعاد و جنبههای موضوع ممکن نباشد، باید بر قلمرو خاصی اتفاق کنند تا زودتر به نتیجه مقتضی دست یابند. متأسفانه هنوز این مقوله، به طور دقیق، تعریف نشده است. 4- شناخت دقیق ویژگیهای مشترک، تفاوتها و قوت و ضعف فرهنگهای طرف گفتوگو، بسیار اهمیت دارد.
5- حضور افراد شایسته به نمایندگی از پایگاه فکری و فرهنگی که بدان تعلق دارند، از پیششرطهای محوری است. در سدههای اخیر، خودباختگی فرهیختگان ملل جهان در برابر تمدن رقیب، بزرگترین آفتی است که هستی تمدنهای کهن و اسلامی را تهدید میکند. ایمان به مواریث گرانسنگ تمدن اسلامی باید نخستین شرط برای صلاحیت نمایندگان تمدن اسلامی قلمداد شود. 6- احراز صداقت طرفهای گفتوگو مهم است. در این بین، حقپذیری به جای مصلحتپرستی و تطابق زبان قال و حال، از نقش ویژهای برخوردار است. 7- دوری گزیدن از سیاسی کردن مقوله گفتوگو، در تسهیل گفتوگوهای سازنده، بسیار اهمیت دارد.
8- حرکت بر پایه اصول و مبانی مورد اتفاق، مسئله دیگری است که باید بدان توجه کرد. اگر مبانی مورد اتفاق و فرضیههای مسلم وجود نداشته باشد، گفتوگوها هرگز به نتیجه نخواهد رسید. 9- گفتوگو باید اثری عملی یا فکری بر جای گذارد. گفتوگو درباره فرضهای غیر واقعی معنی ندارد. بنابراین، برای دستیابی به یک گفتوگوی سالم، گذر از نتیجه فکری به حالت عملی و از باور مشترک به همکاری، بسیار ضروری است. 10 - دوری گزیدن از ترساندن و ایجاد فضای هراسآلود، پیششرط اساسی گفتوگو و رسیدن به حقیقت است. در غیر این صورت، گفتوگو، فضای مطلوب خود را از دست میدهد و دیگر، استدلال منطقی و خردمندانه مفهومی نخواهد داشت.
سرانجام گفتگوی تمدنها: با وجود این که طرح گفتوگوی تمدنها که توسط خاتمی ارائه گردید از سوی سازمان ملل و کشورهای جهان مورد پذیرش و استقبال قرار گرفت اما همانگونه که انتظار میرفت این طرح و پیشنهاد در داخل ایران از سوی جناح منتقد دولت جدی گرفته نشده و با اما و اگرهایی همراه بود که همین مسأله به تضعیف موضع رئیسجمهوری وقت انجامید. ولی با تغییر رئیسجمهوری، زمانی که در آستانه سفر احمدینژاد به نیویورک، طرح وی تحت عنوان «مهرورزی» ارائه شد برای توجیه آن اعلام شد که این طرح در راستای گفتوگوی تمدنهاست و در حقیقت ادامه آن است. اما در حالی که تصور میشد قرار است گفتوگوی تمدنهای خاتمی به مهرورزی احمدینژاد متصل شود به یکباره کوچکزاده نماینده آبادگر مجلس در سخنانی فاتحه این طرحها را خوانده و آنها را به زبالهدان انداخت.
وی اگرچه سعی کرده گفتوگوی تمدنهای خاتمی را بیارزش جلوه دهد اما از آنجا که قرار شده «مهرورزی» احمدینژاد نیز همان گفتوگوی تمدنها باشد، میتوان چنین توجیه کرد که وی هر دو طرح را زیر سؤال برده است. او میگوید گفتوگوی تمدنها یک دروغ بزرگ بود که موجب به تعویق افتادن مبارزه مستضعفین علیه مستکبرین شد. وی میافزاید این یک شعار دوپهلو بود که معلوم نبود در حمایت از استکبار است یا مستضعفین. جالب توجه است که کوچکزاده از سخنان احمدینژاد در سازمان ملل حمایت میکند و میافزاید: این سخنان بسیار مردمی و شفاف و صریح بود و دارای ادبیاتی بود که به دل همه دولتهای دنیا مینشیند.
آنچه در ارتباط با گفتوگوی تمدنها عنوان شده بیش از این که دارای تحلیل و محتوا باشد شعاری بوده ولی اگر انتقادی به آن وارد است «مهرورزی » احمدینژاد هم که عنوان میشود در راستای گفتوگوی تمدنهاست باید دارای همان نقاط ضعف باشد. زیرا در این طرح هم از جهانیان خواسته شده به یکدیگر مهر بورزند و مانع از تنش و درگیری شوند. به هر حال هدف ما نقد این طرحها نیست بلکه تأکید بر این مسأله است که مردم از کسانی که مدعی هستند برای هر مسأله و موضوعی، دارای طرحی هستند انتظار دارند به نقد و بررسی امور بپردازند.