تاریخ انتشار : ۰۷ آذر ۱۳۹۱ - ۰۸:۵۷  ، 
کد خبر : ۲۴۸۹۲۵

سیاست خارجی چین در خاورمیانه


دکتر محمودرضا امینی
برای فهم دقیق آنچه در خاورمیانه در جریان است، بررسی عملکرد کشورهای مختلف از جمله قدرت‌های جهانی در منطقه خاورمیانه دارای اهمیت است.
بنابراین بررسی سیاست خارجی چین در منطقه، بسیاری از نقاط را مشخص می‌کند. ضروری است قبل از بررسی مواضع این کشور نسبت به مسائل جاری در خاورمیانه، به نکته‌ای اساسی در مورد سیاست خارجی چین توجه شود. چین تقریباً از 30 سال پیش، انقلاب فرهنگی و اقتصادی خود را آغاز کرد و در این ارتباط با دو مسئله اساسی روبرو بوده است. اول، ایجاد صلح و ثبات در روابطش با دیگر کشورها تا در شرایطی به دور از تنش، بتواند به روند پیشرفت خود ادامه دهد.
در این ارتباط می‌توان به «دیپلماسی لبخند» که چینی‌ها در دهه 1990 به نمایش گذاشتند توجه کرد. دوم، چین به عنوان یکی از اعضای نظام بین‌الملل با واقعیاتی روبرو بوده که دیپلماسی فعالی را از این کشور طلب کرده است. اگر چه چین تلاش کرده به دور از تنش‌های بین‌المللی توجه خود را به رشد اقتصادی داخلی معطوف کند، اما مجبور بوده است در مسائلی که در عرصه جهانی رخ می‌دهد، دخالت کند.
به عنوان مثال، چین در سال 2009، 10 میلیارد دلار سرمایه به منظور حمایت از بودجه‌های کشورهای سابق اتحاد جماهیر شوروی که دچار بحران اقتصادی شده بودند، اختصاص داد. همچنین 3 میلیارد دلار سرمایه‌گذاری در ترکمنستان و 10 میلیارد دلار سرمایه‌گذاری در قزاقستان، شواهدی از تلاش چین برای تأثیرگذاری بر تحولات بین‌المللی است. 1 با توجه به ملاحظاتی که در مورد سیاست خارجی چین عنوان شد، مواضع این کشور را در مورد تحولات خاورمیانه بررسی می‌کنیم.
‏الف) برخی صاحبنظران یکی از مهمترین دلایل حمله ایالات متحده به افغانستان و عراق را کنترل کشورهایی مانند چین، روسیه و جمهوری اسلامی ایران در منطقه خاورمیانه دانسته‌اند.
بنابراین طبیعی است که چین با حضور گسترده ایالات متحده در خاورمیانه موافقت نداشته باشد. در واقع چین با حمله ایالات متحده به افغانستان مخالف کرد و حاضر نشد در این حمله نظامی با آمریکا و ناتو متحد شود و به درخواست این کشورها مبنی بر همکاری چین در حمله به افغانستان جواب منفی داد.
در مورد حمله به عراق نیز چین مخالفت خود را به صورت آشکارا بیان کرد و وزیر امور خارجه این کشور با صدرو بیانیه‌ای قبل از حمله به عراق، این اقدام ایالات متحده را نقض آشکار منشور سازمان ملل متحد دانست. 2 اما پس از حمله ایالات متحده به افغانستان و عراق، چین سعی کرد با توجه به واقعیات بین‌المللی با کشورها وارد مناسبات سیاسی و اقتصادی شود.
خبرگزاری رویتر در مورد روابط چین و افغانستان می‌گوید: مجموع مبادلات تجاری چین و افغانستان در سال 2011 میلادی، 234 میلیون دلار بوده که نسبت به سال 2010، افزایشی 31 درصدی داشته است. 3 در ارتباط با روابط چین و عراق نیز مقامات آمریکایی همواره دغدغه خود را از گسترش روابط این دو کشور بیان کرده‌اند. به عنوان مثال «ادواردپک» در مصاحبه‌ای با شبکه «پرس.‌تی.‌وی» از گسترش روابط عراق و چین، آشکارا ابراز نگرانی می‌کند.4
‏ب) موضع چین در ارتباط با برنامه هسته‌ای جمهوری اسلامی ایران تحت تأثیر سه عامل بوده است: اول، چین به روابط بلندمدت خود با کشورمان توجه دارد. دوم، با وجود روابط نزدیک سیاسی و اقتصادی چین و ایران، چین روابط نزدیکی نیز با کشورهای اروپایی و آمریکا دارد و مایل نیست روابطش با این کشورها تحت تأثیر فراز و نشیب‌های برنامه هسته‌ای جمهوری اسلامی ایران قرار گیرد.
سوم، چین در موضع‌گیری‌های خود در قبال پرونده‌ هسته‌ای ایران، سعی می‌کند ضمن پشتیبانی از اصول پیمان منع اشاعه تسلیحات هسته‌ای، وجهه آن کشور به عنوان یک قدرت مسئول و در حال ظهور، دچار خدشه نشود.5 با توجه به مواردی که گفته شد، چین سعی می‌کند با احتیاط در برخورد با برنامه هسته‌ای، از جمهوری اسلامی ایران حمایت کند. بر این اساس می‌توان پیوستن این کشور به برخی تحریم‌ها علیه کشورمان را، در چارچوب تلاش چین برای نشان دادن حسن نیتش به طرف‌های عربی تجزیه و تحلیل کرد.
ج) موضع چین در برابر تحولات مربوط به بیداری اسلامی در خاورمیانه نیز تحت تأثیر اصول کلی سیاست خارجی چین قرار گرفت. در مواضع چین، مخالفت صریح نکردن با مواضع ایالات متحده و همچنین توجه به منافع اقتصادی پکن در خاورمیانه، مهم بوده است. چین روابط اقتصادی متنوعی با کشورهایی نظیر مصر و لیبی که درگیر تحولات بیداری اسلامی شدند، داشته است.
بنابراین، انقلاب‌ها در این کشورها نوعی غافلگیری برای چین به وجود آورد. در ابتدا به دلیل نگرانی از سرایت ناآرامی‌ها به جامعه چین، از انتشار اخبار مربوط به حوادث بیداری اسلامی جلوگیری شد.
چین سعی کرد در کشورهایی مانند تونس، مصر و بحرین که بحران آنها ابعاد بین‌المللی قوی پیدا نکرده است، بیطرفی خود را حفظ کند. در مسائل مربوط به لیبی نیز که شورای امنیت وارد عمل شد، چین روابط خود را با رژیم قذافی به دلیل ترس از سقوط نکردن این دولت، ادامه داد، اما زمانی که انقلاب مردم لیبی پیروز شد، از راههای مسالمت‌آمیز برای انتقال قدرت در این کشور حمایت کرد.6
‏د) به دلیل اهمیت خاورمیانه که یکی از شاخص‌های برجسته آن قرار گرفتن 70 درصد منابع انرژی جهان در این منطقه است، چین نیز وارد بازیهای سیاسی در این حوزه جغرافیایی شده است.
به عنوان مثال در تحولات سوریه، چین موضعی همراه با روسیه اتخاذ و قطعنامه‌های شورای امنیت علیه سوریه را وتو کرد. البته باید گفت: چین تمایل ندارد سوریه به یک متغیر تعیین‌کننده و چالش‌ساز در روابط این کشور با ایالات متحده تبدیل شود و به همین دلیل باتسامح بیشتری نسبت به روسیه در تحولات سوریه موضع گرفته است.
موضع چین در برابر تحولات سوریه را باید در چارچوب دیپلماسی چین مقابل ایالات متحده آمریکا، که سیاست «دیپلماسی آرام و روان» است، تجزیه و تحلیل کرد.7 در یک جمع‌بندی می‌توان گفت، چین کشوری نوظهور در عرصه قدرت بین‌المللی است که داعیه تبدیل شدن به ابرقدرتی بین‌المللی را دارد.
بنابراین، این کشور ناگزیر است وارد بازیهای کلان سیاسی جهانی شود تا بتواند در گردونه قدرت جایگاهی برای خود به دست آورد. گویا منطقه خاورمیانه به دلیل در هم تنیده شدن مسائل مختلف، عرصه مناسبی برای عرض اندام قدرت‌های مختلف است که چین نیز سعی کرده با حضور در این منطقه و موضع‌گیری در برابر مسائل مختلف، جایگاه بین‌المللی خود را در رقابت با دیگر کشورها نشان دهد.

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات