تاریخ انتشار : ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۳ - ۱۰:۲۳  ، 
کد خبر : ۲۶۶۵۰۰

آیت‌الله؛ یک گام به پیش


روحانی با محاسن مشکی و لحن آرام که سمت مهم وزارت کشور را در شرایط بحران زده پس از پیروزی انقلاب در کابینه شهید رجایی در اختیار گرفت, امروز در نهمین دهه زندگی خود همچنان به شکل فعال در عرصه سیاست و تلاش برای ترویج اخلاق سیاسی حضور دارد. متولد سال 1310 در شهرستان کن در حومه تهران، اگر چه به عنوان یکی از روحانیون مورد وثوق در قم و تهران شناخته می شد اما ورود به جریان نهضت مبارزه علیه شاه، نام او را هم در کنار سایر مبارزان بر سر زبان انداخت. پس از پیروزی انقلاب، آیت الله محمد رضا مهدوی کنی، یکی از 5 روحانی بود که هسته اصلی شورای انقلاب را شکل دادند. او که سابقه وزارت کشور را در دولت تشکیل شده توسط شورای انقلاب نیز بر عهده داشت، پس از ماجرای انفجار نخست وزیری و شهادت رئیس جمهور و نخست وزیر وقت، کفیل نخست وزیر شد و تا زمان برگزاری انتخابات به عنوان رئیس دولت، کابینه تشکیل داد و بازوی اجرایی بنیانگذار فقید جمهوری اسلامی برای اداره کشور شد.
محمد رضا مهدوی کنی روحانی شیعه و سیاست مدار ایرانی که اکنون ریاست مجلس خبرگان رهبری و دبیر کلی جامعه روحانیت مبارز را بر عهده دارد وی همچنین رئیس دانشگاه امام صادق (ع) و استاد درس اخلاق اسلامی این دانشگاه است. وی پیش از انقلاب 1357 از روحانیون مخالف حکومت پهلوی بود و پس از انقلاب یکی از پنج روحانی بود که هسته اصلی شورای انقلاب را تشکیل می دادند. وی پس از آن به عنوان وزیر کشور (در دولت های شورای انقلاب رجایی و باهنر) و کفیل نخست وزیر (پس از ترور رجایی و باهنر) بوده است.
او شاگرد امام (ره) بود اما در دوران تحصیل از محضر اساتیدی چون حضرات آیات حاج شیخ عبدالجواد سده ای (جبل عاملی)، صدوقی، سلطانی، مجاهدی، رفیعی قزوینی، شعرانی، علامه طباطبایی، بروجردی و گلپایگانی و امام خمینی (ره) بهره گرفت و علاوه بر یادگیری معارف اسلامی، خوی انقلابی گری بر ضد حکومت دیکتاتوری رژیم وقت را در خود پروراند. پس از انقلاب نیز، آیت الله که به عنوان دبیر کل مهمترین تشکل روحانی یکی  از دو جناح اصلی کشور هم شناخته می شد، سمت های مختلفی را تجربه کرد چه اینکه به گفته خود وی تا روزی که زنده است در خدمت اسلام و انقلاب خواهد بود و از فعالیت در هیچ زمینه ای ابایی ندارد.

سیاستمدار معتدل

سمت های آیت الله مهدوی کنی در سال های پس از انقلاب، نیاز به یک سیاهه بلند بالا دارد اما این استاد شناخته شده اخلاق بیش و پیش از آنکه با سمت های رسمی خود در ساختار حاکمیت شناخته شود، با فعالیت در جایگاه دبیر کلی جامعه روحانیت مبارز در میان اهالی سیاست و حتی قشر های مختلف جامعه در ذهن جامعه تداعی می گردد.

فعالیت او در این جایگاه چه در دوران حیات امام (ره) و چه پس از آن هر چند مداوم بوده است اما مقاطع انتخابات، نگاه ها را بیشتر به سوی او معطوف ساخته است. پس از دوم خرداد 76 و ظهور نسل تازه ای از نیروهای جوان در دل جریانی که بعد ها اصولگرا نامیده شد، برخی هجمه ها توسط این نیروها به آیت الله مهدوی کنی باعث شد تا ایشان بر اساس خلق و خو و منش خود، میدان را در اختیار جوان ها بگذارد تا آنها دریابند بی مشورت و راهنمایی بزرگان خود، شانسی برای بقا در فضای سیاسی ندارند.

آنها مشی معتدل به همراه علاقه مندی به رایزنی با نیروهایی که در جریان انقلاب و پس از آن به ایفای نقش پرداختند را نوعی تساهل لقب داده و خواستار در پیش گرفتن سیاست های تند برای مواجعه با رقیب بودند. مشی آیت الله اما هیچ گاه تغییر نکرد تا پس از سوم تیر 84 و حضور نسل تازه اصولگرایان در ساختار اجرایی و قوه مقننه, بروز برخی اختلافات و انحرافات، نیاز به حضور جدی وی در میدان عمل سیاسی را دوچندان سازد. هر چند دبیر کل جامعه روحانیت مبارز در همه این سال ها، حتی اگر به شکل علنی در میدان سیاست حاضر نبوده اما بسیاری از اقشار حامی جریان اصولگرا در انتظار اعلام رای و نظر وی برای تصمیم گیری در خصوص مسائل سیاسی و انتخابات بوده اند و وی نیز با برگزاری مداوم جلسات، اداره امور مربوط به جریان سیاسی متبوع خود را در کنار دیگر تشکل روحانی این جناح یعنی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم بر عهده داشته است.

آیت الله مهدوی کنی در کتاب خاطرات خود روایتی از کناره گیری خود به نفع آیت الله خامنه ای در سومین انتخابات دوره ریاست جمهوری را چنین بیان کرده اند: «پس از شهادت آقای باهنرو آقای رجایی، بحث ریاست جمهوری جدا مطرح بود. روزی ما در راهروی مجلس، جلسه ای داشتیم. جلسه غیر رسمی بود، در آن جلسه من، مقام معظم رهبری، جناب آقای هاشمی و جناب آقای موسوی اردبیلی بودیم. ظاهراً حاج احمد آقا هم بودند. دوستان در آن جلسه به آقای خامنه ای پیشنهاد دادند که شما نامزد ریاست جمهوری بشوید. ایشان گفتند من به چند جهت نمی پذیرم؛ یکی اینکه من بیمار هستم. من تازه از بیمارستان آمده ام (به خاطر همان جریان انفجار) و آمادگی ندارم. مساله دوم اینکه خوب نیست دو تا آخوند ریاست قوه مجریه را داشته باشند. آقای مهدوی کنی که نخست وزیر هستند، من هم رئیس جمهور بشوم؛ دو تا آخوند خوب نیست. مردم می گویند همه چیز را خودشان قبضه کرده اند. جهت سوم اینکه اگر قبول بکنم، دلم می خواهد کسی نخست ویر باشد که بتوانم با او چون و چرا داشته باشم، مهدوی برادر بزرگ ماست. ما نمی توانیم از او پاسخ بخواهیم. این تعبیر ایشان در آن وقت بود....

بنده در پاسخ ایشان گفتم که الان بهتر از شما کسی نیست و این اشکال های شما وارد نیست؛ اما اشکال اول که آخوند و ملا نباید کار اجرایی بکند زیرا حکومت، حکومت آخوندی می شود، این اشکال وارد نیست، ما چه بخواهیم و چه نخواهیم حکومت آخوندی شده، ما دیگر نمی توانیم بگوییم نیست. قوه قضائیه روحانی است، ریاست مجلس روحانی است، بسیاری از مسوولیت های دیگر روحانی است، از همه بالاتر رهبر هم روحانی است، چه اشکال دارد که رئیس جمهوری نیز روحانی باشد. دراین اوضاع آنچه مهم است، مدیریت صحیح خدمت به مردم و انقلاب و رفع مشکلات مردم است. اما در مورد اشکال دیگر که کسالت بود، گفتم که ان شاء الله حالتان خوب می شود، البته زیاد روی آن تکیه نکردیم. تکیه اصلی ما روی مساله روحانی بودن بود. اما اینکه آیا مهدوی باشد یا نباشد، من دو تا پاسخ دادم؛ اولاً من اگر هم برادر بزرگ باشم، نشان داده ام که روح ناسازگاری ندارم. این طور نیست که تکروی داشته باشم هر چه خودم می پسندم انجام بدهم. من اهل دعوا و استبداد نیستم.

مساله دیگر هم این بود که گفتم اگر شما از بودن من خیلی ناراحت هستید، من استعفا می دهم که شما ناراحت نباشید و هیچ دغدغه ای نداشته باشید. گفتند نه، نمی شود شما استعفا بدهید! آقای موسوی اردبیلی گفتند یعنی چه؟ تو می خواهی استعفا بدهی که چه شود؟ گفتم بالاخره دنبال کار دیگری می رویم. کار که در دنیا کم نیست. لزومی ندارد بنده نخست وزیر باشم. ایشان اصرار می کردند که نه؟ نمی شود. گفتم نه! می شود. حالا می بینید که می شود. بالاخره به اینجا که رسید تقریباً همه قبول کردند و نتیجه اش این که پس از انتخابات بنده استعفا بدهم.» (خاطرات آیت الله مهدوی کنی – صفحه 353-354)

اما نگاه آیت الله مهدوی کنی به سایر کاندیداهای آن انتخابات نیز در نوع خود جالب توجه است: «قرار شد که بنده و جناب آقای دکتر شیبانی و آقای عسگر اولادی به منظور احتیاط  نیز نامزد ریاست جمهوری شویم. در آن زمان که ما به حسب ظاهر نامزد انتخابات ریاست جمهوری شدیم، از برادران نهضت ازادی، آقای مهندس بازرگان و آقای صباغیان به دفتر نخست وزیری آمدند و گفتند اگر شما جداً نامزد هستید ما آماده ایم برای شما تبلیغ کنیم. من گفتم اولاً نامزدی من جدی نیست و ثانیا اگر جدی هم بود، من علاقه به تبلیغ و تایید شما نداشتم.» (صفحه 355)

پس از این آیت الله مهدوی کنی از حضور در رقابت انصراف داد و در سخنرانی ها نیز از آیت الله خامنه ای حمایت کرد. در انتخابات سوم، 46 نفر کاندیدا شده بودند که در نهایت شورای نگهبان طلاحیت 4 نفر را تایید کرد. این 4 نفر عبارت بودند از آیت الله سید علی خامنه ای (نماینده شورای انقلاب و معاون وزارت دفاع)، سید رضا زواره ای (معاون وزارت کشور)، علی اکبر پرورش (نماینده مجلس شورای اسلامی) و دکتر حسن غفوری فرد.

مهدوی کنی بار دیگر در جایگاه دبیر کلی تشکلی که آیت الله خامنه ای هم عضو شورای مرکزی آن است، به رغم یکی دیگر از روحانیون حاضر در تشکل خود را در جایگاه ریاست قوه مجریه می دید فعالیت سیاسی را برای آینده ادامه می داد. آیت الله مهدوی کنی پس از سال 84 فعالیت های خود را وا ننهاد و همواره در جایگاه یکی از بزرگان جریان اصولگرا، رهنمودهای خود را به جوان ترهایی که در میدان سیاست بعضا رفتارهای غیر منطقی بروز می دادند عرضه می کرد.

از ریاست خبرگان تا محوریت در جبهه متحد اصولگرایان

پس از حضور آیت الله خامنه ای در جایگاه رهبری نظام پس از درگذشت امام (ره)، مجالس چهارم و پنجم با اکثریت جناج راست سابق تشکیل شد و لیست جامعه روحانیت مبارز، توانست اکثریت کرسی های پارلمان را به خود اختصاص دهد. آیت الله مهدوی کنی پس از دوم خرداد 76 هر چند به شکل ظاهری در فعالیت سیاسی حضور نداشت اما با راهبری جریان اصولگرا و تنفیذ امور به علی اکبر ناطق نوری، این امکان را فراهم کرد تا وی به عنوان یکی دیگر از نیروهای شاخص و با تجربه این جناح، امکان حضور نیروهای جوان تر در این جریان را فراهم سازد.

در جلد پنجم کتاب خاطرات آیت الله مهدوی کنی درباره انتخابات دوم خرداد، این خاطره نقل شده است: «من و جمعی از دوستان جامقه روحانیت بعد از انتخابات ریاست جمهوری هفتم و انتخابات آقای خاتمی، خدمت آقا رفتیم و صحبت کردیم. من خدمت آقا عرض کردم ما وضیفه ای داشتیم، کارمان را انجام دادیم. اینک که انتخابات برگزار شد و نامزد ما رای نیاورد ما در اینجا می توانیم یکی از این سه گزینه را انتخاب کینم: یکی اینکه بایستیم، بگوییم ما این انتخاب را قبول نداریم، زیرا انتخابات مردود است و ما آن را قبول نداریم، رای مردم را هم قبول نداریم ، به نظر می آید که این گزینه عقلایی نیست بالاخره مردم رای داده اند، پس ما نمی توانی بگوییم قبول نداریم. دوم اینکه ما بگوییم که مردم رای داده اند و آقای خاتمی هم رای آورده، رای مردم را هم قبول داریم  و با ایشان همکاری می کنیم

و از نظرمان هم برگشتیم. این هم یک نظر یعنی در واقع اعتراف به اشتباه کنیم و از گناه و خطای خودمان توبه کنیم. ما چنین کاری را هم نمی کنیم، ما ایشان را گزینه ای برتر نمی دانستیم. گزینه سوم، آنکه طبق قانون به آرای مردم احترام می گذاریم تا حدی که لازم باشد برای احترام به ارای مردم احترام می ذاریم تا حدی که لازم باشد برای احترام به ارای مردم و حفظ نظام، همکاری می کنیم ولی در عین حال از نظام اسلامی پاسداری می کنیم و در سنگرهای خود با دیده بانی دقیق، مراقب اوضاع هستیم و هرگاه برای انقلاب احساس خط کنیم، شلیک خواهیم کرد.

من این حرف ها را در دانشگاه امام صادق زدم و خدمت آقا هم همین حرف را زدم و گفتم بعضی می گویند جامعه روحانیت شکست خورده و برخی از دوستان ناراحت شده و برخی دیگر دل سرد شده اند. بالاخره سیاست است و دعوای سیاسی همین حرف ها را دارد و ما باز هم بر همان عهدی – عهد ولایت- که بسته ایم، هستیم و روی آن ایستاده ایم ولی شما اگر بفرمایید که مخالفت کنید! می کنیم، بگویید نه مخالفت هم نکنید! نمی کنیم اگر بگویید حتی هیچ انتقادی نکنید! انتقاد هم نمی کنیم. اگر شما بفرمایید انتقاد کنید! انتقاد می کنیم. ما دروغ نمی گوییم که شما را به عنوان ولی امر قبول داریم باید هم بپذیریم. حتی در مواردی که مخالف رای مان باشد اما فکر نمی کنم که جنابعالی رایتان این باشد که ما خلاف ها را ببینیم و هیچ نگوییم. ایشان فرمودند اگر خلافی باشد، باید اظهار کنید، منتها کیفیت اظهار فرقی می کند؛ در هر موقعیتی باید سنجید که چگونه می توان انتقاد کرد که به ضرر انقلاب و نظام تمام نشود و دشمنان سوء استفاده نکنند. خب، این هم مطلبی بود که ایشان فرمودند و ما هم قبول داریم.»

پس از سال 84 نیز وی فعالیت های خود را وا ننهاد و همواره در جایگاه یکی از بزرگان جریان اصولگرا، رهنمودهای خود را به جوان تر هایی که در میدان سیاست بعضا رفتارهای غیر منطقی بروز می دادند عرضه می کرد. در این میان درگذشت آیت الله علی مشکینی، نیاز به حضور یکی دیاز نیروهای با سابقه فقهی – سیاسی انقلاب در جایگاه ریاست مجلس خبرگان را اجتناب ناپذیر ساخت. آیت الله اکبر هاشمی رفسنجانی که در انتخابات سال 84 نتوانسته بود از پس تبلیغات منفی صورت گرفته در جامعه علیه خود بر بیاید، در انتخابات سال 85 مجلس خبرگان رهبری کاندیدا شد و 500 هزار رای بیش از نفر دوم فهرست جامعتین در تهران کسب کرد.

سوابق او و دوستی دیرینه با آیت الله مهدوی کنی، امکان رقابت برای این چهره برای ریاست را منتفی می کرد و این مهم به آیت الله رفسنجانی رسید. حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم و برخی تحولات اما فضا را به سمتی برد که این بار آیت الله مهدوی کنی کاندیدای ریاست خبرگان شود و آیت الله هاشمی رفسنجانی هم به نفع ایشان کنار رفت و گفت مرتبه قبل هم به دلیل امتناع مهدوی کنی از پذیرش مسوولیت، پا در این میدان گذارده بود. نیروهای افراطی اما هیچ گاه حضور دبیر کل جامعه روحانیت مبارز را بر نتافتند و سخنان ایشان را آوزه گوش خود نکردند اما وی، بی توجه به این موضوع به فعالیت مشغول است. سخنان او از تریبون ریاست مجلس خبرگان، شبیه خود ایشان است؛ منطقی معتدل و با حفظ حرکمت همه نیروهای انقلاب:

وحدت به معنای یکی شدن نیست ولی منظور از وحدت ائتلاف در مشترکات است، به گروه های سیاسی و فعالان عرصه انتخابات توصیه می کنم به خاطر سلیقه های فردی و گروهی وحدت و صمیمیت در انقلاب را مخدوش نکنید.

تضارب آرا منشاء بالندگی در کشور است. چنانچه منظور بر اندازی و تنازع نباشد اختلاف نظر برای کشور مفید است.

امام خمینی (ره) به همه ما نیروهای انقلاب بها داد به طوری که شخص بنده فقط پیش نماز بودم اما بنیانگذار انقلاب اسلامی این میدان را به ما دادند و وارد صحنه شدیم. امام خمینی (ره) همواره احترام ویژه ای برای مردم قائل بودند و مشکلات مردم را درک می کردند.

حاشیه‌زدایی از سیاست

انتخابات مجلس نهم یکی از مقاطعی است که ایت الله مهدوی کنی صلاح را در این دیده اند تا حتی زمام امور اجرایی را هم به دست گیرند. جبهه متحد با ساز و کار موسوم به 7 + 8 از جمله فعالیت های ایشان در مقطع فلی است. او در همایش بزرگ جامعه روحانیت مبارز تهران که چندی قبل برگزار شد به حالت طنز گفت: «من به 80 سالگی رسیده ام اما تا 120 سالگی در خدمت شما خواهم بود.» این پاسخ جدی بود که این سیاستمدار اخلاق گرا به افراطیونی داد که همچنان نقش آفرینی او را بر نمی تابند. آنها هنوز ترجیح می دهند به ساز و کار جبهه متحد اصولگرایان نپیوندند و ساز جدایی بزنند و شرط تعیین کنند. اما دبیر کل جامعه روحانیت مبارز در خصوص گفت و گوها با جبهه پایداری گفت: ما اهل شرط و شروط نیستیم.

آیت الله محمد رضا مهدوی کنی که در حاشیه مراسم افتتاح سال جدید تحصیلی مدرسه علمیه مروی و مدارس تابعه در پاسخ به سوال دیگری در رابطه با روند فعالیت گروه 8+7 همچنین حضور نمایندگان جبهه پایداری در گروه هشت نفر گفت: آن آقایان بالاخره تشریف می آورند. بنا بود دو نفر از آقایان تشریف بیاورند تا هشت نفر بشوند. ان شاء الله می آیند ولی تا حالا نیامده اند. رئیس مجلس خبرگان رهبری همچنین توصیه ای هم به افرادی که به شیوه ای دیگر عمل می کنند، داشت: «ممکن است در گروه یا مسوولیتی که بر عهده داریم سلایق خاصی وجود داشته باشد ولی اگر می خواهیم کار جمعی کنیم باید فکر و اندیشه جمعی را نیز در سر لوحجه اقدامات خود قرار دهیم.»

وق چندی قبل از آن در جلسه هیات رئیسه و روسای کمیسیون های مجلس خبرگان نیز با همان ادبیات ارام و نصیحت گونه خود درباره تکروی برخی طیف ها، نکاتی را متذکر شده بود: «من به دوستان انقلابی مان از اینجا خطاب می کنم، چرا که اعلامیه ای نتشر شد که جمعیت دیگری در مقابل این جمعیتی که جامعتین جمع کردند تشکیل شده است، البته آنها اصولگرا و از برادران ما هستند ولی من آنها را نهی می کنم زیرا که کار ما مورد تایید اصولگرایان است.

بنابر این جدا کردن صف همان چیزی است که دشمن می خواهد و دیدیم بلافاصله سایت ها و روزنامه های دشمن که منتظر بروز انشقاق در اصولگرایان بودند خوشحال شدند. من تعجب می کنم در آن اعلامیه گفته شد دو نفر از علمای بزرگوار که مورد احترام همه ما هستند از آنها دعوت کرده اند و در جلسه ای بر خلاف این مسیر تشکیل جلسه داده اند، بنابراین به آن عزیزان پیغام می دهم که این کارها را نکنید، خوب نیست. این کارها بر خلاف مصلحت انقلاب است، زیرا با دعوای ما دشمنان برنده میدان خواهند شد.» او این با مصمم تر از گذشته در میدان عمل سیاسی حاضر است.

حضور که رقبای جریان اصولگرا هم آن را مغتنم می دانند چرا که آیت الله اهل میانه روی و اخلاق گرایی در سیاست است.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات