دكترعلياكبر ضيايي / رايزن فرهنگي جمهوري اسلامي ايران در مالزي
تاريخ حضور شيعه در مالزي به نخستين برخوردهاي مردم بومي مالائي با اقوام مهاجر مسلمان در قرن پنجم هجري به بعد بر ميگردد و در آن زمان دين اصلي مردم اين سرزمين هندوئي و بودائي و زبان آنان سانسكريت بوده است. از ميان مسلمانان بازرگان در قرون گذشته، شيعياني نيز بودهاند كه براي داد و ستد به بندر "ملاكا" با كشتيهاي بزرگ تجاري ميآمدهاند و براساس گفته پرفسور "داتو محمود زهدي" از اساتيد بنام دانشگاه بينالمللي اسلامي مالزي نخستين مهاجران به اين سرزمين شيعه بودهاند و البته تاكنون اسناد قابل قبولي براي اثبات حضور گسترده شيعه در دست نيست و نميتوان با قاطعيت گفت كه شيعه نخستين مهاجران به مالزي بودهاند. برخي از مورخان از حضور سردار ايراني الاصل چيني به شهر ملاكا خبر دادهاند كه در همانجا نيز درگذشته است، اما اين گفته نيز چندان داراي مستند نميباشد.
مالزي بر خلاف تايلند شاهد مهاجرت علماي شيعي ايران و عراق نيز نبوده است. حضور شيعه در مالزي عموما در چند مرحله تاريخي صورت گرفته است كه مهمترين آنها مهاجرت اقوام سادات علوي از يمن به مالزي ميباشد. اين سادات علوي كه به نامهاي سيد العطاس، سيد السقاف، سيد العيدروس و مانند آنها شهرت داشتند در قرون گذشته از يمن و به ويژه حضرموت به مالزي مهاجرت كردهاند و داراي مذاهب شيعه و شافعي و زيدي بودهاند و بسياري از شيعيان مالزي از اين تيره و نژاد ميباشند و از نظر شكل و شمائل نيز با مردم مالائي كاملا متفاوت ميباشند.
گروه ديگري از شيعيان مالزي متعلق به مهاجران هندي، پاكستاني، افغاني و بنگلادشي ميباشد كه در دوران سيطره انگلستان در مالزي به عنوان نيروهاي كار به اين منطقه كوچانده شده و در طول سالهاي متمادي مذهب خود را حفظ كرده و آداب و مناسك ديني را بر اساس مذهب شيعه به جاي ميآورند. شيعيان خوجه اثنا عشري هند نيز از همين جمله بشمار ميآيند كه در حال حاضر در مالزي داراي اتحاديه مستقل ميباشند و فعاليت خود را در حمايت از دانشجويان جعفري اثناعشري دارند.
با بروز انقلاب اسلامي به رهبري امام خميني (قدس سره) تعدادي از همين سادات و برخي ديگر از جوانان پرشور سني مذهب براي آشنا شدن با اسلام انقلابي به قم مهاجرت كردند و به تحصيل علوم ديني پرداختند.تعداد اين افراد از 50 نفر نيز تجاوز نمينمايد. اين جوانان مالزيائي بعدا به كشورشان بازگشتند و در مشاغل مختلف دولتي و غير دولتي چون شركتهاي تجاري به كار پرداختند و تعدادي از همين افراد نيز به فعاليت مذهبي مشغول شدند.
شيعيان مالزيائي اعم از طرفداران انقلاب اسلامي و يا طرفداران مراجع شيعي ديگر در هند و عراق و پاكستان و ايران هيچگاه براي خود مسجدي نداشتهاند و همه فعاليتهاي آنان در منازل و يا اماكني تحت عنوان حوزه و يا مركز انجام ميشده است. تعدادي از سران احزاب "پاس" و "آمنو" نيز به تشيع گرايش يافتند، اما شيعيان حزب پاس در بيان اين گرايش شجاعت بيشتري از خود نشان دادند و احزاب مخالف آنان نيز همين امر را دستمايه حمله سياسي خود قرار دادند و براي تضعيف جبهه مخالف آنان را به پيروي از تشيع متهم ميساختند.
الف: مراكز شيعي مالزيائي نميتوانند عامل نگراني دولت مالزي باشند
در بخش نخست به برخي زواياي تاريخي مهاجرت شيعيان به مالزي اشاره كرديم و گفتيم كه تنها تعداد اندكي از شيعيان مالزيائي در قم به تحصيل پرداختهاند واين سؤال مطرح ميشود كه آيا اين تعداد انگشت شمار ميتوانند خطري جدي براي امنيت ملي مالزي، آن گونه كه مهاتير محمد بر آن تاكيد دارد باشند؟ و اين در حالي است كه تعداد 20 هزار نفر از جوانان مالزيائي در مراكز ديني مصر، اردن و عربستان به تحصيل ميپردازند و عملاً تحت تأثير حركات افراطي سلفيه و وهابيت قرار دارند و دولت مالزي هيچ گونه احساس خطري را نسبت به آنان در مقايسه با حجم تبليغات عليه شيعيان بروز نداده است.
بديهي است به اين پاسخ منفي است، زيرا تعداد شيعيان بومي در مالزي در حدود 15تا 20 هز ار نفر برآورد ميشود كه تعدادي زيادي از آنان شيعيان اثنا عشري هندي (خوجه ها)، بنگلادشي، پاكستاني و افغانستاني ميباشند و حركات تبليغي چنداني نيز بين آنان وجود نداشته و تعداد شيعيان بومي مالزيائي در حوزههاي شيعي الرضا،ام ابيها، الحجه، امير المؤمنين(ع)، مراكز جوهور و كلانتان در حدود 2500 نفر برآورد ميشود كه سير رشد آنان با توجه به 35 سال پس از انقلاب اسلامي ايران بسيار طبيعي بوده و به نظر نميرسد كه عوامل خارجي در اين روند تدريجي و طبيعي نقشي داشته باشند.
از طرف ديگر تعداد زيادي از همين 2500 نفر (و بنا به قول جميل خيري وزير امور ديني 1500 نفر) را اعضاي خانواده آنان چون فرزندان و همسران آنان تشكيل ميدهند. البته مقامات مالزيائي متناسب با شرايط مختلف، آمار ديگري را نيز مطرح كردهاند. وقتي ميخواهند خطر نفوذ شيعه را بزرگنمائي كنند تعداد آنان را به 200هزار نفر و گاهي 100 هزار نفر تخمين ميزنند و هنگامي كه اقدامات تشديدي آنان منجر به دستگيري ميگردد و ميخواهند وضعيت را تحت كنترل گزارش دهند تعداد كل شيعيان را 1500 نفر معرفي ميكنند.
بررسيها نشان ميدهد كه شيعيان بومي مالزي مانند هنديها، پاكستانيها، افغانيها و بنگلادشيها نيز تا كنون فعاليت تبليغي نداشتهاند و دولت مالزي همه خطرات را از جانب همين تعداد اندك شيعيان مبلغ با توصيفاتي كه ارائه شد اعلام نموده است. علاوه بر اين، سياستهاي حاكم بر هر يك از مراكز شيعي الرضا، الحجه و جز آنها با يكديگر تفاوت دارد و خط مشي مشخصي بر آنها حاكم نيست، بنابراين، اين تعداد اندك مراكز با چنين اوصافي نميتوانند يك حركت تبليغي گسترده شيعي را سازماندهي كنند كه حساسيت مقامات مالزيائي را برانگيزانند و خطر آنان را بالاتر از كمونيسم بدانند، بنابراين جريان شيعه ستيزي را بايد در عواملي جز آنچه كه رسانههاي مالزيائي اعلام كردهاند دانست.
ب: علل و انگيزههاي شيعههراسي در مالزي
1- انگيزه سياسي: برخي از مقامات سياسي حزب پاس روابط خوب و صميمانهاي با جمهوري اسلامي ايران داشتهاند و گرايش تعدادي از آنان به انقلاب اسلامي با حفظ مذهب شافعي و تشيع انگشت شماري از آنان زمينه را براي حزب حاكم فراهم آورده است تا براي صدمه زدن به رقباي سياسي خود از حربه فرقه گرائي استفاده كنند و با تمسك به جنگ شيعي و سني رقباي سياسي خود را از صحنه خارج كنند.
2- انگيزه اقتصادي: فعاليتهاي اقتصادي رقباي جمهوري اسلامي ايران چون عربستان و قطر و امارات در حد گستردهاي در مالزي سرمايهگذاري كردهاند و به ميزان بهره مندي مقامات مالزيائي از سرمايههاي جهان عرب به ميزان شيعه ستيزي خود ميافزايند و در اين جريان نقش عوامل خارجي بسيار بديهي و روشن است. دولت مالزي با باز گذاشتن دست سرمايهداران عرب و دولتهاي عربي زمينه را براي فعاليت اسلام گرايان افراطي سلفي فراهم آورده و مراكز فرهنگي وابسته به اعراب چون دانشگاه المدينه در شاه علم در تربيت جوانان با گرايشهاي اسلامي افراطي نقش مهمي ايفا مينمايند. بسياري از طرفداران سلفي و وهابي در مالزي براي خشنودي سرمايه گذاران عرب اقدام به شيعه ستيزي ميكنند، در حالي خود آنان خوب ميدانند كه شيعيان بومي مالزي توانائي ايجاد چنين خطري را براي امنيت ملي مالزي و ايجاد اختلاف ميان اهل سنت ندارند.
3- انگيزه اعتقادي: تعداد اندكي از تحصيل كردگان كشورهاي عربي تحت تأثير سلفي گري و وهابيت به شيعيان ميتازند و آنان را با انواع تهمتهاي ناروا در رسانههاي رسمي و غير رسمي همراه ميسازند و امكان پاسخگوئي به اين تهمتها را نيز از شيعيان سلب كردهاند. به نظر ميرسد حركتهاي افراطي وهابيت در صورت بازگشت تعداد بيشمار مالزيائيهاي تحصيل كرده در كشورهاي عربي سازماندهي سياسي خواهند شد و اين جريانات با ائتلاف خود در اندونزي و تايلند و برونئي ميتوانند مردم معتدل اين منطقه را با افراطگري سلفيها مواجه نمايند. افراط گرايان سلفي در آينده شرق آسيا نقش فعالي خواهند داشت و تنها جريان عقل گرائي ديني ميتواند عامل مهار اين حركت تخريبي بشمار آيد. مايه تعجب اين است كه رشتههاي فلسفه و كلام در همه دانشگاههاي مالزي تعطيل شده است و زمينه رشد سلفي گري و ظاهري گري سلفي در ميان شافعيان مالزي با حمايت كشورهاي عربي در حال رشد بيسابقهاي است.
عقلانيت شيعه در حال گسترش است
علل شيعه ستيزي را در بخش دوم بررسي كرديم و گفتيم كه عوامل اعتقادي آخرين عامل براي شيعه ستيزي ميباشد، و در اين امر عوامل وهابيت با تحريك عناصر خارجي رقيب جمهوري اسلامي ايران در بحرين و سوريه نيز نقش فعالي ايفا مينمايند. حركتهاي سلفي مالزي با پيوند خوردن به جريان طالبانيسم و جبهه النصره و حركتهاي تندروي سني جهادي در افغانستان، عراق، چچن و جريانات تروريستي ضد نظام سوريه درصدد ايفاي نقش خود در داخل مالزي ميباشند و يكي از اين مأموريتها بزرگنمائي خطر شيعه در مالزي و پوشش نهادن به حركتهاي وهابيت در اين خطه ميباشد.
بنا بر اخبار واصله تعدادي از گروههاي تروريستي سوريه را مالزيائيهاي وهابي تشكيل ميدهند و سرپلهاي وهابيت در مالزي از زمان شروع جنگ سوريه تعدادي از جوانان سني را به اين منطقه اعزام كردهاند. خطري كه آينده مالزي را تهديد ميكند جريانات وهابي و سلفي خواهد بود كه با حمايت كشورهاي عربي هيچگونه زندگي مسالمت آميز با اديان و مذاهب ديگر را بر نميتابند و سير صعودي پيشرفت مالزي در مقايسه با همسايگانش چون سنگاپور با بحران جريانهاي تندروي اسلامي روبرو خواهد شد و اگر سير سركوب شيعيان كه تنها جريانات عقلگرائي سنتي ميباشند ادامه يابد، اين روند افراط گرائي سير تندتري را خواهد داشت و نه تنها مالزي و نظام پادشاهي آن بلكه همه كشورهاي منطقه را با خطر افراط گرائي ديني روبرو خواهد ساخت.
سؤالي كه اينجا مطرح ميباشد اين است كه چرا تفكرات ضد شيعي و شيعه هراسي در مالزي شدت يافته و چنين تحركاتي در ديگر كشورهاي شرق آسيا مشاهده نشده و يا به اين شدت نبوده است؟ در بخش دوم عوامل سياسي، اقتصادي و اعتقادي را در شيعه هراسي در مالزي برشمرديم، اكنون ميخواهيم به ماهيت فلسفي تفكرات اهل سنت به صورت مبنائي اشاره كنيم و ببينيم كه چرا شيعه توانسته است جذابيت زيادي در ميان مسلمانان اين منطقه داشته باشد.
در حقيقت ضعف ايدئولوژيك موجود سبب شده است تا جوانان و متفكران مالزيائي درصدد جبران آن ضعف باشند و به سوي شيعه گرايش پيدا نمودهاند و عامل اعتقادي رهبران سني سبب شده است تا بكار افتاده و جريان شيعه ستيزي را گسترش دهد. اين ضعف ايدئولوژيك برمي گردد به ماهيت تفكرات اشعريه در ميان اهل سنت مالزي كه روندي منفي نسبت به عقل گرائي داشته و بيشتر به سمت و سوي اهل حديث و اهل ظاهر گرايش پيدا كردهاند.
ماهيت اصلي تفكر اشعريه در مقابل اعتزال يك جريان عقلگرايي با احترام بسيار نسبت به قرآن و سنت بوده است، زيرا بدون بكارگيري استدلالات عقلي و براهين فلسفي نميتوانستند پاسخ انديشمندان معتزله را بدهند، بنابراين ابوالحسن اشعري در آثار خود چون الابانه و مقالات الاسلاميين بيش از آنكه مدافع اهل حديث باشد از عقلگرائي براي مقابله با اعتزال استفاده كرده است، اما در طول تاريخ اين جريان از اصالت عقل به اصالت نقل دگرديسي نمود و اين دگرديسي را در افكار "رشيد رضا" به عنوان يك مدافع حركت "محمد بن عبدالوهاب" و "سيد قطب" با مواضعي اصوليتر در مصر ميتوان مشاهده كرد.
علماي ديني مالزي در پنج قرن گذشته كه با اسلام پيوندهاي قويتري را ايجاد كردهاند بيشتر تحت تاثير مراكز ديني مصر و مكتب كلامي آن بودهاند و اخيرا گرايش بيشتري به سمت و سوي جامعه المدينه المنوره و ساير دانشگاههاي عربستان داشتهاند. اگر عالمي شافعي اشعري مسلك بتواند خود را در مقابل سموم وهابيت مقاوم سازد كه البته اين امر بدون مسلح شدن به عقل و استدلال و كلام امكان پذير نيست حداقل چنين فردي گرايش به سوي اهل حديث و ظاهر در مكتب اشعري پيدا ميكند، بنابراين كم نيستند عالمان شافعي مالزيائي كه با وهابيت مخالف ميباشند، اما در مكتب اشعريسم، تابع محض اهل ظاهر هستند و از سلفي گري شافعي پيروي ميكنند. اين افراد بيشتر در الازهر مصر تحت تاثير علماي شافعي مصري بودهاند و از تقريب مذاهب اسلامي نيز دفاع نميكنند، و به هيچ وجه علاقهاي به مسائل كلامي و عقلاني ندارند و نميتوانند مدافعان خوبي براي وحدت امت اسلامي بوده باشند.
گروه ديگر اين عالمان مالزيائي كساني هستند كه تحت تاثير سيد قطب و جمال الدين اسدآبادي و شيخ شلتوت بودهاند و ضمن حفظ اعتقادات شافعي خود از وحدت شيعي و سني نيز دفاع ميكنند. حركت سلفي مالزي با اين گروه به شدت برخورد ميكند و آنان را اهل تسامح با تشيع معرفي مينمايند و با اين اتهام آنان را از صحنه ديني خارج ميسازند. يكي از اين شيوخ مالزيائي كه قرباني حركتهاي سلفي شده است "شيخ عبدالغني شمس الدين" است كه رياست جمعت العلماي شرق آسيا را برعهده دارد و ضمن آنكه سني شافعي و تحصيل كرده مصر است با تقريب مذاهب موافق ميباشد و مخالفان وحدت شيعه و سني و وهابيت مالزيائي او را به اتهام مماشات با شيعه از دانشكده علوم انسانيه اخراج نمود.
شافعيان اشعري مسلك ظاهري و حديثي بر خلاف شافعيان سنتي اشعري بيشتر تحت تاثر حركتهاي سلفي قرار گرفتهاند و آنان ضمن حفظ عقايد شافعي خود و مخالفت ظاهري با وهابيت تحت تاثير آنان ميباشند و از حمايتهاي آنان در مبارزه عليه شيعه برخوردارند. با توجه به اين مقدمه پاسخ به سؤال مذكور كه چرا شيعه در اين منطقه با رشد روبرو شده است روشن ميگردد. ضعف ايدئولوژيك شافعيه تحت تاثير سلفي گري و اهل حديث سبب شده است تا نسل جوان براي روياروئي با گرايشهاي فكري لائيسم، مدرنيسم، پست مدرن و سكولاريسم به دنبال مكتبي باشند تا پاسخ اين جريانات مخرب را بدهند و شيعه با پشتوانه فكري فلسفي و پويائي فلاسفه شيعي چون ملاصدرا، علامه طباطبائي، شهيد مطهري و امام راحل توانسته است اين خلأ فكري را تا حد زيادي پر نمايد.
بنابراين جمهوري اسلامي ايران هيچ برنامه منسجمي براي ترويج تشيع در مالزي و ديگر كشورهاي منطقه ندارد، و اين ضعف ايدئولوژيك مسلمانان شرق آسيا ميباشد كه گرايش جوانان و اهل فكر و دانشگاهيان مالزي را به سمت متفكران شيعه تضمين كرده است و در اين ميان ممكن است اندكي از همين طرفداران فلاسفه و متفكران شيعي ايراني نيز به مذهب تشيع گرايش پيدا كرده باشند، اما مشاهدات نشان ميدهد كه بسياري از متفكران اهل سنت از نويسندگان و دانشگاهيان بدون هيچ گونه تبليغ از طرف ايرانيان و شيعيان مقيم به سمت انقلاب اسلامي و مفاهيم عقلاني تشيع گرايش پيدا كرده اند، اما هنوز بر همان مذهب سنتي خود به شريعت عمل ميكنند و در هيچ مناسبت شيعي نيز شركت نمينمايند، و در حقيقت با بكارگيري عقلاني گري شيعه توانستهاند ضعف ايدئولوژيك خود را جبران كنند.
بديهي است سخت گيريهاي دولتي و هجمههاي رسانهاي و دستگيريهاي كنوني نميتواند سدّ راهي براي گسترش عقلانيت شيعه در ميان انديشمندان مالزيائي گردد، هر چند كه فقه شيعي را توانستهاند تا حدودي مانع از عمل آن گردند.
در بخش چهارم به پيدايش تفكرات انقلابي امام خميني در شرق آسيا و تأثير آن بر گسترش شيعه خواهيم پرداخت.
رابطه انقلاب اسلامي و جريانات شيعي مالزي
همان طور كه در بخشهاي گذشته به آن اشاره كرديم تعداد مبلغان و فعالان شيعي مالزيايي در حد و اندازهاي نيستند كه بتوانند امنيت ملي مالزي را به خطر اندازند و آن گونه كه طراح مالزي مدرن آقاي مهاتير محمد ادعا كرده است، وجود شيعي خطري براي بروز فرقه گرائي و تضعيف جامعه يكپارچه اهل سنت بشمار آيد و بر خلاف اين ادعا ميبينيم كه مقامات دولتي مالزي خود به اختلافات شيعي و سني دامن زده و زمينه را براي بروز خشونت مذهبي تندروهاي سني عليه اقليت شيعي فراهم ساختهاند و همان گونه كه مقام معظم رهبري بيان فرمودهاند عاملان تفرقه خود قرباني اين جريان ميگردند.
بروز خشونتهاي اخير در مالزي عليه شيعيان نتيجه سياست غلط دولت مالزي در تحريك عواطف مردمي عليه اقليتهاي ديني خود ميباشد. در اين بخش به تاثيرات انقلاب اسلامي در حركتهاي اسلامي شرق آسيا ميپردازيم و خواهيم گفت كه بخش زيادي از جامعه روشنفكري مالزي از مسلمان و غير مسلمان تحت تاثير استكبار ستيزي انقلاب اسلامي و مواضع روشن حضرت امام قدس سره عليه رژيم اشغالگر قرار داشتهاند و عليرغم داشتن مذهب اهل سنن از طرفداران انقلاب اسلامي بشمار ميآيند و جريانات سياسي همسو با غرب با ادعاي مبارزه با شيعه در مالزي در صدد تضعيف اين گروه بزرگ از روشنفكران مسلمان كه در احزاب مختلف سياسي نيز نفود دارند ميباشد.
در اين مقاله خواهيم گفت كه هدف اساسي از انقلاب اسلامي ايران ترويج مذهب تشيع در شرق آسيا نبوده و نخواهد بود و اين اصول ثابت و بنيادين انقلاب اسلامي است كه توانسته است بخش عظيمي از روشنفكران جوامع شرق آسيا را تحت تاثير قرار دهد و اين تاثير پذيري رنگ مذهبي خاص نداشته است و علت اعلام آمارهاي بسيار متفاوت از شيعيان مالزي نيز وجود گسترده اقشار روشنفكر مالزي اعم از مسلمان و غير مسلمان در حمايت از جريان استكبار ستيزي و مبارزه با رژيم اشغالگر قدس توسط انقلاب اسلامي ايران از سال 1357 تا كنون است و جريانات همسوي با غرب همه اين اقشار را متهم به تشيع نمودهاند و در صدد تضعيف جريانات مخالف غرب در مالزي ميباشند.
پيش از بروز انقلاب اسلامي تعداد زيادي از روشنفكران مالزيائي در كشورهاي انگلستان، آلمان، فرانسه، آمريكا و ديگر كشورها با انقلابيون ايراني در انجمنهاي اسلامي دانشگاههاي مختلف آشنا شده بودند و تاريخ آشنائي آنان با افكار امام خميني و انقلاب اسلامي به آن دوران باز ميگردد. بسياري از دولتمردان مالزيائي در ردههاي مختلف سياسي كه در دانشگاههاي خارج از كشور خود تحصيل كردهاند با نام و آوازه امام خميني قبل از انقلاب اسلامي آشنا شدهاند و به گونهاي تحت تأثير اسلام ناب محمدي در زماني كه همه حكومتهاي مشرق زمين تحت سيطره آمريكا و غرب بودند قرار داشتند.
هنگامي كه اين تحصيل كردگان مالزيائي به كشور خويش بازگشتند در مراكز مختلف آموزش عالي مالزي از دستاوردهاي انقلاب اسلامي و اين كه يك كشور اسلامي مقتدر به نام ايران وجود دارد كه با اتكاي به مردم مسلمان توانسته است در برابر غرب بايستد براي دانشجويان خود سخن گفتهاند و بسياري از آنان در زمان حيات امام خميني نيز توفيق ديدار ايشان در بيت متواضع جماران را داشتهاند و بارها در مجامع مختلف از خاطرات خود در سفر به ايران سخن گفتهاند.
اين روشنفكران داراي اعتقادات مذهبي شيعه نبودهاند و صرفا به عنوان مدافعان انقلاب اسلامي تحت تاثير افكار امام خميني قرار داشتهاند. به مرور زمان فشارهاي سياسي و امنيتي بر اين عده در دانشگاههاي مالزي افزايش مييابد و همين امر سبب ميگردد تا اين افراد گرايشهاي سياسي خود را از نظام حاكم پنهان نمايند و با تحريك مخالفان انقلاب اسلامي و مدافعان غرب متهم به شيعه گري و يا تقيه شدهاند.
برخي از شيعيان بومي نيز براي نشان دادن گسترش شيعه در مالزي به عمد و يا غير عمد اين گروه از روشنفكران مالزيائي را در زمره شيعيان در حالت تقيه معرفي كرده اند، اما تماسهاي فردي با اين تعداد گسترده از مدافعان انقلاب اسلامي به خوبي گرايش ديني اهل سنت را در آنان تقويت ميكند، اما در هر حال مذهب شيعه را نه تنها جريان انحرافي نميدانند، كه معتقدند با گفتگوي سازنده با جهان تشيع ميتوان در رونق سياسي و اقتصادي و فرهنگي مالزي نيز مشاركت نمود و اين تعدد مذاهب نه تنها عامل تهديد بشمار نميآيد، كه عامل انسجام و ايجاد فرصت نيز ميباشد.
از ديگر عوامل گسترش ديدگاههاي استكبار ستيزي و انقلابي امام خميني در مالزي انتشار تعداد زيادي مقالات مربوط به انقلاب اسلامي در روزنامههاي مالزي در سالهاي نخست انقلاب اسلامي ايران توسط روزنامه نگاران و نويسندگان مالزيائي است. البته در همان سالها نيز تلاشهايي براي عدم انعكاس اخبار مربوط به انقلاب اسلامي ايران در مالزي توسط حكومت وقت صورت ميگرفت، اما حادثه عظيم انقلاب اسلامي و جنبشهاي متأثر از آن در شرق اسيا و ديگر مناطق جهان امري نبود كه بتوان به سادگي از كنار آن گذاشت و يا اخبار آن را در مطبوعات مالزي سانسور كرد.
از ديگر عوامل توسعه انقلاب اسلامي در اين ديار شعار جهان شمول بودن انقلاب و دادن اميد به نسلهاي آينده براي به دست گرفتن سرنوشت خود و جهاني با برخورداري از سعادت معنوي و برقراري حكومت عدل اسلامي و پايان يافتن دوران استكبار شرق و غرب به دست جوانان پرشور مسلمان با هر مذهبي تحت رايت قرآن و سنت پيامبر اكرم (ص) و احياي بندگي خدا و نه ابرقدرتها بود و اين شعارها در جان و روح جوانان مالزيائي رسوخ كردند و حركت بزرگي را به سمت وسوي احياي تمدن اسلامي و حتي اسلام سياسي در حكومت ايجاد نمود.
جريانات سياسي مدافع غرب چه به صورت بومي و داخلي و چه با تحريك دولتهاي عربي با هدايت غرب و استكبار تلاش زيادي كردن تا با تحريك پادشاهان مالزي اين فكر را به آنان القا نمايند كه پيام انقلاب اسلامي و احياي تفكر بندگي خدا و مقابله با استكبار و شعار حكومت اسلامي و يا احياي ارزشهاي ديني در حكومت به معناي حذف دوران پادشاهي مالزي ميباشد و با استفاده از اين ترفند توانستند ديدگاههاي متعادل پادشاهان مالزي را نسبت به تشيع و انقلاب اسلامي بدبين نمايند و اين در حالي است كه تا كنون هيچ يك از علما و روشنفكران مسلمان شيعي و سني طرفدار انقلاب اسلامي چنين تلقي و تفسيري از انقلاب اسلامي در مالزي ارائه نكردهاند و به صراحت همه فعاليتها و آرمانهاي خود را در چارچوب قانون اساسي مالزي و احترام به آداب و رسوم ملي و پرچم اين كشور دانستهاند.
عامل ديگر محبوبيت انقلاب اسلامي در ميان مردم مالزي از همه اديان و مذاهب اين است كه مردم كشوري چون ايران با اتكاي بر توانائيهاي خويش توانسته است در ايجاد كشوري قدرتمند و پيشرفته موفق باشد و اين موفقيت جمهوري اسلامي ايران مرهون رهنمودهاي امام راحل و بيانات و راهنمائيهاي مقام معظم رهبري در سالهاي پس از انقلاب اسلامي بوده است.
بسياري از روشنفكران مالزي ضمن تمجيد از سردار سازندگي مالزي يعني مهاتير محمد معتقد هستند كه سرمايه گذاريهاي آمريكا و كشورهاي همسوي عربي با آن در توسعه اقتصادي مالزي نقش بسزائي داشته است و اكنون مالزي جزو بدهكارترين كشورهاي اسلامي به عربستان و ديگر كشورهاي عربي بشمار ميآيد و اين نوع توسعه متكي بر استعدادهاي داخلي و جريانهاي علمي و ساختارهاي بومي نيست و نميتواند پايدار بماند، ضمن آنكه عربستان به عنوان طلبكار اصلي توانسته است خواستههاي سياسي خود را بر دولتمردان مالزي عليرغم خواسته مهاتير محمد تحميل كند كه از جمله آنها تأسيس دانشگاه المدينه در "شاه علم" و نفوذ علماي وهابي در ردههاي مختلف سازمان "جاكيم" و مفتي گريهاي مالزي در استانهاي گوناگون است.
مهاتير بارها گفته است كه مخالف نفوذ تشيع و وهابيت در مالزي ميباشد، اما بدهكاريهاي سنگين اين كشور به عربستان سبب شده است تا دست وهابيان تندرو در اين كشور باز بماند و جوانان مسلمان مالزيائي كه در چچن و سوريه با النصره و طالبان همكاري ميكردهاند به صورت آزادانه در مالزي فعاليت نمايند و دولت مالزي از بيم سر رسيدهاي بدهي، چشمان خود را بر اين جريانات خطرناك ببندند. بنابراين احساس غرور و حس سربلندي و افتخار در ميان مردم شرق آسيا نتيجه سياست نه شرقي و نه غربي جمهوري اسلامي ايران و اتكا بر منابع داخلي و ارزشهاي اسلامي بوده است و اين افتخار به قشر خاصي از مسلمانان اين منطقه اختصاص ندارد و بسياري از مالزيائيهاي چيني تبار نيز خود اين سياست كشورمان را ميستايند و وابستگي مالزي به دول غربي بويژه كشورهاي عربي همسوي آمريكا را به شدت مورد نقد قرار ميدهند.
پيش از بروز انقلاب اسلامي كه سبب ايجاد تحول در وضعيت مسلمانان جهان و بيداري اسلامي گرديدبيشتر مسلمانان در جهان با پيروي از غرب از رهنمودها و تعاليم دين مقدس اسلامگريزان بودند، و پيروزي انقلاب اسلامي سبب گرديد تا مسلمانان با چنگ زدن به ريسمان الهي و احياي ارزشهاي اسلامي صفوف خود را براي مقابله با استكبار جهاني محكمتر نمايند و دوران تسلط آنان بر جهان اسلام سپري گردد، و جهان تك قطبي با ايدئولوژي مادي و ليبراليسم غربي توسط طرفداران انقلاب اسلامي در سراسر جهان با چالش روبرو شود، و اين همان نگراني جريانهاي همسوي غرب در مالزي از گسترش انقلاب اسلامي در شرق آسيا ميباشد كه بدون هيچ مديريت از سرمنشأ آن، يعني جمهوري اسلامي ايران، مرزهاي جغرافيائي را در مينوردد و نور و اميد را براي مسلمانان جهان به ارمغان ميآورد.
تجربه نشان داده است كه اگر مدافعان غرب بتوانند همه صداهاي مسلمانان را ساكت نمايند اين صداي وجدان و فطرت انساني كه طالب آزادي و استقلال و ارزشهاي فطري ديني است را نميتوانند خاموش نمايند.
گرايشهاي اخير مهاتير محمد به غرب و انتقادات وي به سياستهاي جمهوري اسلامي ايران نتيجه همين فشارهاي اقتصادي كشورهاي عربي مدافع غرب ميباشد و ناخواسته وي زمينه را بروز جريانهاي تندروي سني و افراطيان عرب در اين منطقه باز نموده است.