* پس از فراز و نشیبهای زیاد بالاخره محمدفرهادی وزیر علوم شد و کار خود را در این وزارتخانه آغاز کرد. مهمترین چالشهای پیش روی فرهادی در وزارت علوم کدام است؟
** به نظر من مهمترین چالش پیش روی آقای فرهادی جذب و جلب نظر جامعه علمی کشور و بهویژه اساتید دانشگاههاست. آقای فرهادی مدتهاست که از وزارت علوم فاصله داشته و از نزدیک با اتفاقات این وزارتخانه آشنایی ندارد. گزینههایی که برای وزارتخانه علوم معرفی شدند به نوعی قرابت فکری بیشتری نسبت به آقای فرهادی با کادر علمی دانشگاههای کشور داشتند. بین آقای فرهادی و جامعه علمی تنها یک گپ مختصر اتفاق افتاده و رابطه عمیق و تنگاتنگی وجود ندارد. اگر آقای فرهادی بخواهد که برنامههای کاری ایشان که منطبق بر برنامههای دولت است به درستی اجرایی شود به یک فضای امن و همراه با آرامش و طمأنینه نیاز دارد. در این صورت است که فضای علمی کشور شاهد رشد و تعالی در تولید علم و علم اندوزی خواهد بود. از این مهمتر وی به یک فضای اعتماد بین کادر وزارت علوم و جامعه دانشگاهی بهویژه اساتید و دانشجویان نیاز دارد.
البته این یک واقعیت بدیعی است که آقایفرهادی به زمان نیاز دارد تا بتواند این اعتمادسازی را ایجاد کند. آقای فرهادی اگر بخواهد که زمینههای اعتماد بین وزارت علوم و جامعه دانشگاهی کشور به وجود بیاید باید در ابتدا یک شناخت مناسب از جامعه علمی کشور داشته باشد. شاید برخی عنوان کنند که به هر حال او در گذشته برای مدتی وزیر علوم بوده و با جنبههای کار در وزارت علوم بیگانه نیست. با این وجود باید عنوان کرد که وی یک پزشک بوده و جزئی از کادر علوم انسانی، علوم اجتماعی و علوم پایه نیست. فضایی که بر علوم پزشکی حاکم است با فضایی که بر علوم انسانی و علوم اجتماعی حاکم است کاملا متفاوت است. آقای فرهادی برای ایجاد یک گفتمان اعتماد و تعامل با جامعه دانشگاهی در ابتدا باید رویههایی که در دولت آقای روحانی در کشور شکل گرفته است، دنبال و پیگیری کند.
قبل از ایشان آقای توفیقی، فرجی دانا و نجفی بر مواضع دولت آقای روحانی پافشاری میکردند و تمام تلاش خود را برای اجرای مطالبات مردم از دولت آقای روحانی درباره دانشگاهها به کار گرفته بودند. آقای فرهادی هم دقیقا باید همین کار را انجام بدهد. وی هم باید کار آقایتوفیقی، فرجی دانا و نجفی را ادامه بدهد. مشخصا بحث من درباره بورسیههاست. آقایفرهادی باید همان برنامه آقای فرجی دانا و نجفی را بدون هیچ گونه ملاحظه کاری و با شجاعت کامل دنبال کند. اگر این مساله را رعایت کند بطور حتم وجهه قابل قبولی در بین جامعه علمی کشور پیدا خواهد کرد و چالش اعتمادسازی و تعامل را به خوبی پشت سر خواهد گذاشت.
دومین چالش پیش روی آقایفرهادی انتخاب کادر همکاران خود است که از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است. آقای فرهادی هم به مانند همه مدیران این حق را دارد که به سلیقه خود همکارانش را انتخاب کند. با این وجود اگر آقایفرهادی از بین جامعه علمی کشور و اساتید مجرب دست به انتخاب همکاران خود بزند گام بلندی در راستای اعتمادسازی با دانشگاهیان برداشته است. آقایفرهادی در انتخاب همکاران خود نباید به سراغ کسانی برود که با فضای وزارت علوم بیگانه هستند. باید کسانی متصدی وزارت علوم شوند که بدنه وزارت علوم را به خوبی بشناسند. ممکن است یک نفر مدیر خیلی خوبی هم باشد اما قرابت و نزدیکی تنگاتنگی با وزارت علوم نداشته باشد. انتخاب چنین افرادی با توجه به اتفاقاتی که برای این وزراتخانه افتاده است به مصلحت نیست.
چالش سومی که ممکن است در سر راه آقای فرهادی برای پیشبرد برنامههای خود به وجود بیاید مبنا قرار دادن علم در دانشگاهها به جای مسائل سیاسی است. در برنامه پنجم توسعه ذکر شده است که جمهوری اسلامی ایران باید در آینده قطب علمی منطقه خاورمیانه باشد. در نتیجه اگر ما بخواهیم که در منطقه قطب اول علمی باشیم نیاز داریم که در ابتدا تمامی عواملی که ما را به این هدف میرساند، مهیا کنیم. یکی از مهمترین عواملی که ما را به این هدف خواهد رساند دانشجویان و نیروی انسانی است. دانشجویان که دارای ذهن خلاق و سیال هستند عامل اصلی تولید و پرورش علم در کشور هستند. ما برای اینکه از فرار مغزها و استعدادهای کشور جلوگیری کنیم و ظرفیت علمی دانشگاهی را ارتقا دهیم نیاز داریم نیروی انسانی خلاق خود را به سمت تولید علم و مبنا قرار دادن علم در تمامی زمینهها هدایت کنیم.
* پرونده بورسیههای وزرات علوم یکی از پرسروصداترین پروندههای ماههای اخیر کشور بوده است. آقایان توفیقی و نجفی بر افشای متخلفان و جلوگیری از استفاده سودجویان از بیت المال پافشاری داشتند. آقای فرجی دانا هم در این مساله با قاطعیت و شجاعت اقدام کردند و شاید یکی از عوامل استیضاح ایشان هم عبور از خط قرمز تندروها در این زمینه بود. چه کسانی در پشت پرده پرونده بورسیهها به دنبال سوءاستفاده بودند؟
** من از پشت پرده اطلاع ندارم. با این وجود از زمانی که آقای میلی منفرد به عنوان وزیر پیشنهادی آقای روحانی انتخاب شد تا به امروز که سکان هدایت وزارت علوم به دست آقایفرهادی سپرده شده است هر شخصی که سرپرست یا وزیر علوم میشد به نخستین موردی که برخورد میکرد این بود که چه کسانی قصد داشتند از وزارت علوم سوءاستفاده کنند و هدفشان از این سوءاستفادهها چه بوده است. تقریبا تمامی این افراد به دنبال عاملین سوءاستفاده و رانت خواران از وزرات علوم بودند. به همین دلیل هم این پرونده دارای اهمیت بوده است. این مساله به صورت ناخودآگاه باعث شد که یک بیاعتمادی نسبت به وزارت علوم ایجاد شود.
در این مساله حتی کسانی که استحقاق استفاده از بورسیه را هم داشتند زیر سوال رفتند. این عده چوب کسانی را خوردند که از رانت استفاده کردند و شایستگی استفاده از بورسیهها را نداشتند. حتی جامعه علمی کشور نیز نسبت به عملکرد وزارت علوم دچار تردید و بدگمانی شده بود. به همین دلیل مهمترین اقدامی که باید در این زمینه صورت بگیرد این است فضای تردید وبیاعتمادی شکسته شود. نکته مهم در این زمینه این بود که حتی در زمانی که آقای نجفی سرپرست وزارتخانه بودند و عزم جدی هم برای افشای متخلفان داشتند اسامی متخلفان منتشر نشد؛ یعنی کسی اعلام نکرد فلان شخص یا فلان گروه از رانت دانشگاهی استفاده کرده است. متخلفان به محیط علمی کشور آسیب جدی وارد کردهاند.
اینگونه رانت خواریها از جامعه دانشگاهی کشور باعث تنزل سطح کیفی آموزش در کشور شده بود. عدهای لیاقت و شایستگی لازم را نداشتند به جای افراد باصلاحیت و مجرب بر سرکار آمده بودند و از محیط علمی کشور سوءاستفاده میکردند. آقای فرهادی باید تلاش کند جامعه علمی دوباره به دوران شایسته سالاری باز شود.
البته من معتقدم افشای نام افراد امری اخلاقی و پسندیده هم نیست. دولت آقای روحانی نباید به مانند دولت گذشته چهره دیگران را مخدوش کند. در عین حال دانشگاههای ما باید از رانتی که بر مبنای روابط شخصی و جریانی صورت گرفته است پاک و مبرا شود. باید دست رانتخواران را از محیط علمی کشور و دانشگاهها کوتاه کرد. نباید افرادی که صلاحیت لازم را ندارند در مسندهای وزارت علوم قرار بگیرند. دولت باید در این زمینه اهتمام ویژه داشته باشد. اغماض و کم کاری در این زمینه برای مردم نگرانکننده خواهد بود و به وجهه دولت آسیب میزند.
* با نگاهی به گزینههای پیشنهادی آقای روحانی برای وزارت علوم میتوان نوعی شباهت در رویکرد را در تمامی گزینهها مشاهده کرد. در این زمینه حتی میتوان به سخنان آقای جهانگیری استناد کرد که به تازگی عنوان کرد که آقای فرهادی با گزینههای قبلی تفاوت چندانی ندارد. حتی آیتا... هاشمی قبلا عنوان کرده بودند که آقای فرهادی همان آقای معین است و تفاوت خاصی بین این دو نیست. به نظر شما آقای روحانی با برنامه خاصی دست به چیدمان گزینههای وزارت علوم میزدند؟
** به نظر من این گزینهها کاملا هم یکسان نیستند. این گزینهها در رویکردی که به وزارت علوم و جامعه علمی دارند با یکدیگر متفاوت هستند. نکته بعدی در این زمینه این است که آقایدکتر روحانی باید در زمینه وزارت علوم پاسخگوی مطالبات مردم باشد. مطالبات جامعه دانشگاهی نیز از مهمترین مطالبات جامعه ما محسوب میشود چرا که به هر حال جامعه علمی هر جامعهای در حکم مغز آن جامعه بوده که دارای اهمیت زیادی است. دانشگاهها به همراه اساتید و دانشجویان ما در طول هشت سال گذشته از جنبههای مختلف دچار آسیب شدند. بازسازی این خسارتها و ایجاد اعتماد متقابل در جامعه دانشگاهی کار آسانی نیست که ما بخواهیم یک شبه به وجود بیاوریم. من معتقدم آقای روحانی به دنبال گزینهای بودند که در مرحله اول بتواند خسارتهای هشت سال گذشته را جبران کند تا به مطالبات جامعه دانشگاهی کشور پاسخ قابل قبولی داده باشد.
اساتید و دانشجویان در هشت سال گذشته وضعیت دانشگاهها را مطلوب نمیدیدند و همواره نسبت به این مساله معترض بودند. این اعتراض اما به دلیل واهمه از برخورد احتمالی مسئولان وزارت علوم به صورت مسکوت درآمده بود. هنگامی که جامعه علمی کشور وارد عرصه اجتماعی نشود یعنی آن جامعه بیمار است و راه به جایی نخواهد برد. مدیران و فرهیختگان هستند که میتوانند جامعه را هدایت کنند. در دولت نهم پنجاه تن از اساتید اقتصادی کشور برای آقای احمدینژاد نامه نوشتند و ایشان را از عواقب اقدامات اقتصادی دولت آگاه کردند. این اساتید وقتی پافشاری آقای احمدینژاد بر مواضع خود را مشاهده کردند عنوان کردند که ما نظرات خود را مطرح میکنیم اگر شما دوست داشتید به این هشدارها توجه کنید.
بعد از این ماجرا همگان مشاهده کردند که آقای احمدینژاد با بیتوجهی به هشدارهای اقتصاددانهای کشور به راهی که در پیش گرفته بود ادامه داد. واقعیت این مساله بیانگر نگرانی نخبگان علمی کشور برای آینده جامعه بود که با بیتوجهی مسئولان وقت نادیده گرفته شد. خوشبختانه رویکرد آقای روحانی نسبت به جامعه دانشگاهی با دولت گذشته متفاوت است. وی حتی بارها در سخنرانیهای خود اعلام کرده که چرا جامعه دانشگاهی نسبت به مسائل مهم کشور موضعگیری علمی نمیکند. سخنان آقای روحانی نشاندهنده این مساله است که وی تمایل دارد جامعه علمی و دانشگاهی مرکز ثقل مدیریت کشور در عرصههای مختلف باشد. به همین دلیل هم به دنبال این است که از چهرههای علمی در مدیریت کشور استفاده کند. تمام گزینههای وزارت علوم از نخبگان علمی کشور بود. آقایفرجی دانا به معنای واقعی یک نخبه علمی بود.
آقایتوفیقی دارای تجربه گرانبهایی در عرصه مدیریت کشور بود یا آقای نجفی که سالها در مساله تعلیم و تربیت کشور نقش کلیدی داشت، همگی از چهرههای نام آشنا و تاثیرگذار جامعه علمی کشور بودند. آقای روحانی با منطق و به صورت حساب شده این گزینهها را انتخاب میکرد و قصد تعارض و درگیری با کسی را نداشت. آقای روحانی نمیخواهد دانشگاهها سیاسی باشند. اولویت آقای روحانی علم است نه سیاست. یکی از خصیصههای ایرانیان این است که تمایل دارند درباره تمام مسائل سیاسی اظهارنظر کنند و در سیاست برای خود جایگاه تعریف کنند. آقای روحانی تلاش میکنند که مساله سیاست در دانشگاهها کمرنگ شود و به جای آن علم و تولید علم حرف اول را در محیط دانشگاههای ما بزند.
به همین دلیل به دنبال افراد حزبی و گروهی برای تصدی وزارت علوم نبودند. رئیسجمهور به دنبال فردی بود که علم را در خدمت سیاست قرار ندهد و بلکه سیاست را در خدمت علم قرار دهد. اگر به انتخاب گزینههای وی دقت کنیم متوجه میشویم که هر کدام از انتخابها نسبت به انتخاب قبلی تفاوت داشت و به دنبال رویکرد جدیدتری بود. آقای روحانی هدف خاصی را از توالی این گزینهها دنبال نمیکرد. رویکرد گزینههای پیشنهادی وی بهویژه در مسائل سیاسی نسبت به یکدیگر تفاوت داشت. شاید این گزینهها از نظر علمی با هم رویکرد مشابهی داشتند اما از منظر سیاسی دارای دیدگاههای متفاوتی بودند.
* از سوی دیگر آیا عدم رأی اعتماد مجلس به گزینههای پیشنهادی آقای روحانی هدفدار بود؟مجلس از حساسیت بیش از اندازه نسبت به گزینههای پیشنهادی دولت چه هدفی را دنبال میکرد؟
** عملکرد مجلس در این زمینه قطعا هدفدار بود. برخی نمایندگان از این طریق میخواستند به چالش با رئیسجمهور بپردازند. مجلس در زمینه انتخاب وزیر علوم با رئیسجمهور همراه نشد. نمایندگان میخواستند این نکته برای آقایرئیسجمهور روشن شود که همانطور که شما حق انتخاب گزینههای خود را دارید ما هم حق داریم که به این گزینهها رأی بدهیم یا ندهیم.
مگر اینکه با ما تعامل کنید و از ما مشورت بخواهید. در بحث استیضاح آقای فرجی دانا مجلس به خوبی میدانست که ایشان در زمینه سابقه انقلابی، دینی و علمی و همچنین مدیریتی خود هیچ گونه نقص و کاستی ندارد. نمایندگان مجلس حتی میدانستند که آقای فرجی دانا به هیچ حزب و گروهی تعلق خاطر ندارد. به نظر من عامل اصلی استیضاح آقای فرجی دانا سخنان چند روز قبل آقای روحانی بود که عنوان کرد«کسانی که از مذاکره میترسند بزدل سیاسی هستند و به جهنم که از مذاکره میترسند».
چند روز بعد از این سخنرانی برخی نمایندگان تلاش کردند که به هر طریقی که شده پاسخ صحبتهای آقایروحانی را بدهند. به همین دلیل تلاش کردند که کابینه ایشان را با استیضاح آقایفرجیدانا ناقص کنند. آقای روحانی در آن مقطع تلاش داشت با گفتمان اعتدالی خود به مقابله با گفتمان دلواپسان بروند که باعث برداشت غلط تندروهای مجلس شد. مساله دیگری که در کنار این مساله باعث تحریک تندروها شده بود پافشاری دولت و وزارت علوم بر افشای تخلفات گسترده در پرونده بورسیه هابود. این دو عامل در کنار هم باعث شد که استیضاح آقایفرجی دانا به جریان بیفتد. در این مساله نمایندگان مجلس دغدغهها و مشکلات جامعه علمی کشور را فراموش کرده یا در اولویت دوم خود قرار داده و به قضیه رنگ و بوی سیاسی و جریانی داده بودند.
* جبهه پایداری چه نقشی در میان مجلس با دولت ایفا میکرد؟
** جبهه پایداری به رأی نمایندگان در زمان رأی اعتماد و حتی قبل از آن جهت و هدف میداد. با این وجود معتقدم که دلیل اصلی رأی نیاوردن گزینههای پیشنهادی آقایروحانی توسط مجلس به روابط مابین دولت و مجلس باز میگشت. گمان آقای روحانی بر این بود که مطالبه مجلس مبنی براین که قبل از اعلام گزینهها حتما با مجلس مشورت شود رویه صحیحی نیست وخارج از حیطه قدرت مجلس است. آقایروحانی انتخاب گزینههای پیشنهادی را حق مسلم خود تلقی میکرد. در واقع حق یک رئیسجمهور هم است که وزرای دولت را خودش با توجه به برنامههایی که مدنظر دارد انتخاب کند. در هیچ کدام از دولتها هم این مساله مرسوم نبوده است که رئیس دولت قبل از معرفی وزرای خود با مجلس مشورت کند.
در مساله انتخاب دکتر فرهادی هم آقای حدادعادل سه گزینه به آقای روحانی معرفی میکنند که یکی از این گزینهها آقای دکتر فرهادی بود. به اعتقاد آقای حدادعادل آقای فرهادی در هیچ گروه و حزبی فعالیت نمیکرد. این در حالی است که هیچ کدام از گزینههای قبلی هم در هیچ گروه و جریانی حضور نداشتند. هدف از این معرفی هم این بود که نمایندگان این نکته را به دولت گوشزد کنند که زمانی گزینههای دولت میتوانند از مجلس رأی اعتماد بگیرند که قبل از آن با مجلس لابی شده باشد؛ یعنی دولت باید ما را باور کند و به ما بهای بیشتری بدهد. این در حالی است که ما در دورههای قبل شاهد چنین رویههایی نبودیم. آقایاحمدینژاد علاوه براینکه قبل از اقدامات خود با نمایندگان مجلس مشورت نمیکرد، بلکه در شرایط عادی هم بهای زیادی به مجلس نمیداد و معتقد بود که مجلس در رأس امور نیست.
* به جز آقای فرهادی، دو گزینه دیگری که آقایحدادعادل به رئیسجمهور پیشنهاد دادند چه کسانی بودند؟
** از بیان نام این دو نفر معذورم. رسانهای شدن این اسامی به مصلحت نیست.
* آقای فرجی دانا به چه میزان به خطوط قرمز تندروها نزدیک شده بود که تندروها تلاش کردند ایشان نباید به کار خود ادامه بدهد؟به نظر میرسید آقای فرجی دانا بهویژه درباره پرونده بورسیهها به دستاوردهای بزرگی رسیده بودند که باعث واکنش شدید تندروها شده بود.
** اتفاقأ آقای فرجی دانا تغییرات جدی در سطح مدیران وزارت علوم ایجاد نکرد واغلب مدیران وی از قبل در وزارت علوم باقی مانده و جزئی از طیف اصولگرا به شمار میرفتند. آقای فرجی دانا نگاه سیاسی و جریانی به مسائل وزارت علوم نداشت. او پیرو برنامههای دولت بسیار به این نکته تاکید داشت که علم باید در دانشگاهها جای خود را پیدا کند.
یکی از مشاوران وی عنوان میکرد که با توجه به خسارتهایی که از دولتهای نهم و دهم به دانشگاهها خورد ما باید سی سال صبر کنیم تا به دانشگاههای پویا وبا نشاط که علم در مبنای همه امور است دست پیدا کنیم. در هشت سال گذشته بسیاری از چهرههای برجسته علمی بازنشسته شدند یا اینکه اخراج شدند و عدهای با استفاده از روابط و به صورت غیرقانونی عضو هیات علمی دانشگاهها شدند که این مساله ضربه بزرگی به آموزش عالی کشور زد.
* در هشت سال گذشته جامعه علمی کشور چه وضعیتی داشت؟آقای روحانی برای احیای آموزش عالی کشور چه راهکارهایی باید در نظر بگیرد؟
** آقای روحانی در مبارزات انتخاباتی خود عنوان کردند که فضای امنیتی را از دانشگاهها برخواهد داشت. وی همچنین تاکید داشت که فعالیت سیاسی تشکلهای دانشجویی را رونق خواهد داد. اولویت اول وی مساله علم است که آقای روحانی تمایل زیادی دارد که علم مبنای همه امور باشد.
از سوی دیگر آقای روحانی معتقداست که دانشجویان جوان که مدیران آینده کشور هستند باید باالفبای سیاست در دانشگاهها آشنا شوند و در همین محیط آزمون و خطا کنند تا در آینده علاوه براینکه به سلاح علم مجهز هستند با فعالیتهای سیاسی هم آشنایی داشته باشند. آقای روحانی معتقداست که مدیران کشور باید از نخبگان علمی و دارای فکر و اندیشه باشد. این در حالی است که دانشجویان باید مسائل سیاسی را در دانشگاهها تحلیل و رصد کنند. در هشت سال گذشته ما شاهد بودیم که اغلب کادرهای وزارت علوم و دانشگاهها از افراد حزبی و جریانی تشکیل شده بود. در دولتهای نهم و دهم وزارت علوم به صورت حلقهای اداره میشد.
هنوز هم برخی میخواستند وزارت علوم به صورت حلقهای اداره شود. این حلقه از افراد یک گروه و جریان سیاسی تشکیل شده بود. آقای کامران دانشجو و مهدی زاهدی هم که در هشت سال گذشته وزیر علوم بودند در همان حلقه سیاسی قرار داشتند. این حلقه هم از نزدیکان آقای احمدینژاد تشکیل شده بود که افرادی مانند اسفندیار رحیم مشایی هم در آن حضور داشتند. من شنیده بودم که آقای کامران دانشجو تنها هفتهای دو روز به دانشگاهها سر میزد.
این در حالی است که آقایفرجیدانا از صبح زود تا پاسی از شب در دفتر خود حضورداشت و تمام وقت وی متمرکز به مسائل و مشکلات وزارت علوم میشد. بیشترین ضربهای که محیط علمی ما در هشت سال گذشته متحمل شد کاهش سطح علمی کشور و افت کیفیت علمی دانشگاهها بود. در این دوران ما شاهد بیشترین فرار مغزها از کشور بودیم.
در این مدت هر کسی که میتوانست و توانایی داشت از کشور خارج شد و کسی هم متولی جلوگیری هدر رفتن استعدادهای کشور نبود. آقای احمدینژاد همواره تاکید داشت که اگر کسی دوست ندارد در ایران تحصیل کند هیچ مانعی برای رفتن وی به خارج از کشور وجود ندارد. وی میگفت «در ممکلت باز است اگر کسی نمیخواهد بماند میتواند از کشور خارج شود». اینگونه سخنان نشاندهنده کمدقتی مسئولان نسبت وضعیت آموزش عالی کشور بود. وظیفه دولت ایجاد زمینه رشد و پیشرفت علمی و اخلاقی برای کسانی است که نسبت به مردم این کشور دغدغه خاطر دارند.