(روزنامه جوان ـ 1394/06/15 ـ شماره 4619 ـ صفحه 5)
يكي از چالشهاي بهوجود آمده طي دو سال اخير را بايد حول همين محور «ناديده گرفتن طراحيهاي دشمن و فريب خوردن به صرف لبخند طرف غرب» دانست كه با بررسي تحولات اخير ميتوان مصاديق فراواني را براي آن پيدا كرد و مشخص نمود كه كدام جريان يا دسته سياسي است كه بدون توجه به توطئههاي دشمن، به توسعه روابط بدون ضابطه با غرب تأكيد دارد و مساعدتهاي تاكتيكي نظام سلطه را دليل موجهي براي كنار گذاشتن كدورتهاي! بين ايران و غرب ميداند و سخن از پايان دلخوريها به ميان ميآورد. بر همين اساس يكي از محورهاي ثابت سخنان رهبر معظم انقلاب اسلامي در 24 ماه گذشته را بحث «دشمنشناسي» و «لزوم دشمن دانستن دشمن» و همچنين «دقت و حساسيت نسبت به تحركات نظام سلطه» بايد دانست آن هم به اين دليل كه طيفي در داخل تلاش ميكند دشمنيهاي غرب با جامعه ايراني را تقليل داده و ادامه دادن دشمني ايران با امريكا را بهدور از مصلحت عقلانيت! عنوان كند.
مقام معظم رهبري در ديدار اخير با خانوادههاي شهداي حادثه هفتم تير دقيقاً همين موضوع را به عنوان مهمترين محور از بيانات خود انتخاب كرده و بيان نمودند: «كساني كه ميخواهند دشمني خباثتآلود امريكا و برخي دنبالهروهاي آن را با بزك تبليغاتي و رسانهاي بپوشانند در واقع به ملت و كشور خيانت ميكنند.» همانطور كه اشاره شد تأكيدات پردامنه معظمله به خوبي نشان ميدهد كه جرياني در تلاش است تا به بهانههاي مختلف و با ابزارهاي متفاوت باورهاي مردم نسبت به نظام سلطه را تغيير دهد و پرده ضخيمي بر بيش از 50 سال دشمني و خباثت امريكاييها بكشد.
به همين دليل رهبر انقلاب طي همين سخنراني «دشمنشناسي» را يكي از نيازهاي اساسي امروز كشور ميدانند و نمونههايي از اقدامات تروريستي امريكا و عوامل آن عليه ملت ايران را اينگونه بيان ميكنند: «حادثه 7 تير سال 1360»، «بمباران شيميايي سردشت در 7 تير 1366»، «ترور شهيد صدوقي در 11 تير سال 1361» و «ساقط كردن هواپيماي مسافربري ايران در 12 تير سال 1367.» رهبر معظم انقلاب همچنين به كرات از غيرقابل اعتماد بودن امريكا و لزوم پرهيز از خوشبيني نسبت به رفتار آنها هشدار ميدهند و در يكي ديگر از سخنرانيهاي خود تأكيد ميكنند: «عدهاي اينجور وانمود ميكردند كه اگر با امريكاييها دور ميز مذاكره بنشينيم بسياري از مشكلات حل ميشود، البته ما ميدانستيم اينجور نيست اما قضاياي يك سال اخير براي چندمين بار اين واقعيت را اثبات كرد... بنا شد مسئولان تا سطح وزارت خارجه تماسها، نشستها و مذاكراتي داشته باشند اما از اين ارتباطات نه تنها فايدهاي عايد نشد بلكه لحن امريكاييها تندتر و اهانتآميزتر شد و توقعات طلبكارانه بيشتري را در جلسات مذاكرات و در تريبونهاي عمومي بيان كردند.»
ايشان همچنين ميفرمايند: «امريكاييها نه تنها دشمنيها را كم نكردند بلكه تحريمها را هم افزايش دادند! البته ميگويند اين تحريمها، جديد نيست اما در واقع جديد است و مذاكره در زمينه تحريم هم فايدهاي نداشته است... تا وقتي وضع كنوني يعني دشمني امريكا و اظهارات خصمانه دولت و كنگره امريكا درباره ايران ادامه دارد تعامل با آنها نيز هيچ وجهي ندارد.»
ايشان همچنين در جاي ديگري با انتقاد از برخي تلاشها براي معرفي يك چهره غيرواقعي از امريكا به مردم، گفتند: «برخي افراد تلاش دارند با بزك كردن چهره امريكا، زشتيها و خشونتها و وحشتآفرينيها را از اين چهره بزدايند و دولت امريكا را دولتي علاقهمند به مردم ايران و انساندوست معرفي كنند، اما تلاش اين افراد به نتيجه نخواهد رسيد.»
حال براي بازشناسي جرياني نشانهدار كه به شكلي فراگير طراحي شده در تلاش است تا «چهره خشن و وحشتناك و هيولايي امريكا را توجيه كند» بايد نگاهي كوتاه به برخي تحولات و اتفاقات عرصه سياسي انداخت تا هم مصداق سخنان رهبري در اين باره عينيت پيدا كند و هم تاكتيكهاي اين جريان براي رسيدن به چنين هدفي مشخص شود.
ذوقزدگي از روابط تهران - واشنگتن
«ذوقزدگي مفرط از روابط ايران - امريكا» 24ماهي ميشود كه وارد ادبيات سياسي كشورمان شده و علت آن هم تلاش رواني – رسانهاي طيف تجديدنظرطلب براي عاديسازي روابط تهران- واشنگتن است.
پس از روي كارآمدن دولت يازدهم تا به امروز جريان مورد اشاره تلاش فراواني داشته تا با بهرهگيري از تاكتيكهايي نظير «برجستهسازي» مواضع و رفتارهاي به ظاهر دوستانه مقامات غربي در رسانههاي زنجيرهاي خود و تعريف و تمجيد از رويكرد كنوني دولتمردان امريكا نگاه مردم به عملكرد سران اين كشور را تغيير دهد. پدرخواندههاي اين جريان تلاش ميكنند تا بر همين اساس ضرورت تجديدنظر در مباني سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران را مطرح كرده و اين را القا كنند كه «مسامحه و گسترش روابط با امريكا» مطالبه عمومي مردم بوده و دشمني با امريكا بهرهاي جز تحريم و محدوديتهاي بينالمللي ندارد. برهمين اساس آنها تلاش دارند روحيه استكبارستيزي مردم را تبديل به سازش ناعادلانه با غرب نموده و حاكميت را در مسيري هدايت كنند تا به بسياري از خواستههاي نامعقول غرب و بهخصوص امريكا پاسخ مثبت دهد.
بنابراين تزريق نگاه خوشبيني به غرب در جامعه آن هم به كمك رسانههاي پرشمار خود را بايد يكي از تاكتيكهاي مناسب اين جماعت دانست آنگونه كه طي 20 ماه اخير بارها تلاش شده تا كماهميتترين اقدامات مقامات امريكايي، پراهميتترين موضوعات ترجمه شده و به «اساسيترين قدمهاي امريكايي» جهت مصالحه با جمهوري اسلامي ايران تعبير شود كه ميتوان به نمونههايي از آن اشاره كرد.
به عنوان مثال در طول هفتههاي ابتدايي پس از توافق ژنو 3، اعترافات دوپهلوي برخي ديپلماتهاي غربي درباره «حقوق هستهاي ملت» را به شدت برجسته يا سخنان مرموزانه نمايندگان نظام سلطه در مورد «لغو تحريمها» را با آب و تاب فراوان در سطح رسانههايشان جهيده ميكردند، اما برعكس، مواضع خصمانه و قلدرمآبانه سياسيون غربي را عليه مردم سانسور ميكنند يا بسيار كمرنگ و كمرمق پوشش خبري ميدهند. در آن مقطع زماني نه تنها رسانههاي هواخواه ليبراليسم در داخل به سخنان توهينآميز مذاكرهكننده ارشد تيم امريكايي در مذاكرات هستهاي واكنشي درخور توجه آن هم در قالب نوشتن يادداشت و مقاله نشان ندادند، بلكه حاضر نشدند حتي اصل خبر را هم در صفحات خود براي تنوير افكار عمومي و حداقل رعايت حق ابتدايي مردم، پوشش خبري دهند.
پايان دشمني ايران – انگليس!
نمونه ديگري از تلاش روزنامههاي وابسته به جماعت تجديدنظرطلب را بايد مقطعي دانست كه بعد از سالها رئيسجمهور كشورمان با نخستوزير انگليس ديداري دوجانبه داشتند. همزمان با ديدار روحاني – كامرون در نيويورك انبوهي از رسانههاي اين طيف با ذوقزدگي اين ديدار را «تاريخي» و «پاياندهنده روابط سرد 36 ساله» توصيف و با عبارتهايي مبالغهآميز اين اتفاق را دستاوردي بزرگ و تأثيرگذار براي كشورمان عنوان كردند. از سوي ديگر برخي مقامات دولتي مانند حميد ابوطالبي، معاون سياسي دفتر رئيسجمهور در صفحه توئيتر خود پس از اين ديدار با جملاتي تأملبرانگيز و سراسر احساسمحور مينويسد: «اين ديدار... در روابط اروپا و ايران تغييرات اساسي ايجاد كرده و مذاكرات هستهاي را تحت تأثير قرار خواهد داد. لذا از دستاوردهاي مهم سفر امسال دكتر روحاني به نيويورك، تحول در روابط تهران- لندن و بحث هستهاي، پس از ديدار سران ايران و انگلستان است.»
ذوقزدگي از روابط ايران- انگليس با بازگشايي دفتر اين كشور در روزهاي اخير وارد مرحله جديدتري هم شد و تجديدنظرطلبان در كنار برخي از دولتمردان بدون اشاره به توطئهچينيها و اقدامات مداخلهجويانه مقامات اين كشور طي چند دهه اخير عليه جامعه ايراني، اين بازگشايي را يك اتفاق بزرگ تاريخي و مقدمهاي براي سرازير شدن منفعتهاي فراوان به داخل كشور خواندند.
ختم كدورتها با تأسيس دفاتر جديد ديپلماتيك ايران و آمريكا در خاك دو كشور!
يكي ديگر از تلاش تجديدنظرطلبان براي عاديسازي روابط ايران- امريكا و پيرو آن تعديل روحيه استكبارستيزي جامعه را ميتوان در صفحات نخست روزنامههاي زنجيرهاي در ارديبهشت ماه امسال جستوجو كرد؛ آنجايي كه نسبت به خبر غيرموثق تأسيس دفاتر جديد ديپلماتيك ايران و امريكا در خاك دو كشور واكنش نشان دادهاند.
سانسور اظهارات مقامات غربي پس از برجام
پس از صدور بيانيه لوزان و سپس بعد از قرائت برجام همين رويكرد از سوي جماعت تجديدنظرطلب تكرار شد؛ آنها از يك سو تلاش كردند ضمن سانسور مواضع تند مقامات غربي درباره ايران، چهره آنها را تطهير كرده و از سوي ديگر بيانيه لوزان و بعد از آن برجام و قطعنامه 2231 را به عنوان دستاوردي بزرگ پاياني بر تمام مشكلات داخلي عنوان نمايند. به عنوان نمونه اين جريان آن بخش از اظهارات تند اوباما و كري كه نشان ميداد دشمني آنها با ملت ايران تمامي ندارد را كمرنگ و تا حد ممكن سانسور كرده و آن بخش از سخنان آنها كه به ظاهر بوي تفاهم و همكاري با ملت ايران داشته، را برجسته كردهاند. در يكي از اين اقدامات رسانههاي زنجيرهاي بخش مهمي از سخنان «جان كري» وزير خارجه امريكا كه پس از اتمام گفتوگوهاي فشرده لوزان به ميان خبرنگاران آمده بود را تا حد امكان سانسور ميكنند. همچنين اين رسانهها تلاش كردهاند تا تهديدات نظامي مقامات غربي به ويژه امريكاييها طي هفتههاي اخير را تلاش اين افراد براي اقناع افكار عمومي امريكاييها ناميده و بهراحتي از آن عبور كنند آن هم در شرايطي كه رهبر معظم انقلاب در ديدار خود با اعضاي خبرگان از ضرورت پاسخ مناسب دولتمردان به اين اظهارات سخن به ميان آوردند.
هدف چيست؟
1ـ «مخدوشكردن الگوي مقاومت در مقابل غرب» يكي از اهدافي است كه جريان تجديدنظرطلب در كنار برخي ديگر از جريانهاي سياسي به آن روي آورده، آنگونه كه اين جماعت ماهها قبل از برگزاري انتخابات يازدهم رياست جمهوري اين را به افكار عمومي منتقل ميكرد كه تنها عامل مشكلات معيشتي و اقتصادي مردم، ديپلماسي تهاجمي و فعالانه ايران در بحث هستهاي است كه در صورت تغيير در اين رويه رفتاري، گشايش فراواني در زندگي آنها اتفاق خواهد افتاد. اين جريان در ماههاي پيش با بهرهگيري از اتفاقات بحثبرانگيزي نظير «ديدار چهره به چهره دو رئيسجمهور ايران و امريكا» و همچنين «استمرار مذاكرات دو طرفه با نمايندگان نظام سلطه» تلاش كرد به جامعه اين را تلقين نمايد كه تحقق اين موارد ميتواند پوششي مناسب براي كاهش تحريمها و ترميم چهره بينالمللي ايرانيان به شمار آيد و اين يعني شكستن هيبت نماد مقاومت در مقابل امريكا.
2ـ «استحاله اصول و مباني سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران» هم يكي ديگر از اهداف است، به صورتي كه مهمترين مؤلفه اين سياست خارجي كه همان مبارزه با استكبار و مقاومت بر سر اصول است، جاي خود را به سازش، تسليم و روابط عادي دوطرفه داده تا ديگر در سياست خارجي كشورمان نتوانيم جايي از مبارزه و مواجهه با قدرتهاي استعمارگر بيابيم.
3ـ «فشار به حاكميت اسلامي از دالان افكار عمومي» هم در اين طرح مورد توجه قرار گرفته است. با اين توضيح كه رهبران تئوريك اين جريان به خوبي ميدانند كه «تغيير نگرش مردم تغيير گفتمان و قواعد رفتاري در كارگزاران نظام را در پي دارد» بنابراين بايد تلاش شود تا مردم جامعه در حوزههاي مختلف از جمله نوع مواجهه با نظام سلطه دچار تغيير نگاه شوند و به اين باور برسند كه ادامه مقابله با امريكاييها دستاوردي جز تحريمهاي بينالمللي به همراه نداشته است. زماني هم كه اين باور عمومي نهادينه شد خود به خود حاكميت تحت فشار خواستههاي مردمي قرار گرفته و از نبرد با نظام سلطه دست بردارند.
http://javanonline.ir/fa/news/737580
ش.د9402484