* حوادث تروريستي پاريس چه تبعاتي براي منطقه خاورميانه به همراه خواهد داشت؟ تجربه تاريخي نشان داده كه به ازاي هر قطره خوني كه در غرب ريخته ميشود چندين قطره خون در خاورميانه ريخته خواهد شد. ارزيابي شما از اين مساله چيست؟
** حوادث تروريستي در غرب همواره به مسائل خاورميانه مرتبط بوده است. دليل اين مساله نيز اين است كه كشورهاي غربي همواره از تروريسم در خاورميانه حمايت كردهاند و نوع جديد آنكه خود را در شكل تروريسم سلفي نشان داده توسط سرويسهاي اطلاعاتي غربي و برخي رژيمهاي مرتجع منطقه خاورميانه شكل گرفته است. تروريسم سلفي در ابتدا در جنگ شوروي در افغانستان شكل گرفت و پس از آن گروههاي افراطي مانند القاعده و طالبان در منطقه شكل گرفتند و در شرايط كنوني غده سرطاني به مانند داعش در خاورميانه رشد كرده است. تروريستها با هدف جنگ با شوروي تروريستهاي فكري و فيزيكي زيادي در اين منطقه پرورش دادند.
پس از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي بسياري از گروههاي تروريستي از بين رفتند و جاي خود را به گروههاي جهادي دادند كه به خاطر منافع افغانستان جنگيدند، اما پس از مدتي اين گروهها نيز از جنگ دست برداشتند. اين در حالي بود كه بخشي از تروريستها كه همچنان به حيات خود ادامه دادند به دنبال زمينههاي بازگشت به صحنه مبارزه در خاورميانه بودند. برخي از اين تروريستها از طريق راههاي انحرافي به درون جهان اسلام راه پيدا كردند و سبب جنگهاي دروني در اسلام شدند و گروهي ديگر مانند القاعده به رهبري «بنلادن» اهداف ضداستكباري براي خود تعريف كردند.
اين در حالي بود كه تروريستها در كشورهاي غربي نيز به دو گروه «تروريست خوب» و «تروريست بد» تقسيمبندي ميشدند. تروريست خوب به كسي گفته ميشد كه براي اهداف راهبردي غرب تلاش ميكرد و تروريست بد كسي بود كه برخلاف راهبردهاي غرب عمل ميكرد. حادثه يازده سپتامبر لايههاي پنهان تروريسم در خاورميانه را آشكار كرد. كشورهايي مانند عربستان سعودي پس از اين حادثه هرگز نتوانستند دامن خود را از حوادث تروريستي جهان پاك نگه دارند و همواره يكي از مظنونين اصلي حوادث تروريستي به شمار ميروند.
* يكي از نكات مهم حوادث تروريستي اخير بينظمي امنيتي كشورهاي اروپايي و همچنين نابساماني در كنترل پيامدهاي اين حوادث توسط نيروهاي امنيتي بود. دليل اين بينظمي امنيتي در اروپا و بهويژه فرانسه چه بود؟
** كشورهاي غربي همواره مرگ را براي كشورهاي همسايه ميديدند. كشورهاي غربي از اين مساله غافل شدهاند كه همه مواهب«جهاني شدن» نصيب آنها نخواهد شد و ممكن است آسيبهاي جهاني شدن نيز به آنها برسد. در شرايط كنوني گروههاي تروريستي مانند داعش به وسيله شبكههاي مجازي و ارتباطي جديد به پرورش تروريستهاي فكري در سراسر جهان ميپردازند و آنها را با خود همراه ميكنند. در سالهاي گذشته كشورهايي ماند فرانسه و بلژيك گمان ميكردند اگر از گروههاي تروريستي مانند داعش در سوريه حمايت كنند به سود منافع آنها خواهد بود. در نتيجه داعش موفق شد به خوبي در كشورهاي غربي يارگيري كند و افراد مستعد عملياتهاي تروريستي را به سوريه و عراق بكشاند.
اين در حالي است كه عقبه اين تروريستهاي فكري در اروپا حضور دارند و به شكلهاي مختلف از داعش حمايت ميكنند. در شرايط كنوني چهار درصد جمعيت كل اروپا و ۱۰ درصد جمعيت فرانسه را مسلمانان تشكيل ميدهند. در نتيجه در ميان اين ۱۰ درصد جمعيت مسلمانان، تروريسم فكري موفق شده خود را زنده نگه دارد و زمينه را براي عملياتهاي تروريستي در خاك فرانسه سازماندهي كند. البته از اين نكته نيز نبايد بگذريم كه زماني كه چالش بين غرب و تروريستهاي داعش شدت گرفت نقش تروريسمهاي فكري حاضر در خاك اروپا پررنگتر شد و به نوعي مديريت حوادث تروريستي را به دست گرفتند.
* كشورهايي مانند آمريكا يا انگلستان حمايتهاي محسوستري از تروريسم داشتند. چرا تروريستها خاك فرانسه را هدف اصلي عملياتهاي خود قرار دادند؟
** فرانسه، مركز اصلي فرماندهي داعش بود. بخش عمدهاي از تروريستهايي كه به داعش پيوستند در فرانسه پرورش يافته بودند و از اين كشور وارد خاك سوريه يا عراق شدند. نكته ديگر آنکه به دليل اينكه جمعيت مسلمانان در فرانسه از ديگر كشورهاي اروپايي بيشتر است تروريستها زمينه مهياتري را براي عملياتهاي تروريستي پيش روي خود ميديدند. در كنار اين بايد به فضاي باز فكري و سياسي فرانسه اشاره كرد كه فضاي امنيتي را به اولويتهاي بعدي اين كشور تبديل كرده است. در نتيجه زمينه براي گرههاي كور امنيتي در فرانسه وجود دارد.
نكته ديگر اينكه نگاه دستگاه نظامي فرانسه بيشتر از آنكه معطوف به داخل كشور فرانسه باشد همواره نگاهي برونمرزي بوده و اهداف خود را در كشورهاي ديگر جهان جستوجو ميكرده است. فرانسه از جمله كشورهايي بود كه جنگ با تروريسم را با موجي از اسلامهراسي در خاك اروپا همراه كرده بود و به همين دليل با چالشهاي مختلفي از سوي تروريستهاي تكفيري مواجه شد.
* احتمال تكرار حوادث تروريستي اخير در چه كشورهايي بيشتر است؟ فكر ميكنيد هدف بعدي تروريستها كدام كشور خواهد بود؟
** حوادث اخير سبب به وجود آمدن يك فضاي شديد امنيتي در اروپا شده است. اين در حالي است كه به نظر ميرسد فضاي امنيتي روزبهروز در اروپا و حتي آمريكا بيشتر شود و به همين دليل عرصه بر تروريستها تنگتر شود. در سالهاي گذشته در حدود۸۰هزار تروريست فكري در كشورهاي مختلف اروپايي پرورش پيدا كردهاند. اغلب اين افراد نيز در مراكز ديني مستقر در اروپا پرورش يافتهاند. در شرايط كنوني تروريست فكري قلب جهان را نشانه گرفته است. تروريست فكري به كساني گفته ميشود كه به شكلي تربيت شدهاند كه حاضر هستند براي برخي عقايد خود دست به عمليات انتحاري بزنند و خود را منفجر كنند. براي اين عده ريختن خون يك زن و خردسال با يك سرباز جنگي هيچ تفاوتي ندارد و اين مساله را جزئي از آرمان خود ميدانند.
در شرايط كنوني اهداف تروريسم از خاورميانه به اروپا منتقل شده و اغلب كشورهاي اروپايی در آينده آبستن حوادث تروريستي خواهند بود. مساله ديگر اينكه نخستين گروهاي تروريستي در اروپا در كشورهايي مانند فرانسه و بلژيك شكل گرفتند. به همين دليل داعش گمان ميكند كشورهايي مانند فرانسه كه خود در گذشته از حاميان اصلي آنها بوده با حضور در ائتلاف ضدداعش درصدد دور زدن داعش است و به همين دليل تلاش ميكند با عملياتهاي تروريستي به اقدامات تلافيجويانه روي بياورد. با اين وجود كشورهاي اروپايي در آيندهاي نزديك با قدرت رسانهاي كه در اختيار دارند تلاش خواهند كرد هدفگذاري تروريستها را به مكاني به جز اروپا انتقال دهند.
برخي از كشورهاي جهان مانند روسيه و ايران به دليل اينكه در ديرباز با چالش تروريسم روبهرو بودهاند در درازمدت موفق شدهاند يك حائل امنيتي قوي براي مقابله با تفكرات تروريستي دور خود بكشند. اين در حالي است كه كشورهاي غربي و اروپايي به دليل اينكه همواره گمان ميكردند مرگ متعلق به كشورهاي همسايه است از نظر زيربنايي خود را آماده چنين اتفاقاتي نكردهاند. اين در حالي است كه داعش به صورت جدي در انديشه تغيير زيستگاه خود به اروپاست.
* آيا داعش براي عملياتهاي تروريستي در ايران نيز برنامهريزي كرده است؟
** داعش اگر قادر باشد و روزنهاي پيدا كند قطعا عليه ايران عمليات تروريستي انجام خواهد داد. اين در حالي است كه اين گروه تروريستي از هر حربهاي براي مقاصد تروريستي خود در ايران استفاده خواهد كرد. با اين وجود داعش به دو دليل مهم امكان عمليات تروريستي را در ايران نخواهد داشت. دليل اول اقدامات تاميني و امنيتي ايران است كه در شرايط كنوني تا شعاع چهل كيلومتري خاك عراق نيز براي جلوگيري از ورود داعش به ايران برقرار شده است. دليل دوم به هراس آنها از انتقام سختي است كه ايران در صورت بروز حوادث تروريستي از آنها خواهد گرفت.
شايد داعش از هيچ كشوري مانند ايران هراس نداشته باشد و به همين دليل نيز تاكنون از برنامهريزي براي عمليات تروريستي در ايران خودداري كرده است. داعش به خوبي به اين نكته آگاهي دارد كه در صورتي كه عملياتهاي تروريستي خود را در خاك ايران اجرايي كند بدون شك حكم مرگ و نابودي كامل خود را امضا كرده است. در نتيجه داعش از نزديك شدن به مرزهاي ايران هراس دارد و تلاش ميكند ايران را به صورت مستقيم عليه خود تحريك نكند.
* در روزهاي گذشته ولاديمير پوتين رئيسجمهور روسيه به ايران سفر كرد. مساله مهمي كه در اين سفر وجود داشت اين بود كه وي به محض پياده شدن از هواپيما و بدون شركت در مراسم رسمي استقبال به بيت رهبري رفت و با رهبر معظم انقلاب ديدار و گفتوگو كرد. اين ديدار بازتاب بسيار گستردهاي در رسانههاي جهان داشت و گمانهزنيهاي زيادي در اين رابطه صورت گرفت. ارزيابي شما از اين ديدار چيست؟
** در مساله ملاقاتهاي ديپلماتيك در عرصه سياسي با دو مساله مهم «تاكتيك» و «راهبرد» مواجه هستيم. جنبههاي فرمايشي و حضور در مراسمهاي رسمي استقبال براي زماني است كه بحثهاي تاكتيكي بين دو كشور و دو رهبر سياسي وجود داشته باشد. با اين وجود هنگامي كه بحثهاي مورد نظر حالت راهبردي داشته باشد هر امكاني در ملاقاتهاي ديپلماتيك وجود دارد. برخي از ديدارهاي راهبردي در ناوهاي جنگي و حتي برخي در نقطه صفر مرزي بين دو رهبر سياسي برگزار ميشود. به همين دليل به نظر من ديدار ولاديمير پوتين با رهبر معظم انقلاب ديداري بزرگ و بسيار بااهميت بود و نشان داد كه ايران و روسيه مهمترين بازيگران منطقه خاورميانه هستند. حدود دو سال از شكلگيري ائتلاف آمريكا و ۴۰ كشور جهان عليه داعش ميگذرد اما اين ائتلاف هيچ نتيجه مثبتي در پي نداشته است. زماني كه حيدرالعبادي نخستوزير عراق در حال آمادهسازي كشورش براي مقابله با داعش در استان الانبار بود آمريكا اعلام كرد كه حاضر است از دولت عراق حمايت كند.
با اين وجود حيدرالعبادي عنوان كرد كه عراق براي جنگ با داعش نيازي به حمايت آمريكا ندارد. اين در حالي بود كه نخستوزير عراق به صراحت عنوان كرد روي حمايت ايران حساب ويژهاي باز كرده است. ايران نيز به خوبي در مقابل انحراف از دموكراسي به سوي تروريسم ايستادگي كرد و نشان داد كه بيش از همه كشورهاي منطقه به ثبات و آرامش خاورميانه اهميت ميدهد. در اين زمينه يكي از كشورهايي كه خيلي زود حقانيت و جديت ايران در مبارزه با خطر تروريسم داعش را درك كرد روسيه بود و به همين دليل در يك جبهه با ايران قرار گرفت. در نتيجه ديدار پوتين با رهبر معظم انقلاب ديدار دو تن از بزرگترين رهبران جهان براي مقابله با تروريسم بود.
در شرايط كنوني مردم دنيا به حقانيت گفتار رهبران كشورهاي غربي و به ويژه آمريكا درباره داعش شك كرده و دچار ترديد جديد شده است. در شرايط كنوني مردم دنيا به اين نتيجه رسيدهاند كه تباني «پول» و «اسلحه» بين كشورهاي غربي و اروپايي و رژيمهاي سياسي فاسدي چون عربستان سعودي مانع از اقدام جدي و تاثيرگذار قدرتهاي جهاني عليه داعش شده است. اين در حالي است كه كشورهاي ايران و روسيه كه تحت تحريمهاي ناعادلانه كشورهاي غربي قرار گرفتهاند تنها كشورهايي بودند كه به صورت جدي وارد مبارزه با داعش شدند و داعش را در سرزمينهاي خود محصور كردند.
* آيا پوتين حامل پيام غرب به ايران براي مبارزه با داعش بود؟
** ايران با روي كار آمدن دولت تدبير تمام واسطهها را در عرصه بينالمللي از بين برده است. اين وضعيت حتي براي آمريكا نيز به وجود آمده و ما مشاهده كرديم كه وزراي خارجه ايران و آمريكا نيز به صورت دو طرفه و بدون واسطه درباره مهمترين مسائل منطقه و جهان بحث و تبادلنظر ميكنند. اين در حالي است كه در سالهاي گذشته مشكلات روسيه و آمريكا با يكديگر روز به روز بيشتر شده و اين مساله باعث شده كه ايران و روسيه در يك جبهه قرار بگيرند. به همين دليل بنده معتقدم اين ديدار بيش از اينكه پيام غرب به ايران باشد، پيام مشترك ايران و روسيه به غرب بود.
* برخي بر اين باورند تجربه تاريخي نشان داده كه روسيه هيچگاه قابل اعتماد نبوده و در بزنگاههاي سياسي ايران را تنها گذاشته است. شما با اين عده موافق هستيد؟ آيا روسيه در شرايط كنوني قابل اعتماد است؟
** من روابط ايران و روسيه را «شبهراهبردي» يا«نيمهراهبردي» ميدانم. در روابط بينالملل ممكن است سه رابطه بين دو كشور شكل بگيرد. اول رابطه تاكتيكي، دوم رابطه راهبردي و سوم شبهراهبردي. در شرايط كنوني ايران و روسيه علاقهمند به اين مساله هستند كه از رابطه تاكتيكي به رابطه راهبردي برسند. با اين وجود پيشينه تاريخي مناسبات ايران و روسيه و به ويژه پيشينه مناسبات روسيه در برابر ايران سبب شده كه شرايط قطعي براي رسيدن به رابطه راهبردي بين دو كشور به وجود نيايد. در سالهاي گذشته نگاه روسيه به رابطه با ايران بهشدت تاكتيكي بوده است. در دولت محمود احمدينژاد روسها هشت بار در مجامع بينالمللي عليه ايران رأي دادند. نكته جالب توجه اينكه روسيه به تمام قطعنامههاي عليه ايران در شوراي امنيت سازمان ملل رأي مثبت داد. این موارد سبب بياعتمادي ايران به روسيه شده است.
يكي از موارد زماني بود كه ایران در پرونده هستهای به رای روسها نیاز داشت تا پرونده ايران از شوراي حكام به شوراي امنيت سازمان ملل ارجاع داده نشود. با اين وجود پرونده هستهاي ايران با رأي مثبت روسيه به شوراي امنيت سازمان ملل ارجاع داده شد و ذيل فصل هفتم نيز قرار گرفت. در دوران رياستجمهوري محمود احمدينژاد روسيه همواره با نگاه تاكتيكي به رابطه با ايران نگاه ميكرد و بيشتر به دنبال رسيدن به اهداف از پيش تعيين شده خود بود. با اين وجود زماني كه پرونده هستهاي ايران به سازمان ملل ارجاع داده شد نگاه تاكتيكي روسيه به رابطه با ايران نيز دچار خدشه شد و عملا روسيه نتوانست به اهداف خود از رابطه با ايران دست پيدا كند. روسيه در شوراي امنيت ملي خود اين مساله را به تصويب رسانده كه هيچگاه از حق وتوي خود در شوراي امنيت سازمان ملل به جز مسائلي كه به صورت مستقيم به مساله امنيت ملي روسيه ارتباط دارد استفاده نخواهد كرد.
به همين دليل از ابتدا مشخص بود كه روسيه درباره پرونده هستهاي ايران از حق وتوي خود استفاده نخواهد كرد. البته روسيه كمك كرد كه پرونده ايران به جاي فصل مربوط به جنگ به فصل مربوط به تحريمها منتقل شود. با اين حال روسيه به هفت قطعنامه مربوط به تحريمهاي عليه ايران رأي مثبت داد و در اين زمينه همكاري مشتركي با كشورهاي غربي عليه ايران صورت داد. روابط راهبردي در عرصه بينالمللي به روابطي گفته ميشود كه تحت تاثير عوامل بيروني قرار نميگيرد، وضعيت باثباتي دارد و به زنجيرهاي محكم دوطرفه بسته شده است. متاسفانه رابطه ايران و روسيه هنوز راهبردي نيست و بيشتر شبهراهبردي است.
روسيه از زماني كه احساس كرد آتشهاي زير خاكستر جنگ سرد در حال شعلهور شدن است در مناسبات خود با كشورهاي تاثيرگذار جهان و منطقه مانند ايران بازبيني كرد و به صورت واقعنگرانهتر مسائل را مورد تحليل و بررسي قرار داد. عملكرد روسيه در بحران اوكراين و به دنبال آن منزوي شدن اين كشور توسط كشورهاي اروپايي و تحريمهايي كه عليه اين كشور صورت گرفت سبب شد كه روسيه نگاه خود را به ايران و سوريه تغيير دهد و در مناسبات خود با اين كشورها تجديدنظر كند. به همين دليل در شرايط كنوني ايران و روسيه بيش از هميشه به هم نزديك شدهاند. با اين وجود زماني ما ميتوانيم رابطه ايران و روسيه را راهبردي تلقي كنيم كه روسيه حاضر باشد از حق وتوي خود در شوراي امنيت سازمان ملل به سود ايران استفاده كنند. در غير اين صورت اين رابطه همچنان شبهراهبردي باقي خواهد ماند.
* با سرنگوني جنگنده روسيه توسط ارتش تركيه تنش جديدي در منطقه خاورميانه به وجود آمده است. به نظر شما ادامه اين تنش و دامنهدار شدن آن چه تبعاتي براي منطقه خاورميانه و حتي جهان به وجود خواهد آورد؟
** اين مساله قطعي به نظر ميرسد كه اقدام نظامي تركيه عليه روسيه با چراغ سبز ناتو صورت گرفته است. قدرت روسيه پس از دهه ۱۹۹۰ تاحدود زيادي كاهش يافت و اين كشور به دليل بحرانهاي بزرگ اقتصادي حاضر شد نقش يك قدرت درجه دو جهاني را در مقابل قدرت كشورهاي غربي بپذيرند. اين وضعيت از زمان يلتسين شروع شد و تا دوران رياستجمهوري پوتين نيز ادامه داشته است. با اين وجود در سالهاي اخير روسيه تلاش كرده دوباره به يك قدرت درجه يك جهاني تبديل شود. به همين دليل ناتو تلاش ميكند با نوعي اقدامات ايضايي نيابتي عليه روسيه مانع از قدرت نظامي بيشتر روسيه در منطقه و جهان شود. نخستين چراغ سبز اين مساله نيز توسط تركيه و با سرنگوني بمبافكن سوخوي روسيه روشن شده است.
سقوط جنگنده روسيه توسط تركيه نخستين اتفاق مهمي است كه پس از پايان جنگ سرد بين روسيه و ناتو رخ داده است و در نوع خود يك نقطه عطف تاريخي به شمار ميرود. پس از بحران اوكراين كشور روسيه وارد يك جنگ نرم با كشورهاي غربي و به ويژه آمريكا شده است. اين در حالي است كه پس از بحران اوكراين ارزش پول ملي اين كشور يعني روبل به يك سوم كاهش پيدا كرده است. با اين وجود اقدام اخير تركيه نوعي حركات ايضايي است كه روسيه به صدف امنيتي خود باز گردد و شعاع كمتري را براي عرضاندام نظامي در اختيار داشته باشد. به نظر من روسيه نيز دست به اقدامات ايضايي در مقابل تركيه و ناتو خواهد زد.
http://www.armandaily.ir/fa/Main/Detail/135783
ش.د9404722