(روزنامه آفتاب يزد ـ 1395/04/12 ـ شماره 4650 ـ صفحه 8)
در نگاه نخست آنچه از نقطه نظر تشابهات و اشتراکات برای جریان دلواپسی چه در بریتانیا و ایران قابل توجه است، نوع کارکرد این جریانها نسبت به بدیهی ترین مناسبات و الزامات سیاسی است که در بستر و بطن نظام سیاسی این دو کشور جاری و ساری است و تلاش مینمایند همچون واحدهای دولت- ملتهای دیگر رعایت و برگزاری آن مناسبات را بر خود الزام دارند. برای نمونه از مناسباتی چون برگزاری انتخابات، مشارکت سیاسی،رفراندوم و پله بی سیت، تشکل احزاب، فعالیت مطبوعات و جریان آزاد اطلاعات، مجلس و نظام پارلمانتانیسم، جریان و جناحهای سیاسی،فراکسیون گرایی در پارلمان، تفکیک قوا و لابیهای سیاسی نام برد که در اغلب نظامهای سیاسی یا واحدهای دولت و ملت وجود دارد. از شواهد و نشانگان پیداست که نه تنها دو کشور ایران و بریتانیای کبیر از داشتن این مناسبات در نظام سیاسی خود مستثنی نیستند،بلکه نسبت به سایر واحد دولت – ملتهای دیگر پیشتازند. به ویژه این مناسبات در کشور در حال توسعه ای چون ایران صبغه خاص خود را دارد.
دومین وجه تشابه جریان دلواپسی در ایران و بریتانیای کبیر در نوع عملکرد و کنشها و الگوهای رفتاری این جریانها ارتباط مییابد. رسالت و فلسفه اصلی ظهور جریانهای دلواپس چه در ایران و چه در بریتانیای کبیر بیشتر بدان جهت تعریف میشود که این جریانها میخواهند فعالیت خود را در لاک اپوزیسیون و مخالفت علیه راهبردهای اعلامی و اعمالی قدرت مستقر و بلوک قدرت به پیش ببرند.بدین جهت راهبردهای این جریانها خصلت گفتمانی مییابد.این جریانها حتی در مخالفت با قدرت مستقر و بلوک قدرت به تبیین شناخت شناسانه و معرفت شناسانه از دیرینه شناسی و تبارشناسی خصلت گفتمانی خود روی میآورند.
اما نقطه تمایزات این جریانها بیشتر در ارتباط با تیپولوژی(گونه شناسی)علقههای سیاسی،نحله و مشرب فکری و سیاسی این جریانها است.از منظر گونه شناسی جریان دلواپسی در ایران به اقلیت خاص که از انشعابات گفتمان اصولگرایی است،تعلق دارد.تم اصلی و رویکرد جناحی آنها به گرایشات راست سنتی و محافظه کارانه نزدیک است. در ادبیات سیاسی آنها را میتوان راست سنتی نامید که در مقابل چپ مدرن صف آرایی میکنند. جریان فکری این گروه هم اینک به وسیله دکتر محمود احمدی نژاد و پدر فکری و معنویشان نمایندگی میشود.این جریان ناکام اصلی انتخابات دهم مجلس شورای اسلامی (هفتم اسفند1394) بودهاند. این جریان فکری اعم مساهمت خود را در فضای سیاسی و اجتماعی ایران در راهبرد رادیکالیسم فکری و عقیدتی تعقیب کرده است و میکند و هراز گاهی تحت تاثیر فعل و انفعالات سیاسی کشور ابراز وجود میکند.آنان تلاش دارند با اتحاد و منشوری نوشته شده به عمر دولت تدبیر و امید پایان دهند و دولت را از چنگ جریان اعتدال در آورند.اما جریان دلواپسی در بریتانیای وقت حاضر که به نظر میرسد دیگر کبیر نیست، متشکل از همه احزاب سیاسی این کشور است. به همین خاطر از همه احزاب سیاسی موجود در نظام سیاسی بریتانیا احزابی چون حزب محافظهکار به رهبری دیوید کامرون،حزب کارگر به رهبری جرمی کوربین،حزب لیبرال دموکرات به رهبری نیک کلک و حزب استقلال ملی بریتانیا یا حزب استقلال پادشاهی متحده موسوم به یوکیب (Ukip) به رهبری نایجل فراژ و حزب ملی اسکاتلند به رهبری نیکلا استروجن سر وزیر اسکاتلند و حزب استقلال اسکاتلند به رهبری الکس سالموند میتوان به جریان دلواپس یاد کرد.
وجود همین خصلتها و قرائتهای گفتمانی در جهت تصاحب قدرت سبب شده که همه این احزاب سیاسی در سلک و زمره جریان دلواپسی قرار گیرند.از منظر سلوک و مجاهدت فکری،این احزاب متعلق به نسل چهارم حزب لیبرال دموکرات انگلستان هستند که ضمن احترام به آزادی منفی و مثبت به احیای اصول لیبرالیسم اولیه روی آوردند.لذا لیبرالیسم مورد نظر آنها بر خلاف لیبرالیسم آمریکا خصلت محافظه کاری ندارد، بلکه بیشتر به جهت تحولات سیاسی جزیره به سوسیالیسم و چپ گرایش دارد. در یک نگاه میتوان گفت که آبشخور فکری این احزاب از آموزههای آبای عصر روشنگری از جمله ماکیاول،هابز، ولتر،دیدرو، روسو، لاک، مونتسکیو، کانت و از نحله فکری اصالت فایده(دیوید هیوم،جرمی بنتام،جمیز میل و استوارت میل) تغذیه و سیراب میشوند.
این نکته نیز در خور توجه است که همه این احزاب به رغم همه اختلافات جناحی در یک اصل اشتراک و توافق نظر و تشابه دیدگاه دارند و آن چیزی نیست مگر اخلاق پروتستانیسم و روحیه سرمایهداری، همچنین مقید بودن به دموکراسی آن هم به عنوان تنها بازی عمده در شهر و احترام به پرنسیبها و آرمانهای آن.
با تاملی بر تحولات و پویشهای سیاسی وقت حاضر ایران و بریتانیا بهتر میتوان بر نقاط تمایز و اختلاف جناحی و طرز برخورد جریانهای دلواپسی در مواجهه با گفتمانهای غالب دست یافت.برای نمونه رفراندوم 23 ژوئن بریتانیا بابت عضویت در اتحادیه اروپا نشان داد که طرز برخورد جریان دلواپسی در بریتانیا تا چه میزان تفاوت فاحش با جریان دلواپسی در ایران دارد. برای نمونه دیوید کامرون که هم اکنون کلیددار عمارت شماره 10 داونینگ استریت است و سکان هدایت حیات سیاسی و اجتماعی جزیره در دست اوست،
به رغم آنکه طرح و اجرایی سازی رفراندوم برعهده او بود و در کنار هم سلکان خود هم سلکانی چون خانم ترزا می وزیر کشور، نیکلاس استرجن وزیر اول اسکاتلند، جرمی کوربین رهبر جدید حزب کارگر و صادق خان شهردار جدید لندن بسیار تمایل داشت و تلاش زاید الوصفی را به انجام رساند که بریتانیا در اتحادیه بماند، شکست ناشی از خروج انگلستان در کمپین برگزیت را پذیرفت و تلاش نکرد که هزینه قمار خروج از اتحادیه اروپا را به دیگران تحمیل کند.آنسوتر حزب کارگر با رهبر جرمی کوربین به عنوان دولت در سایه که بیشتر در مقام وکسوت اپوزیسیون فعالیت داشت و قرار بود اتوبیانیسمش گره از کار فروبسته مردمان جزیره بگشاید،هزینه شکست را پذیرفت و هیچگاه بر دیوید کامرون نتاخت که رویکردهای او و فقدان تئوریک و عملی کنشهای او سبب شده که مردم بریتانیا راهبرد خروج را بر ماندن در رفراندوم 23 زوئن ترجیح دهند. کافی است که این کنشها با جریان دلواپسی در ایران در مواجهه با بلوک قدرت مقایسه شود.در ایران و با شروع روی کار آمدن دولت تدبیر و امید جریان دلواپسی نه تنها در کنار دولت نماند،بلکه تلاش داشت که با تریبیونهای مختلف به تضعیف و سرانجام شکست این دولت روی آورد و فرجامش را از جنس دولت مستعجل نماید. نامیدن القابی چون دولت حسینقلی،دولت رحم اجاره ای،دولت یک میلیونی،دولت دارای عقده نارسیسمی،دولت دارای توهم توطئه،دولت متهم به خیانت به آرمانهای هسته ای و سازش با غرب، همچنین خواندن دستاوردهای هسته ای این دولت به قرار داد خائنانه و ننگین ترکمنچای،برخی از جفاهای جریان دلواپسی است که به دولت تدبیر و امید رفته است.
اساساً این اتهامات بیشتر به تلافی شکست جریان دلواپسی و اصولگرا در انتخابات خرداد 1392، همچنین انتخابات هفتم اسفند 1394 بر دولت وقت وارد شده است. حتی این جریان کار را جلوتر برده و این دولت را متهم به مهندسی کردن انتخابات هفتم اسفند 1394 نموده و پیروزی لیست امید را حاصل دسیسه دشمنان فرضی و تاثیر نسخههای نخ نما و پوسیده داییجانناپلئونی و آبشخور تایمز لندن دانستهاند. در همین راستا لازم است اندکی تامل شود که ماجرای فیش گیتها چه مصائبی را در فضای سیاسی و اجتماعی ایجاد کرده است؟چه جریان دلواپسی و چه بلوک مستقر در قدرت حاضر نیستند، بپذیرند که مسئولیت فیشهای حقوقی خارج از هنجار بر عهده کیست و اساساً ریشه حقوقهای نجومی در کدام دولت ریشه گرفته و نضج یافته است؟هم جریان دلواپسی و هم بلوک مستقر با احاله دادن نقصانها هم اینک مسئولیتی جز اتهام یکدیگر ندارند و از جو تشنج و التهابی که بابت این موضوع جامعه را فرا گرفته است،غافلاند.بدون تردید نوع مواجهه جریان دلواپسی در بریتانیا با تحولات و حوادث سیاسی و هم نتایج رفراندوم 23 ژوئن لندن به رغم اختلاف ماهوی میتواند حامل درسهایی برای جریان دلواپسی در تهران در مواجهه با تحولات و حوادث سیاسی و انتخابات باشد و آنان را به این نکته توجه دهد که صدای مردم صدای برتر است و پژواک و طنین آنچه باید از سوی کانونهای قدرت و ثروت شنیده شود.
http://aftabeyazd.ir/?newsid=41719
ش.د9501046