(روزنامه شرق ـ 1395/06/13 ـ شماره 2672 ـ صفحه 9)
١ – پدیده مهاجرت: جابهجایی جمعیتهای انسانی از یک محیط نابرخوردار به سمت محیط برخوردار، همواره یک خصوصیت بارز در زیست انسانی جوامع و تمدنهای بشری بوده که از دوران «انسان شکارچی» تا به امروز ادامه داشته است. در گذشته بیشتر این مهاجرتها در یک ریتم قابل کنترل و مدیریتشده انجام میشد و تقریبا جمعیت مهاجر در جوامع مهاجرپذیر سیکل ادغام را در چارچوب ثبات اجتماعی طی میکردند. در این دوران مهاجرت نهفقط مشکل حادی را برای این جوامع ایجاد نمیکرد که حتی به اذعان کارشناسان و سیاستمداران، موجب پویایی و رشد متوازن نیز میشدند. این سیکل با همه کاستیهای خود که امروز با ورود به دوران آنارشی خود را نمایان میکنند، در گذشته مهاجران همواره در زیر هژمونی فرهنگ غالب ناچار به تمکین از ساختار موجود بودهاند. اما در سالهای اخیر با بروز بحرانهای ادواری و بیثباتی در جوامع مغلوب و ارتباط آن با دخالت هژمونی غربی بیثباتی متفاوتی رقم خورده است. از طرف دیگر، بهواسطه تشدید این بیثباتی در جوامع آفریقایی و خاورمیانه، وسعت جمعیتی گروه مهاجران بسیار فراتر از ظرفیت پذیرش کنترل شده مهاجرت بوده و تغییراتی را در ترکیب دموگرافی جوامع غرب فراهم کرده است. از آنجا که این مهاجران بیشتر از درون جوامع در حال بحران و شرایط جنگی در شرایط غیرطبیعی و اجباری در حال جابهجایی و انتقال هستند، لاجرم بخشی از مشکلات و میراث خشونت خود را هم به جوامع پذیرنده منتقل میکنند.
٢ – تروریسم بینالمللی: جهان در هیچ دوره از تاریخ خود با مشکلی بهعنوان پدیده تروریسم بینالمللی و سهولت انتقال آن از محیط بحران به محیط امن به صورت امروزین مواجهه نبوده است. ورود پدیده تروریسم بنیادگرای اسلامی به بطن جوامع اروپایی بهویژه به درون کشورها و جوامعی که از دموکراسی بازتری برخوردار بودهاند، هماکنون این جوامع را با تصویر یک هیولای کریهالمنظری روبهرو کرده است که هیچکس از آسیبهای آن در امان نخواهد بود. تروریسم جدید ریشههای خود را در ایدئولوژی خشونت مابین تمدنی آبیاری میکند و بههمیندلیل برای آن، تعیین هدف و نوع اقدام تابع هیچ قانون و ضابطه انسانی نخواهد بود. از آنجا که پدیده جدید تروریسم جهادی تمرکز خود را بر استفاده از ضعیفترین حلقهها در ساختار سیاسی- اجتماعی این جوامع گذاشته و بیشترین تلفات حجمی را نشانه موفقیت در جهت هراسافکنی قرار داده است، بالطبع خیابان، سالنهای اجتماعات، تجمعات انسانی و بهطورکلی تهاجم به بیشترین افراد با کمترین پوشش امنیتی، از اهداف ایدهآل تلقی میشود.
٣ – تشدید گرایش راست افراطی: ورود سیلآسای مهاجران شرقی و گسترش اقدامات تروریستی در جوامع اروپایی، بهترین زمینه را برای رشد و تقویت مهاجرستیزی و گرایشات راست افراطی فراهم کرده است. اروپا بعد از جنگهای ٣٠ساله و دو جنگ جهانی اول و دوم که متأثر از انباشت قدرت و لزوم دستیابی به حوزههای استعماری و بازارهای جدید برای کشورهای قدرتمند تلقی میشد، هرگز با گسترش پدیده نژادپرستی به صورت امروزی مواجه نبوده است. افول احزاب سوسیالدموکرات و راست میانه اروپایی در شرایط کنونی که این جریانات فکری راهحلی برای برونرفت از این بحرانهای گريبانگیر جامعه ارائه نمیدهند، به ناچار باید در دوسوی جریان، تقویت راست افراطی و چپ رادیکال را فراهم کند. اما از آنجا که مشکلات امروز اروپا حول تروریسم و مهاجرت تأمینکننده اهداف و توجیهکننده شعارهای راست افراطی است، متأسفانه هماکنون فقط راست افراطی میتواند میداندار این سرزمین بدون مرز به حساب آید. بزرگترین اشتباه اتحادیه اروپایی که ناشی از اهداف و منافع نئولیبرالیستی حاکم بر این ساختار بیمار بوده است، در این بود که تمام تمرکز نهادهای اروپایی بر منکوبکردن گرایش چپ رادیکال بهویژه در کشورهایی مانند یونان، اسپانیا، پرتغال، قبرس و دیگر جوامع ضعیف این اتحادیه معطوف شد و نهادهای اتحادیه و کشورهای قدرتمندی مانند آلمان راه امید برای تعدیل و تجدیدنظر در سیاستهای شکستخورده نئولیبرالی را بر تودههای لهشده اروپایی بستند.
در چنین شرایطی راست افراطی که همزمان با نارضایتی بخش بزرگی از تودههای مردم از این سیاستها، با استفاده از بهانههای ملموسی مانند خطر هجوم مهاجران و هراس از تروریسم اسلامی بر زیست اجتماعی اروپایی، توانسته است ریشههای خود را محکم کند، هماکنون گامبهگام در رؤیای تسخیر نهادهای قدرت است. سیر شتابنده استقبال افکار عمومی از احزاب راست افراطی در فرانسه، آلمان، ایتالیا، بریتانیا، اتریش، هلند، سوئد، مجارستان، دانمارک و نروژ زنگ خطری است که صدای گوشخراش آن کمتر از بمب تروریستها و سیل مهاجران نخواهد بود. سقوط اعتبار اخلاقی احزاب راست میانه و سوسیالدموکرات اروپایی به ورطه همین مهاجرستیزی و اسلامهراسی بهویژه در کشوری مانند فرانسه که حتی نخستوزیر سوسیالیست آن «مانوئل والس» امروز با زیرپاگذاشتن اصول و قوانین پایه کشور و پرنسیبهای حزبی، دعوای «بورکینی» زنان مسلمان را عمده میکند، گویای وضعیتی تأسفبار است که فعلا بسیاری در آن سقوط کردهاند. اروپای امروز به جای ریشهیابی و یافتن پاسخ درست برای مشکلات خود، فقط دارد وقت را هدر میدهد و این دقیقا همان چیزی است که تروریستها و راستگرایان میخواهند.
http://www.sharghdaily.ir/News/101950
ش.د9503259