حماسه و جهاد >>  دفاع مقدس >> اخبار ویژه
تاریخ انتشار : ۱۱ خرداد ۱۳۹۶ - ۱۲:۴۳  ، 
کد خبر : ۳۰۱۶۰۲
مردی که ناجی اسرا بود

ملاصالح قاری

صالح برگشت به طرف ما و با لهجه غلیظ عربی فریاد زد:«آقایون ساکت! برادرا، لطفا ساکت! همه گوش بدن» همهمه ها خوابید. صالح ادامه داد:«این سرباز عراقی میگه شما باید به سه گروه تقسیم بشین. ارتشیا یه طرف، بسیجیا یه طرف، پاسدار هم که بین شما نداریم یه طرف»
پایگاه بصیرت / حمیدرضا حیدری


داستان آن بیست و سه نفر را شاید شنیده باشید. داستانی که شاکله اصلی آن دیدار 23 نوجوانی است که صدام با آنها ملاقاتی تبلیغاتی برگزار می کند و با طفل خطاب قرار دادن آن ها سعی دارد تا یک بازی تبلیغاتی راه بیندازد و سپس پیشنهاد می کند که آنها را به ایران بفرستد اما با اعتصاب 5 روزه ای که آن 23 نفر شکل می دهند زمینه عقب نشینی رژیم بعث در مقابل خودشان را شکل می دهند که باعث ابتر ماندن نقشه شوم دشمن برای تضعیف جمهوری اسلامی و جنگ رسانه ای در قبال آن می شود.

ملاصالح قاری

در این میان و به غیر از این 23 نفر نقش یک نفر دیگر هم در این میان بسیار پررنگ و پرنمود است فردی که در ابتدا نویسنده کتاب آن 23 نفر او را اینگونه معرفی می کند:
"صالح برگشت به طرف ما و با لهجه غلیظ عربی فریاد زد:«آقایون ساکت! برادرا، لطفا ساکت! همه گوش بدن» همهمه ها خوابید. صالح ادامه داد:«این سرباز عراقی میگه شما باید به سه گروه تقسیم بشین. ارتشیا یه طرف، بسیجیا یه طرف، پاسدار هم که بین شما نداریم یه طرف»" کدی که صالح به اسرا می دهد این است که کسی نباید هویت پاسداری خود را اعلان کند.چرا که پاسدار بودن در آن شرایط میتواند گناه بزرگی باشد و عواقب تلخی در پی داشته باشد.

اما اینکه ملاصالح قاری چه کسی است باید گفت او یک طلبه در حوزه علمیه نجف اشرف بوده که توسط رژیم بعث از عراق اخراج می شود و در حوزه علمیه قم به ادامه تحصیل علم می پردازد که پس از شناخت امام خمینی(ره) به شدت شیفته او می شود. او در جریان مبارزات علیه رژیم پهلوی دستگیر شده و در کنار افرادی چون آیت الله طالقانی و آیت الله مهدوی کنی در زندان قصر به سر می برده که با فردی به نام محمد الزاوی که اهل عراق بوده آشنا می شود و به او بسیار کمک می کند. پس از انقلاب ملا صالح قاری در جریان کمک به مجاهدین عراقی که با صدام می جنگیدند توسط رژیم بعث به اسارت در می آید و به زندان منتقل می شود. در آنجا فردی به نام فواد سلسبیل وجود دارد که اصالتی ایرانی دارد اما به همراه حزب خلق عرب به عراق پناهنده شده است. فواد که فعالیت های ملاصالح را بر ضد خود و حزبش به یاد دارد به ابووقاص افسر اطلاعاتی حزب بعث پیشنهاد می کند که ملا صالح را به آنها تحویل دهند که آنها خود اورا شکنجه و اعدام نمایند. اما ملا صالح در آنجا به ابووقاص می گوید که حزب خلق عرب دوست شما نیست. اینها قبل از انقلاب با ساواک و رژیم شاه که دشمن درجه یک شماست همکاری می کرده اند و سپس نام محمد الزاوی را به زبان می آورد که حالا یکی از سران ارتش عراق است. سپس با حضور او ملا صالح تبدیل به مترجم وزارت دفاع عراق می شود. البته او پیشنهادات دیگری هم برای ملاصالح دارد از جمله اینکه در قسمت فارسی زبان تلویزیون عراق مشغول به کار شود، که ملاصالح آن را نمی پذیرد. مهمترین اتفاق دوران اسارت ملاصالح که از او دیده شده و هنوز هم در یاد همه هست حضور او در ملاقات صدام با آن بیست و سه نفر به عنوان مترجم است. او اما در جریان اعتصاب غذای آن 23 نفر باز هم کمک فکری دیگری به آنها می کند. ملا به آنها می گوید:«من فقط یه چیز می تونم به شما بگم؛ هیچ کس نباید پرچم دار این حرکت باشه. اگه با هم باشین موفق میشین. اما اگه میون شما تفرقه بیفته، فاتحه همتون خونده است!»

دوران اسارت برای ملاصالح قاری زودتر از بقیه یعنی در سال 1364 به پایان می رسد و او را به سمت ایران حواله می کنند، با این نگاه که اگر ملاصالح الان آزاد شده و به ایران برگردد در مظان اتهام به جاسوسی بوده و توسط خود ایرانی ها کشته خواهد شد. پر بیراه هم فکر نکرده اند، ملاصالح پایش به ایران نرسیده توسط وزارت اطلاعات بازداشت می شود. او دو سال مورد بازجویی قرار می گیرد. اما به وساطت علی فلاحیان معاون وزیر اطلاعات او را به عنوان یک فرد ملبس به لباس روحانیت محاکمه می کنند. اما او منتظر اسراییست که او را می شناسند تا به ایران بازگردند و در حقانیت او شهادت دهند. یکی از کسانی که ملاصالح را از نزدیک می شناسد حجه‌الاسلام سیدعلی‌اکبر ابوترابی است. پس از ورود ایشان به ایران آقای فلاحیان در اولین دیدار راجع به ملاصالح از ایشان سوال می کند که ایشان جواب او را طی نامه ای می دهد که در قسمتی از آن اینگونه نوشته شده است:«برادران شما می‌دانید ماجرا چیست یا ما که عمری در آنجا اسیر بودیم؟ قسم به حرمت خون پاک شهیدان، ایشان کمترین خیانت، همکاری یا همیاری را با بعثی‌های کافر نداشته. بلکه آبروی نظام و اسرا را در اسارت حفظ کرده، پس آبرویش را حفظ کنید.»

ملاصالح قاری

حال که ملا صالح پیر مردی هفتاد و اندی ساله است، هم زندان شاه را تجربه کرده هم زندان صدام و هم زندان جمهوری اسلامی. او اما "زندگی کردن زیر چتر جمهوری اسلامی را بزرگترین نعمت الهی" می داند.


نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات