فرهنگی >>  فرهنگی >> اخبار ویژه
تاریخ انتشار : ۳۰ خرداد ۱۳۹۶ - ۱۱:۲۸  ، 
کد خبر : ۳۰۱۸۷۹
درنگی در برنامه های مناسبتی و معارفی تلویزیون در ماه رمضان

گمشده در هزارتوی کلیشه و تکرار؛ از ابهام مضمون تا فقدان ساختار

برای رسیدن به مقصودی غیر از آنچه مبدعان هنر مدرن اراده کرده و قالب هایش را فراهم آورده و به جهان صادر کرده اند باید با خرق حجاب تکنیک، به جنبه فطری دستاوردهای بشر امروز دست یافت و وجه آسمانی و ربانی آن را گشود و در آنها تصرف نمود. سخن سید مرتضی آوینی تعبیر تئوریک و هم افقی است با آنچه حضرت امام خمینی(ره) درباره رسانه صدا و سیما و رهیافت و کارکرد آن در جامعه دینی و انقلابی ایران بیان داشتند.
پایگاه بصیرت / گروه فرهنگی/محمدرضا محقق
ویژگی یک برنامه مناسبتی چیست؟ ساختارها و مضامین آن از چه خصوصیت هایی برخوردار است و باید باشد؟ آیا برنامه های مناسبتی تلویزیون ما در مناسبت های مهم دینی و مذهبی، از اتاق فکر قابل اطمینانی هدایت می شود؟ آیا در فرم و اجرا و مضمون و محتوا، اساسا هدایت گری و شاکله و محور و مبنای خاصی بر این برنامه ها حاکم است؟ آیا در طول تمام این سال ها، برنامه های صدا و سیما در مناسبت هایی همچون ماه مبارک رمضان و... مورد ارزیابی و رصد شکلی و محتوایی قرار گرفته است؟ بازخورد این برنامه ها در میان مردم چه بوده است؟ آیا می توان گفت وضعیت جامعه از جنبه اخلاقی و رعایت اخلاق دینی و هویت فکری و ارتقا یا اضمحلال فکری و فرهنگی رابطه مستقیمی با این برنامه ها دارد؟ 
اینها سوال های مهمی است که در تمام طول این سال ها در باب برنامه های مناسبتی صدا و سیما مطرح بوده و معلوم نیست چقدر پرسیده شده و چقدر پاسخ گرفته و از چه کسی؟
ما در این مجال قصد داریم این موضوع را از چند جهت مورد توجه و تنبه و ارزیابی قرار دهیم.
اینکه مبنای تئوریک این بحث کجاست و چه ریشه ها و عقبه های فکری دارد؟ اینکه این مبنای تئوریک به چه مابه ازایی منجر شده است؟ و بعد هم به عنوان نمونه به بررسی موردی برخی از تولیدات تلویزیون در این سال ها بپردازیم.

صورت مسئله: وقتی تلویزیون جای مسجد و محافل دینی را می گیرد!
تقریباً از پیش از افطار که پای تلویزیون بنشینید تا سحرگاه وقتتان پر است. بستگی دارد علاقمند به چه برنامه ای باشید از برنامه های گفتگو محور ترکیبی با محوریت اشک و لبخند گرفته، تا سریال و منبر و وعظ و جنگ و ... . آنچه در طول این شب ها که از ماه رمضان گذشته در این رسانه فراگیر شاهد بوده ایم، مجموعه برنامه های نمایشی از سریال های مختلف گرفته تا برنامه های طنز خنده بازاری است که تقریبا تا نیمه های شب وقت مردم را به طور مداوم پر می کند و وقتی برای کارهای دیگری از جمله عبادت یا مسجد رفتن برایشان باقی نمی گذارد!
باری؛ ماه مبارک رمضان دوباره از راه رسیده و سفره میهمانی خدا برای بندگانش گسترده شد تا هر کسی به اندازه وسع معرفتی و ظرفیت وجودیش از آن بهره گیرد و خوشه های معرفت و وصل را از شاخه های باطراوت و سبزش برچیند. البته اگرتلویزیون بگذارد!
در این میان یکی از رسانه هایی که نقشی بی بدیل و منحصربفرد در نحوه پرکردن این اوقات مردم کشورمان دارد و می تواند حضوری ویژه و ممتاز در این حوزه داشته باشد، تلویزیون یا همان رسانه ملی است.
خیلی مهم است که کنداکتور برنامه های رسانه ملی، به خصوص در ساعات پس از افطار تا نیمه شب چگونه بسته شده و چه محتوا و ساختاری را به مخاطبان عرضه می کند.
درست بعد از افطار با فاصله چند دقیقه سریال شبکه سه شروع می شود و همین که پایان یافت نوبت به شکه دو می رسد و سریالش و بعد هم بلافاصله سریال شبکه یک و آنوقت نوبت طنزهای شبکه نسیم و...! اگر بخواهید ریتم و تنوع برنامه های اصلی تلویزیون را با آن حجم تبلیغات رنگ و لعاب دارش طی کنید، حتی فرصت خواندن یک آیه قرآن هم به دست نمی آورید! شما مجبورید نمازتان را همان مابین برنامه ها هرطوری شده بجا آورید!

گمشده در هزارتوی کلیشه و تکرار؛ از ابهام مضمون تا فقدان ساختار

فارغ از محتوای این سریال ها و برنامه ها و جنگ ها و...، همین که نوع چیدمان برنامه ها فرصتی برای عبادت مردم و احیانا به مسجد رفتنشان باقی نمی گذارد خیلی جای بحث دارد، حال آنکه بخش قابل توجهی از این برنامه ها به ویژه طنزهایش، آسیب های جدی اخلاقی و بدآموزی های منحصربفردی را به دنبال دارد و مصداق تام و تمام ابتذال و لغو است. 
البته فراموش نکنیم که بعضی از دورهمی ها تبدیل به تکه پرانی های سیاسی روز هم شده! البته بستگی دارد باد از کدام طرف بوزد!
از «نفس» به «رستاخیز تفنگ ها» از «زیر پای مادر» به «خندوانه» و از «خنداننده شو» به «دورهمی» تا... تا اینکه ساعت از نیمه شب هم می گذرد و تازه مردم از دیدن تلویزیون فارغ شده و به رختخواب می روند!
این است کنداکتور رسانه ای که بناست دانشگاه ملی و عمومی برای ترویج اخلاق و دین و معنویت باشد؟!
بگذریم از ایرادهایی که در همه برنامه ها از سریال سیاسی اکشن «نفس»، تا دورهمی های خنده بازاری وجود دارد و فعلا کسی حواسش به آنها نیست! واقعا آنچه در مجموعه برنامه های مختلف تلویزیون می بینیم با این درجه از ساده انگاری و باسمه ای سازی تام و تمامی که در آن موج می زند شایسته و بایسته شب های رمضان و فرصت بی بدیل و غنیمت آن برای عبودیت و رستگاری است؟!
بگذریم از معایب و مضرات دیگر و به طور مثال وجوه فمینیستی سریال ها و نقدهای دیگری که بر این مجموعه های نمایشی وارد است و در مجال بهتر در آینده به طور مفصلتری به آنها خواهیم پرداخت.
به نظر می رسد نوعی از افراط و تفریط در مجموعه برنامه ها و سیاستگزاری های رسانه ملی ما حاکم است.
درست است که مردم به برنامه های شاد و سریال های نمایشی البته در تحت لوای اسلام و با رعایت مشخصه های دینی و اخلاقی نیازمندند، اما این دلیل نمی شود که وقت مردم را با این حجم از برنامه ها و تبلیغات وسیعی که به آنها اختصاص داده می شود تا نیمه شب پر کنیم و فرصت نفس کشیدن هم به آنها ندهیم، چه رسد به مجال عبادت و تفکر و تأمل و رستگاری و بهره گیری  درخور و بایسته و شایسته از فضایل و موهبت های ماه رمضان.
این روند دقیقا منتهی به روزه صرف شکمی و نخوردن و نیاشامیدن در توده مردمِ مخاطب تلویزیون می شود و آنها را از روزه حقیقی و نعمات معنویش بازمی دارد و حتی اجازه نزدیک شدن به مرز آن را هم به آنها نمی دهد.
و این روند بی هیچ تردیدی با مبانی تفکر اسلامی و سیره اولیای الهی و آنچه دین اسلام و رهنمودهای بزرگان آئین برای بهره بردن معنوی از لحظات عالیقدر ماه رمضان به ما رسیده منافات دارد.

گمشده در هزارتوی کلیشه و تکرار؛ از ابهام مضمون تا فقدان ساختار

شیوه های مدیریت تولید و پخش برنامه در تلویزیون؛ وقایع نگاری آرمان های یک دانشگاه عمومی
سینما و تلویزیون پدیدارهایی تکنولوژیک هستند که پیش از آنکه اصلا ما «آزادی در قبول یا عدم قبول آنها»پیدا کنیم خود را بر ما تحمیل کرده اند.
دیگر سخن از قبول یا عدم قبول سینما و تلویزیون به همان اندازه مضحک و شگفت آور است که اظهار تردید در لزوم یا عدم لزوم غذا برای زنده ماندن. و بعضی ها حتی تحمل این پرسش را نیز-از ذات و ماهیت سینما و تلویزیون- ندارند و هر نوع عملی را اگر خلاف این پراگماتیسم باشد که به تبع غرب زدگی اشاعه دارد، تعلل و فلسفه بافی می شمارند... . اما در هنگام استفاده از این رسانه ها -و سایر ابزار تکنولوژیک- باز هم خواه ناخواه با این حقیقت رو به رو می شویم که اگر یک معرفت عمیق حکیمانه نسبت به ماهیت این ابزار،چراغ راه کاربرد آنها نباشد، بدون تردید از عهده استخدام این وسایل برای صورت ها و معانی و پیام های منشا گرفته از تفکر مستقل خویش بر نخواهیم آمد.
آنچه سید مرتضی آوینی به عنوان یک متفکر و تئوریسین آگاه و خبره و تجربه مند در حوزه رسانه ای همچون تلویزیون و سینما بیان می کند، نشان دهنده عمق تاملی است که او با تفوق بر این مدیوم خطیر و پرخطر بدان رسیده و از آن افق به محل فکر و مجرای عملی آن می اندیشد.
رسانه تلویزیون به مثابه یک ماهیت دارای ذات و الزامات و تبعات و حاوی و شامل یک هستی شناسی فرهنگی و منشی.
چنین نگاهی به رسانه -و در اینجا تلویزیون- بیش و پیش از آنکه بازتاب یک مواجهه منفعلانه و مرعوبانه باشد، ناشی از شناختی دقیق و عمیق است به مسئله اصلی که همان ذات و ماهیت و الزامات و تبعات آن می باشد. و اینکه اساسا ما در مواجهه با هر پدیده ای، زمانی می توانیم درباره متن و پیرامون آن به رویکری غیرمنفعلانه و پیشرو دست یابیم که در موضع خود نسبت به آن دارای تفکر و تئوری باشیم. تفکری شامل شناخت و حاوی بداعت و خرق حجاب هایی که پدیده مورد بحث را در احاطه خود گرفته اند. همچون حجاب تکنولوژی، که سینما و تلویزیون هم زاییده آن است و هم در لفافه آن و هم بر مدار و مناط و منش و روش و فرهنگ آن.
برای رسیدن به مقصودی غیر از آنچه مبدعان هنر مدرن اراده کرده و قالب هایش را فراهم آورده و به جهان صادر کرده اند باید با خرق حجاب تکنیک، به جنبه فطری دستاوردهای بشر امروز دست یافت و وجه آسمانی و ربانی آن را گشود و در آنها تصرف نمود. سخن سید مرتضی آوینی تعبیر تئوریک و هم افقی است با آنچه حضرت امام خمینی(ره) درباره رسانه صدا و سیما و رهیافت و کارکرد آن در جامعه دینی و انقلابی ایران بیان داشتند.
امام خميني(ره) در بياني تاريخي و مبين انديشه‌ ها و آرمان ‌هاي ايشان، از صدا و سيما به عنوان دانشگاه عمومي ياد كردند؛ بي ترديد اين تعبير رساترين و گوياترين عبارت براي بدست دادن تصويري حقيقي و مطلوب و واقع گرايانه از صدا و سيما، به عنوان يك رسانه ملي و ديني است.
وقتي بنا باشد رسانه صدا و سيما كاركرد يك دانشگاه عمومي را پيدا كند، بنابراين تربيت ذهن و فكر مخاطب به عنوان يكي از رويكردهاي اصلي و اوليه آن محسوب مي شود.
دانشگاه بودن صدا و سيما در تجلي يك فضاي مطلوب و آرماني كه گويا و جوياي اهداف و انديشه ‌هاي ديني و ملي باشد، نيازمند رهيافت ‌هايي است و اين رهيافت ‌ها نيازمند زمينه ‌هايي است و اين زمينه ‌ها نيازمند نيروهايي است كه بتوانند موقعيت را براي ظهور و بروز آرمان‌ها فراهم آورند.

گمشده در هزارتوی کلیشه و تکرار؛ از ابهام مضمون تا فقدان ساختار

امام(ره) فرمود: صدا و سيما بايد به مثابه يك دانشگاه عمل كند. حال نكته‌ اي كه پس از گذشت بيش از سه دهه از پيروزي انقلاب مطرح است اين است كه رسانه ملي تا چه حد توانسته در افق مطلوب و آرمان گرايانه امام(ره) حركت كند و تجلي منويات ايشان باشد.
دانشگاه عمومي فضاي تربيت ذهن و آموزش فكر مخاطب است، و صدا و سيما را شايد بتوان تنها بستري دانست كه مي تواند محل جريان يافتن افكار، اميال، آلام و آمال اقشار مختلف مردم در فراگيرترين سطح ممكن باشد كه هست.
معمولاً در جهان امروز سه شاخصه آموزش، سرگرمي و اطلاع رساني را براي رسانه ‌ها مطرح مي كنند و افق رسانه را در دستيابي به اين سه شاخصه تعيين و تبيين مي نمايند و حقيقت آن است كه صدا و سيماي ما اگر بخواهد در افقي كه امام (ره) براي آن ترسيم كرد، حركت كند بايد هر سه شاخصه را براي ظهور و بروز آرمان‌ هاي ديني و ملي امام (ره) مدنظر قرار دهد و از هر سه آنها در راستاي كلي و افق نهايي بهره گيرد.
يكي از وظايف اصلي رسانه ملي كه در هر سه قالب و شاخصه آموزش، سرگرمي و اطلاع رساني، بايد مورد توجه و رهگيري باشد، تثبيت و ارتقاي مكارم اخلاق در جامعه است؛ اتفاقي كه متاسفانه تا به حال آن طور كه بايد و شايد، در رسانه ملي رخ نداده است. يكي از دلايل اصلي آن كه بحث مكارم اخلاق در صدا و سيما شكلي ابتر، فانتزي و سرطاني به خود گرفته، رويه و شيوه‌ اي است كه در برنامه سازي ‌ها بيشترين توجه مديران و برنامه سازان صدا و سيما را به خود معطوف داشته است. اين رويه كه عبارت است از توجه به قشر و پوسته مباحث ارزشي و بي توجهي به متن و بطن آن، موجب مي شود كه مخاطبان و برنامه سازان با تمركز بر رويه ظاهري و پوسته بيروني مفاهيم ارزشي، از مرگ هسته مركزي ارزش‌ ها و آرمان ‌هاي ديني كه يكي از مهمترين و جدي ترين آنها، مكارم اخلاق است، غافل بمانند و نسبت به آن بي توجه باشند.
در بسياري از برنامه‌ هاي تلويزيوني همچون سخنراني ‌ها و سروده‌ هاي مناسبتي و برنامه ‌هاي ديگر كه حالتي گفت و گو محور دارند، بسياري از مفاهيم ارزشي به شيوه مستقيم گويي و شعاري مطرح مي شود، در حالي كه در بخش قابل توجهي از سريال ‌ها و فيلم ‌ها كه مخاطبان جدي رسانه و سهم زيادي از تاثيرگذاري را در اختيار خود دارند، مفاهيمي ترويج و القا مي شود كه در تناقض و تنافر با بسياري از ارزش‌ هاي مطرح شده در گروه اول از برنامه ‌هاست.
 بسياري از اوقات ديده مي شود كه برنامه ‌هاي تلويزيون همديگر را خنثي مي كنند؛ مثلاً مفهومي كه در يك سريال تلويزيوني مورد توجه قرار مي گيرد و مخاطب به آن فراخوانده مي شود، كاملاً متناقض با پيام اخلاقي است كه در سخنراني يا ميزگرد پخش شده در چند ساعت پيش و پس از آن مورد توجه گويندگان بوده است.
تمام اينها در حالي بايد مورد توجه و ملاحظه جدي و اصولي قرار بگيرد كه افق مدنظر امام (ره) را در مواجهه با رسانه ‌هاي مدرن امروزي مورد بازشناخت و واكاوي قرار دهيم.
امام (ره) در رويكردي كاملاً روشنفكرانه و امروزي در قبال هنر و رسانه‌ هاي مدرن اعتقاد حقيقي و صادقانه خود را نسبت به ارزش و برتري والاي هنر تصوير و رسانه هاي فراگير در تربيت فكر و اخلاق و جهت دهي و هدايت افكار عمومي جامعه بارها و بارها مورد تاكيد قرار داده اند. توجه به اين موقعيت مي تواند براي مديران و برنامه سازان رسانه ملي به عنوان يك امتياز جدي، معتبر و كارا محسوب شود.
سوال اساسي اما اينجاست كه به راستي تا چه اندازه اين حقيقت ها و واقعيت ها در عرصه برنامه سازي رسانه اي مورد توجه مسئولان امر قرار گرفته است؟ و صدا و سيماي ما تا چه اندازه توانسته به آرمان دانشگاه بودن جامه عمل بپوشاند؟
حقیقت آن است که به موازات نقد و تحلیل «آنچه هست»، که در جای خود مهم و ضروری است گفتن از «آنچه باید باشد» هم لازم و حیاتی است.
براستی ما از رسانه ای مثل تلویزیون چه می خواهیم؟ نکند خواسته های روشنی از این ابزار در ذهن نداریم و صرفاً به گفتن بدی ها روی آورده ایم و حواسمان نیست که خواسته هایمان چیست و آیا اساساً این قدرت را داریم که بتوانیم خواسته هایی روشن و قابل ذکر در این حوزه بر زبان آوریم؟
نکته اصلی مد نظر این نوشتار همین مسئله بسیار مهم و البته مغفول مانده است که بسیاری از منتقدان و حتی صاحب نظران در حوزه رسانه ملی، الگو و نمونه قابل ارائه ای در مقابل آنچه رد و انکار می کنند در دست ندارند و در ذهن.
صداوسیمای ما باید و قرار است دانشگاه باشد، قبول! اما چگونه؟با کدام رهیافت ها و ابزارها و الگوها؟با کدام اصول و ارزش ها؟با کدام نیروها؟با کدام طرح مدون و حرفه ای و جامع و مانع؟
نکند قرار است تا قیام قیامت صرفاً با شعار و سخنرانی و بیانیه له یا علیه تلویزیون، به سمت آنچه می خواهیم حرکت کنیم و در حقیقت یک دانشگاه عمومی بسازیم از موجود ناقص الخلقه و عجیب و غریبی که هم اکنون هست. دستگاهی که دوست و دشمن از آن ناراضی اند!
حقیقت آن است که همه ما نیاز به بازبینی و اصلاح ذهنیت ها و روش هایمان داریم.
رسانه ملی باید افق هایش را بنابر آرمان ها و واقعیت ها به شیوه ای روزآمد کند، اما نه روزمره و در راستای منویات امام و امت تنظیم کند. منتقدان باید در رصدهای رسانه ای و تحلیل ها و ریزبینی ها و ایرادسنجی ها و نقادی هایشان عناصر و شاخصه هایی همچون فضای رسانه، شرایط و محدودیت ها و در عین حال امکانات سخت افزاری و نرم افزاری را در نظر بگیرند و خواسته های خود را بر اساس داشته ها و البته بایسته ها و شایسته های رسانه تنظیم کنند.
و الا اگر بنا باشد همه در جزایری جداگانه و بی توجه به کم و کیف همدیگر فقط سرهم داد بکشند و تقصیرها را گردن همدیگر بیاندازند تا قیام قیامت هم اتفاقی نخواهد افتاد و قدمی از قدم برداشته نخواهد شد و صرفاً انرژی و زمان و هزینه های دیگر صرف خنثی کردن کار همدیگر و زیر سوال بردن هم، آنهم با چشمان بسته خواهد شد.
ما نمی توانیم همدیگر را نقد کنیم مگر آنکه همدیگر را بشناسیم و بر شرایط هم آگاهی یابیم.
مگر می توان بدون در نظر گرفتن محدودیت ها و مشکلات بر سر راه یک رسانه صرفا به مقایسه کارکردهای آن با ذهنیت های خام و نپخته ای پرداخت که هرگز و در هیچ میدانی آزموده نشده اند و هیچ امتحانی پس نداده اند؛ ذهنیت هایی که صرفاً در حد مشتی تئوری شعاری باقی مانده و هرگز در محک تجربه عیارشان سنجیده نشده است.
بنابراین برای رسیدن به افقی روشن و متناسب با واقعیت ها و ملهم از آرمان های حقیقی، بایستی فضا را برای یک تعامل منطقی و واقع بینانه و البته در زیر چتر آمال و آلام تاریخی ملت ایران در رسانه فراگیر فراهم کنیم. در این حیطه موضوعات مهمی برای توجه و تمرکز و تنبه وجود دارد و از آن جمله است بحث آموزش و تربیت نیروی انسانی، تهیه نرم افزار و مفاهیم و معارف پشتیبانی کننده فکری برای برنامه سازی، نحوه مواجهه با روزآمدی و نوآوری های شکلی و محتوایی چه در حوزه ابتکارات و خلاقیت های پیشرو و در چه در مقابله با دستاوردهای دیگران، چه رسانه های عمومی و بی طرف و چه رسانه های غربی یا معاندین. و این همه می تواند در اتمسفر ابتکار و پیشروی شکل بگیرد یا در فضای رخوت و انفعال.
به عبارت دیگر باید دید رسانه فراگیر ما در حیطه های مختلف با دقت و توانمندی و به دست گرفتن ابتکار عمل، نقشی پیشرو دارد یا اینکه منتظر می ماند تا دیگران کاری کنند و بعد به صورت منفعلانه موضع می گیرد یا نمی گیرد.

گمشده در هزارتوی کلیشه و تکرار؛ از ابهام مضمون تا فقدان ساختار

حقیقت تلخ آن است که تلویزیون ما در این عرصه بیش و پیش از هرچیز دیگر نقشی انفعالی را در اغلب موقعیت ها از خود نشان می دهد. این مسئله را می توان چه در نرم افزار و چه حتی در سخت افزار برنامه های تلویزیونی مشاهده و پی گیری کرد. اینکه شکل و شمایل ظاهری برنامه های ترکیبی، مسابقات، تاک شوها و سایر قالب های برنامه ای در رسانه ملی از شبکه های ماهواره ای اخذ و اقتباس و بلکه سرقت می شود، امری نیست که بشود مخفی کرد و به انکار و اغفال و توجیه گذراند. این نکته ای است که در باب برنامه های مناسبتی و این ظاهر امر است. 
ای کاش ظاهر را می گرفتند و با ابتکار و خلاقیت، باطنی دیگر و محتوایی دیگر تحویل مخاطب می دادند. بماند که چنین امری اصلاً شدنی هست یا نه؟ و آیا رسانه خمره رنگرزی است که بشود از آن اینگونه برنامه درآورد یا نه؟ و اینکه آیا رسانه و محتوی، همان کارکردهای ظرف و مظروفی را دارند یا خیر؟
حال مفروض می گیریم که همان کارکردها را –حداقل در بخشی از برنامه ها- دارا هستند. حتی با این فرض هم متاسفانه شاهدیم که در بسیاری از مواقع شیوه گرته برداری رسانه ای دوستان ما دقیقاً حالت طابق النعل بالنعل را دارد و همان چیزی را که در شبکه های ماهواره ای دیده اند، بی کم و کاست و حذف و اضافه، تحویل آنتن می دهند و به این فکر نمی کنند آیا سخت افزار و مهم تر از آن نرم افزار این برنامه که از این و آن شبکه ماهواره ای برداشت کرده ایم، آیا با فرهنگ و آیین و دین و هویت و آداب و ماهیت قومی و ملی و مذهبی ما همخوانی دارد یا نه؟ و اگر همخوانی هم ندارد، آیا اساساً قرابتی میان اینها هست یا خیر؟ و اگر قرابتی هم نیست آیا منافی همدیگر هستند یا نه؟ نکند آنچه به روی آنتن می فرستیم دین گریز بلکه دین ستیز باشد؟ که البته در بسیاری از موارد اینچنین است و آنچنان تاثیر مخربی بر بیننده مسلمان ایرانی می گذارد که گاه جبران ناپذیر است و او را دچار انواع و اقسام پریشانی ها و تناقضات و بیچارگی های دیگر می کند.
نمونه ها در این زمینه بیشمارند و تلاقی و تنافی «آنچه دین می گوید» با «آنچه رسانه تبلیغ می کند» حدیث پرغصه و دردآوری است. دین از سادگی و «ساده زیستی» می گوید و تلویزیون با تبلیغات مستقیم و غیرمستقیم بر طبل «مصرف و تجمل» و رفاه طلبی می کوبد. 
دین از خواندن و آموختن می گوید و «کتاب» را بوستان مومن می خواند و رسانه هیچ جایی برای کتاب باز نمی کند و در همان حال بهترین ساعت را در بهترین شبکه و با برترین امکانات به چیستی، چرایی و چگونگی زمین خوردن «فلان بازیکن درجه سه فوتبال» در زمین بازی اختصاص می دهند و زمین و زمان را به هم می دوزد که چرا و چگونه؟ استدلال حضرات مسئول و برنامه سازهم جالب است: «مردم همین را می خواهند و مخاطب دارد»!
اولاً «مردم» این را نمی خواهند. مگر اینکه مردم را صرفاً در محدوده خیابان تجریش و انقلاب تهران فرض کنیم و نه در سراسر ایران!
ثانیاً بر فرض غلط که این خواسته مردم باشد، مگر وظیفه رسانه صرفاً دمیدن در شیپور خواسته های مردم-هرچه که باشد بی توجه به درستی و نادرستی آن- است؟مگر رسانه وظیف هدایت و تربیت ذهن و دل و دیده مردم را ندارد؟مگر قرار نبود صدا و سیما «دانشگاه» عمومی باشد؟
متاسفانه باید گفت صدا و سیمای ما نه تنها دانشگاه نبوده و نشده و نتوانسته تجلی گاه آرمان های فکری امام و امت باشد و با گذشت بیش از 30 سال از وقوع فرهنگی ترین انقلاب قرن، تنها کارکرد مهم و مستمرش هدر دادن فرصت ها و اجرای باسمه ای و سنبل و بی ریشه و کپی دسته چندم تولیدات رسانه ای دیگران بوده. «دیگران»ی که از کشورهای همسایه مان گرفته تا غربی ها و شرقی ها را شامل می شود!
بار دیگر در سخن نغز و پر مغز سید شهیدان اهل قلم درباره ماهیت و کارکردهای ذاتی و تصرف در رسانه فراگیر تلویزیون تامل و تدقیق کنیم، تا شاید دریابیم و دریابند که مشکل اصلی و ریشه ای مدیران و سیاست گذاران و برنامه سازان و بدنه اجرایی تلویزیون ما از کجا ناشی می شود.
آنجا که می گوید در هنگام استفاده از این رسانه ها -و سایر ابزار تکنولوژیک- باز هم خواه ناخواه با این حقیقت رو به رو می شویم که اگر یک معرفت عمیق حکیمانه نسبت به ماهیت این ابزار، چراغ راه کاربرد آنها نباشد، بلاتردید از عهده استخدام این وسایل برای صورت ها و معانی و پیام های منشا گرفته از تفکر مستقل خویش بر نخواهیم آمد./مق/ج/

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات