تاریخ انتشار : ۰۱ تير ۱۳۹۶ - ۱۰:۱۰  ، 
کد خبر : ۳۰۲۱۹۰
زنان و انتخابات در ایران

رأی زنان ایرانی در صندوق اصولگرایان یا اصلاح‌طلبان؟

پایگاه بصیرت / زينب‌سادات مطهري
(روزنامه صبح نو - 1396/02/06 - شماره 222 - صفحه 5)

مشارکت سیاسی زنان بعد از نخستین نمود غیررسمی در ماجرای تحریم تنباکو، به‌صورت حق رأی در اوایل دهه ۶۰ شمسی در ایران تحقق یافته و به‌خصوص در دوره بعد از انقلاب اسلامی، حضور سیاسی زنان در انتخابات بسیار چشم‌گیر است. ازاین‌رو، شناخت رفتار سیاسی زنان در برهه‌های انتخاباتی می‌تواند نقش مؤثری در تحلیل شرایط اجتماعی، فرهنگی و سیاسی کشور داشته باشد و پیش‌بینی رفتار انتخاباتی آتی را میسر کند.

لیپست و رکان اشاره می‌کنند که «شکاف‌های اجتماعی» بعد از تثبیت‌شدن در هر جامعه است که مبنای منازعه سیاسی قرار می‌گیرند. این بدان معناست که منافع و خواسته‌های زنان در جوامعی می‌تواند تأثیر بیشتری بر نتایج انتخابات داشته باشد، که در آن این منافع و مطالبات زنان جدی گرفته شده، دسته‌بندی و شناخته شده هستند و نامزدها بر سر به دست آوردن رأی بیشتر از زنان، بر سر تأمین این خواسته‌ها رقابت می‌کنند. شاهد این مدعا، تلاش‌های بی‌وقفه نامزد حزب دموکرات انتخابات اخیر ریاست‌جمهوری آمریکا برای ایجاد تشکل و جریان‌سازی در میان زنان آمریکایی به‌منظور کسب آراء آنها در انتخابات است.

این در حالی است که در ایران، مطالبات ویژه زنان چندان از دیگر گروه‌ها تفکیک نشده است. مقاله‌ای در پایگاه اطلاع‌رسانی حوزه عنوان می‌کند که برخلاف پایین بودن مشارکت اقتصادی زنان، مشارکت فرهنگی و سیاسی زنان در قالب رأی‌دهی همچنان چشم‌گیر است. طبق اشاره همین مقاله، مشارکت سیاسی بالای زنان در ایران به‌‌رغم سهم اندک آنها از انواع مشارکت‌های اجتماعی، می‌تواند نشان از پویایی بالای رأی‌دهندگان زن داشته باشد. این اشاره، وجود شکاف جنسیتی در رفتار انتخاباتی را با تردید مواجه می‌کند، چراکه به‌نظر می‌رسد رأی‌دهندگان زن ایرانی صرف‌نظر از شرایط اجتماعی و اقتصادی که مبنای شکل‌گیری مطالبات است، اقدام به تصمیم‌گیری و انتخاب سیاسی می‌کنند.

آن‌طور که مقاله‌ای در شماره ۳۰ نشریه «حوراء» تأکید می‌کند، مطالبات زنان ایرانی، اعم از واقعی و کاذب هستند و این گونا‌گونی، نیاز به مدیریت و پاسخگویی صحیح را ضروری می‌سازد. لذا، مطالبات رأی‌دهندگان زن در ایران همواره تحت دو نیروی متضاد مدیریت فرهنگی و نیروهای اجتماعی است. اگرچه در سطح بین‌المللی، این نیازها و مطالبات تا حد زیادی تحت‌الشعاع موضوع آزادی‌های فردی قلمداد می‌شوند، اما مطالبات جمعی همچون رسیدگی به زنان بدسرپرست، اصلاح نگرش به خانواده، امنیت و بهداشت، مسائل حقوقی و قضایی و از این قبیل نیز در این میان قابل تفکیک و تشخیص هستند. شناخت و ساختارمند کردن این مطالبات با درک بهتر رفتار انتخاباتی زنان در ایران ارتباط تنگاتنگ دارد.

نظریه شکاف

اگر نظر لیپست و رکان در باب اهمیت شکاف به‌عنوان مبنای منازعه سیاسی را فرض بگیریم، براساس آن سه رویکرد درباره رفتار انتخاباتی زنان و شکاف جنسیتی در انتخابات وجود دارد: رهیافت سنتی می‌گفت که رأی زنان در مقایسه با مردان محافظه‌کارانه‌تر است. تحلیلی که از این واقعیت می‌شد این بود که زنان در کشورهای مورد مطالعه (غربی) به‌دلیل پایبندی‌های مذهبی، خانوادگی و اخلاقی در دهه‌های اولیه کسب حق رأی، به احزاب موسوم به راست در غرب رأی می‌دادند. رهیافت دوم موسوم به رهیافت همگرا که بعد از جنگ جهانی دوم سر برآورد، می‌گفت مشاهدات در کشورهای مختلف حاکی از آن است که رأی زنان دیگر مغایرت معناداری با رأی مردان ندارد.

تحلیل‌های مربوط به این تحول این بود که به دلیل تغییر سبک زندگی در جوامع غربی -مورد مطالعه- مثل افزایش حضور زنان در نیروی کار، زندگی و تجربه‌زیسته زنان و مردان شبیه هم شده و لذا ملاک تحلیل‌ها بیشتر طبقه است تا جنسیت. و در نهایت، رهیافت سوم که از دهه ۱۹۸۰ در آمریکا و اروپا شکل گرفت، حاکی از آن بود که بار دیگر شکاف در رأی زنان و مردان در حال شکل‌گیری است، اما این‌بار برخلاف جهت قبل؛ به این معنا که زنان به تدریج در حال گرایش به سمت احزاب موسوم به چپ و لیبرال هستند.

تحلیل رفتار انتخاباتی زنان در ایران

اگر قرار باشد براساس نظریه شکاف مدرن به سراغ بررسی رأی زنان در ایران برویم، باید این‌طور انتظار داشت که گرایش رأی‌دهندگان زن ایرانی به احزاب اصلاح‌طلب بیشتر است. اما موضوع این است که یک دهه بعد از اشاره نظریه‌پردازان آمریکایی به موضوع شکاف جنسیتی مدرن در رفتار انتخاباتی در دهه ۱۹۸۰، یک پژوهش بلندمدت در ۶۰ کشور جهان نشان داد که شکاف جنسیتی مدرن ناظر بر گرایش زنان به احزاب چپ، محدود به کشورهای صنعتی و توسعه‌یافته است و این شکاف در جوامع در حال توسعه مشهود نیست. لذا برداشت عمومی در سطح جهانی آن است که رفتار انتخاباتی زنان در کشورهای در حال توسعه، علاوه‌بر موضوع جنسیت تحت تأثیر عامل توسعه هم قرار دارد. علاوه بر عامل توسعه، در سطح فردی نیز عواملی چون اشتغال و نگاه‌های ارزشی و فکری به پدیده‌های چون مدرنیسم، فمینیسم، و از این قبیل، می‌تواند در رأی زنان تأثیرگذار باشد.

با توجه به این توضیحات، انتظار می‌رود رأی زنان در کشور در حال توسعه ایران با توجه به متغیرهای توسعه -توسعه اقتصادی و اجتماعی- شاهد شکاف سنتی و حداکثر، حاکی از هم‌گرایی با مردان باشد.

تحقیق درباره رفتار انتخاباتی زنان در ایران بسیار محدود است. یافته‌های پژوهش حاتمی و امامی (۱۳۹۱) درباره رفتار انتخاباتی زنان در شهر اصفهان، حاکی از آن است که «زنان در رفتار انتخاباتی محافظه‌کارتر از مردان‌اند.» آنها میزان محافظه‌کاری زنان در مقایسه با مردان را 55/3 به 17/3 عنوان کرده و در ضمن، محافظه‌کاری زنان را دارای معناداری بالاتری نسبت به مردان ذکر می‌کنند. به‌عبارتی «الگویی که در دهه ۱۹۵۰ در اکثر دموکراسی‌های غربی تفوق داشت، و بر این مسأله تأکید می‌کرد که زنان در رفتار انتخاباتی گرایشات محافظه‌کارانه‌تری از مردان دارند، همین‌طور این استدلال اینگلهارت و پیپانوریس را مبنی بر اینکه در دهه‌های ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ زنان در کشورهای در حال توسعه برعکس اکثر کشورهای توسعه‌یافته گرایش‌های محافظه‌کارتری از مردان دارند، تأیید می‌کند.»

از سویی، یافته‌های دیگر این دو مبنی بر اینکه علاوه‌بر جنسیت، عوامل دیگری مانند سن و سطح تحصیلات نیز بر رفتار انتخاباتی زنان مؤثر هستند، مؤید یافته‌های پژوهشی قدیمی‌تر در سال ۱۳۸۴ در همین شهر است که می‌گوید رفتار انتخاباتی رأی‌دهندگان زن اصفهانی حاکی از حاکم بودن رهیافت همگرا در رأی زنان این شهر است.

در تعمیم یافته‌های پیمایش حاتمی و امامی به کل کشور، دو موضوع مطرح است. نخست اینکه شهر اصفهان با توجه به پیشینه فرهنگی و تمدنی، نسبت به کلان‌شهرهایی چون تهران در چه وضعیتی قرار دارد؟ به‌نظر می‌رسد پاسخ به این سؤال روشن است، از این جهت که زنان در پایتخت و برخی کلان‌شهرهای دیگر دیدگاه‌های لیبرال بیشتری دارند، رأی زنان در مقیاس ملی در دوره‌های انتخاباتی مختلف منتهی به روی کار آمدن دولت اصلاح‌گرا و دولت اعتدال شد. دوم اینکه، در تعمیم این داده‌ها باید به این موضوع توجه کرد که دیدگاه‌های لیبرال یا محافظه‌کار به یک میزان تبلور بیرونی در رفتار انتخاباتی ندارند؛ دلیل این امر آن است که عموماً در بررسی رفتار انتخاباتی به میزان مشارکت در قالب رأی توجه می‌شود و نه خودداری از رأی دادن.

در تحلیل سیمون شوارتسمن از دانشگاه کالیفرنیا، رفتار انتخاباتی افراد به عوامل فردگرایانه توسعه همچون جایگاه فرد در جامعه نسبت داده شده و لذا، سطح تحلیل و بررسی را فرد در نظر می‌گیرد. در این تحلیل، عواملی چون گسترش ارتباطات مدرن و رسانه‌ای عامل آن شده است که وضعیت کنشگری افراد (رأی‌دهنده) متغیر شده و جوامعی چون ایران «در حال گذار» توصیف شوند؛ جامعه‌ای که در آن میزان کنشگری یا انفعال فرد تعیین‌کننده گرایش چپ یا راست‌گرایانه او است. باتوجه به اینکه در تحلیل مذکور، ایران در مقایسه با ترکیه، لبنان، مصر، سوریه و اردن از درجه‌گذار جدی‌تری برخوردار نشان داده شده است، می‌توان گفت تحلیل رأی زنان در ایران نیز نیازمند احتیاط به نفع گرایشات مدرن است.

http://sobhe-no.ir/newspaper/222-1/5/8563

ش.د9600608

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات