(روزنامه آسمان آبي ـ 1396/08/17 ـ شماره 108 ـ صفحه 11)
تازهترین نمونه آن را میتوان در اقدامات روسیه برای تأثیرگذاری بر انتخابات سال گذشته ایالات متحده جستوجو کرد. بسیاری از تحلیلها حاکی از این است که عملیات روسیه در اصل، اقداماتی انحرافی بود و علاوه بر حملات سایبری، مسکو اقدامات جدیتری هم برای تأثیرگذاری بر انتخابات ریاستجمهوری آمریکا و پیروزی دونالد ترامپ انجام داد. این شاید شاخصترین عملیات خرابکارانه یک حکومت اقتدارگرا در عصر حاضر باشد، اما قطعا تنها نمونه آن نیست. اقدامات حکومتهای اقتدارگرا علیه دموکراسی نه فقط از سوی روسیه بلکه از طرف بسیاری دیگر از اینگونه حکومتها از جمله چین، برخی کشورهای عرب خاورمیانه و آفریقا نیز دنبال میشود. حوزه اینگونه تأثیرگذاریها هم تنها محدود به مداخلات سیاسی نمیشود بلکه پروپاگاندای رسانههای حاکم در نظامهای اقتدارگرا، احزاب سیاسی و حتی نهادهای غیردولتی و حوزه تجارت را نیز در بر میگیرد. دلیل اقدامات حکومتهای اقتدارگرا را نیز میتوان در ابزارهای آنها جست.
در دوران جنگ سرد، اینگونه حکومتها در موضع ضعف قرار داشتند و ابزارهای چندانی نیز برای تبلیغ ایدئولوژی آنها در اختیارشان نبود، اما امروز به مدد رسانههای اجتماعی و گسترش اینترنت، آنها بهراحتی میتوانند به تبلیغ و توجیه سیاستهای خود بپردازند و حتی در سیاستهای دیگر کشورها مداخله کنند.
از سوی دیگر دموکراسی غربی با تمام نقاط قوتش، حفرهها و نقاط تزلزلی دارد که باعث سوءاستفاده نظامهای اقتدارگرا میشود. ورود آزادانه پول به کشورهای دارای دموکراسی، سادهبودن گسترش ایدههای مختلف، تمایل طبقه متوسط و حرفهای دموکراسیها برای کسب سود از روشهای غیرقانونی و ضعفهای سیاسی باعث میشود اقتدارگرایان، سیاستهای خود برای نفوذ در این کشورها را سادهتر از قبل دنبال کنند. دولتها همیشه تلاش میکنند برای تأمین منافع خود بر دیگر کشورها اثرگذاری کنند و دموکراسیها نیز از این امر مستثنا نیستند.
روشهای گسترش دموکراسی تنها از فرمول سالهای پس از دوران جنگ سرد تبعیت نمیکند. در اینمیان میتوان به موج اصلاحاتی که در عربستان در جریان است اشاره کرد. برای درک بهتر روشهای دموکراسیسازی میتوان به چهار مدل گسترش دموکراسی مورد اشاره ساموئل هانتینگتون، استاد علوم سیاسی دانشگاه هاروارد در دورههای مختلف اشاره کرد.
امواج دموکراسیسازی
به عقیده هانتینگتون، جهان از ابتدای قرن نوزدهم تاکنون، چهار موج دموکراتیزاسیون را تجربه کرده است.
موج اول دموکراسی از سوی آمریکا رقم خورد و در بهترین وضعیت شاهد 29 دموکراسی در جهان بودیم. این موج اول تا سال 1922 و پس از پایان جنگ جهانی اول و تا به قدرت رسیدن موسولینی در ایتالیا ادامه یافت. با فروکشکردن موج اول دموکراسیسازی و طی دورهای 20ساله، تعداد کشورهای دارای دموکراسی از 29 کشور به 12 کشور کاهش یافت.
موج دوم دموکراسیسازی پس از پایان جنگ جهانی دوم آغاز شد و تا سال 1962 تعداد دموکراسیهای جهان به 36 کشور رسید.
با پایان دور دوم این موج و طی دورهای هشتساله باز هم تعداد کشورهای دموکرات جهان کاهش یافت و به 30 کشور رسید، اما موج سوم دموکراسی هیچ شباهتی به دو موج قبلی نداشت و تحولات عجیبی را در برخی کشورهایی که در موج اول دموکراسی حضور داشتند رقم زد. برخی تحلیلگران اعتقاد دارند اعطای حق رأی به زنان در جریان موج دوم باعث بروز تغییرات گستردهای در روند ایجاد دموکراسی در جهان شده است. یکی از عجیبترین تحولاتی را که در جریان موج دوم دموکراسی رخ داد، در سوئیس شاهد بودیم. این کشور که به موج اول دموکراسیسازی پیوسته بود در موج دوم این روند در ابتدا حاضر به اعطای حق رأی به زنان نشد و در سال 1971 این حق در این کشور اروپایی به رسمیت شناخته شد.
دموکراسیسازی با فشار از بالا
یکی از جنجالیترین روندهای دموکراسیسازی با استانداردهای غربی را پس از سال 1974 و در پی انقلاب پرتغال و تغییر و تحولات گسترده در دهه 80 میلادی در آمریکای لاتین شاهد بودیم. این روند در کشورها و مناطق دیگر از جمله در کشورهای شرق آسیا شامل فیلیپین، کره جنوبی و تایوان و طی سالهای 1986 تا 1988، کشورهای شرق اروپا در پی فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و تحولات جنوب صحرای آفریقا در سال 1989 ادامه یافت. با تداوم این روند تعداد دموکراسیهای مستقر در جهان به حدود 100 کشور رسید که پیش از آن سابقه نداشته است.
نکته مهم اما این بود که بسیاری از این کشورها زیرساختها و شرایط استقرار دموکراسی را نداشتند. با اینکه در این حکومتها نهادهای انتخابی ایجاد شده بود، اما دموکراسی سیاسی کاملا شکننده بود و مهمترین دلیل این ضعف و شکنندگی، بیثباتی اقتصادی، ادامه حاکمیت گروهی محدود بر سیاست و تداوم مداخله نظامیان در تحولات مدنی و اجتماعی عنوان شده است. به اینترتیب اینگونه کشورهایی که در فرایند انتقال به دموکراسی قرار داشتند نهتنها به کشوری دموکرات تبدیل نشدند بلکه با توجه به وضعیت سیاسی، اقتصادی و فرهنگی روند معکوس در پیش گرفته و سیر قهقرایی پیمودند. این تحولات باعث شد برخی کارشناسان علوم سیاسی پیشبینی کنند موج سوم دموکراسی نتیجهبخش نبوده و با گذشت زمان، اقبال حکومتها و عموم به آن کاهش خواهد یافت.
همزمان با افزایش انتقادها به موج دموکراسیسازی غربی بود که حملات تروریستی 11 سپتامبر 2001 رخ داد و در پی آن آمریکا و متحدانش به افغانستان و عراق حمله کردند. این حملات که به بهانه مبارزه با تروریسم و با انگیزه اصلی ملتسازی و ایجاد دموکراسی مورد نظر ایالات متحده انجام شد نهتنها نتیجه مثبتی در پی نداشت بلکه باعث افزایش ناآرامی در این دو کشور شد؛ بهطوری که با گذشت بیش از یک دهه از این حملات، وضعیت امنیتی و سیاسی افغانستان و عراق همچنان بیثبات است.
با شکست پروژه ملتسازی و صدور دموکراسی از سوی آمریکا و کشورهای غربی، پرونده موج سوم دموکراسی نیز تقریبا بسته شد. این نوع دموکراسیسازی در تمام کشورهایی که مورد اجرا بود یا با فشار از بالا یا اعمال زور قدرتهای خارجی صورت میگرفت. هانتینگتون سه عامل مهم را زمینهساز ورود این کشورها به موج سوم دموکراسی میداند. کاهش و زوال مشروعیت نظامهای اقتدارگرا و توتالیتر و نیز بحران ناکارآمدی آنها نخستین و مهمترین دلیل به شمار میآید.
هانتینگتون عامل دوم را رشد اقتصادی نظامیهای اقتدارگرا میداند. با اینکه در درجه اول به نظر میرسد این رشد به سود اینگونه حکومتهاست، اما معیارهای زندگی، بالارفتن سطح آموزش، افزایش تعداد شهرنشینان و طبقه متوسط و گسترش ارتباط با کشورهای توسعهیافته و دارای دموکراسی، خواست ایجاد تغییر را در این کشورها تقویت میکند و اینجاست که رژیمهای توتالیتر بهدلیل زیرساختهای ضعیف سیاسی و اقتصادی نمیتوانند پاسخگوی خواستههای مردم باشند. سومین عامل نیز فشارهای کشورهای خارجی از جمله قدرتهای غربی عنوان شده است. حساسیتهای اتحادیه اروپا و ایالات متحده برای استقرار دموکراسی و رعایت حقوق بشر در کنار فشارهای داخلی، موقعیت حکومتهای اقتدارگرا را در این کشورها متزلزل خواهد کرد. به عقیده هانتینگتون فرآیندهایگذار به دموکراسی نیز بر چهار فرآیند تقسیم میشود که شامل تغییرشکل، فروپاشی، جابهجایی و جنبشها و خیزشهای کشورهای تحت استعمار است.
این نظریهپرداز در پایان موج سوم ایجاد دموکراسی نتیجه گرفته که این مدل ایجاد دموکراسی تقریبا در همه کشورها با شکست روبهرو بوده است.
تکرار تجربه شکستخورده
با وجود این در هفتههای اخیر نمونه دیگری از این نوع دموکراسیسازی را باز هم در خاورمیانه شاهد بودیم. با افزایش قدرت ملک سلمان، ولیعهد عربستان و اعمال فشار از سوی ایالات متحده برای انجام اصلاحات اجتماعی و سیاسی، تغییراتی در حوزه اجتماعی و سیاسی رقم زد که از آن جمله میتوان به اعطای حق رانندگی به زنان، اجازه ورود زنان به ورزشگاهها و چراغ سبز برای حضور قضات زن در دادگاههای این کشور اشاره کرد.
نکتهای که در این اصلاحات جلب توجه میکند دستوریبودن آنهاست. همانطور که در بسیاری از کشورهایی که شاهد موج سوم دموکراسیسازی بودند، اما زیرساختهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی آن را در اختیار نداشتند، عربستان نیز بهشدت از این کمبودها رنج میبرد و به نظر میرسد این تغییرات با اعتراض بخش سنتی و پرنفوذ جامعه عربستان روبهرو شود. نگرانی دیگر نیز این است که اصرار بر انجام اصلاحات و دموکراسیسازی از سوی حکومت به جامعهای ناآماده میتواند باعث بروز تنش و ناآرامی شود.
https://asemandaily.ir/post/7027
ش.د9603291