(روزنامه اعتماد ـ 1396/09/01 ـ شماره 3959 ـ صفحه 14)
** در نظر داشته باشيد كه عنوان همايش جاري يعني «اكنون، ما و شريعتي» را ميتوان به صورت پرسشي خواند، يعني خود برگزاري همايش براي پاسخ گفتن به پرسشهايي از اين دست است، زيرا اين سوالها به اشكال مختلف مطرح شده است، خواه در شكل آثار كثيري كه درباره شريعتي منتشر شده يا در قالب بحثهايي كه هر سال در سالگرد وفات دكتر شريعتي در محافل دانشگاهي و علمي در ميگيرد يا مقالات و گفتارهايي كه در رسانهها و مطبوعات منتشر ميشود. بنابراين در عرصه عمومي اين پرسشها مطرح است، از سوي ديگر تا جايي كه به آثار شريعتي مربوط ميشود، شاهد روند فزاينده ترجمه آثار او در كشورهاي مختلف به زبانهاي متفاوتي هستيم. اين روند ترجمه البته از زمان حيات او به زبان انگليسي آغاز شده بود، اما در سالهاي اخير با گذشت ٤ دهه از درگذشت شريعتي، همچنان شاهد ترجمههاي جديد به زبانهاي جديد از آثار او هستيم. بنابراين در عالم واقع نشانههاي موضوعيت داشتن شريعتي بسيار زياد است و مواجهاتي كه در خود ايران يا از سوي جوامع ديگر با شريعتي و آثارش صورت ميگيرد و در قالب كتاب و مقاله و تحقيق منتشر ميشود، نشانهاي بر اين امر است. ضمن آنكه در عرصههاي آكادميك نيز كتابهاي فراواني درباره شريعتي و انديشهها و آثار او و تاثيرش بر تحولات سياسي و اجتماعي و فرهنگي ايران نوشته و منتشر ميشود. همچنين در كتابهايي كه راجع به تاريخ تحولات ايران و مسائل خاورميانه نوشته ميشود، باز شريعتي به نحوي مطرح است. بنابراين شواهد فراواني نشانگر موضوعيت داشتن افكار شريعتي است.
* شما بر افكار شريعتي تاكيد داريد.
** بله، زيرا ما با شخص طرف نيستيم و افكار و آراي اوست كه اهميت دارد. در ايران و در ساير جوامع نگارش تاريخ انديشه اعم از تاريخ فلسفه يا تاريخ فكر سياسي يا... اهميتي اساسي دارد. آرا و افكار را نميتوان به عنوان حادثه و اتفاقي كه در يك زماني رخ داده و مربوط به گذشته است، در نظر گرفت. انديشهها و افكار اساسي اموري فرازماني هستند. از دوران باستان تا به امروز در فرهنگها و تمدنهاي مختلف شاهديم كه افكار و آراي بنيادين بشري به عنوان ميراث گرانبها حفظ شده و در هر دورهاي تلاش شده كه باز انديشي شوند تا از آنها بهرهبرداري شود. به همين خاطر است كه در سطح تفكر و مكاتب شاهد پديد آمدن نحلههاي نو هستيم، مثلا از نحله نو ارسطويي يا نوافلاطوني يا نوكانتي يا نودكارتي ياد ميكنيم يا مثلا در روابط بينالملل از جريان نوخلدوني سخن گفته ميشود.
حتي در خيلي جريانهاي فكري مثل نظريه توسعه از رويكرد نوارسطويي سخن به ميان ميآيد، يعني فقط به اين نميپردازيم كه ارسطو چه گفته است، زيرا آرا و افكار اساسي و بنيادين به زمينه و زمانه خودشان محدود نميشوند، خواه از نظر محتوايي و خواه از حيث كاربرد. اين رويكرد در مورد شريعتي نيز صادق است، به خصوص كه چنان كه اشاره رفت، نشانها دال بر اين است كه انديشه و فكر شريعتي در جوامع مختلف و در محافل گوناگون مورد بازانديشي قرار ميگيرد. اين همايش نيز پاسخي به همين امر است.
* رشد و قدرتگيري جريانهاي سلفي و افراطگرايانه در جهان امروز روي ديگر اسلامهراسي در جوامع غربي است، در برابر اين دو معضل بسياري از جوامع اسلامي مثل تركيه و مالزي و اندونزي بر ضرورت احيا و تقويت جريان نوانديشي ديني تاكيد ميكنند و از اين منظر به شريعتي به عنوان يكي از نمونههاي برجسته اين جريان اقبال نشان ميدهند، اين در حالي است كه در داخل ايران برخي نشريات و تحليلگران شريعتي و نوانديشاني چون او را نياي سلفيگري ميخوانند و مدعي هستند كه راهي كه شريعتي و امثال او ترسيم ميكنند به همين جريانهاي افراطي ختم ميشود. اين تناقض در نگاه ساير جوامع به شريعتي با نگاهي كه در داخل كشور به او وجود دارد را چگونه توضيح ميدهيد؟
** گاهي فردي به چيزي متهم ميشود يا خصوصيتي به كسي يا چيزي اطلاق ميشود، گاهي نيز بحثي نظري و تئوريك مطرح ميشود. مثلا يك بار شريعتي را متهم ميكنيم كه اين پيامدهاي خاص از گفتار و كردار او نشات ميگيرد و يك بار هم بحث از تجزيه و تحليل آرا و انديشههاي شريعتي است، بنابراين بايد ميان اين دو رويكرد تمايز گذاشت.
حالت دوم چنان كه مشهود است يك بحث نظري و علمي است و تا جايي كه با موازين علمي انجام گرفته باشد، جاي بحث دارد، يعني ميتوان وارد بحث شد كه آيا نتايج گرفته شده دقيق هست يا خير. اما زماني كه به صورت كلي ادعا و حالت متهم كردن شريعتي مطرح ميشود، پاسخي نيز نميتوان به اين ادعاها داد، زيرا بايد براي اين ادعاها دليل ارايه شود. بنابراين درست است كه كارهايي انديشهشناسانه درباره آرا و انديشههاي شريعتي و نسبت آنها با سلفيگري و جريانهاي افراطگرا وجود دارد، اما تا جايي كه اين ادعاها به صورت كليگويي و اطلاق كلي باشد، ارزشي ندارد و نميتواند ملاكي براي تشخيص اين ادعاها باشد، زيرا حتي بعضا معناكاوي و ذهن كاوي نيز صورت ميگيرد. نكته مهم اين است كه اگر به كارهايي كه با در نظر گرفتن موازين و اصول علمي راجع به انديشه شريعتي نه فقط در ايران بلكه در جاهاي مختلف دنيا صورت گرفته بنگريم، متوجه ميشويم كه انديشه شريعتي به عنوان گونهاي تلاش نوانديشانه و مصلحانه و تغيير خواهانه با محوريت مفاهيمي مثل آزادي، عدالت، نفي خشونت مطرح شده است. بنابراين اين تفسير از شريعتي رايجتر است.
* با توجه به وضعيت داخلي خودمان ميبينيم كه برخي روشنفكران و پژوهشگران ما مثل يوسف اباذري معتقدند كه با در نظر گرفتن تمايز ميان كنش و گفتار يك روشنفكر، ما امروز بيش از آنكه به محتواي انديشههاي شريعتي نياز داشته باشيم، به صورت و شكل كار روشنفكري او احتياج داريم. اينها معتقدند الان روشنفكري ما به سمت كارهاي انتزاعي و فلسفي سوق پيدا كرده و به همين خاطر ارتباطش را با جامعه و مسائل مبتلا به آن از دست داده است، در حالي كه ما نيازمند روشنفكراني مثل شريعتي و آلاحمد هستيم كه در جامعه حضور داشته باشند تا بتوانند حلقه واسطي ميان نهادهاي آكادميك با جامعه باشند. ارزيابي شما از اين سخن چيست؟
** من البته تعبير صورت در مقابل محتوا را نميپسندم و معتقدم كه موضوع نوع انديشهورزي و نوع مواجهه روشنفكري مثل شريعتي با مسائل و موضوعات است در مقايسه با انواع و اشكال ديگر اين برخورد از جمله بحثهاي انتزاعي. بنابراين اين سخن بدين معنا نيست كه در مورد شريعتي تنها نحوه مواجهه اهميت دارد، زيرا خود نحوه مواجه شريعتي با مسائل مبتني بر نوع تفكر اوست و صرفا واكنشي نيست. نوع كنشگري شريعتي كه دكتر اباذري آن را كنشگري خاصي ميخواند، بدين معناست كه در آن كنشگر منظوري دارد و بر اساس يك مباني دست به عمل معيني ميزند و به شيوه معيني با امور مواجه ميشود. شريعتي معناي روشنفكري را در مسووليتي ميديد كه در قبال جامعه و مشكلات آن دارد و به همين خاطر وارد عرصه ميشد و با جامعه ارتباط برقرار ميكرد و به آگاهيبخشي ميپرداخت؛ به عبارت ديگر اگر انواع انديشهورزي را در نظر بگيريم، كار روشنفكري شريعتي به سنت حكمت عملي كه انديشه سياسي و فلسفه سياسي و ادب سياسي انواعي از آن هستند، نزديك است و از اين نوع است. كار روشنفكري شريعتي كمتر به فلسفه نظري و نظرورزي انتزاعي نزديك ميشود. يعني فارغ از اينكه تفكر شريعتي چه بوده است، نوع انديشه ورزي و مواجهه او عملي و مدني است و انديشيدن او در بطن جامعه و زمينه معين صورت ميگرفت. در نهايت شريعتي و امثال او آگاهي بخشي و نوعي روشنگري را مسووليت روشنفكر ميدانند و اصلا مسلماني و متفكر بودن را در اين مسووليتپذيري ميدانند. بنابراين چنين نيست كه آنچه شريعتي گفته اهميت ندارد. مقوله كنش گفتاري ميتواند اين نكته را توضيح دهد، يعني به نظر من دكتر اباذري به كنش گفتاري شريعتي اشاره دارند، يعني شريعتي با گفتن آنچه گفته كاري انجام ميدهد، اما كساني كه بحثهاي انتزاعي بدون ارتباط با موضوعات و دغدغههاي زمانه و زمينه خودشان انجام ميدهد، كنش انفصالي يا گفتار انفصالي دارند. گفتار شريعتي چالشگر و آگاهي بخش بوده است. بنابراين خود آن گفتار (discourse) اهميت دارد و با آن شيوه گفتن شريعتي نوعي عمل رخ ميدهد. البته ممكن است تصور شود كه مهم نيست چه ميگفته و فقط نوع و شيوه گفتن اهميت دارد، اما چنين نيست و شريعتي با گفتن آنچه گفته كار خود را انجام داده است.
* بنا بود كه همايش چهلمين سالگرد شريعتي در خردادماه در دانشگاه تربيت مدرس برگزار شود كه بنابه دلايلي چنين نشد. خوشبختانه امسال اين مراسم در تولد شريعتي برگزار ميشود. در پايان درباره نحوه برگزاري اين همايش و موضوعاتي كه در آن مطرح ميشود نيز توضيحاتي ارايه دهيد.
** در ابتدا لازم به ذكر است كه همين پرسشهايي كه در اين گفتوگو مطرح شد، قرار است در پنلها و مقالات و سخنرانيهاي اين همايش دو روزه به طور مفصل مورد بحث قرار بگيرند؛ به عبارت ديگر منظور از برگزاري اين همايش نسبتيابي وضعيت كنوني ما به شريعتي و وجوه گوناگون اوست و انگيزه و دغدغه شريعتي پژوهان همين نوع سوالها و پرسشهاست.
اما در برگزاري اين همايش آنچه قابل ذكر است، اين است كه دعوت براي برگزاري اين همايش از سوي بنياد شريعتي بوده است و از همه كساني كه از جنبهها و سويههاي گوناگون راجع به انديشهها و آثار شريعتي پژوهش كردهاند، به طور عام دعوت شده است. البته نحوه برگزاري و عنوان همايش از پيش تعيين نشده است و همه اينها بر آمده از گفتوگوهايي است كه ميان شريعتيپژوهان صورت گرفته است و برنامهريزي براي پنلها و سخنرانها و موضوعات آنها از دل همين گفتوگوها بر آمده است.
در ابتدا قرار بود اين همايش در ٢٩ خردادماه مصادف با سالروز فوت دكتر شريعتي برگزار شود، زيرا چنان كه ميدانيد بنياد شريعتي هر سال در چنين روزي مراسمي جهت بزرگداشت يا نقد و بررسي آثار شريعتي برگزار ميكند و هر ١٠ سال يك بار شكل اين همايش گستردهتر و مفصلتر است، يعني مثلا همايش ٢٠ سال پس از شريعتي يا ٣٠ سال پس از شريعتي با تفصيل بيشتري برگزار شده است. امسال البته ٢٩ خردادماه با ماه مبارك رمضان مصادف شد و قرار شد كه اين جلسه بعد از آن برگزار شود. البته در ٢٩ خرداد امسال يك جلسه بزرگداشت در تالار ابنخلدون دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران برگزار شد كه چهرههايي چون دكتر اباذري و دكتر آقاجري و دكتر احسان شريعتي در آن سخنراني كردند. اما مساله مكان براي برگزاري همايش دو روزه بود كه نخست قرار شد در دانشگاه تربيت مدرس برگزار شود، اما متاسفانه ١٠ روز قبل از برگزاري مطلع شديم كه اين امكان نيست و در ١٠ روز تلاش براي برگزاري در جاهاي ديگر صورت گرفت كه منتها فرصت اندك سبب شد كه اين امر ممكن نشود و اگر خدا بخواهد اينبار اين همايش برگزار خواهد شد. در برگزاري اين همايش يك كميته علمي شامل شماري از شريعتيپژوهان داشتيم كه عموم مقالاتي كه قرار است در همايش ارايه شود، پيشتر در كميته علمي ارايه شده و درباره آنها بحث و گفتوگو شده است. به همين ترتيب يك كميته اجرايي داريم كه كار برنامهريزي را انجام ميدهد. همچنين در اين همايش از شماري از شريعتيپژوهان خارج از كشور نيز دعوت شده است كه حاضر خواهند شد.
http://etemadnewspaper.ir/?News_Id=91883
ش.د9604087