شاد زيستن و زندگي توأم با نشاط، از اصليترين نيازهاي بشر امروزي است. همه در جستوجوي فرمول شادي و نشاط هستند و به اين دليل، انسانهاي شاد و خرسند مورد توجه هستند و همه از انسانهاي نااميد و غمگين فاصله ميگيرند. انرژي مثبت و بينظير شادكامي، افزون بر اثرات فردي، حتي به ديگران نيز قابل انتقال بوده و فرد شاد، ضمن شادي فردي، ديگران را نيز شاد و زندهدل ميكند. اين هيجان بنيادي در انسان، حس خوشبيني، اميد و خودباوري را در فرد تقويت كرده و نگرشهاي منفي و بدبينانه را از او دور ميكند. بعضي روانشناسان، معتقدند فوايد رواني شادي كمتر از فوايد جسماني آن نيست و قدرت شگفتانگيز آن در سلامت رواني را نبايد ناديده گرفت. اين فوايد، در كنار انبوه آثار فردي و اجتماعي شادماني سبب ميشود ضرورت و نقش تعيينكننده آن در زندگي و به ويژه در محيط خانواده، بيش از پيش احساس شود. بنابراين تمام اعضاي خانواده به ويژه والدين موظف هستند براي ايجاد فضاي شاد و سالم در خانواده تلاش كنند. پدر در نقش سرپرست خانواده، ميتواند شرايط سفر و گردش و مشاهده جلوههاي نشاطبخش طبيعت را فراهم كند يا با بازيهاي شاد و پرهيجان در كنار فرزندان، شادماني را مهمان دلهايشان كند. در عين حال، مادر به دليل نقش محوري در خانواده، تأثير مهم و اساسيتري در اين زمينه دارد كه نميتوان از آن چشم پوشيد. مادر خانواده در واقع فرصت و زمان بيشتري را براي خلق لحظههاي شاد دارد و در هر ساعت از روز ميتواند فضاي شاد و لذتبخشي را در خانه ايجاد كند. روحيه او نقش ويژهاي در اين زمينه دارد و داشتن روحيه شاد و بانشاط مادرانه، بيش از هر چيز ديگري ميتواند هنر شاد زيستن را به كودكان بياموزد و روحيه نشاط را در آنها زنده و بارور كند؛ اين جمله كليدي در روانشناسي خانواده كه «خانواده شاد، محصول شادي زن خانه است» گوياي همين واقعيت مهم و قابل توجه است. به هر تقدير تلاش پدر در كنار نقش ويژه مادر بايد محيطي مفرح و شاد را در خانه رقم بزند تا علاوه بر خودشان، فرزندان نيز از آثار بيبديل شادماني بهرهمند شده و در نهايت، نسلي موفق و سالم، به جامعه تحويل داده شود.
نكته مهم و قابل توجه اينكه براي ايجاد خانواده شاد، نبايد منشأ شادي را تنها در عوامل مادي جستوجو كرد؛ اگرچه عوامل مادي نظير خريد و سفر و گردش ميتوانند مسرتبخش باشند؛ اما شادي واقعي و عميق در پرتو عوامل معنوي به انسان عرضه ميشوند؛ در حالي كه لذتهاي ناشي از منشأ مادي، سطحي و زودگذر هستند. در حقيقت شادي، احساسي دروني با منشأ باطني است كه آثار بيروني هم دارد اما بيش از هر چيز، با روح و روان انسان گره خورده است؛ به همين دليل نشاط بادوام و حقيقي را بايد در عوامل معنوي جستوجو كرد؛ نه اينكه عوامل مادي نشاطآفرين مورد غفلت و فراموشي قرار بگيرند بلكه ضمن توجه به آنها، براي يافتن نشاط دائمي و حقيقي در خانواده بايد به عوامل معنوي پناهنده شد. اسلام، اين دريچه را به خوبي به سوي انسان گشوده و مصداقهاي متعدد شادي معنوي را معرفي ميكند. براي نمونه، دستگيري از نيازمندان، از شاديهاي معنوي مورد تأكيد اسلام است كه به نشاط دائمي منتهي ميشود. نوع ديگر شادي معنوي كه در آموزههاي ديني توصيه شده، شاد شدن شيعيان از شادي اهل بيت(ع) و اندوهگين شدن از حزن و اندوه آنهاست. اين بيان، به خوبي نشان ميدهد هرقدر اندوه و سوگواري در عزاي اهلبيت(ع) مورد تأكيد است، به همان ميزان، شادي و سرور در شادماني آنها نيز مهم و قابل توجه است و نبايد از آن غفلت شود. گويي همپاي سوگواريها كه روح معنويت را در جامعه تزريق ميكنند، خوشحالي از حال خوش اهلبيت(ع) نيز نشاطي معنوي و پايدار در جامعه حاكم ميسازد و شادي حقيقي در پرتو شاديهاي ديني رقم ميخورد. اعياد بزرگي همچون عيد غدير يكي از اين زمانهاي شاديآفرين است. اين فرصتهاي استثنايي تاريخ انقضا ندارند و همواره جاويد و مانا هستند، نشاط دل را هم ماندگار و هميشگي ميكنند. قدر اين رايحههاي خوشگوار را بدانيم و از جان و دل براي شاديهاي معنوي مايه بگذاريم تا رايحه اميد و نشاط، جان و خانواده و جامعهمان را پر كند.