ماجرای هشتگسازی برای اعدام سه جوان که در موضوع اغتشاشهای آبان 1398 مجرم شناخته شدند، باز هم تمرکز رسانهای دشمنان و پروپاگاندای غربی برای مقابله با ساختارهای قانونی حقوقی و قضائی جمهوری اسلامی را به رخ ما کشید. دیرزمانی است که رسانه راه درست و غلط را تعیین میکند و کسانی که فکر میکنند بدون اقناع افکار عمومی و بالا بردن قدرت رسانهای میتوان اداره امور را در دست داشت، بزرگترین خطای راهبردی عصر حاضر را مرتکب میشوند. اینکه سخنگوی قوه قضائیه فقط خبر نهایی محاکم قضائی را اعلام کند، مانند این است که دو تیم در زمین فوتبال بازی کنند و مجری نتیجه را اعلام کند، بدون آنکه کسی بازی را دیده باشد. این روش در غرب و در عصر حاکمیت کلیسا و سنت تفتیش عقاید جوابگو بود، اما سالهاست که این سنت غلط در همان غرب هم منسوخ شده است. در موضوع هشتگی که در چند ساعت ناگهان به ترند اول جهانی تبدیل شد، میتوان بررسیهایی به عمل آورد که راهبرد ما در آینده باشد؛ پس لازم است جامعه نخبگانی از این موضوع نگذرد و در محافل علمی خود آن را دقیق بررسی کند. این ترندسازی نشان داد ما در جنگ رسانهای کارهای زیادی داریم که باید انجام دهیم؛ باید اول زیرساختهای سختافزاری را تقویت و دوم زیرساختهای نرمافزاری را قوت بخشیم.
برای اولی باید اعتمادها را بیش از پیش جلب کنیم، آن هم با اصلاح امور، به افکار عمومی احترام بگذاریم و مدبرانه و دغدغهمندانه آنها را در جریان امور قرار دهیم.
برای دومی باید دانش خود را بالا ببریم و در نگاهمان عقل و تدبیر را بیش از پیش همراه کنیم. جامعه نخبگانی ما باید ارتباط خود را با بطن جامعه بیشتر کند و با آگاهیبخشی، مردم را از جریانهای شبهنخبگانی که غیر منصفانه و غیر عالمانه نظر میدهند، دور کنیم. اتفاقا همین ماجرای هشتگسازی فرصتی بود برای شناخت نخبگان حقیقی جامعه؛ آنانکه غیرعالمانه کاری را تأیید یا رد میکنند، باید شناخته شوند. مردم باید از این فرصتها استفاده کنند و کسانی را که مغرضانه و جاهلانه نظر میدهند، بشناسند.
از دیگر لوازم نرمافزاری، اصلاح فوری مشکلات دستگاه قضاست؛ دستگاه قضا باید در اتاق شیشهای کار دادرسی را انجام دهد.
فراتر از این مسائل اگر بخواهیم درباره همین ترند#اعدامـ نکنید بحث کنیم، این سؤال ایجاد میشود که طراحی و موجسازی این اقدام از کجا شروع شد و چه کسانی با چه قدرتی پشت آن بودند؟ در اینکه دشمنان ملت ما در حوزه رسانه، جوسازی و دروغپردازی تبحر دارند و قدرت رسانهها در دست آنان است، شکی نیست؛ علاوه بر این، رفتار عناصر غیرمتعادل در داخل هم قصهای تکراری و حمایتشان از محاربان مسبوق به سابقه است؛ اما اینکه بخشی از مردم دچار تردید شوند و ندانند حق و ناحق کجاست، هم تأسفبار است و هم خطرناک. گم شدن حق در میان نظرات ناحق مسئلهای است که دلسوزان نظام باید فکری به حال آن کنند؛ مسئلهای که در سایه آن شاهد شکلگیری برخی شبهات در جامعه هستیم. برخی میگویند: جمهوری اسلامی الگویش حکومت عدل علوی است، پس باید با رأفت اسلامی محاربان را ببخشد؛ سخنی که نشان میدهد این افراد هیچ شناختی از حکومت و عدل حضرت علی(ع) ندارند؛ چه آنکه اسلام محدوده برخورد با محاربان را مشخص کرده است. برخی دیگر گفتند: مردم درخواست توقف دارند. آیا واقعا مردم این موضوع را درخواست کردند و نقشی در این هشتگ داشتند؟ با نگاهی تخصصی میتوانیم سررشته اصلی این هشتگ را پیدا کنیم. حجم قابل توجه و البته موج شروعکننده توئیتهای حاوی این هشتگ، برخی کشورهای اروپایی، مرکز سایبری منافقین در آلبانی، ایالات متحده و تعدادی از کشورهای عربی هستند که نمیتوان آنها را مردم نامید و هرکسی در حال القای مردمی بودن هشتگ باشد، گرای غلط میدهد. عدهای دیگر گفتند: این سه جوان محصول سیستم آموزشی جمهوری اسلامی هستند. آیا شهدای مدافع حرم در این سیستم آموزشی نبودند؟ آیا برخی رسانهها و اظهار نظرهای سیاسیون در انحراف این سه تأثیرگذار نقش نبودند؟ ضمن آنکه با بررسی رفتار سالهای گذشته این فعالان سیاسی و نقش مؤثر آنان در هر فتنه و آشوبی، به راحتی میتوان فهمید مجرمان، فراریان و محاربان تحت تأثیر افکار چه کسانی هستند و معلمانشان چه کسانی بودهاند و امثال شهید حججی تحت تأثیر افکار چه کسی. کافی است به اظهارات اخیر روحالله زم توجه کنیم. زم اول متعلق به کدام جریان بود که در نهایت سر از سرویسهای جاسوسی دشمن درآورد؟
تکرار و یادآوری این نکته مهم است که قوه قضائیه که به ویژه در دوره جدید، جدا از فشارها و هجمهها، بنای خود را بر اجرای عدالت و مقابله با مفسدان قرار داده است و در این مسیر با کسانی که امنیت و آرامش اجتماعی حتی روحی و روانی مردم را مخدوش کنند، برخورد میکند، باید برای جلوگیری از این هجمههای رسانهای معاندان؛ اطلاعرسانی و تبیین دقیق آنچه در این پروندهها رخ داده است، با نظر کارشناسان رسانه و متخصصان این حوزه اقدام کند.