شهادت مظلومانه امام حسین(ع) و یاران گرانقدرشان در عاشورای سال 61 هجری، آیینه تمامنمایی از نتایج بروز انحراف در جامعه اسلامی است؛ انحرافی که ریشه آن به تعبیر رهبر معظم انقلاب در دیدار با فرماندهان لشکر 27 محمدرسولالله (20/3/1375) در دنیاگرایی خواصّ جبهه حق بود و این دلبستگی آنان به دنیا مانع دفاع از حق شد و زمینه شکلگیری حادثه عاشورا را فراهم کرد. از دیدگاه رهبر فرزانه انقلاب، این موضوع عبرت مهمی است که حادثه عاشورا بر ما نمایان میکند و چنانچه خواصّ طرفدار حق که اسیر دنیا شده و از یاری حق روی گرداندهاند در جامعه اسلامی در اکثریّت قرار گیرند، حادثه عاشورا در تاریخ تکرار خواهد شد. معظمله این بحث را در خطبههای نماز جمعه تهران در 18 اردیبهشت سال 1377 بار دیگر مطرح کردند و در آنجا میان درسها و عبرتهای عاشورا تفکیک قائل شدند. ایشان درسهای عاشورا را بحثی «زنده و جاودانه» دانستند که مخصوص همه زمانهاست و مواردی، همچون فداکاری، دینداری، شجاعت، مواسات، قیاملِلّه، عشق و محبّت را از جمله این درسها تعریف کردند، اما عبرتهای عاشورا را مخصوص زمانی دانستند که «اسلام حاکمیّت داشته باشد»، یعنی «زمان ما و کشور ما».
درسهای عاشورا
تأمل در این بحث چنین معنا میدهد که درسهای عاشورا فضایلی هستند که روح انقلاب علیه ظلم و ستم را تشکیل میدهند و در مقابل، عبرتهای عاشورا که بیانکننده حاکمیّت انحراف بر جامعه اسلامی است، ضرورت دفاع از امامت و ولایت دینی و دوری جُستن از فساد و دنیاطلبی نامشروع را یادآور میشوند. عبرتهای عاشورا گویای این هستند که در حکومت دینی هم امکان بروز فساد و دنیاطلبی نامشروع وجود دارد و فراگیر شدن این مفاسد سبب تکرار عاشورا در تاریخ میشود. روشن است که درسهای عاشورا فرد دینی را برای جلوگیری از بروز چنین وضعیّتی در جامعه اسلامی تجهیز میکند؛ درسهای عاشورا همواره امربهمعروف و نهیازمنکر را به منزله فلسفه اصلی قیام امام حسین(ع)یادآور میشوند تا زمینههای انحراف در جامعه اسلامی را از بین ببرند. درس گرفتن از عاشورا همواره روح حاکم بر کُنشهای انقلابی ملت ایران بوده و انقلاب اسلامی ایران بر همین مبنا پیروز شده است. اکنون در زمانهای که حکومت اسلامی بر جامعه حاکم است و بیم نفوذ انحراف در جامعه اسلامی و تکرار عاشورا وجود دارد، آیا درسآموزی از عاشورا مجوّز انقلاب علیه وضع موجود را صادر میکند؟ این موضوع بسیار مهمی است که خط فارق میان مبارزه و عدالتخواهی بیقاعده با مبارزه و عدالتخواهی قانونمند را تعیین میکند. در وضعیت کنونی و با گسترش دامنه فساد در جامعه، برخی از نیروهای سیاسی جوان که در مکتب انقلاب اسلامی پرورش یافتهاند و نسبت به ارزشهای دینی و انقلابی به جدّ دغدغه دارند، خود را در عصر عاشورا تصوّر میکنند و به اقدام انقلابی علیه نظام سیاسی موجود گرایش مییابند. حال آنکه زمانه کنونی، عصری قبل از عاشوراست و در حالی که عاشورا میتواند تکرار شود، اما هنوز تکرار نشده است. شعارـ و نه حدیثـ «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» قبل از هر چیز به معنای ضرورت زنده نگه داشتن فضایل، درسها و ارزشهای نهضت عاشورا در همه زمانها و مکانهاست. این درسها و فضایل همواره باید در مقام فکر و فرهنگ زنده باشند که البته چگونگی اقدام بر مبنای آنها در زمان حکومت دینی با دوران حاکمیّت طاغوت متفاوت خواهد بود. در زمان حکومت دینی، درس قیام برای خدا، فداکاری و جانفشانی در راه مبارزه با ظلم و ستم از رهگذر تمکین در مقابل قانون و البته اصلاح قوانین بر مبنای ارزشهای دینی و مصالح جامعه اسلامی و طبق سازوکاری که قانون تعیین کرده است، مشروعیّت دارد؛ چرا که هر گونه عدالتخواهی بیقاعده و خارج از این چارچوب خود سبب تضعیف و در نهایت برانداختن حکومت اسلامی میشود و عاشورا بهگونهای دیگر در تاریخ تکرار خواهد شد. به این ترتیب، همانطور که ضرورت حفظ نظام سیاسی نمیتواند مجوزی برای چشمپوشی از عدالتخواهی و مبارزه با فساد باشد، این فضایل و درسهای عاشورا نیز نباید بهگونهای دنبال شوند که به تضعیف و براندازی حکومت دینی بینجامد.
جمع میان درسها و عبرتها
بنا بر آنچه گفته شد، راهبرد اصلی باید نهادینهسازی مبارزه و مقاومت دینی در مقابل فساد، ظلم و بیعدالتی در ساختار سیاسی حکومت دینی باشد و این همان نظریه نظام انقلابی است که رهبر معظم انقلاب در بیانیه گام دوم بر آن تأکید دارند و میگویند: «انقلاب اسلامی پس از نظامسازی، به رکود و خموشی دچار نشده و نمیشود و میان جوشش انقلابی و نظم سیاسی و اجتماعی تضاد و ناسازگاری نمیبیند، بلکه از نظریّه نظام انقلابی تا ابد دفاع میکند.» نظریه نظام انقلابی که از یک منظر نسخهای برای جمع بستن میان درسها و عبرتهای عاشوراست، در مقام یک راهبرد و تئوری کلان قرار دارد و چگونگی عملیاتی کردن آن کماهمیتتر از اصل این راهبرد نیست. جمهوری اسلامی از چه سازوکاری باید حمایت کند که هم عدالتخواهی به شکلی اثرگذار در جامعه جریان داشته باشد و تنها در حیطه فکر و فرهنگ باقی نماند، بلکه زمینههای فساد را از بین ببرد و هم سبب کُنشهای واگرایانه و تضعیفکننده نشود؟ نسخههای رایج در دنیا حمایت از جامعه مدنی و شکلگیری احزاب و گروههای مستقل است، اما میدانیم که این احزاب و گروهها در بسیاری از مواقع از آرمانها و ارزشها فاصله میگیرند و تنها به کانالی برای رسیدن جمعی محدود از نخبگان صاحب ثروت به قدرت تبدیل میشوند. بنابراین هرچند این نسخه را نباید سراسر کنار گذاشت، اما لازم است به نسخهای بومی و متناسب با ارزشهای حاکم بر جامعه اسلامی فکر کرد. با مراجعه به بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار ماه رمضان با دانشجویان در سال گذشته (1/3/1398) میتوان الگویی بومی از حضور نیروهای سیاسی ارزشی در عرصه عمومی و مبارزه سیاسی بر محور ارزشهای دینی و انقلابی استخراج کرد که تفصیل آن را باید به مجالی دیگر سپرد.