مذاکرات وین که نقطه کانونی آن کوشش برای احیای برجام عنوان شده، در مراحل نهایی آن قرار گرفته است. با این توضیح که مذاکره بر سر همه یا دستکم بیشتر بخشهای فنی برجام تقریباً به پایان رسیده است و همه طرفهای اصلی مذاکرات در شرایط اتخاذ تصمیمات سیاسی قرار گرفتهاند. در ادامه و در سه بخش آخرین رویدادهای مربوط به مذاکرات وین بررسی میشود.
هدف کانونی مذاکرات وین
واقعیت آن است که دور جدید مذاکرات هستهای با هدف احیای برجام آغاز شد. در دوره اخیر، دو اتفاق مهم نسبت به برجام روی داد. نخست دولت ترامپ در 18 اردیبهشت 1397 با اعلام خروج از توافق هستهای، ضمن خروج از برجام همه تعهدات اعلام شده در توافق هستهای را کنار گذاشت و همه شرکای تجاری ایران را نیز در خصوص ادامه مبادلات اقتصادی با جمهوری اسلامی در وضعیت دشواری قرار داد. از سوی دیگر، ایران نیز در 18 اردیبهشت 1398 ضمن باقی ماندن در برجام، در یک فرآیند چندگانه، از همه یا بخش عمدهای از اجرای تعهدات برجامی خود صرف نظر کرد. حال در دوره جدید و با حاکمیت تیم جدید در آمریکا ایده بازگشت به برجام مطرح شده و این موضوع به نقطه ثقل مذاکرات وین تبدیل شده است. در حقیقت با فرض اعتقاد واقعی اضلاع برجام به فلسفه و کارکرد برجام، بازگشت کامل و عملی طرفین به توافق هستهای باید هدف اساسی مذاکرات جاری باشد؛ اما شواهد و گزارشهای دقیق گویای آن است که رفتارهای طرف غربی در مغایرت با چنین هدفی طراحی شده است.
آنچه در وین گذشته است
گزارشهای رسیده از مذاکرات وین گویای آن است که طرف غربی و خاصه آمریکا حاضر نیستند به الزامات بازگشت به برجام تن دهند. برای نمونه، بر اساس قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت ملل متحد و برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) از ۲۷ مهر 99/18 اکتبر2020 محدودیتهای تسلیحاتی ایران در پنجمین سالگرد حصول برجام به صورت خودکار پایان یافت و از آن تاریخ به بعد، محدودیت صادرات و واردات اقلام تسلیحاتی از مبدأ به مقصد ایران لغو و محدودیت سفر ۲۳ شخص حقوقی موضوع فهرست قطعنامه ۲۲۳۱ خاتمه یافت؛ اما خبرهای قطعی نشان میدهد، تیم جدید سیاست خارجی آمریکا حاضر به پذیرش این تعهد نشده است و به صراحت اعلام کردهاند تحریمهای تسلیحاتی را برنخواهیم داشت.
اصرار دولت جدید آمریکا در زمینه بازگشت به برجام و احیای آن در شرایطی است که در روند مذاکرات تاکنون آنها به این خواسته منطقی ایران پاسخ مثبت ندادهاند که از اسنپ بک استفاده نکنند و کاری که ترامپ کرد، در این دولت و دولت آینده آمریکا دگر بار تکرار نشود.
هر چند در مذاکرات اخیر آمریکاییها پذیرفتهاند که تحریمهای اعمال شده علیه بخشهای نفت، بیمه، بانک، اشخاص و نهادها و برخی دیگر از حوزههای اقتصادی را بردارند؛ اما تاکنون از دادن ضمانت برای اجرا و عمل به ادعاهای خود سر باز میزنند. تجربه برجام نشان داده است به قول آمریکاییها بدون در نظرگرفتن ضمانت اطمینانبخش و کافی نمیتوان اعتماد کرد. طرح این سؤال اهمیت بسیاری دارد و آن، اینکه اگر آمریکاییها به طور واقعی به دنبال احیای برجام هستند، پس چرا به الزامات آن، خود را ملتزم نمیکنند؟ در مذاکرات وین، به مثابه مذاکرات دوره گذشته (برجام)، تأیید آژانس بینالمللی انرژی اتمی به عنوان تضمینکننده تعهدات و اقدامات ایران مورد توافق قرار گرفته است؛ اما در آن سوی ماجرا طرف غربیـ آمریکایی هنوز هیچ ضمانتی را برای اجرای تعهدات خود مورد پذیرش قرار ندادهاند! آیا این جای تعجب و تأمل باقی نمیگذارد؟ در زمینه دستورات و فرامین اجرایی ترامپ، نیز هیئت آمریکایی پذیرفته صرفاً اجرای آنها را برای دوره های 120 و 180 روزه متوقف کند. هر چند در این زمینه بحث حقوقی و سیاست داخلی آمریکا مطرح است، اما در هر حال این گویای آن است که تیم جدید آمریکا نیز در شرایطی نیست که از وضعیتی که ترامپ در مسیر اجرای برجام ایجاد کرده، بگذرد و به طور کامل به همه الزامات قانونی و منطقی برجام تن دهد.
هسته اصلی طراحی آمریکاییها
روند مذاکرات وین نشان میدهد، هنوز در ذهن طرف آمریکایی مدل و الگوی برجام زنده است. در ماجرای برجام هر چند آمریکاییها بر روی کاغذ تعهداتی را پذیرفته بودند، اما حتی در دوره اوباما با حفظ معماری و زیرساخت تحریمها و ایجاد ریسک برای شرکای اقتصادی و تجاری ایران سبب شدند که ایران از منافع برجام کمترین بهره را ببرد.
در مذاکرات وین تیم سیاست خارجی ایران پیشنهاد داده است با فرض اینکه جمهوری اسلامی همه تعهدات و محدودیتهای فنی را انجام داده است، مدل و برنامه عمل طرف غربی با هدف رفع تحریمهای مالی و بانکی و چگونگی بهرهمندی عملی ایران از توافق جدید به بحث و مذاکره گذاشته شود؛ اما نکته تأملبرانگیز اینکه طرف اروپایی و آمریکایی حاضر نشده برای حل مسئله ضمانت و راستیآزمایی، وارد چنین مذاکراتی شود! این تناقض، نشانهای جدی از آن است که آمریکا و شرکای غربی او در پی آن هستند تا با توافق ظاهری و در عین حال حفظ ماهیت و ساختار تحریمها، ایران را مجبور به پذیرش اصلاح و تکمیل برجام از طریق مذاکرات چندگانه منطقهای، موشکی و نیز حقوق بشری کنند. جالب است در نظر داشته باشیم که حتی در دوره اعلام توافق هستهای نیز آمریکاییها از بستر برجام به دنبال کشاندن ایران به مذاکرات فراهستهای بودند. از منظر آمریکاییها حفظ زیرساخت تحریمها، همچنان که ایران را وادار به پذیرش محدودیت هستهای کرده است، به زعم آنها تداوم این الگو این امکان را فراهم میکند که آنها در حوزههای غیرهستهای نیز بر اساس مدل سهگانه «تحریمـ مذاکرهـ امتیاز» ایران را در شرایط منفعلانه و پذیرش تصمیمات دشوار قرار دهد و این دقیقاً هسته بنیادین و البته پنهانی آمریکا در مذاکرات وین برآورد میشود.
عبرتها و راهکارها
حال در این شرایط، پرداختن به این نکته اساسی اهمیت دارد که جمهوری اسلامی در وضعیت کنونی مواجهه خود را چگونه باید سامان دهد؟ در ابتدای این نوشته آورده شده است، مذاکرات وین در ابعاد فنی به اتمام رسیده و نیازمند اتخاذ تصمیمات سیاسی دولتهاست. تصمیم سیاسی جمهوری اسلامی که آمریکاییها به آن امید بستهاند، آن است که ایران بدون توجه به موضوع ضمانت اجرای تعهدات طرف آمریکایی و مسئله راستیآزمایی تکالیف معین شده، بار دیگر به غرب اعتماد کند و به دوره پیش از 18 اردیبهشت 1398، یعنی دوره پایبندی کامل به تعهدات خود برگردد.
توجه به این موضوع اهمیت کلیدی دارد که چنانچه جمهوری اسلامی بدون اعتنا به مسئله راستیآزمایی و موضوعات تضمینبخش به طور کامل به اجرای تعهدات خود برگردد، در صورت تخلف آمریکاییها از تعهدات جدید خود، دیگر امکان بازگشت به نقطه کنونی ناممکن یا بسیار دشوار خواهد بود. جمهوری اسلامی ایران برای ایجاد موازنه بین اقدامات تحریمی آمریکا و احیای توانمندیهای هستهای، هزینههای گوناگون اقتصادی و سیاسی را متحمل شده است که نباید بدون این محاسبه اقدامی را ترتیب داد و تعهدی را پذیرفت.
تلاش برای خنثیسازی و کماثرسازی تحریمها بهترین راه ممکن برای مقابله با سیاستها و اقدامات تحریمی آمریکاست. لازم است این موضوع مد نظر قرار گیرد تا زمانی که از دریچه مذاکره به حل مسائل نگریسته میشود، اینجا دقیقاً همان نقطهای است که دشمن به فشار بیشتر روی خواهد آورد. در این زمینه لازم است یکی از مأموریتهای اصلی دولت آقای رئیسی تهیه بستهای از اقدامات و طراحیها برای خنثیسازی تحریمها باشد.