در چندین شمارهای که گذشت، به نقد جریان اصلاحطلب به برنامههای اقتصادی و سیاست داخلی دولت نهم و دهم اشاره شد؛ اما این نقد تنها در آن حوزهها باقی نماند و سیاستهای فرهنگی دولت نیز با شدت و قدرت بیشتری مورد هجمه قرار گرفت. به واقع، حوزه فرهنگ از جمله عرصههای مهمی بود که اختلافات جدی نگرش جریان اصلاحطلب و دولت اصولگرا در آن آشکار شد و جریان چپ حمله به سیاستهای فرهنگی دولت را از وظایف رسانهای خود دانست. آنها سیاستهای فرهنگی دولت نهم را مبهم دانسته و علت آن را نه نداشتن نگرش فرهنگی مشخص، بلکه نبودن شرایط پذیرش اجتماعی آن معرفی میکردند و این رویکرد انتقادی و تخریب را در همه برنامههای دولت جاری و ساری میکردند. اصلاحطلبان که به شدت از حاکمیت گفتمان اصولگرایی در سطح فرهنگ عمومی نگران بودند، تلاش کردند با شگردهای تبلیغاتی، تحقیر و استهزا با سیاستهای فرهنگی دولت مواجه شده و آن را به تحجر و واپسگرایی متهم کنند که حرفی برای گفتن ندارند، لذا ادعا میکردند: «مشکل مهمتر حاکمان جدید در عرصه فرهنگ این است که عصر «یخبندان فرهنگی» دوره وزارت میرسلیم، تقریباً همان چیزی است که آقایان به دنبال آن هستند و حاکمیت جدید در این حوزه نمیتواند مدعی ابتکار و خلاقیت و پدید آوردن دوران تازه فرهنگی باشد.» جریان چپ سیاستهای دولت را با تعبیر «یکهسالاری و یکدستی قدرت از طریق تکنوازی فرهنگی و تبلیغی» یاد کرده و آن را به اتخاذ «رویکرد تک ساحتی بودن فرهنگ» متهم میکرد. آنان معتقد بودند، دولت نهم تخریب عملکرد دولتهای پیشین را در دستور کار قرار داده است، لذا چنین مینویسد: «از اهم تولیدات فرهنگی گروه حاکم فعلی، تقویت فرهنگ سیاهنمایی اقدامات و چهرههای نظام در سطح افکار عمومی است. این روند که قبل از انتخابات نهم آغاز شده بود، در حین انتخابات به اوج رسید و تاکنون به قوت خود باقی است به گونهای که افکار عمومی و فرهنگ سیاسی عمومی را نسبت به 27 سال مدیریت بعد از انقلاب و همچنین رقابتهای سالم سیاسی، تحزب، آزادی و کارکرد دموکراسی بدبین نماید.» این فضاسازیها در حالی صورت میگرفت که سوابق این جریان به خوبی آشکار میکند که آنها ید طولایی در تخریب گذشته داشته و تندترین مواضع را علیه رقیبان در طول فعالیت سیاسی خود داشتهاند.
اتهام سطحینگری و خرافهپروری
جریان چپ که مدعی داشتن نگاه روشنفکرانه به همه پدیدهها از جمله مسائل فرهنگی است، اتهام دیگر دولت نهم را داشتن رویکرد سطحی و خرافی به فرهنگ دانسته و در این باب توصیفات عجیب و غریبی را بیان میدارد. از جمله یکی از قلم بهدستان این جریان مینویسد: «تشبث به ظواهر دینی عامهپسند همچون طرحهاله نور یا ارتباط با امام زمان(عج) و تخصیص بودجههای کلان که ظاهراً برای تبلیغ فرهنگی و در واقع به منظور تبلیغات جناحی است، از رویههای جاری و معمول گروه جدید حاکم در عرصه فرهنگ دینی است. این گونه تحرکات آغاز فرآیندی است که در عرصه فرهنگ دینی ضمن آنکه محتوای عمیق دین و ظرایف یک مکتب فکری را به پای ظاهرسازی و ظاهربینی و تودهگرایی نابخردانه قربانی میکند، ساخت دستگاه مروج دین را نیز به سوی یک استحاله تدریجی که طی آن روحانیت منتقد سیاست و مبلغ اسلام مردمسالار و ظلمستیز، جای خود را به مداحان معمم و توجیهکننده یکهسالاری یکدستی قدرت در قالب عدالت توزیعی بدهند، میکشاند.» جریان چپ نظام ارزشی تبلیغ شده از سوی دولت را بیرمقتر از آن میداند که حتی در محفل سنتی اصولگرایان جدی تلقی شود و مبتنی بر شایعات و جوسازیهای شایع شده از سوی جریانهای مخالف و رسانههای بیگانه و سایتها و وبلاگهای دنیای مجازی شروع به تحلیل کرده و چنین اشاره میدارد: «تفسیر خاص از ارزشهای معنوی و والای دینی که از درون گسترش فضاها و راههای مسجد جمکران و اختصاص بودجه کلان، نظیر پروژه بازسازی راه ورود حضرت ولی عصر(عج) به ایران، تلقین ظهور قریبالوقوع حضرت و تحویل گرفتن زمام دولت از حکومتگران موجود و ... برمیخیزد، همگی بیشتر صورتی کمیک از باور عمیق و قلبی ایرانیان و شیعیان است که حتی خودیها با تمسخر به آن می نگرند و نتیجه آن جز استهزای ارزشها و باورهای مسلمان شیعه نیست.»
اتهام بنبست در دانشگاه
حوزه دیگری که در عرصه فرهنگ مورد هجمه اصلاحطلبان قرار گرفت، عملکرد دولت نهم درعرصه دانشگاه بود. جریان دوم خرداد که همواره به دانشگاه به عنوان یک فرصت نگاه میکرد و در دوران حاکمیت خود تلاش داشت دانشگاه را به باشگاهی سیاسی برای فعالیت احزاب اصلاحطلب تبدیل کرده و جنبش دانشجویی را به اهرم فشاری بر حاکمیت تبدیل کند، با حاکمیت گفتمان اصولگرایی، به شدت نگران از دست دادن پایگاه اجتماعی خود در دانشگاه شد! لذا خیلی زود وارد نقد و تخریب سیاستهای فرهنگی دولت در دانشگاه شد. برای نمونه در یادداشتی با عنوان «پایان یک انتقام، تابوت دانشگاه بر گرده اقتدارگرایان» آمده است، اصولگرایان به دنبال انتقام از دانشگاه به دلیل ماجرای 18 تیر 78 بوده و برای مهار و کنترل جنبش دانشجویی تلاش خواهند کرد. نویسنده در بخشی از نوشتار خود ادعا میکند: «نگاهی گذرا به سخنان و عملکرد دولت نهم، وزیر علوم تحقیقات و فناوری و معاونان وی حاکی از علاقه شدید آنها به تعطیلی فعالیتهای سیاسی در دانشگاههاست. با توجه به نگاه تنگنظرانه و پر از توهم آنان، امیدی به فعالیتهای فرهنگی، هنری و صنفی در دانشگاهها نمیتوان داشت.» اصلاحطلبان تغییر برخی از رؤسای دانشگاهها را سیاسی دانسته و از دست دادن جایگاه و اعتبار انجمنهای اسلامی در دانشگاهها راـ که به دلیل ساختارشکنی و افراطیگری و ابتذالپروری حاصل شده بودـ دلیلی بر اتخاذ سیاستهای تنگنظرانه دولت دانستند و در نهایت مدعی شدند: «دانشگاهی که قرار بود کارخانه آدم سازی شود، به اراده اقتدارگراها مجبور به انزوا و رخوت است و تنها کاری که نمیکند آدمسازی است.»