آنچه از ظواهر و قراین برمیآید، این است که دشمن قصد دارد در فردای پس از آشوب سطحی از موضوعات سیاسی و بینالمللی علیه ایران را در پیش بگیرد. اجازه دهید مسئله به شکل دیگری مطرح شود؛ سیاست خارجی دقیقاً از آن جایی آغاز میشود که سیاست داخلی پایان مییابد. به عبارتی، سیاست خارجی در ادامه سیاست داخلی تعریف میشود. بنابراین طبیعی به نظر میآید که دشمن پس از دورهای به راه انداختن آشوب در محیط داخلی ایران در پی چیدن محصول این اغتشاشافکنیها در خارج باشد. بر اساس تجربیات متعدد تاریخی طی دهههای گذشته، دشمنان ملت ایران اجرای سیاست بیثباتسازی و مشغول کردن ایران در داخل را با هدف استیلا و کسب منافع سلطهجویانه خود دنبال میکنند. اکنون نیز در بر همان پاشنه میچرخد؛ آمریکاییها و برخی وابستگان منطقهایاش میکوشند در فردای پس از منازعات در کشور، جمهوری اسلامی را در موقعیت دلخواه خودشان قرار دهند.
«کارین ژان پی یر» سخنگوی کاخ سفید در روزهای اخیر اعلام کرد، اگر چه دولت بایدن، دیپلماسی را بهترین راه برای جلوگیری از دستیابی به سلاح هستهای میداند، اما اکنون تمرکز واشنگتن بر حمایت از ناآرامیهاست، نه مذاکرات! اما سؤال اساسی این است که آمریکاییها از اینکه با صراحت میگویند بر ناآرامیهای ایران متمرکز شدهایم و نه مذاکرات، به دنبال چه هستند؟ موضوع وقتی پیچیدهتر و البته متناقض میشود که در نظر بیاوریم سیاستمداران آمریکایی دقیقاً برعکس عمل میکنند و در وسط جنگ تبلیغاتی و اقدامات تحریکآمیز برای استمرار اغتشاش در درون کشور و درست در موقعی که مدعی میشوند تمرکز ما بر ناآرامیهاست و نه مذاکرات، پیام از سرگیری دور جدید مذاکرات هستهای را به جمهوری اسلامی ایران منتقل میکنند!
با توجه و در ادامه فقره فوق، این بار اغتشاشات در ایران، آمریکاییها را آنقدر به طمع انداخته بود که منتظر نماندند تا ناآرامیها به نقطه پایانی خود برسد و از آن پس اهداف مورد نظرشان را پی بگیرند. وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی در مقطعی که اغتشاشات در کشور در جریان داشت، این خبر را منتشر کرد که سه روز پیش پیامی بین ما و طرف آمریکایی منعقد شد و ما پیامی از طرف آنها دریافت کردیم. آمریکاییها در تبادل پیامها حتی تعجیل دارند که هرچه زودتر به نقطه توافق برسیم. امیر عبداللهیان ادامه داد، ما به صراحت اعلام کردهایم که باید موارد اتهامی که آژانس در حوزه هستهای مطرح کرده، حل و فصل شود و ما حاضر به توافقی نیستیم که بعداً مانند استخوان لای زخم مانده، دائم آژانس بخواهد از مسیر سیاسی و به بهانه این موارد اتهامی فشارهایی را به ایران وارد کند. وزیر خارجه در ادامه بیان کرد، تبادل پیام آمریکاییها با ما ادامه دارد و از سویی دیگر آنها تلاش میکنند در مسائلی که این روزها در ایران جریان داشته، بدمند و فکر میکنیم آنها به دنبال این هستند که با اعمال فشارهای روانی و سیاسی بخواهند در مذاکرات امتیاز بگیرند.
در جمله نهایی وزیر امور خارجه ایران تأمل کنید. او میگوید دمیدن در اغتشاشات برای گرفتن امتیاز پای میز مذاکره است؛ اینجا این سؤال اساسی قابلیت طرح دارد و آن، این است که اگر شرایط سیاسی داخلی ایران آنگونه که امپراتوری رسانهای وابسته به آمریکاییها و سایر وابستگان به آنها در منطقه به تصویر میکشند، به هم ریخته و به زعم آنها در وضعیت براندازی قرار دارد، پس ارسال پیام و طرح شتاب دادن به مذاکرات هستهای دیگر چه معنایی دارد؟ اگر واقعیت آن طور که رسانههای آمریکایی میگویند صورتبندی شده، میتوانند قدری سیاست صبر و انتظار در پیش بگیرند و با مدل جدیدی که از نگاه متوهمانه آنها در ایران مستقر میشود، طرح مذاکره تازهتری دراندازند. پاسخ به این مسئله از آن رو برای افکار عمومی جامعه و خاصه مسئولان کشور میتواند حائز اهمیت باشد که این موضوع آنها را به تحلیل و تصمیمگیری خطا و اشتباه محاسباتی وادار نکند.
آمریکاییها به درستی دریافتهاند که اغتشاشات خیابانی تأثیری بر اقتدار و پایداری جمهوری اسلامی نخواهد داشت. خاصه آنکه مردم ایران با وجود مشکلات متعدد اقتصادی و معیشتی با اغتشاشگران کمترین همراهی نکردند. این را هم باید در نظر گرفت که در سطح منطقه، به ویژه محور مقاومت تاکنون هیچ یک از ترتیبات مد نظر آمریکا پیش نرفته است. برای نمونه، در عراق چارچوب هماهنگی که ایده جریان شیعه در عراق بود، توانست ابتکار عمل را در آن جا به دست گیرد؛ در حالی که هیچ یک از آرزوهای آمریکاییها در عراق تحقق پیدا نکرد. در لبنان حزبالله قوت نظامی و بلوغ سیاسی خود را به صحنه آورد و میدان نفتی «کاریش» که صهیونیستها با پشت گرمی آمریکاییها خواب انضمام کامل آن به سوی خود را دیده بودند، مطابق با منافع ملی لبنان تعیین تکلیف کردند. در سایر پروژههای سیاسی و امنیتی در منطقه و خاصه محور مقاومت شرایط بهتری در انتظار آمریکاییها نیست. وقتی از دریچه نگاه سیاستمداران آمریکایی به کنه وقایع و ترتیبات امنیت منطقهای نگریسته میشود، شکست سیاستهای آمریکا در منطقه عیان میشود و از آن سو شبکه ائتلاف محور مقاومت در حال صورتبندی جدیدی از استعداد و توانمندیهای خود در سطح منطقه و بلکه نظام بینالملل است. به این وضعیت شکننده آمریکاییها در منطقه غرب آسیا، باید تحولات اوکراین را نیز افزود که چگونه امتداد راهبردی ناتو و قدرتنمایی آمریکا در جوار روسیه با چالش جدی مواجه شده و از دیگر سو روسیه نقطه کانونی منافع سلطهجویانه آمریکا و برخی قدرتهای غربی را نشانه گرفته است.
بنابراین تنها یک گزینه برای غرب و به ویژه کاخ سفید برای مواجهه و کنترل «ایران قوی» باقی میماند و آن، این است که آمریکاییها با دمیدن در آتش ناآرامیهای داخلی مسئولان کشور را دچار تغییر در محاسبات کرده تا در نهایت گزینه دشوار را برگزینند. آنها در پی آن هستند تا فشار رسانهای و تشدید نارضایتیهای اقتصادی و معیشتی مسئولان ایران را به نقطهای برسانند که از یکی دو شرط باقی مانده خود و خاصه اصرار بر حل و فصل مباحث پادمانی و گنجاندن آن در متن توافق احیای برجام صرف نظر کند. چنانچه جمهوری اسلامی دچار عدول شود، اغتشاشات اخیر بزرگترین منفعت را برای آمریکاییها در مذاکرات هستهای و موضوع احیای برجام تولید کرده است. با این حال، این تنها یکی از اهداف مورد نظر آمریکاییها در فردای پس از آشوب به حساب میآید و آنها مایل هستند در سایر موضوعات و وقایع مهم منطقهای و بینالمللی ایران را به عقبنشینی از مواضع اصولی و منطبق بر منافع ملی خود وادار کنند. وقتی که اینگونه به ماهیت و اهداف نهفته در آن سوی اغتشاشات در ایران نگریسته شود، تازه این حقیقت رخ مینمایاند که مهمتر از ماجرای اغتشاشافکنی در جامعه ایران، اهدافی است که آمریکاییها و برخی رژیمهای وابسته به آنها در منطقه برای «دوره استقرار نظم جدید در منطقه» مد نظر قرار داده و فعلا در حال صورتبندی فکری و کارشناسی آن هستند. بنابراین لازم است مسئولان ایران از یکسو اغتشاشات را درون کشور به صورت مدبرانه به نقطه پایان کامل آن برسانند و از طرف دیگر لازم است به فردای پس از آشوبها در ایران که فرصت کمنظیری را میتواند برای منافع ملی ایران به همراه داشته باشد، نظر بیندازند و سازوکارها و الزامات ورود به «دوره نظم جدید» را فراهم آورند.