در فرهنگ اسلامی هر چند «قصاص» را حق شرعی و قانونی اولیای دم میدانند، اما از دیگرسو رضایت دادن به عفو و بخشش را برتر از آن دانسته و تمسک به آن را به صاحبان دم توصیه کردهاند. در این راستا[...]
در فرهنگ اسلامی هر چند «قصاص» را حق شرعی و قانونی اولیای دم میدانند، اما از دیگرسو رضایت دادن به عفو و بخشش را برتر از آن دانسته و تمسک به آن را به صاحبان دم توصیه کردهاند. در این راستا، خداوند متعال میفرماید: «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیکُمُ الْقِصاصُ فِی الْقَتْلی الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَ الْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَ الْأُنْثی بِالْأُنْثی فَمَنْ عُفِی لَهُ مِنْ أَخیهِ شَیءٌ فَاتِّباعٌ بِالْمَعْرُوف...»؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید، درباره کشتگان بر شما قصاص مقرر شد. آزاد در برابر آزاد، بنده در برابر بنده و زن در برابر زن. پس هر کس که از جانب برادر خود عفو گردد، باید که با خشنودی از پی ادای خونبها رود و آن را به وجهی نیکو بدو پردازد. (بقره/ 178)
در این میان، طبیعی است که سنت حسنهای شکل گیرد که جمعی در جامعه تلاش کنند که واسطه تحقق این امر خیر شده و برای کسب رضایت اولیای دم پیشقدم شوند! این امر موجب شده است تا دو نفر از چهرههای شناخته شده هنری کشور برای کسب رضایت و طلب عفو از خانواده شهید روحالله عجمیان که در حوادث تلخ بلوای پاییزی ناجوانمردانه و مظلومانه به شهادت رسیده بود، اقدام کنند و خبر این دیدار رسانهای شود. اقدامی که واکنشهای متفاوتی را به همراه داشته است. در این باره چند نکته حائز اهمیت است:
قدم برداشتن برای ایجاد همدلی و ترویج رأفت و عفو در جامعه، مطابق با سنت حسنهای است که در اسلام به آن توصیه و در آن نجات جان هر انسان معادل نجات جان همه عالمیان دانسته شده است؛ «وَمَنْ أَحْیاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْیا النَّاسَ جَمِیعًا»؛ بنابراین، این اقدام را باید ستود و از افرادی که در این مسیر تلاش میکنند، تشکر کرد.
طبیعی است کسانی برای تحقق این امر توانا هستند که از وجاهت و اعتبار و محبوبیت لازم نزد اولیای دم برخوردار باشند. این اعتبار البته فرآیندی پیچیده است که به همین سادگی برای هر کسی فراهم نمیشود. متأسفانه، آنچه در فرآیند پاییز پربلوای سال 1401 (که به شهادت مظلومانه امثال روحالله عجمیان منجر شد) رخ داد، آزمونی بود که اعتبار بسیاری از افراد را زیر سؤال برد. اغلب چهرههای شناخته شده هنری ـ ورزشی در آن معرکه نمره مقبولی نزد افکار عمومی و به ویژه مردم انقلابی نگرفتهاند. سکوت اکثریت و همراهی اقلیتی از آنها با آشوبگران و براندازان و هتاکان و توهینکنندگان به مقدسات اسلامی و آرمانهای انقلاب موجب شد تا از اعتبار این افراد نزد اکثریت ملت ایران به شدت کاسته شود!
فراتر از نمره مردودی، اکنون سلبریتیها در جامعه در جایگاه متهم قرار دارند و افکار عمومی به عنوان کسانی که در شکلگیری این حوادث نقش و سهم داشتهاند، به ایشان نگاه میکند! به واقع افکار عمومی معتقد است، از آنجایی که این رخداد برخاسته از جنگ شناختی بوده که دشمن طراحی آن را بر عهده داشته، به نوعی این افراد در نقش سربازان این جنگ به نفع دشمن عمل کردهاند و در تحریک اغتشاشگران و ترویج خشونت نقشآفرین بودهاند. به همین دلیل، شاید بتوان به افکار عمومی حق داد که به نوعی سلبریتیها را در خون این شهیدان شریک بداند یا از زبان خواهر شهید عجمیان نقل شود: «وقتی برادرم با این دو بازیگر سینمای ایران مواجه میشود، به آنها میگوید اگر پیامها و پستهای جماعت سلبریتی نبود، شاید بسیاری از این وقایع رخ نمیداد.»
در این بین، پرسشها و ابهامات فراوانی وجود دارد که سلبریتیها باید ابتدا به آن پاسخ گویند، تا بستر برای اعتماد و گفتوگو فراهم آید.جامعه اکنون از این افراد این سؤال را دارد که چرا وقتی خشونتطلبان و قدارهداران چند صبح و شام به جولان در خیابانهای شهرها مشغول بودند و مدافعان مظلوم امنیت را ضرب و شتم کردند، این افراد سکوت کرده یا از ظالم حمایت میکردند؟!
چرا آن روز که جسم مطهر و عریان شهید روحالله عجمیان به دست چندین اوباش مظلومانه در کف آسفالت خیابان کشیده شد و ناجوانمردانه در فضای مجازی به نشانه پیروزی به دست همین اوباش منتشر شد، این سلبریتیهای گرامی دم فرو بستند و حاضر نشدند در محکومیت این اقدام یک پیام منتشر کنند؟!
چرا در میان آن معرکه صفحات متعدد این افراد در فضای مجازی عملاً به توپخانهای در خدمت جنگ رسانهای همهجانبه دشمن بدل شده بود و خشونتطلبان و قاتلان نیروهای امنیت و مردم مظلوم را تشویق میکرد؟! کاش آن روز حداقل یک متن از این افراد در دفاع از مظلومیت مدافعان امنیت منتشر شده بود، تا امروز مستمسکی میشد برای آنکه بتوان در دیدار با خانواده شهید عجمیان شرمنده و دست بسته نبود.
متأسفانه، در این جنگ شناختی طراحی شده دشمن که تلاش میکرد جای جلاد و شهید را جابهجا کند، اغلب سلبریتیها نیز فریب خورده و عملاً در همان خط حرکت کردند! بنابراین، سؤالات و ابهامات بیپاسخ فوق موجب شده وساطت امثال آقایان شهاب حسینی و رامبد جوان متأسفانه نزد خانواده دهها شهید مظلوم مدافع امنیت، همچون عجمیان و اللهوردی و... مقبول نیفتد و جواب این خانوادهها منفی باشد.
مانع دیگر برای کسب رضایت، نکته عمیقی است که در کلام پدر بزرگوار این شهید آشکار شده است که از فهم و بصیرت بالای این خانواده معزز حکایت دارد. ایشان در واکنش به طلب عفو گفتهاند: «اگر چه من آنها را ندیدم، اما اعلام میکنم به هیچ عنوان حاضر به رضایت دادن نیستم. آن هم نه به خاطر مظلومیت پسرم و خون به ناحق ریخته شدهاش که اگر تنها این موضوع بود شاید حاضر به مجازات کسی نبودم؛ اما آنچه این جماعت کردند براندازی نظام اسلامی و مبارزه با دین اسلام بود. آنها جامعه را به ناامنی کشیدند تا اسلام از بین برود و من ابداً تحمل این کار را ندارم و قطعا رضایت نخواهم داد.»
حقیقت آن است که هرچند در بلوای پاییزی خون دهها نفر از عاشقان این انقلاب و نظام ناجوانمردانه ریخته شده است، اما بزرگتر از آن ضربهای است که به این نظام مقدس وارد شده که راهی برای جبران آن وجود ندارد. این ملت شهیدپرور شاید از خون فرزندان شهیدشان بگذرند، اما از آبروی انقلابشان به هیچوجه کوتاه نخواهند آمد!
این اقدام سلبریتیها هرچند این روزها داغ دل نیروهای ارزشی و انقلابی را تازه کرده است؛ اما بدون شک میتواند به فرصتی برای رسیدن به نتایج مثبتی نیز تبدیل شود.
اول آنکه، حکایت از آن دارد که افراد دلسوز و دردمندی که خواهان گسترش آرامش در جامعهاند و کاهش خشونت و تقویت همدلی جامعه را میطلبند، در میان این قشر حضور دارند. هر چند ممکن است این افراد غفلتهایی هم داشته باشند، اما هیچ گاه برای جبران دیر نیست و از این اقدام باید استقبال کرد.
دوم اینکه، این حضور خود میتواند در آشنایی بخشی از سلبریتیها با حقیقت آنچه اتفاق افتاده، مؤثر افتد. متأسفانه، در طول این ماهها اذهان اغلب فعالان هنری ورزشی کشور را رسانههای مغرضی شکل دادهاند که جز دروغپردازی و تحریف حقیقت از بلندگوی آنها شنیده نشده است. بنابراین، در اذهان ایشان واقعیت به نحو دیگری شکل گرفته است که با اصل ماجرا فرسنگها فاصله دارد. تعامل با خانوادههای زخمخورده از جنایات اوباش و اغتشاشگران و دیدن حقیقت بدون واسطه، بدون شک میتواند افراد منصف و با وجدان را آگاه و آنان را به سوی حقیقت راهنمایی کند.
سوم اینکه، تداوم این مواجهه و همچنین فعال شدن دیگر چهرههای شناخته شده در این عرصه میتواند فرصت را برای فتح باب (گفتوگو) در جامعه باز کند تا هم مردم با استدلالهای ایشان آشنا شوند و هم آنها با انتظارات واقعی مردم مواجه شوند. واقعیت آن است که بین زندگی مردم و سلبریتیها فاصله بسیاری افتاده است و آنها مدتهاست در فضای مجازی به حصر آمدهاند و از فضای واقعی جامعه بیگانه شدهاند. بنابراین، هر چند فالوور جمع کردهاند، از میان اکثریت مردم رخت بستهاند.
به نظر میرسد، هنوز همه چیز تمام نشده و برای کسب رضایت اولیای دم کورسویی باقی مانده باشد، به شرط آنکه در زمان باقی مانده اقداماتی برای اعتمادسازی صورت گیرد. مهمترین اقدام آن است که همین دوستان پیشقدم شده، تلاش کنند در همان فضای مجازی کمی از مظلومیت این خانواده سخن بگویند و برای مخاطبانشان بنویسند که چگونه این شهدا مظلومانه و ناجوانمردانه به شهادت رسیدند. از خانوادهای بنویسند که چگونه در محرومترین جای این سرزمین سکونت دارند؛ ولی سهمی از سفره انقلاب جز شهادت فرزند نصیبشان نشدهاست و برای دفاع از آرمانهای انقلاب جان میدهند! شاید نوشتن این حقایق مرهمی باشد بر دردهای این خانوادههای مظلوم و سرمایهای برای تألیف قلوب!
آقای شهاب حسینی و آقای رامبد جوان، ما و شما وامدار این انقلاب و نظام و سربازان این سرزمین هستیم! شاید تا دیروز که از وضعیت خانواده عجمیان خبر نداشتید، تکلیفتان اینقدر سنگین نبود؛ اما امروز که از نزدیک میهمان این خانواده بودهاید، رسالت خطیری بر دوش شما سنگینی میکند. حال که برای این کار خیر پیشگام شدهاید، سفیری باشید تا جامعه کمی از مظلومیت شهدا و خانواده شهدای امنیت را درک و لمس کند. امید است این «صداقت» راه را برای کسب «رضایت» هموار کند.