«عاشورا بر دو نوع است... در نوع اول درس آزادى و رهایى و مبارزه علیه ظلم را باید آموخت و سر تسلیم به زر و زور فرود نیاورد که نوع بشر را خالق آزاد آفریده است و در نوع دوم باید عوام فریبى کرد و معرکه گیرى... در کجاى قرآن ما گفته است بر بچه ۹ ماهه قمه بزنید که شفا مى آورد؟ اسلام دین رأفت است نه خشونت!... همه اینها خرافات است و این خرافات را تنها با علم و آگاهى دانش مى توان از جامعه زدود و باور کرد که دین نه این موهومات و خرافات است... همه این حرفها افسانه است. علم نداریم و در توهمات گام بر مى داریم....»
سخنان محمد مهدى فولادوند نه تنها محکم و گیراست، بلکه به دل مى نشیند و این همه شاید خاصیت دین پژوهى اوست. گرچه او در فرانسه تحصیل کرده و ادب آموخته آنجاست اما عاشق قرآن است و از قرآن پژوهان بنام و نادرى که نمونه اش در این سالها کمتر دیده شده. این کتاب بزرگ الهى، که از عالم غیب الهى و قرب ربوبى نازل شده و براى استفاده ما مهجوران و خلاص ما زندانیان طبیعت و مغلولان زنجیره هاى پیچ در پیچ هواى نفس و آمال به صورت لفظ و کلام در آمده، البته نیاز به قرآن پژوهانى چون محمد مهدى فولادوند دارد که قرآن را به جان و دل شناخته اند و تلاش در شناساندن این در نایاب در میان جماعت مادارند. چه قرآن به گفته منادیش رسول حق (ص) و در حد ما نیست، در حد بشر نیست. سرى است میان حق و ولى الله اعظم که رسول خداست.
و قرآن پژوهى البته در این میان امرى خطیر است. چرا که فهم عظمت آن خارج از طرق ادراک است. لیکن اشاره اجمالیه به عظمت همین کتاب متنزل، که در دسترس همه بشر است، موجب فوائد کثیره است. چنانکه بزرگان دربابش گفته اند: «عظمت هر کلام و کتابى مایه عظمتى متکلم و کاتب آن است، و یا به عظمت مطالب و مقاصد آن. براى درک این کتاب عظیم که آخرین معجزه پیامبران است و جاوید و جاودان، جان بى پیرایه و آراسته اى چون محمد مهدى فولادوند لازم است تا پلى شود میان ما و این کهکشان بى پایان فیض و سعادت بشرى.
محمد مهدى فولاد وند حالا در آستانه ۸۵ سالگى است و خستگى و بیمارى در جانش رخنه کرده است. با این همه همچنان در راه بیان گوشه اى کوچک و قطره اى از آن اقیانوس در جد و جهد است که «هر که دلارام دید، از دلش آرام رفت»
فولاد وند نه تنها قرآن را مى شناسد بلکه تلاش او در ترجمه قرآن به فارسى و فرانسه، یاد آور پارسایى مردى است ساده و صافى اعتقاد که در گوشه اى از این عالم پر هاى و هوى، در کنجى سلیم، بى هیچ مبل و صندلى، روى گلیمى کهنه و متکایى رنگ و رو رفته نشسته است و همچون طلبه ها زانو زده و مشغول تفحص است که «خلوت گزیده را به تماشاچه حاجت است.»
فولادوند را مترجم قرآن به فارسى و فرانسه مى شناسند اما او بیش از ۴۰ کتاب نوشته و تألیف کرده است. «قرآن شناسى»، «خیام شناسى» و «نخستین درس زیباشناسى» از عمده ترین تألیفات او محسوب مى شوند. فولادوند عضو دائمى انجمن نویسندگان فرانسه زبان و جمعیت شعراى پاریس است. او همچنین به عنوان یکى از «چهره هاى ماندگار» ایران نیز شناخته شده است. کتاب قرآنى که او ترجمه کرده است با بیش از یک و نیم میلیون نسخه راهى روسیه و سایر کشورهاى اروپایى شده و مورد استقبال شدید مسلمانان این نواحى قرار گرفته است. ضمن آنکه کتاب قرآن ترجمه شده توسط او اخیراً در نیویورک هم چاپ شده است.
محمد مهدى فولادوند متولد سال ۱۲۹۹ اراک است. او از دوازده سالگى در فرانسه زندگى مى کرده و این موضوع تعجب آور است که چطور کسى که از دوازده سالگى در فرانسه زیسته و از دانشگاه سوربن در رشته ادبیات فارغ التحصیل شده است این قدر علاقه مند به قرآن است که مى تواند یکى از سلیس ترین و نفیس ترین ترجمه ها را از قرآن ارائه کند.
فولادوند البته در حوزه هاى تاریخ، مذهب، زیبایى شناسى و ... هم تحقیق کرده است و کتب ارزنده اى در این باب منتشر نموده. یکى از این کتب، کتاب خیام شناسى اوست که بیش از ۳۰ سال پیش آن را تألیف کرده است. ۳۰ سال پیش وقتى این کتاب از او روانه بازار شد سید حسین نصر طى یک مقاله بلند و مفصل به تمجید از این کتاب پرداخت و بازتاب خوبى در میان منتقدان داشت. استقبال از کتاب «خیام شناسى» فولادوند در آن زمان و تجدید چاپ هاى پیاپى از این کتاب در این مدت نشان دهنده ارزش و عمق این اثر مهم در حوزه «خیام شناسى» است.
مهمترین ویژگى کتاب خیام شناسى در این بود که فولادوند نگاه تازه و متفاوتى به خیام انداخته بود. او در این کتاب یک فصل را به خیام و هدایت اختصاص داده بود و در دیگر فصول، مثلاً فصلى مجزا به مشخصات رباعیات خیام پرداخته و در آن جا مى گوید که رباعیات خیام اساساً داراى چه مختصاتى است.
محمد مهدى فولادوند خود در باره خیام مى گوید: «خیام یک فیلسوف بود و سازمان فکرى داشت. من پنج شرط براى رباعیات او قایل هستم تا بتوان یک رباعى را منتسب به او دانست. یک پروفسور آلمانى که خیام شناس هم هست، پس از چاپ کتاب، نامه اى به من نوشت و بادیدگاه هاى من پیرامون خیام موافقت داشت.»
فولادوند علاوه بر کتاب خیام شناسى، ترجمه اى به زبان فرانسه از اشعار خیام را ارائه کرده است که حدود ۳۸ سال پیش به چاپ رسید. با چاپ این کتاب، فولادوند را در فرانسه با مالارمه مقایسه کردند و دوگل به خط خودش براى او به زبان فرانسه نوشت «کتاب شما تجلیلى است از زبان فرانسوى» ترجمه فرانسه و فارسى فولادوند از قرآن کریم نیز از جمله ماندگارترین آثار اوست. درباره ترجمه قرآن محمد مهدى فولادوند مرحوم جمالزاده نوشته است: «این ترجمه، ترجمه بسیار زیبایى است و من از شما مى خواهم که همین شیوه را ادامه بدهید.»
فولادوند علاوه بر این تفسیر قرآن را هم نوشته است که بر لزوم برداشت عقلى از قرآن تأکید دارد. با انتشار تفسیر او از قرآن، عده اى جنجال به پاکردند و اعتراضاتى، اما کتاب عمیق و پرفهم فولادوند پاسخى بود محکم بر این قیل و قال ها.
محمد مهدى فولادوند درباره خودش مى گوید: من از کودکى عاشق ادبیات کلاسیک ایران و فارسى بودم. حافظ مونسم بود و گلستان سعدى را در عرض یک ماه از حفظ کردم. وقتى در اروپا بودم حافظ و سعدى در مغز من بود. به فرانسوى شعر مى گفتم و به اعتقاد بسیارى جوهر شعرى در اشعارم بیشتر از شاعران فرانسوى است.»
با این همه قرآن براى محمد مهدى فولادوند فراتر از یک مقوله تحقیقى صرف است. او در پاسخ به این سؤال که کتاب و کتابت در قرآن چه جایگاهى دارد مى گوید: قرآن با کلمه «اقراء» شروع مى شود. حق این کلمه آنطور که باید و شاید، ادا نشده است. «اقراء» ظاهراً یعنى بخوان. اما چه را بخوان؟ در اینجا کلمه بخوان به معنى کشف رمز کردن است. یعنى جهان باید به اطلاعات و کتابت تبدیل شود و به شکل کتاب و نوشته در آید. حضرت محمد(ص) که سواد نداشته است تا بخواند. پس منظور این کلمه این است که جهان چون عالمى است که باید خوانده شود. خواندن هم به معنى کشف رمز است. وقتى معنى حقیقى کلمه «بخوان» را درک مى کنیم، عالم به کلمات و علامات تبدیل مى شود. در این صورت است که مى توانیم با دانستن این کلمات و علامات، آنها را در عالم ذهن و عمل پیاده کنیم. این گونه است که عالم در نظر دانایان و خوانندگان کتاب عالم، تبدیل به یک کتاب علوم مى شود.» (۱)
محمد مهدى فولادوند معتقد است که منظور از آیه «آیا آنها که مى دانند با آنها که نمى دانند یکسان هستند؟» در قرآن کریم آن است که سواد و خواندن و نوشتن مورد تکریم خداوند است. او مى گوید: این آیه نشان مى دهد که سواد و خواندن و نوشتن، در اسلام مورد تشویق و تأیید قرار گرفته است تا مقدمه اى باشد براى رفتن انسان به سمت دانش.»
فولادوند ایرانى ها را در زمینه رواج فرهنگ کتابت از اعراب جلو تر مى داند و مى گوید: در زمان خسرو پرویز، کاغذ هاى زمختى در ایران وجود داشته،که نشان دهنده رشد و تعالى فرهنگ ما در آن دوران است.»
محمد مهدى فولادوند درباره ترجمه قرآن در زبان فارسى مى گوید: «قبل از مرحوم الهى قمشه اى مترجمى به نام «بصیر الملک» قرآن را ترجمه کرده است. «الهى قمشه اى» هم بر اساس ترجمه بصیر الملک، کارخود را ارائه داده است. در زمان نادر شاه هم فردى به نام محقق خوانسارى قرآن را کلمه به کلمه براى او ترجمه کرده است. قرار است این ترجمه توسط مرکز مطالعات قرآنى در قم به چاپ برسد. این یکى از ترجمه هاى خوبى است که از قرآن به زبان فارسى صورت گرفته است.» بعد از ترجمه هاى محقق خوانسارى و بصیر الملک و الهى قمشه اى به ترجمه رهنما مى رسیم. بعد از ترجمه هاى «رهنما» و «مینوى» هم اولین قرآنى که با فارسى قابل قبولى منتشر شده است متعلق به محمد مهدى فولادوند است(۲)
قرآنى که فولادوند ترجمه کرده است، پس از سالها انتظار در سال ۱۳۷۳ زیر چاپ رفت. در باره ترجمه اش از قرآن فولادوند مى گوید: «ناشر ترجمه قرآن آقاى خرمشاهى، به من مى گفت که ترجمه برخى خیلى به ترجمه شما نزدیک است. مى دانید چرا؟ چون از قدیم گفته اند که معما چو حل گشت، آسان شود. یعنى همه از ترجمه من اقتباس کردند.» (۳)
محمدمهدى فولادوند تا سال ۱۳۴۴ ایران نبود و از سال ۱۳۴۴ به ایران بازگشت و مدتى در دانشگاه ها تدریس کرد و از سال ۶۵ دیگر به او اجازه تدریس ندادند و به قول خودش «حقوق مرا در تمام مدت زیر پا گذاشتند و حالا سر هر مراسمى که مى شود مرا دعوت مى کنند تا حرف بزنم!» فولادوند درباره نسل جوان مى گوید: براى نسل جوان بهتر است که مانند طبقه عامى و بى دانش، مثل کبک سر زیر برف نکند و در خرافه غوطه ور نشود. هنوز فرق اعتقاد و مرام و دین و مذهب و آیین درست را نیاموخته ایم و جوانها باید بدانند که این لزوماً به معناى متحجرانه آن نیست، بلکه این مقوله وسیعى است که مى تواند موجب رهایى و آزادى انسان شود.»
او درباره ارائه ترجمه واحد از قرآن مى گوید: «بیش از یکصد ترجمه از قرآن تاکنون انجام شده اما کدام یک مکمل ترجمه دیگرى بودند؟ برخى از مترجمان ما مغرور هستند و امکان ارائه ترجمه واحد نیست. ترجمه واحد احتیاج به اجماع جمعى دارد.
وقتى که فردى به خود اجازه مى دهد از روى ترجمه من رونویسى کند و ترجمه جدیدى ارائه کند، من چگونه از او بخواهم دریک گروه جمعى براى ترجمه قرآن شرکت کند؟»
آرزوى محمد مهدى فولادوند چیست؟ او مى گوید: من آرزو دارم قرآن را جداى از متن عربى نیز منتشر کنیم تا مردم محروم از سواد عربیت هم بخوانند و بدانند چه خبر است.
یکى از آثار فوق العاده محمد مهدى فولادوند ترجمه نهج البلاغه اوست. گرچه از این کتاب تاکنون ترجمه هاى گوناگونى ارائه شده است اما ترجمه نهج البلاغه محمد مهدى فولادوند چیز دیگرى است. حفظ اصالت و امانت از جمله ویژگى هاى این کتاب است. اصالت به این معنا که متن پارسى، صلابت و اثر گذارى نثر فصیح عربى این کتاب را در خود داشته باشد که کتاب فولادوند دارد. در این معنا امانت یعنى جوهره و فراز و نشیب مفاهیم نهفته در بن لفظ را به درستى در قالب واژگان پارسى درآورد که این اتفاق در کتاب فولادوند نیز رخ داده است. در میان مترجمان عربى و فرانسه کتاب هاى خوب بسیار است اما ترجمه هاى محمد مهدى فولادوند چیز دیگرى است!