نویسنده: کاس مود*
مترجم: مریم امیری
«انقلاب» در میدان «استقلال» کییف، بیشک یکی از مهمترین اتفاقات سیاسی در سال 2014 است. اکثر ناظران داخلی و بیرونی، جریاناتی که از نوامبر 2013 شروع شد و نهایتا به سقوط ویکتور یانوکوویچ انجامید را با حیرت دنبال کردند. با اینکه برخی اعتراضات متعاقب امضا نکردن توافقنامه تجاری با اتحادیه اروپا در مرکز شهر کییف قابل پیشبینی بود، ولی هیچ کس فکرش را نمیکرد تنها ظرف سه ماه اوضاع اینچنین از کنترل خارج شود و در نهایت رییسجمهوری را که در انتخابات به قدرت رسیده و یکی از محبوبترین سیاستمداران کشور بود، ناچار به فرار کند.
از سوی دیگر میدان استقلال به لحاظ جنگ پروپاگاندایی میان رسانههای سنتی و رسانههای اجتماعی هم جالب است. به طوری که استاندارد انقلاب در قرن بیست و یکم یعنی اینکه فعالان به سرعت چندین صفحه در فیس بوک و توییتر و دیگر شبکههای اجتماعی بسازند تا در مقابل خبرهای مخابره شده از رسانههای طرفدار دولت (و در مورد اوکراین رسانههای طرفدار روسیه هم) بایستند. تجربه نشان داده که این روش برای نشر خبرها و پیامها بسیار موفق بوده است.
یکی از مهمترین ستیزهها بر سر اهمیت «فاشیستها» در میدان اروپاست که از آغاز رسانههای طرفدار دولت آنها را بزرگ کردهاند و مرتب به وجود «فاشیستها» در میان معترضان میدان استقلال پای میفشردند تا جایی که همه را به نام «فاشیست» خواندند. البته قابل پیشبینی بود که الیت برآمده از فروپاشی شوروی ناسیونالیستها را با «فاشیست»ها یک کاسه کند. و همه جنبشهای ضد روسی را به سازمان فاشیستی و بدنام «ناسیونالیستهای اوکراین») ONU (مرتبط بداند؛ سازمانی که رهبر آن استپان باندرا مدتی با حزب نازی آلمان برای استقلال اوکراین از شوروی همکاری کرد.
از سوی دیگر، بیشتر هواداران داخلی و خارجی یورومیدان اهمیت راست افراطی را نادیده میگیرند و میگویند خیزش یورومیدان یکپارچه دموکراتیک است و المانهای راست افراطی در آن ناچیز است.
یورومیدان آخرین سوژه اظهارنظر برای غربیهای معروف است از هنرپیشهای چون جورج کلونی تا اسقف اعظم نیویورک تا آکادمیسینی چون اندرو آراتو و تا اسلاوی ژیژک. جالب اینجاست که همه کسانی که درباره خیزش راست افراطی هشدار میدادند (اشاره به نامهای که به امضای فعالان سیاسی بسیاری دانشگاهی و نخبگان در سراسر جهان رسید) حالا ما را سرزنش میکنند که چرا درباره اهمیت راست افراطی اغراق میکنیم.
حتی بدتر از آن، هر گونه اشاره به نشانههای راست افراطی در یورومیدان را «اثرات امپریالیسم روسیه» مینامند و یورومیدان هم برای آنها «عملی آزادیخواهانه برای نافرمانی مدنی است و نه کار توده افراطی»
حلا که «انقلاب» پیروز شده و اتحادیه اروپا آماده به آغوش کشیدن دولت جدید اوکراین است و در حالی که یک میلیارد یورو برای انقلاب هزینه کرد (اشتون در سفرش به اوکراین اوایل فوریه چنین کمکی را تضمین کرد) حالا نوبت به تحقیق درباره تاثیر راست افراطی در اوکراین رسیده است. به هر حال، اتحادیه اروپا خود همیشه منتقد وراج احزاب و سیاستمداران راست افراطی بوده است. در واقع تا ماه پیش که سیسیلیا مالمستروم، کمیسیونر اتحادیه اروپا اعلام کرد: «بزرگترین تهدید (برای اتحادیه اروپا) در حال حاضر از جانب افراطگرایان جناح راست مطرح است.» هیچ حرفی در این باره در اتحادیه شنیده نشد.
راست افراطی اوکراین: مقایسه تطبیقی
آنچه در پی میآید تحلیل مختصری از ارتباطات انتخاباتی و سیاسی راست افراطی در اوکراین معاصر است. به علاوه مقایسهای میان راست افراطی اوکراین و خطوط فکری اروپا هم به لحاظ ایدئولوژیک و هم ارتباطی است در زمینه سیاسی که هم دولت جدید اوکراین و هم نخبگان اتحادیه اروپا آن را مناسب میدانند.
بگذارید با ارزیابی قدرت راست افراطی در انتخابات در اوکراین آغاز کنیم. در اکتبر 2012 احزاب راست افراطی زیادی در انتخابات پارلمانی شرکت کردند ولی تنها یکی از آنها واقعا مهم بود: حزب اسوبودا یا آزادی. این حزب رسما به عنوان حزب سوسیال ـ ناسیونالیست اوکراین در سال 1995 شکل گرفت که ارجاعی بدشگون به حزب آدولف هیتلر در آلمان بود. این حزب به «نژاد اوکراینی» محدود بود و علامت آن نشانی باستانی بود که بسیاری احزاب نازیست در طول جنگ جهانی دوم برگزیدند؛ نشانی که هنوز نئوفاشیستها در سراسر جهان از آن استفاده میکنند.
با وجود خاستگاه واضحا فاشیستی این حزب، یکی از رهبران آن در سال 1998 به پارلمان اوکراین راه یافت. چهار سال بعد هم به عنوان یکی از اعضای بلوک دموکراتیک «اوکراین ما» توسط ویکتور یوشکنوک برگزیده شد. در سال 2004 او رهبر حزب سوسیال ناسیونال شد و شروع به تغییر رویه به سوی «اعتدال» کرد. او نام حزب را به اسوبودا تغییر داد، استفاده از نشان فاشیسم را محدود و برخی اعضای نئونازی را از حزب اخراج کرد. همزمان از بلوک «اوکراین ما» به خاطر اظهارات ضد سامی و رویزیوزیستی اخراج شد. با وجود این، که از انقلاب نارنجی حمایت کرد، موقتا دوباره در این بلوک پذیرفته شد.
اسوبودا پس از انقلاب نارنجی به واسطه گرفتن موقعیت اپوزیسیون رادیکال دولت یوشچنکو که روز به روز در میان اقوام اوکراینی غرب کشور محبوبیتش را از دست میداد، توانست حمایت چندی به دست آورد. در سال 2010 در انتخابات محلی، اسوبودا توانست بین 20 تا 30 درصد آرا در گالیسیای شرقی را به دست آورد و به بسیاری پارلمانهای منطقهای و محلی همچنین برخی دولتهای محلی راه پیدا کند.
در انتخابات پارلمانی 2012، اسوبودا 10 درصد آرای ملی را به دست آورد و 37 نماینده به پارلمان فرستاد. در حالی که در مناطق شرقی تنها یک درصد آرا را داشت در مناطق غربی 30 تا 40 درصد حمایت رایدهندگان را جلب کرده بود. در بزرگترین شهر منطقه غرب یعنی Lviv که نماد طرفداری از غرب و اتحادیه اروپا در اوکراین است، اسوبودا بزرگترین فراکسیون در شورای محلی را تشکیل داد. به لحاظ ایدئولوژیکی اسوبودا بسیار شبیه به احزابی است که با «جنبش متحد ملتهای اروپا» (AENM) همدستی میکنند مانند حزب ملی بریتانیا، حزب ناسیونال دموکراتیک آلمان و «حزب شعله سه رنگ» ایتالیا.
بیشتر این احزاب ضد یهودی و نژادپرست هستند. در حالی که حمایت آنها از دموکراسی صوری و در بیشتر مواقع استراتژیک و موقتی است. این احزاب حاشیهای از «اتحاد برای اروپای آزاد» که عمدتا معتدل است، کنار گذاشته شدند.
تنها یک حزب دیگر از AENM توانست در انتخابات کامیابی به دست آورد و آن هم حزب «جنبش مجارستان بهتر» (جابیک) بود که توانست 17 درصد آرای مجارها در سال 2010 را به دست آورد. این حزب محبوبترین حزب دست راستی اروپا محسوب میشود.
با این همه اسوبودا اکنون چندین وزیر در دولت جدید اوکراین دارد، از جمله نخستوزیر و یکی از اعضای آن به نام اوله ماخنیتسکی به دادستان کل کشور منصوب شد. دولت جدید اوکراین، قویتر از اتحاد ملی لتونی، تنها دولت راست افراطی اتحادیه اروپا است. اتحاد ملی لتونی حتی از اسوبودا معتدلتر است.
ولی اسوبودا حتی راستگراترین گروهی نیست که در دولت اوکراین نماینده دارد. «پراوی سکتور» (بخش راست) ائتلافی از گروههای راست افراطی کوچکتر، شامل نئوفاشیستها و نئونازیهاست که در طول اعتراضات گرد آمدند. آنها خود را مدافعان یورومیدان معرفی میکنند، ولی با کنشهای خشونتآمیز شناخته میشوند (حتی علیه دیگر معترضان مانند چپهای رادیکال) پراویسکتور در دفاعیهای احساسی میگوید: «غریبهستیز و ضد یهود نیست؛ آنطور که پروپاگاندای روسیه سعی دارند القا کنند.» بلکه تنها «ملیگراهایی هستند که سعی دارند از ارزشهای اروپای سفید و مسیحی در مقابل از دست دادن ملت دفاع کنند.» دیمیتریو یاروش، رهبر پراویسکتور کهنه سیاستمدار دست راستی اوکراینی، به معاونت دبیر شورای امنیت ملی و دفاع گمارده شد که وظیفهاش مشاوره دادن به رییسجمهور درباره استراتژی امنیت ملی است. رییس او «آندریا پاریوبی» است که «واحدهای دفاع از خود» را در یورومیدان شکل داده و رهبری میکرد.
در حالی که «پاریویی» به تازگی عضو حزب «سرزمین پدری» شده است، سابقه طولانی در راست افراطی اوکراین دارد. به نظر نمیرسد پاریویی چندان در نظراتش تجدیدنظر کرده باشد.
با این توصیفات، نقش راست افراطی در اوکراین «جدید» چیست؟ واضح است که رسانههای روسی درباره اهمیت آنها اغراق میکنند. وقایع یورومیدان کودتای فاشیستی نبود. در عین حال، زمانی که یورومیدان واقعا «کنش توده آزادیخواه» بود واضحا نشانههایی از افراطگری در خود داشت که بخشهایی از آن جذب دولت جدید و بوروکراسی دولتی شد. از این رو بیانیه آنتون شخوفتسوف (یکی از مهمترین کارشناسان ناسیونالیسم اوکراین) راه را نشان میدهد: «اشتباه نکنید، اوکراین دموکراتیک بیش از هر چیز دیگر در جبهه مبارزه علیه فاشیسم و استبداد است.» اگر این درست باشد، «اوکراین دموکراتیک» با دشمنی مبارزه میکند که هر روز قویتر میشود و باید مبارزه را تنها با راهبری خودش به انجام برساند. نه تنها احزاب راست اوکراین از اقبال عمومی برخوردارند (که از میانگین اتحادیه اروپا بالتر است و مثلا در اتریش و فرانسه تنها نیمی از میزان اوکراین هوادار دارند) بلکه حزب مهم دست راستی اوکراین نسبت به «برادرانش» در دیگر کشورهای اتحادیه اروپا، بسیار افراطیتر است و توانسته پستهای مهمی هم در دولت جدید اوکراین اشغال کند. مهمتر این است که احزاب ضد دموکراسی و نئوفاشیست که مدام اتحادیه اروپا را به دردسر میاندازند (مانند حزب طلوع طلایی در یونان) در اوکراین به پستهای کلیدی دست یافتهاند و این به همان اندازه که نخبگان ملی اوکراین را نگران میکند، باعث تشویش سیاستمداران اتحادیه اروپا هم است.