تاریخ انتشار : ۲۰ آبان ۱۳۹۳ - ۱۲:۳۱  ، 
کد خبر : ۲۷۰۷۰۰

سه دلیل برای عدم موفقیت ائتلاف ضد داعش


منابع غربی گفته اندچهل کشور در کنفرانس اخیر پاریس که به ابتکار ایالات متحده تشکیل شد، طی یک بیانیه متعهد شدند که «به هر وسیله‌ای که ضروری باشد»، از جمله نیروی نظامی در راه شکست دادن گروه تروریستی داعش تلاش کنند. در این مطلب با چند دلیل ساده اثبات می‌کنیم، «ائتلاف به اصطلاح بین‌المللی ضد داعش» قادر به نابودی و حتی تضعیف این تکفیری‌های خود ساخته نیست.

نخستین علت آن است که هسته مرکزی این ائتلاف شامل کشورهایی است که مدت‌‌ها از داعش حمایت‌های سیاسی، تسلیحاتی و مالی کرده و بعضا همچنان این حمایت‌‌ها را ادامه می‌دهند. آینده در این باره به سرعت قضاوت خواهد کرد که آیا از یک سو، جنگ همه جانبه با داعش و در سوی دیگر، تامین تسلیحاتی و مالی آن، می‌تواند یک استراتژی نامیده شود یاخیر!

دوم آنکه، به نظر نمی‌رسد متقاعد شدن آمریکا به مقابله با داعش، به درک عمیق تر از ریشه‌‌ها و راه حل‌های بحران موجود در عراق و شام منجر شده باشد. با وجود این که باراک اوباما تعهد ایالات متحده به مبارزه با داعش در سوریه را نیز اعلام کرد، اما مشخص نیست که امکان تفکیک نیروهای داعش و سایر مخالفان ضد سوری در میدان‌های جنگ سوریه میسر باشد.

آمریکا از معارضان به اصطلاح میانه روتر انتظار دارد که پس از کسب تجهیزات و آموزش مناسب از سوی آمریکا، همزمان با دولت سوریه و داعش بجنگند. اینکه آیا این معارضان میانه رو مایل به جنگ با همرزمانشان که همچنان می‌توانند کمک قابل توجهی در مبارزه با دولت بشار اسد شمرده شوند، باشند، موضوع دیگری است. بدون در نظر گرفتن این ملاحظات، کنگره آمریکا تخصیص بودجه 500 میلیون دلاری برای تسلیح و آموزش مخالفان میانه رو! مخالف اسد را تایید کرد.

این هم یکی دیگر از طنزهای تاریخ است که واشنگتن عاجزانه می‌کوشد پس از سرنگون کردن یک حکومت سکولار در خاورمیانه، یک حکومت اسلام گرای میانه رو را به قدرت برساند!

انسداد راه‌های مواصلاتی عراق و سوریه که به طور دائم مکانی برای رفت و آمد و پشتیبانی داعش در جبهه‌های جنگ در عراق، به ویژه استان‌های الانبار و نینوا است، مستلزم بازسازی و نظارت مرزبانی است که با تضعیف دولت سوریه به کلی فروپاشیده و توان احیای آن با کمک نیروی انسانی و تجهیزات مخابراتی، تنها از عهده دولت مرکزی سوریه برمی آید.

مشکلات ائتلاف در سوریه به این شکل ادامه می‌یابد: اگر از نظر  استراتژیک شکست داعش به کمک حملات هوایی ممکن باشد، این حملات ناگزیر باید در خاک سوریه تشدید شود. در صورت گسترش حملات هوایی این ائتلاف به مرکز سوریه، بدون تردید دولت سوریه این حق را خواهد داشت که در پاسخ به این تجاوز، هواپیماهای متجاوز را هدف قرار دهد و به طور متقابل، پاسخ آمریکا به این دفاع سرزمینی، دامنه جنگ را وسیع تر کرده و بر آشفتگی‌‌ها خواهد افزود.

سوم اینکه ظاهرا «ائتلاف مشتاقان» به یاد نمی‌آورد که داعش و دیگر خواهر خوانده‌های آن، برآمده از بن بست‌های سیاسی و ایدئولوژیکی هستند که شکستن این بست‌‌ها مستلزم اراده و گفت وگوهای سیاسی است.

چشم بستن به نقش سازنده‌ای که جمهوری اسلامی ایران به عنوان قدرت فائقه منطقه‌ای می‌تواند در ایجاد ثبات و آرامش و کشورسازی در جوامع همسایه داشته باشد و همین‌طور چشم بستن به نقش مخربی که کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس به انضمام ترکیه در راه ایجاد ناامنی، بی ثباتی و برهم زدن توازن قدرت داشته‌اند، کمکی به بسترسازی گفت وگوهای ضروری در این راه نخواهد کرد.

جان کری با لحنی سخاوتمندانه (!) می‌گوید ایران می‌تواند در جهت اهداف ائتلاف بین‌المللی علیه داعش نقش داشته باشد. بدون تردید ایران تمایلی به این بخشندگی نخواهد داشت مگر آنکه این درخواست با تجدیدنظرهای اصولی نسبت به سیاست‌های در پیش گرفته شده در خاورمیانه همراه شود.

سرانجام، تزلزل و سردرگمی آمریکا در نحوه و میزان دخالت نظامی در عراق و سوریه را نیز به عنوان شاهدی بر عدم کامیابی این ائتلاف بین‌المللی اضافه کنیم. ژنرال مارتین دمپسی، عالی ترین مشاور نظامی باراک اوباما، خطاب به کمیته نیروهای مسلح سنا از آمادگی آمریکا برای اعزام نیروی زمینی به عراق خبر داد و تنها چند روز بعد رئیس جمهور آمریکا اطمینان داد که آمریکا هیچ نیروی زمینی به عراق نخواهد فرستاد.

به فرض گستراندن عملیات نظامی با دخالت نیروهای زمینی و بدون حمایت و پشتیبانی سیاسی، آمریکا و متحدانش در جنگی طولانی مدت گرفتار خواهند شد؛ بدون کمترین تضمینی برای کسب حمایت‌های داخلی برای تداوم این جنگ بی‌فایده. به تازگی طبق یک نظرسنجی که توسط ان بی‌سی، وال‌استریت ژورنال و آننبرگ صورت گرفته، 70درصد از پرسش شوندگان آمریکایی نسبت به دستیابی اهداف دولت آمریکا در جنگ با داعش بی‌اعتمادند. احتمالا با مشاهده عدم موفقیت‌های به موقع و هزینه‌های انسانی و مالی آن، ملاحظات سیاست داخلی، سایه خود را بر سیاست‌های نظامی آمریکا سنگین تر خواهد کرد.

ژئوپولیتیک شکست ائتلاف

به دلایلی که بحث شد، امکان اندکی وجود دارد که ائتلاف بین‌المللی قادر به تضعیف داعش باشد، نابودی که جای خود را دارد. مفهوم شکست در برابر گروه‌های تروریستی، بسیار ساده تر از شکست‌های کلاسیک در جنگ‌های کلازوویتسی تعریف می‌شود. در جنگ‌های کشوری معیارهای شکست نظامی چنان مشخص هستند که به ندرت کسی می‌تواند در خصوص آن تردید کند؛ تسخیر سرزمین، سرنگونی رژیم سیاسی و یا نابودی بخش بزرگی از جمعیت و ارتش به طوری‌که دولت را از ادامه جنگ منصرف سازد، این امکان را می‌بخشد که بی درنگ کشور پیروز و کشور شکست خورده را از هم جدا کنیم.

در جنگ‌های جدید که حداقل یک طرف شامل یک گروه شبه نظامی، یک گروه تروریستی یا هر سازمان دیگری غیر از ارتش‌های منظم و کشور باشد، شکست عبارت است از ناتوانی در تفوق بر این سازمان‌ها. بنابراین به مجرد عدم موفقیت در نابودی آنها، که تشکیلات اداری، برنامه ریزی و عضوگیری این گروه‌‌ها را دست نخورده باقی می‌گذارد، به معنای شکست در مقابل آنهاست. اگر بدین معنا، ائتلاف بین‌المللی در برابر داعش متحمل شکست شود، چه پیامدهایی خواهد داشت؟

 در این صورت برای غرب و البته منطقه فاجعه‌های بزرگ‌تری در راه خواهد بود. بدون تردید یکی از دلایل جسارت القاعده و تکفیری‌های در واپسین دهه قرن بیستم، ناکامی اتحاد جماهیر شوروی در نجات حکومت کمونیستی افغانستان در پایان دهه 1980 بود. هر نوع شکست دیگری در برابر نسل جدید افراط گرایان تکفیری به سرعت می‌تواند به اردن، لبنان، یمن و مصر نیز کشیده شود و این مسئله به نوبه خود می‌تواند، جسارت بیشتری به آن‌ها برای حمله به اروپا و آمریکا خواهد ببخشد.

از این گذشته، پیروزی‌های نظامی گروه‌های تروریستی، داعیه تشکیل دولت را در آن‌ها تقویت خواهد کرد. متاسفانه کشورهای درمانده‌ای مانند یمن، افغانستان، عراق و سومالی در بالای لیست کشورهایی قرار دارند که استعداد فروپاشی و افتادن در دام این گروه‌‌ها را دارند.

فاجعه شکست در برابر داعش به این موارد و البته در سطحی قابل انتظار تر، ادامه کشتار شمار بیشتری از بیگناهان ختم نمی‌شود. تمامی پیامدهای بعدی را می‌توان در از هم گسیختن تتمه نظام جهانی جست‌و جو کرد. با وجود اینکه هیچ کس با تقویت قوای داعش در برابر نیروهای نظامی رسمی سودی نخواهد برد، اما اگر این پیروزی به بهای شکست ائتلاف تحت رهبری آمریکا باشد، چندان هم آزار دهنده نیست.

روسیه، چین و البته جمهوری اسلامی ایران که از کانون ائتلاف کنار هستند، این شکست احتمالی را به منزله بی اعتباری نظام جهانی آمریکایی در نظر خواهند گرفت. روسیه از دست بازتری در اوکراین و شاید فراتر از آن در اروپای شرقی برخوردار خواهد شد. چین یک آمریکا و به طور کلی غرب شکست خورده را بسیار مناسب تر برای پیگیری آمال ژئوپولیتیکی خود در شرق دور خواهد دید؛ چه بسا ایالات متحده با چنین شکستی، یکسره اعتبار استراتژی‌های موازنه جویانه اش در برابر ظهور چین را از دست بدهد.

با در نظر گرفتن اینکه ژاپن، کره جنوبی، فیلیپین، استرالیا و سایر متحدان آمریکا در آسیا- اقیانوسیه، کمتر از گذشته بر تضمین‌های امنیتی آمریکا تکیه خواهند کرد، اوضاع در شرق دور پیچیده تر نیز خواهد شد. نهایتاً جمهوری اسلامی ایران از فرصت پیش آمده برای اثبات ناشایستگی‌های ایالات متحده در اداره نظام جهانی و چیرگی بر مشکلات مناطق دور دست و توسعه دادن ایده «وحدت جهان اسلام» در دوران زوال قدرت و نفوذ آمریکا بهره خواهد جست. البته این وضعیت سخت بر اندیشه‌های ایرانی نسبت به بازسازی نظام منطقه‌ای که با همسایگان بی مسئولیت تهدید می‌شود نیز، تاثیر خواهد گذاشت و ممکن است نتیجه نهایی این اندیشه ها، ایران را به سمت اعاده موازنه قوایی عمیق تر از آنچه سیاست‌های همجواری صلح آمیز با کشورهای برادر مسلمان تاکنون دیکته کرده است، هدایت کند.

تعمیق شکاف میان اروپا و آمریکا با این استدلال که شکست در عملیات‌های مشترک با آمریکا پس از افغانستان، عراق و... اعتبار سیاست‌های مستقل اروپا را زیر سؤال خواهد برد، رو به افزایش خواهد گذاشت. نفوذ تاریخی اروپا بر جهان اسلام به واسطه سوابق ارتباطات تجاری، فلسفی و بعد‌ها استعماری، دانش و انعطافی به مراتب بیشتر از ایالات متحده، در رویارویی با چالش‌های این بخش از جهان، به او می‌بخشد.

اگر بنا باشد ماهیت مناسبات غرب و جهان اسلام بر مبنای دیپلماسی و حقوق بین‌الملل سازمان دهی شود، اروپا از قابلیت‌های بیشتری برای مشارکت در تنظیم نظام ژئوپولیتیک بینا فرهنگی برخوردار است. احتمالاً شکافی که سال‌‌ها پیش رابرت کیگان، مورخ آمریکایی، از آن به عنوان تفاوت فرهنگ استراتژیک آمریکای مریخی و اروپای ونوسی نام برد، در این دوران به طور جدی تری سر باز خواهد کرد.

در قرنی که پشت سرگذاشتیم، نمونه‌های فراوانی از «اثر پروانه ای» (تاثیرگذاری رویدادهای کوچک بر تغییرات بزرگ) را در سیاست‌های جهانی نظاره کردیم. قتل آرشیدوک فردیناند، ولیعهد اتریش، در سرآغاز جنگ اول جهانی، حمله آلمان نازی به لهستان در روزهای نخستین جنگ دوم جهانی، اشغال آذربایجان از سوی قوای شوروی در آغاز جنگ سرد، فروپاشی دیوار برلین، حادثه 11 سپتامبر، خودسوزی جوان تونسی در زنجیره انقلاب‌های عربی و احتمالا شکست ائتلاف بین‌المللی در مقابله با داعش.

حتی اگر به طور قطع چنین توقعی با چنین شتابی روی ندهد، به تشخیص ما نسبت به استعداد شکنندگی نظام جهانی پوسیده‌ای که ایالات متحده در پایان جنگ سرد برپا کرد، لطمه‌ای نخواهد زد.

از دیدگاه منافع ملی ایران، فروپاشی شتابان یک نظام جهانی کهنه و جایگزینی آن با جهانی آشوب زده؛ حتی اگر به واسطه اشتباهات ابرقدرت مخاصم و حاکم باشد، مطلوب نیست. زیرا نمی‌توانیم مطمئن باشیم که قدرت‌های بزرگی که فضای تنفسی بیشتری بدست آورده اند، مسئولانه تر در قبال منافع سایر بازیگران سیستم رفتار خواهند کرد.

همچنین نظام جهانی پساآمریکایی با آرایش شمار بیشتری از قدرت‌های آسیایی مانند ژاپن، هند وچین تزیین خواهد شد که باید هراس از ما نسبت به مجاورت این قدرت‌های جدید را افزایش دهد ( منطق ساده پشت این استدلال اشاره‌ای به این واقعیت است که قدرت‌های بالقوه هژمون مجاور، خطری بزرگ‌تر در مقایسه با قدرت‌های بزرگ دوردست هستند).

لذا نه ما و نه هیچ قدرت دیگری نمی‌توانیم با تزریق هوش استراتژیک، ایالات متحده را از ارتکاب خطاهای مکرر و مرگبار برای نظام جهانی بازداریم؛ اما در رابطه با سیاست‌های منطقه‌ای آمریکا در مقابله با گروه‌های تروریستی هر ابتکار عمل دیگری می‌باید با این استدلال پشتیبانی شود که نمی‌توانیم اجازه دهیم که حوزه نفوذ طبیعی ایران با رفتارهای غیرمسئولانه یک ابرقدرت مداخله گر به آشفتگی کشانده شود.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات