(روزنامه همدلي - 1394/07/06 - شماره 146 - صفحه 2)
ناطق محبوب اما نه براي رياست مجلس
در هنگامه انتخابات رياست جمهوري 92، حاميان اصلاحطلبي در ميانه دوگانه عارف و روحاني در آوردگاه نهايي مانده بودند كه كداميك را با دوپينگ سياسي – تشكيلاتي در مرحله فينال ميبينند. اين انتخاب ساده نبود؛ عارف گزينه اصيل جريان اصلاحات بود و روحاني گزينه استراتژيك آنها. اما چگونه به اين انتخاب (روحاني) دست يازيدند؟
رئيس دولت، كنشگر قدرتمندي است كه بايد در ساختار قدرت كار و برنامههاي خود را اجرا كند. در همه جاي دنيا اينطور است. به همين دليل وقتي رفتار و عملكرد يك رئيسجمهوري را ارزيابي ميكنيم هم بايد به كيفيت كنشگري او توجه كنيم و هم قدرت مانوري را كه ساختار قدرت به او ميدهد. ساختار قدرت محصول تلاقي مجموعهاي از زيرساختارهاي قانوني، سياسي، اجتماعي و اقتصادي است كه مكانيسم توزيع قدرت در كشور را مشخص ميكنند. در چارچوب اين شيوه نگاه وقتي به حسن روحاني در آن شرايط نگاه ميكرديم، طبيعتاً انتخاب روحاني يك انتخاب بر مبناي عقلانيتي سياسي بوده و همچنين محصول شرايط خاص (حاد سياسي) كشور در آن زمان بود.
گزارشگر روزنامه آرمان ديروز نقبي به مقاله منتشر شده در مجله صدا ارگان كارگزاران زده بود كه: «گمان ميشود برخي جريانات سياسي با اصرار بر حضور ناطق نوري در انتخابات مجلس و وعده سپردن كرسي رياست پارلمان به او مسيري را پيش گرفتهاند كه ناطق نوري را از جايگاه اصلي خودش دور ميكند، بدين شكل كه اگر طبق قولي كه به خودش داده است در انتخابات شركت نكند برخي مخالفانش اين موضوع را مطرح ميكنند كه او به فكر مجلس نيرومند نبوده است و از سويي هم اگر در انتخابات شركت كند با رقبايي براي جولس بر كرسي رياست مواجه خواهد شد كه نتيجه اين رقابت براي او مشخص نيست!»
نويسنده روزنامه آرمان كه نتوانسته نقد تند خود را در لابهلاي كلمات مبني بر برجسته كردن ناطق براي رياست مجلس آينده لاپوشاني كند، بايد به اين مسئله توجه كند كه چرا بخشهايي وسيع از اصلاحطلبان اين چنين با اميد رو به سوي ناطق آوردهاند؟
اصلاحطلبان عملگرا (پراگماتيست) با شناختي كه ساخت قدرت رسمي ايران دارند، ميدانند كه بازگشت اصلاحطلبان راديكال به حاكميت تقريباً نزديك به محال است. عقلاي قوم اصلاحطلب التفات دارند كه هرگونه اشتباه تاكتيكي از سوي آنها ميتواند شرايط بازگشت را با دشواريهاي مالايطاقي همراه كند. پيروزي نماينده آنها در انتخابات رياست جمهوري 92 را نبايد به حساب بدنه تمام عيار اصلاحطلبي گذاشت كه اين مسئله عين دو بار گزيدن است. ساحت نهاد انتخابات براي در ميدان بودن و در ميدان ماندن را با غره شدن از سر توهم معاوضه نكنيم. بزرگان اصلاحات ميدانند كه پيروزي در ماراتن نفسگير 92 با مهرهاي بود كه در ابتدا هيچ حسابي روي آن باز نشده بود.
اين ناقدان بايد به اصول و راه درازنايي كه براي پروژه ائتلافسازي پيموده شده است، واقف شوند. اينگونه استنباط ميشود كه گويي ناطق به راحتي تمام در دستان اصلاحطلبان بالا و پايين آورده ميشود كه بعد از آن بايد به فكر افتاد كه او براي رياست بر مجلس آينده بهتر است يا نه؟!
حمايتسازي خوب يا بد؟
اين يكي از تيترهاي بود كه در گزارش روزنامه آرمان نوع حمايت از ناطق نوري را در كفه ترازوي نقد خود قرار داده بود. ناطق نوري گزينه ايدهآل و رويايي اصلاحطلبان نيست و كسي اين ادعا را نكرده است. ناطق گزينهاي عقلاني براي حل محل تحرير نزاع است؛ محل تحرير نزاع كجاست؟ ناطق محل تلاقي اجماعي است كه ميان اصلاحطلبان و نيروهاي حامي دولت تبيين شده است. ناطق در ميان گزينههايي كه در اين ماهها بر سر آنها بحث شده است، مفيد واقع ميشود. او با اسلاف و اخلاف خود مرزبندي جدي دارد، با دولتيان رابطه دارد، با رهروان ولايت رهرو شده است و به تازگي با اصلاحطلبان دست نيابت و نمايندگي زده است.
تاكيد اعتداليون بر رياست كجاست؟
اما برخي كه بيشتر به طيف ميانهروها نزديك هستند بر گزينه رياست لاريجاني در شرايط فعلي تاكيد دارند چرا كه آنها واقعيت را پيشروي خود قرار ميدهند و نتيجه ميگيرند در شرايطي كه اصلاحطلبان روي حمايت از گزينهاي اصلاحطلب براي جلوس بر كرسي رياست مجلس اجماع ندارند بهترين راهكار حمايت از شخصيتي است كه در حال حاضر كمككننده به دولت است. لاريجاني هم در سالهاي اخير از پوسته اصولگرايي صرف خارج شده و براي او اصلاحطلبان هم از نيروهاي امين و مورد اعتماد كشور محسوب ميشوند. از سوي ديگر لاريجاني تنها شخصيتي است كه نشان داده توان كنترل تندروها را دارد و اين رويكردش سبب رضايت بخشي از اصلاحطلبان و اصولگرايان و اعتدالطلبان بوده و خواهد بود. علي لاريجاني از محبوبيت لازم هم در بين مراجع برخوردار است.
از سوي ديگر لاريجاني حمايت علني از حسن روحاني در جايگاه رياست جمهوري نداشته است اما در مجلس نشان داده كه حمايت از دولت را در اولويت خود دارد و در اين مسير از هر تلاشي فروگذار نكرد و نگذاشت تندروها خلل هزينهبري در عملكرد دولت ايجاد كنند اما اگر ناطق نوري رسما اعلام كانديداتوري كند شرايط فرق خواهد كرد و نزديكان دولت هم براي حضور وي فكري خواهند كرد اما نميشود بيگدار به آب زد چرا كه اينگونه گمانهزنيها در زماني كه ناطق صريحا اعلام كرده قصدي براي حضور ندارد فقط فضاسازي است و محلي از اعراب ندارد. قطعا حضور شخصيتهاي تاثيرگذاري همچون شيخ نور بازي انتخاباتي حتي اصولگرايان را نيز به هم خواهد زد.
حال اگر در اين ميان قبل از اعلام رسمي كانديداتوري وي، اصلاحطلبان بخواهند گزينه رياست مجلس دهم را مطرح كنند اين موضوع اگر با عنوان يك حركت تاكتيكي و ايجاد فضاي چانهزني سياسي صورت گيرد ميتوان آن را توجيه كرد اما اگر به عنوان استراتژي اصلاحطلبان مطرح شود همانطور كه پيشتر در مورد عدم حضور ناطق نوري در رقابتهاي انتخاباتي مجلس دهم ذكر شد، امري است كه نياز به تامل بيشتر دارد و نميتوان صريحا آن را در فضاي سياسي كشور مطرح كرد. ناطق نوري وقتي به يادگار امام ميگويد قصد حضور ندارد لذا تا اينجا ديگر گمانهزني در خصوص رياست وي پذيرفتني نيست.
همه واقفند كه ناطق نوري اصولگراست. ناطق پتانسيل اين را دارد كه مجلس آينده را در تراز مجلس اول و دوم بالا ببرد. او ميتواند مجلس را احيا و به جايگاه رفيع خود نزديك كند. تحليلگران سياسي بر اين اعتقاد هستند كه عارف مومن به جريان اصلاحات است اما او نميتواند وظيفه خطير و حساس رياست مجلس را در بازار سياسي ايران نمايندگي كند. تجربه مجلس ششم با آنكه خانه اصلاحطلبان بود اما رييس مجلس آن دوره نيز نتوانست امورات را پيش ببرد. اين مسئله اين شائبه را در ذهن متبادر ميكند كه الزاماً براي راهبرد سياستهاي اصلاحطلبي در پارلمان اين نياز احساس نميشود كه حتماً رياست آن به دست يك اصلاحطلب باشد.
در آن دوره تمام مصوبات مجلس ششم توسط شوراي نگهبان رد ميشد و سر از مجمع تشخيص مصلحت نظام درميآورد. كسي نميتواند بار سنگين آرمان اصلاحطلبان چون دموكراسي، حقوق بشر، آزادي زندانيان سياسي و... را بر شانههاي ناطق بگذارد، اما ميتوان با استفاده از وزن سياسي و نفوذ در ميان نهادهاي امنيتي و قضايي و رابطه نزديكي كه با هيات حاكمه دارد، فضاي كشور را تلطيف كرد و مسير را براي كنشهاي سياسي آينده آماده كند. هر اتفاق خارقالعادهاي در مجلس آينده كه برخي از سر توهم به آن فكر ميكنند از حوصله و قرار مجلس دهم خارج است.
ش.د9403018