(روزنامه مردمسالاري - 1394/06/29 - شماره 3858 - صفحه 8)
استراتژيهاي منطقهاي خود را بايد تغيير دهيم
* با توجه به حساسيت ژئوپليتيک، ژئواکونوميک خليجفارس و ثروت انباشته شده بسيار در اين منطقه موازنه قدرت بخصوص در بين همسايگان عرب اين ناحيه به چه صورت خواهد بود و به طور مشخص آينده خليجفارس در دهههاي آينده چگونه خواهد بود؟
** خليجفارس از اولين مناطق دنيا بوده که فعاليتهاي اقتصادي در آن شکل گرفته از اين رو اگر يک نگاه وسيع به منطقه خاورميانه داشته باشيم اين منطقه مانند شبه جزيرهاي است که اطراف آن را آب گرفته به همين دليل تمدنهاي بسيار و اديان الهي در اين منطقه متولد شده اند و همچنين مناسبات اقتصادي در همين نقطه شکل گرفت. لازم به توضيح است بعد از کشف نفت،خليجفارس در کانون توجهات ژئوپليتيک و ژئواکونوميک قرار گرفت.
از سال1908 که اولين چاه نفت در منطقه مسجد سليمان فوران کرد چهره خاورميانه تغيير کردو به صورت يک منطقه کاملا اقتصادي و به همين نسبت اين منطقه يکي از بحراني ترين مناطق دنيا به جهت اختلافات مذهبي درآمد و از سوي ديگر به خاطر اختلافات مرزي و اختلافات در کسب منافع بين قدرتهاي بزرگ شايد بتوان گفت کانون استعمار در اين منطقه شکل گرفته است. گفتني است بعد از انقلاب اسلامي در ژئوپليتيک منطقه تغيير ايجاد شد؛اين ژئوپليتيک بيشتر ناشي از ژئوپليتيک مذهبي بوده است و ايران تا حدودي هم به هلال شيعي مدنظر خويش در منطقه دست يافته است.
در قانون اساسي ما به صراحت آمده جمهوري اسلامي بايد از همه جنبشهاي آزادي بخش دنيا دفاع کند.بنابراين در 4دهه گذشته تلاش بر اين بوده تا اين بيان از قانون اساسي جمهوري اسلاميايران جامه عمل به خود بگيرد و از سويي ديگر اين طرز تفکر باعث نگراني کشورهاي منطقه شد. در راس اين کشورها عربستان سعودي قرار داشت که خود را رهبر اهل سنت و رهبر دنياي عرب ميداند بنابراين با اين تعريفي که از خود ارائه ميدهد تلاش کرد تا به ايران اجازه ندهد هلال شيعي را در منطقه خاورميانه شکل دهد و از طرفي هم اين اقدامات باعث ايجاد اختلافات شد. محصول اين نوع سياست پديدهاي به نام داعش است که در حال حاضر مشکلات عمده اي را براي منطقه ما به وجود آورده است.
تکفيريها به طورقطع از طرف عربستان سعودي و شيخ نشينان خليجفارس حمايتهاي ايدئولوژيک و اقتصادي ميشوند. در چنين شرايطي منطقه خليجفارس درگير بحرانهاي سرزميني، اقتصادي و بحرانهاي ديني است که ريشه در بحرانهاي ديگر دارد. به خاطر دارم ملک سلمان در يکي از مصاحبهها اعلام کرد: به همان اندازه که ايران مرزهاي ما را در يمن با حمايت از حوثيها ناامن کرده،ما هم مرزهاي ايران را با داعش ناامن ميکنيم البته به يقين ميتوان گفت توفيق پيدا نکردند و تنها کشوري که در منطقه ميتواند حريف داعش باشد ايران است.اين توانايي براي مقابله با داعش از اين جهت است که ايران ژئوپليتيک عراق را ميشناسد، هشت سال با عراق جنگيده و از طرفي طرفداران بسياري در عراق دارد. تا جايي که قدرتهاي برتر دنيا اين را ميدانند که حل مشکل داعش و حل مشکل يمن و سوريه بدون حضور ايران به هيچ عنوان مقدور نيست.
بنابراين ايران به يک بازيگر قدرتمند منطقهاي تبديل شده است. بارها درمصاحبهها گفتم اگرقرار باشد ما بازيگري نقش اول در منطقه را ادامه بدهيم بايد در سياستهاي منطقه اي تغييرات ايجاد کنيم به اين معني که استراتژيهاي منطقه اي خود را مورد بازبيني قرار دهيم تا نفوذ ما در منطقه و در بين کشورها حمل بر دخالت در سرنوشت سياسي اين کشورها نباشد.اين مسالهاي است که بارها مارا متهم به آن کرده اند. بنابراين اگر قراراست به عنوان بازيگر قدرتمند در منطقه مطرح باشيم بايد استراتژيهايي قبلي خود را مورد ارزيابي و تجديدنظر قرار دهيم تا بتوانيم اين قدرت به دست آمده را حفظ کنيم. به نظر من الان وزارت خارجه نيز به دنبال اين است تا بتواند با به کارگيري شيوههاي جديد ديپلماتيک اين قدرت را تثبيت کند.
* با توجه به اينکه اشاره کرديد عربستان به عنوان کشور تاثير گذار در منطقه نقش ايفا ميکند تاثيرگذاري اين کشور در منطقه به چه صورت است؟ علاوه بر آن با توجه به سياستهاي مداخله جويانه مستقيم در يمن و دخالتهاي غيرمستقيم عربستان در مسئله عراق و سوريه و حتي حمايتهاي ايدئولوژيک، اقتصادي و نظامي از داعش آينده خاورميانه را چطور ميبينيد؟
** در زمان ملک عبدالله و در دوره خلافت ايشان با توجه به خلق و خوي آرامي که داشت، آقايان خاتمي، هاشمي و احمدينژاد به عربستان رفتند و مورد استقبال شخصي ايشان قرار گرفتند ولي تيم جديد بعد از مرگ ملک عبدالله آمده يعني خانواده ملک سلمان که برسرکار آمدهاند، جنجالي هستند. وزير امور خارجه آنها تحصيل کرده آمريکا است سفير عربستان در آمريکا بوده. بنابراين تلاش ميکند با حمايت آمريکا بتواند نقشههاي آمريکا را در منطقه اجرا کند به اين ترتيب عربستان نقش مهمي در منطقه دارد و به شخصه بارها گفتم اگر براي ورود به دنياي عرب برنامهاي داشته باشيم بايد از پنجره عربستان و مصر وارد شويم.
اين فقط يک طرف قضيه است از طرف ديگر ما نميتوانيم خصومت خود را با کشورهاي عرب ادامه دهيم؛ اگر بخواهيم اختلافات خود رابا کشورهاي عرب منطقه ادامه دهيم براي ما بسيار سخت و زيان آور خواهد بود تا بخش اعظمي از اهرمهاي قدرت خود را از دست بدهيم.
راهحل پيشنهادي اين است که از سياست آرام با اين کشورها بهره مند شويم به اين دليل که از اين طريق منافع اقتصادي زيادي در بين شيخنشينان خليجفارس و از جهت صادرات کالا داشته باشيم. پس به نفع ما نيست به اين اختلافات دامن بزنيم. بايد به سمت يک نوع آرامش سياسي برويم و به طرف مقابل اطمينان خاطر دهيم که قدرت نظامي ما به هيچ عنوان به معناي دخالت در امور داخلي اين کشورها نيست. عربستان سعودي هم از جهت اقتصادي و هم از جهت نفوذ مذهبي کشوري قدرتمند و در خيلي از کشورهاي عرب صاحب نفوذ است و حمايتهاي خارجي بسيار از آن ميشود به اين ترتيب ما نميتوانيم عربستان را دائما به عنوان يک دشمن نگه داريم.
آنچه در يمن اتفاق ميافتد اگر چه براساس اظهار نظر مقامات رسمي ما در آنجا دخالت مستقيم نداريم ولي به دليل اينکه ساکنان آن کشور زيدي و شيعه هستند ممکن است ما اين حمايتها را حداقل از جهت مستشاري انجام دهيم ولي همه جاي دنيا اين مساله شهرت پيدا کرده که بقاي حوثيها در نتيجه حمايت ايران است. حالا تا چه حد اين درست باشد مربوط به حوزه بحث ما نميشود ولي به هر حال مسئله يمن بايد حل شود حتي اوباما در دوره دوم رياست جمهورياش به آمريکاييها گفت در خاورميانه سه مشکل وجود دارد که بايد حل شود يک مساله هستهاي ايران، دو مساله سوريه و سه مساله صلح فلسطين با اسرائيل است که غير از مسئله هستهاي نتوانسته دو مساله ديگر را حل کند.
با وجود تمام اين تنشها در منطقه الان بايد علاوه بر اينها مسئله يمن را هم در نظر داشته باشيم. به نظر من آقاي اوباما بايد تا پايان دوره رياست جمهورياش کانون بحران را حل کند و تا جايي که من اطلاع دارم مسئله يمن در حوزه تصميمات اوباما در خاورميانه است، بنابراين اگر فکر کنيم روزي خاورميانه بتواند به صورت منطقه آرام در بيايد دور از ذهن است و همچين چيزي امکان ندارد زيرا به دلايل مختلف و مشکلات متعددي که در خاورميانه در حال رخ دادن است مشکلات حل نخواهد شد ولي ما به عنوان يک کشور قدرتمند منطقهاي بايد تلاش کنيم که اختلافاتمان را با کشورهاي منطقه کاهش دهيم.
* دولت ترکيه و شخص اردوغان از زماني که وارد فاز توهمياحياي حکومت عثماني شد بسياري از کارشناسان بر اين عقيده بودند که اين مسئله ميتواند براي منطقه خطرناک باشد اما دستگاه ديپلماسي وقت ما در آن دوران حساسيت چنداني به اين مساله نشان نداد اما در حال حاضر اين مسئله باعث شده ترکيه دروازهاي براي ورود ترورسيم به خاک سوريه و عراق باشد و از طرفي ترکيه را به لحاظ به وجود آمدن جنگ داخلي نا آرام کرده. شما آينده ترکيه در خاورميانه را چطور ميبينيد؟ و به نظر شمااين اقدامات فرصت قدرت منطقه شدن براي ترکيه را به وجود آورده يا خير؟
** آقاي اردوغان دور اولي که به نخستوزيري ترکيه رسيد اعلام کرد که تمام تلاشم را در سمت وسويي هزينه خواهم کرد که بتوانم ترکيه را به مقام دوازدهم اقتصادي دنيا برسانم آن زماني که او اين صحبت را کرد ترکيه مقام هفدهم را داشت با وجود اينکه در کار اقتصادي بسيار موفق عمل کرده بود وخصوصا در دوره اول يکي از آرزوهاي اردوغان اين بود که عضو اتحاديه اروپا شود منتها فرانسه به دو دليل از عضويت ترکيه جلوگيري کرد اول به دليل نسل کشي ارامنه، چون فرانسويها هميشه خود را در دنيا مدافع مسيحيان ميدانند و ديگر اينکه به دليل عدم رعايت حقوق بشر در ترکيه.
بنابر اين وقتي آقاي اردوغان از غرب نااميد شد در مصاحبهاي اعلام کرد ما سياست معطوف به شرق را در پيش گرفتيم اين سياست در روزهاي اول خيلي موفق بود آقاي داوود اغلو وزير خارجه او اين حس را به وجود آورد که بايد عثماني گري را احيا کنيم.در نتيجه عثمانيگري از نظريات داوود اوغلو است که براساس مناسبات دوره عثماني بوده و کشورهاي عرب 500 سال زير نظر عثماني بودند و هيچکدام اعتراض نکردند بنابراين هدف اين بود که ترکيه به دوران اوج خودبازگردد و دوباره احيا شود.
از طرفي زماني که مساله بهارعرب در شمال آفريقا به وجود آمد تمام مقاماتي که سر کار آمدند اعلام کردند الگوي حکومتي ما شبيه ترکيه خواهد بود در اين راستا اردوغان دو يا سه مرتبه به شمال آفريقا سفر کرد تا بتواند باسرمايهگذاريها و با راهنماييهاي ترکيه يک کشور شبيه به ترکيه در شاخ آفريقا به وجود بياورند که شانس برجسته آقاي اردوغان اين بود که آقاي محمد مرسي به رياست جمهوري رسيد.
لازم است پيشينه اي از آقاي اردوغان بدهم؛ وي از اعضاي برجسته و قديمياخوانالمسلمين است بنابراين روابط بسيار نزديکي با اخوان و محمد مرسي داشت در حالي که قطر و عربستان سعودي ضداخوانالمسلمين بودند پيروزي مرسي به عنوان رييسجمهور در مصر کمک بسيار برجستهاي به اردوغان کرد و وي به عنوان مرد شماره يک خاورميانه مطرح شد.
قدرتمند شدن اردوغان موجب شده بود توجه بيشاز حد به منطقه خاورميانه داشته باشد تا بتواند جاي پاي محکميمخصوصا در رقابت با ايران داشته باشد. از طرفي مسائل داخلي خود را به فراموشي سپرد اين فراموشي در مسائل داخلي موجب شد اردوغان محيط داخلي را از دست بدهد و ضمن اينکه اردوغان تمايلات مذهبي دارد و حزب عدالت و توسعه بنيانش بر پايه دين گرايي شکل گرفته ولي آقاي اردوغان تمايلات شديد ناسيوناليستي دارد و اين باعث شد گروههاي ديگر غير ناسيوناليستي ترکيه با او اختلاف پيدا کنند از جمله حزب دموکراتيک خلق که الان هم با آنها مشکل دارند.
بنابراين اردوغان نتوانست در منطقه خاورميانه توفيق به دست آورد چون بعد از اين جريانات محمد مرسي را زنداني کردند و کودتا عليه او اتفاق افتاد و بعد از مرسي، ژنرال سيسي قدرت را در دست گرفت منتها بعد از اينکه مرسي سقوط کرد عربستان سعودي نميخواست ترکيه را از دست دهد به اين خاطر که ميتوانست از ترکيه به عنوان يک پناهگاهي در برابر ايران در منطقه استفاده کند به اين خاطر که به روشني از وضعيت ارتش قدرتمند ايران باخبر بود و ميدانست ايران عضو ناتو است. از اين جهت مثلثي به وجود آمد و آن مثلث عربستان قطر و ترکيه بود. اين مثلث هنوز وجود دارد بنابراين ترکيه در سياست داخلي خود با ناکاميمواجه شد و به همين دليل نتوانست دولت مستقل و حتي دولت اعتلافي تشکيل دهد اين مساله از جهت داخلي خيلي به ضرر آقاي اردوغان تمام شد.
ولي حمايت ترکيه از داعش به طور غير آشکار به خاطر فشارهايي بود که عربستان سعودي و تا حدودي قطر و شيخ نشينان خليجفارس مخصوصا دبي بر او وارد ميکردند تا جايي که به کردها اجازه حمايت از کردهاي سوريه و عراق را هم نميداد.
از اين رو تحت فشار داخلي و بينالمللي ناچارشد حادثهاي را در حدود يک ماه پيش در شهر سروج در جنوب ترکيه را طراحي کند؛ نمايش يک بمبگذاري ساختگي را به گردن داعش انداختند تا سياست اردوغان تغيير کند اما وي ظاهرا اما نه باطنا يک سياست ضدداعشي را در پيش گرفت ولي حتي تا کنون يک گلوله هم به سمت داعش شليک نکرده و اين مصادف شد با تغيير رفتار پکک و آقاي اردوغان به جاي اينکه نيروهايش را صرف سرکوب داعش کند صرف سرکوب پکک کرد. از طرفي پکک به دليل اينکه در محافل غربي توسط آمريکاييها و اروپاييها به عنوان يک گروه تروريستي مطرح شده بود اين جواز را به ترکيه دادند که اين سرکوب را در ترکيه انجام دهد.
الان اردوغان با مشکلات بسيار شديدي رو به رو است در مصاحبهاي هم اعلام کرد ما به ايران اجازه نميدهيم که در خاورميانه دست به هرکاري که دلش ميخواهد بزند بنابراين همين جمله نشان داد عربستان سعودي اردوغان را يک رقيب براي ايران ميسازد اما ترکيه نميتواند ايران را رها کند به اين خاطر که ما تامينکننده انرژي ترکيه هستيم و يک بازار معاملاتي در حدود ده ميليارد با ترکيه داريم ترکيه هم نميتواند ما را از خودش جدا کند ولي از جهت ايدئولوژيک اردوغان بسيار به قطر و عربستان سعودي وابسته است.
* در حالي که در افغانستان دولت ائتلافي روي کار آمده و پتانسيل اين کشور براي فعاليتهاي سياسي در داخل و خارج از کشور زياد است اما زيرساختهاي خود را از دست داده از طرف ديگر طالبان هم با تغييرات تاکتيکي که جديدا در سياست داخلي خود به وجود آورده در حال حاضر پيشرويهاي زيادي را در شهرهاي مختلف افغانستان داشته با اين وجود آينده افغانستان را چطور ارزيابي ميکنيد؟ و آيا اميد اين وجود دارد که افغانستاني عاري از تروريسم داشته باشيم؟
** بعد از مرگ ملاعمر همه بر اين تصوربودند آقاي اخترمنصور طرح مذاکره صلح با دولت افغانستان را در زمان حيات ملاعمر مطرح کرده و شهرت يافته ولي ديديم بعد مرگ ملاعمر (احتمالا دو سال پيش) و اخيرا تاييد شد اقدام به چند بمبگذاري هم کردند و افغانستان هميشه در مساله ناآراميهاي اجتماعي و فساد اقتصادي هميشه در رديف اول قرار دارد.
با توجه به اينکه يک پيمان دفاعي با امريکا امضا کرده ولي آمريکا آنچنان که بايد مخصوصا در زمان اوباما نتوانست به کمک و ياري افغانستان برود و از طريق عربستان سعودي روي طالبان فشار بياورد که طالبان به نوعي آشتي با دولت مرکزي افغانستان داشته باشد. شايد هيچ کس دليل اين کوتاهي آمريکا را نداند از طرفي هم بين آمريکا و عربستان سعوي در مساله هستهاي ايران و مسئله سوريه اختلافاتي و جود دارد که به موجب آن رابطه سردي بين عربستان و آمريکا حاکم است بنابراين سخت است که بخواهيم پيشبيني کنيم در آينده نزديک بين طالبان و حکومت افغانستان يک آشتي کنان برپا شود يا اينکه سهمياز قدرت را به آنها واگذار کنند.
البته چندي پيش صحبت ازاين بود که چند ايالت را به اينها بدهند و در آن ايالتها حکومت اسلاميکه ميخواهند را پياده کنند اما اين به حاکميت ملي افغانستان لطمه وارد ميکرد.چيزي که الان به طور واضح ديده ميشود ان است که اختلافات شديدي بين افغانستان و طالبان وجود دارد بنابراين سخت است الان پيشبيني کنيم کي ممکن است آشتي بين طالبان و وحکومت مرکزي افغانستان به وجود بيايد ولي در نهايت راهي هم جز آشتي بين طالبان و حکومت مرکزي افغانستان وجود ندارد ولي همه مشکل هم طالبان نسيت.
افغانستان از جهت ساختاري،اجتماعي و به دليل تنوع قوميتگرايي مشکلات فراوان دارد و مديريت افغانستان خيلي سخت است اگر چه موجهاي مدرنيستي به سرعت افغانستان را فرا گرفته ولي هنوز نسلهايي در اين کشور بايد از بين برود تا بتوانند به سر منزل مطلوب برسد اين تنوع قوميتگرايي ساختار آن کشور را با مشکل مواجه کرده است. از زمان استعمار کبير بريتانيا پاکستان مقر افراط گرايي و تفرقه افکني و فرقه گرايي بود اما الان بسياري از گروهکهاي تروريستي از خاک پاکستان تغذيه ميشوند و در چند ماه گذشته هم بين ايران و پاکستان روابطي در سطح وزرا شکل گرفت به نظر شما راه برون رفت تروريسم از پاکستان چيست؟ و آيا اقدامات تروريستي که از * سمت پاکستان عليه ايران شکل گرفته است ميتواند با همراهي دولت پاکستان و ايران از بين رود؟
** دليل اينکه پاکستان مهد تولد و توسعه تروريسم شده به دليل ترکيب ناهمگن قوميتگرايي در آنجا است و مسئله بعد فقر و بيکاري است. با آن جمعيت زياد پاکستان هنوز آن سطحي از سرمايه گذاري که لازم است تا جلوي اين افراط گرايي را بگيرد، به وجود نيامده از طرفي ديگر کشوري که به پاکستان کمک ميکند تا اين محافل مذهبي را رونق بخشد عربستان سعودي و شيخ نشينان خليجفارس هستند. تمام اين کشورها و در راس آن عربستان سعودي گردانندگان اين مدارس مذهبي در پاکستان هستند مقامات پاکستان هم اين را کاملا ميدانند .
بنابراين رابطه بسيار نزديکي بين عربستان و پاکستان وجود دارد از طرفي بسياري از کارگران مشغول به کار در عربستان پاکستاني اند اين در حالي است که همين کارگران سالانه درآمدهاي ميلياردي وارد پاکستان ميکنند. بنابراين اگر قرار باشد کانونهاي بحران و ترور در پاکستان به خاموشي بگرايد بايد عربستان اين کار را انجام دهد و هيچ کشور ديگري قادر به اين کار نيست حتي مقامات هم توانايي اين کار را ندارند پس کمکهايي که عربستان سعودي به علماي پاکستاني ميکند و از طرفي بچههاي کم سن را مورد شست وشوي مغزي و آموزشهاي خشن مذهبي قرار ميدهند و آنها را به طالبان و القاعده تبديل ميکنند.
* با توجه به اينکه بسياري از کارشناسان ايران را قلبهارتلند دنيا ميدانند و از طرفي ايران چهار راه حوادث مهم و رويدادهاي تاريخي جهان بوده عملکرد دستگاه ديپلماسي ما در مواجه با اين رويدادها برخورد ضعيفي داشته است حال اين سوال مطرح ميشود که در کجاي روابط ديپلماتيک کاستي وجود داشت که نتوانستيم مانند مسئله هستهاي که خوش درخشيديم در مسائل ديگر عمل کنيم؟
** از نظر علم سياست کشورها هر چه بيشتر بتوانند حوزه نفوذ بيشتري پيدا کنند از طرفي قدرت نظامي خود را افزايش ميدهند و از طرف ديگر مهارت ديپلماسي خود را افزايش ميدهند.کشور ما قدرت نظاميخود را بالا برد ولي مهارتهاي سياسي ما همچنان در حد پايين باقيمانده يعني ما الگوي مشخص و استراتژي قوي و روشن براي سياست منطقه و حتي سياست بينالملل نداريم به دليل اينکه کانونهاي تصميمگيري در کشور ما زياد است و ما نتوانستيم هنوز يک سياست مدون منطقهاي و بينالمللي تنظيم کنيم، بنابراين اساس اشکال را آنجايي ميدانم که در بخش نظاميگري قدرتمنديم ولي در بخش ديپلماسي در نقطههاي اوليه به سر ميبريم.
در دوره آقاي روحاني و آقاي ظريف ديپلماسي ما مقداري قدرتمند شد مخصوصا به دليل پيروزي در مذاکرات به دست آمد در حوزه ديپلماسي پيشرفت داشتيم ولي شخص آقاي ظريف نميتواند روي ساختار نامطلوب طراحي شده ديپلماسي کار فوقالعادهاي انجام دهد پس اگر قرار بر اين باشد که ديپلماسي ما در اين منطقه به رشد مطلوب برسد بايد تجديدنظر در ساختار ديپلماسي منطقه و بينالملل خود انجام دهيم اگر قرار باشد به صورت قدرت منطقه و شايد هم به صورت قدرت بينالملل ظاهر شويم بايد قواعد بينالملل را بشناسيم و به آنها احترام بگذاريم.
من بارها و بارها در مصاحبهها و سر کلاسهايم گفتهام بايد نگاه دروني را بيروني کنيم و نگاه بيروني را جهاني کنيم از طرفي بايد با دنيا حرکت کنيم اين در حالي است که تاکنون تفکر اساسي ما بر اين است که ما بر حق هستيم و همه دنيا بر باطل اين نگاه به دنيا ما را در نقطه صفر نگه داشته و باعث ايجاد هزينه بسيار سنگين براي ما شده است .
براي مثال در آمريکاي لاتين سرمايهگذاريهاي سخاوتمندانهاي کرديم که بعد از مرگ چاوز و دوره احمدينژاد تمام اينها به باد رفت . به اين خاطر که سياست تدوين شدهاي نداريم و احمدي نژاد فکر ميکرد اگر در حياط خلوت آمريکا حضور داشته باشيم ميتوانيم آن را اذيت کنيم ولي اينها خيالي باطل بود تا جايي که اين ضعف وجود داشته باشد به توفيق چشمگير در سياست منطقه و نظام بينالملل نميرسيم.
http://mardomsalari.com/Template1/News.aspx?NID=229128
ش.د9402835