(روزنامه وطن امروز - 1394/08/06 - شماره 1734 - صفحه 12)
جامعه ما از گذشته تا حال همواره با 2 مشکل و رنج مواجه بوده است و در معرض تهاجم آفات و آسیبهای ناشی از آنها قرار گرفته و متضرر و زیانمند شده است. در کنار موانعی که بر سر راه رشد و بالندگی کشور در ابعاد گوناگون قرار داشته و دارد، این دو مانع نیز مهم و مهلک هستند و تا مهار و مرتفع نشوند افقهای روشن تحرک و پویایی، نمایانده و قلههای رفیع پیشرفت فتح نمیشود. این دو مانع یکی «عوامفریبی» و دیگری که از اولی بسیار زیانبارتر و خطرآفرینتر است «عوامزدگی» است.
برای واژهشناسی این دو مانع بزرگ کلمه «عوام» واژه مشترک بین عوامفریبی و عوامزدگی است. واژه «عوام» در یک معنی به «عموم مردم» اطلاق میشود و در مفهوم دیگر به «مردم جاهل و نادان» اطلاق میشود که در جامعه امروز ما معنی دوم آن کاربردی وسیع دارد و همواره در مباحث و مناظرات و گفتار و نوشتارهای فکری، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی به استفاده و استعمال درمیآید. «عوام» اگرچه جمع «عام» است و معنی آدمهای جاهل را میدهد لکن در فارسی به معنی عام یعنی مفرد خود نیز استعمال میشود. مثلا گفته میشود: «فلانی آدم عوامی است». «عوامالناس» هم که در فرهنگ عمومی جامعه به بهرهبرداری میرسد یعنی «مردم جاهل» که در این استعمال نیز واژه عوام به صورت مفرد استفاده میشود.
با توجه به شناسایی واژه «عوام» معنای عوامفریبی و عوامزدگی روشن میشود. «عوامفریبی» یعنی فریب دادن مردم نادان؛ یعنی همان کسانی که به دلیل فقدان آگاهی و شناخت و بینشهای دینی، اجتماعی و سیاسی بسیار سهل و سریع در دام القائات و نیرنگافکنیهای افراد و گروهها گرفتار میآیند و تحت تاثیر فضاسازیهای باطلشان قرار میگیرند و در مسیر تحقق اهداف و مطامع گوناگون آنان - که گاهی فکری و اعتقادی است و گاهی مالی و اقتصادی و زمانی اجتماعی و سیاسی و گاهی نیز حزبی و جناحی - به تحرک و تلاش مکرر درمیآیند و بدون درک و فهم و تعقل و خردورزی و در یک حالت خاص و ملتهب عاطفی و احساسی تحت تابعیت و فرمانبرداری کامل افراد و جریانها قرار میگیرند.
«عوامزدگی» که در نقطه مقابل عوامفریبی قرار دارد یعنی تحت تاثیر القائات عوام قرار گرفتن، به پیروی و تبعیت از جاهلان درآمدن، در مسیر تحقق اهداف و آمال و خواستههای ناحق و ناصحیح و خلاف شرع و عقلی که طلب میکنند کوشش و فعالیت کردن و همه وقت خشنودی و مطالبات آنان را بر همه چیز ترجیح و برتری دادن! «عوامفریبی» بسترساز اصلی «عوامزدگی» است و عاملی برای رشد و گسترش سریع این عارضه و بیماری بزرگ اجتماعی. وقتی عوام در دامهای فریب فروافتادند و باورهای ناصحیح و افکار انحرافی و تمایلات و گرایشهای ناصواب در محیطهای ذهنشان انباشته شد و در گفتار و کردار و رفتار و سلوک و عملکردهایشان تسری یافت طبیعی است.
با همین تفکرات و رفتار و کنشهای باطل و مغشوش درصدد نفوذ در برخی افراد و شخصیتها- از روحانی و غیرروحانی و دولتی و غیردولتی- برمیآیند و به مرور افکار و سلایق و نظرات ناصحیح خود را القا میکنند و از همینجاست که آن دسته از افراد و گروهها و شخصیتهای دینی و اجتماعی و سیاسی و حکومتی که از آزاداندیشی و بینش جامع کمبهرهاند و از سوی دیگر فاقد شجاعت در مواجهه با انحرافات فکری و القائات عوام هستند، متزلزل و در برابر خواستههای سطحی و مبتنی بر جهل و جمود آنان تسلیم و خاشع میشوند!اینگونه است که «عوامزدگی» نضج مییابد و رشد میکند و آفت و آسیب میآفریند و همچون ویروسی خطرناک و مهلک همه مراکز دینی و سیاسی و فرهنگی و تبلیغی و رسانههای گروهی از جمله مطبوعات را فرامیگیرد.
با توجه به نقش و تاثیر خاص عوامفریبی در رشد و گسترش عوامزدگی لازم است با تلاشهای علمی و عملی خاص همه زمینههای شکلگیری و پیشرفت عوامفریبی مسدود شود تا از این طریق یکی از راههای مهم تقابل با عوامزدگی هموار شود.
متفکر شهید آیتالله دکتر سیدمحمد بهشتی در کنار تلاش و کوشاییهایی که برای جلوگیری از شیوع ویروس بیماری خطرناک عوامزدگی مبذول میداشت، به مسدود کردن منافذ نفوذ و رشد و گسترش عوامفریبی نیز اهتمام میورزید. این مراقبت و تلاش شهید بهشتی هم در جلوه فکری و علمی و هم در جلوه عملی و عینی تجلی دارد و جامعه اسلامی باید از آنها برای رسیدن به معرفت و شناخت جامع دینی بهره بسیار ببرد.
در اندیشههای بلند شهید بهشتی آموزشهای زیبا و ژرف و عمیقی مییابیم که عمل به آنها انسانها را آنگونه پرورش میدهد و به پویایی و بالندگی و شناخت و بینش میرساند که همه راههای رشد عوامفریبی مسدود میشود.
اولین آموزش و رهنمود این است که در نگاه شهید مظلوم آیتالله بهشتی اگر انسان همواره به «اندیشیدن» روی آورد و در هر رفتار و کنش و گفتار و کردار به تفکر گرایش یابد، در دام عوامفریبی سقوط نمیکند.
شهید بهشتی به صراحت اعلام میکند:
«بالاترین خدمت به جامعه انسانها و محکمترین و استوارترین پایه برای بهتر زندگی کردن انسانها این است که اندیشیدن را به آنها بیاموزیم.»(1)
در این رهنمود «اندیشیدن» بهگونهای ارزشمند و حائز اهمیت معرفی میشود که «بالاترین خدمت به جامعه انسانها» و «محکمترین و استوارترین پایه برای بهتر زندگی کردن انسانها» نام میگیرد.
این تعابیر ارزنده و درسآموز، نشان میدهد اندیشیدن اصلی بزرگ و نیازی حیاتی محسوب میشود و بدون آن نمیتوان در انتظار استحکام ارکان و مبانی زیست برتر و والا و ارزشمند نشست و رشد و شکوفایی و رونق و پویایی حیات انسانها را به ظهور و عینیت درآورد.
اگر انسانها آنگونه که شایسته است بیندیشند و در همه شؤون و جلوههای زندگی فردی و اجتماعی و اقتصادی و سیاسی عنصر محوری و نقشآفرین و آگاهیبخش تفکر و اندیشه را حاضر و ناظر کنند جایی برای شکلگیری و رشد و گسترش عوامفریبی باقی نمیماند و به طور طبیعی فعالیتهای مخرب هر فرد و گروه و حزب و جریان به منظور نفوذ در اذهان و افکار و جانها و دلها برای فریفتن و گمراهسازی بینتیجه و ثمر باقی میماند و فکر و اندیشههای رشدیافته و روشن هرگز در دامهای فریب و نیرنگ گرفتار نمیشوند.
این که در متن فرهنگ و معارف غنی اسلام آمده است: «اندیشیدن در کارها موجب رشد است»(2) و «فکر و اندیشه به سوی راه درست راهنمایی میکند»(3) و «فکر آدمی آینهای است که نیکی عمل او را از زشتی آن مینمایاند»(4) نشان از نقش و اهمیت خاص «اندیشیدن» و آثار ارزشمند آن دارد.
دومین آموزش و رهنمود متفکر شهید آیتالله بهشتی برای جلوگیری از شکلگیری و گسترش عوامفریبی آزاد شدن انسان از قیود و بندها و تمایلات و هوسها و رهایی از سیطره عوامل بازدارنده درونی و بیرونی است.
به این رهنمود ژرف شهید بهشتی توجه کافی مبذول داریم: «کوشش اسلام این است که انسان آزاد تربیت کند؛ آزاد از بند هوا و هوس، آزاد از تسلط خشم و شهوت و آزاد از تسلط دیگران تا بتواند راه خویش را آزادانه انتخاب کند.»(5)
موضوع اصلی در این رهنمود تربیت «انسان آزاد» است؛ انسانی که باید از قیود و زنجیرهای ثقیل اسارتهای درونی و بیرونی رهایی یابد. «هوا و هوسها» و «خشم» و «شهوت» از نوع اسارتهای درونی و «تسلط دیگران» - که خود دارای انواع و اقسام خاص است - از نوع اسارتهای بیرونی است.
اگر بخواهیم در دامهای عوامفریبی گرفتار نشویم و تحت تاثیر القائات مکرر و تمامناشدنی افراد ناسالم و جریانها و گروهها و احزاب و جناحهای سیاسی قرار نگیریم و به جهل و نادانی نیفتیم و به سهولت دینمان را به دنیای آنها نفروشیم، باید از اسارتهای درونی و بیرونی رها و آزاد شویم.
تربیت «انسان آزاد» که بشدت مورد توجه و نظر فرهنگ و معارف اسلامی است، همه بیراههها را برای اغواگری و گمراهسازی مردم و نفوذ در لایههای فکر و ذهن و روح و روان آنان برای ایجاد تحولهای مخرب به منظور بهرهبرداریهای شیطانی مسدود میکند.
سومین آموزش و رهنمود «حرکت» بر مبنای «خواست» و «انتخاب» صحیح است و انسان در مسیر رشد و فلاح و نیل به حیات سالم در ابعاد مادی و معنوی باید اینگونه عمل کند.
متفکر شهید آیتالله بهشتی رهنمود میدهد: «اسلام انسان را پویا و متحرک و واقعیتی در حال شدن و شدنی مستمر میشناسد... در این شدن و پویایی و حرکت نظر اسلام این است که انسان با پای خودش و با خواست و انتخاب خودش حرکت کند. بنابر این ما هیچ وقت و هیچ آن نمیتوانیم از مسؤولیتی که در راه بردن خویش برعهده داریم غافل بمانیم.»(6)
خلقت و آفرینش انسان بهگونهای است که باید در مسیر تحرک و پویایی و همواره در حال «شدن» ـ یعنی رشد و کمال متعالی در همه ابعاد وجود و در نیل به عالیترین مراتب حیات سالم و جاودانه ـ قرار گیرد. این شدن مستمر امکانپذیر نیست مگر آنکه انسان با اراده و عزم خویش و نیز با یک انتخاب صحیح در مسیر حرکت بالنده و کمالآفرین قرار گیرد.
تلاش و حرکت مبتنی بر خواست و اراده و انتخاب انسان در صورتی میسر میشود که او خویشتن را آماده و مهیا کند و این آمادگی معلول عواملی است که یکی از مهمترین آنها کسب آگاهیها و بینشهای لازم است.
طبیعی مینماید آدمی یکباره و به سهولت به آگاهی و بینش برای «انتخاب راه صحیح» نمیرسد و باید موانع را مرتفع و از ناهمواریها عبور کند.
اگر انسان ـ همانگونه که در متن رهنمود شهید بهشتی آمده است ـ خویشتن را در راه بردن و انتخاب آگاهانه خویش «مسؤول» بداند و از این «مسؤولیت» غفلت نکند به بینش لازم دست مییابد و وقتی چنین شد، عوامل مخرب و تاثیرگذار بیرونی یعنی افراد و جریانهای اغواگر که به دنبال «عوامفریبی» جهت تامین منافع و مطامع خود هستند به هدف و مقصود خویش نائل نمیشوند.
چهارمین آموزش و رهنمود متفکر شهید آیتالله بهشتی برای مقابله با رشد و گسترش عوامفریبی «صدق و راستگویی و پرهیز از دروغپردازی» است.
«دروغ» - به هر نحو و در هر عرصه از حیات اجتماعی و سیاسی ـ مذموم و نکوهیده است و حربهای است در دست افراد ناسالم و گروههای منفعتطلب برای فریفتن عوام و بهرهبرداریهای ناشایست و ضدانسانی از آنان.
شهید بهشتی دروغگویی را بشدت نفی میکند و با «مسلمانی» به مفهوم واقعی در تضاد و تعارض میداند. به رهنمود زیر توجه کنیم:
«مسلمان بیش از هر چیز در راستی و درستی، در صدق و امانت و صراحت... متجلی میشود. بنابر این دروغ تاکتیکی گفتن... شایعهسازی و دروغپردازی، اینها جزو تاکتیکهای مسلمانان علوی نیست.»(7)
در میان همه عوامل مخربی که رشد عوامفریبی را تسریع میبخشد، امتناع و پرهیز از صداقت و راستگویی و گرایش عملی به دروغگویی از تاثیرگذاری فزونتری برخوردار است و «عوام» به سرعت و با پذیرش دروغ از جانب افراد و گروهها تحریک میشوند و برای جامعه و کشور مشکل میآفرینند و غائله ایجاد میکنند.
اگر افراد و شخصیتها و احزاب و جمعیتها و رسانهها بویژه مطبوعات در تعامل با مردم جامعه به این واقعیت توجه کافی مبذول دارند که در دادن خبرها و ارائه اظهارنظرها و انعکاس دیدگاههای گوناگون از صدق و راستی فاصله نگیرند و به دروغ گرایش نیابند «عوامالناس» به تحرکهای مخرب و فضاسازیهای زیانمند و متضاد با امنیت و آرامش عمومی دست نمییازند و جامعه و کشور را به ناآرامی و تنش و درگیری سوق نمیدهند.
شهید مظلوم آیتالله بهشتی نهتنها در فکر و اندیشه؛ که در رفتار و عمل نیز بشدت نافی دروغگویی و مواجهات خلاف حقیقت و واقعیت با مردم بود و به هیچ وجه سخن و گفتار و کنش و کرداری را که با کذب و دروغ آمیخته باشد، به ظهور و بروز درنمیآورد و به فریبکاری نزدیک نمیشد.
در خاطره بسیار آموزنده و عبرتزای زیر، دقت و توجه ویژه مبذول داریم و ببینیم متفکر شهید آیتالله بهشتی چگونه از مواجهه و تعامل مبتنی بر دروغ و ظاهرسازی میگریزد و خویشتن را آلوده به «عوامفریبی» نمیکند:
«اواخر اردیبهشت سال 1358 بود. من به آقای بهشتی که در حال مسواک زدن بودند گفتم:
آقای بهشتی! الان قیمت خانه در تهران یکسان شده است میدان خراسان و میدان قلهک تفاوتی ندارند... الان کسی هست که در شهباز جنوبی [17 شهریور فعلی] نشسته و خیلی خانهاش وسیعتر از کسی است که در قلهک نشسته است. بیایید خانهتان را ببرید مرکز شهر و از شر این دروغ و تهمتها رها شوید. ما این مسائل را میدانیم ولی متاسفانه مردم گاهی فریب میخورند؛ مردم گول میخورند. تحت تاثیر همین جوسازیها از چهرههای اصلی انقلاب فاصله میگیرند.
برخی افراد حتی تظاهر به کمپولی و سادهزیستی میکنند. تظاهرات مرید جورکنی دارند. هنوز هم هست. مریدپروری هم هست.
آقای بهشتی هیچ حرفی نزدند تا مسواکشان را زدند. بعد رفتند از پلهها بالا و به طرف روشویی و مسواکشان را شستند و من همین طور منتظر ماندم تا جواب آقای بهشتی را بشنوم. آمد و به من گفت:
«این مسواک چقدر میارزد؟»
گفتم: «حاج آقا! آیا کسی مسواک مصرفشده میخرد».
گفتند: برای من این دنیا به اندازه این مسواک هم ارزش ندارد. مردم باید یاد بگیرند ما را همانطور که هستیم بپذیرند، نه آن طوری که هوسهای آنها یا دلخوشیهای آنها میخواهد. من تحت هیچ شرایطی راضی نیستم این فریبکاری را به مردم بیاموزم».(8)
در این عبارات و تعابیر دقت کنید. «هوسها و دلخوشیهای مردم» اشارهای روشن به تفکر و روحیه عوامانه است که تهی از حقیقت است و از تعالیم اسلام فاصله دارد و سرچشمه آن «نفس» و تمایلات و خواستههای ضدشرع و عقل آن است. در نگاه ژرف شهید بهشتی، مردم باید شخصیتهای دینی را آنگونه که هستند مشاهده کنند و هرگز درصدد نباشند آنان را مطابق افکاری که سطحی است و خواستههایی که عین هوا و هوس است به تحرک و نمایش و مریدپروری دربیاورند که این «عوامزدگی» است و تاثیرپذیری صریح از تفکر و گرایشات و اهداف ضداسلامی و ناصحیح عوامالناس.
عبارت «من تحت هیچ شرایطی راضی نیستم این فریبکاری را به مردم بیاموزم» هراس و گریز شهید بهشتی از معصیت و فساد بزرگ «عوامفریبی» را به ظهور و بروز درمیآورد و سلامت نفس و خلوص دل و تقوای زلال این اندیشمند الهی را نمایان میکند.
شهید بهشتی تظاهر به سادهزیستی و کمپولی و مریدپروری را عین عوامفریبی میداند و هرگز راضی نمیشود به این بیماری مهلک دامن بزند و در آلودگی جامعه سهیم شود که او «هادی» و «مصلح» است و باید با این تفکرات باطل به مقابله و معارضه بپردازد و اسلام را از این بلایا و مصائب بزرگ رهایی بخشد.
شهید بهشتی نه «عوامفریب» است و نه «عوامزده» و آزادی از این زنجیرهای ثقیل اسارت، 2 شرط اساسی برای هدایت افراد و اصلاح جامعه است.
پینوشت:
1ـ ارزشها در نگاه شهید بهشتی، انتشارات روزنامه جمهوری اسلامی، ص 97
2 ـ غررالحکم. ترجمه و تنظیم موضوعی به کوشش سیدهاشم رسولیمحلاتی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ج 2، ص 291
3 ـ همان
4 ـ همان، ص 296
5 ـ ارزشها در نگاه شهید بهشتی، ص 52،
6 ـ همان، ص 26
7 ـ همان، ص 37
8 ـ راستقامتان جاودانه تاریخ، ویژهنامه روزنامه جمهوری اسلامی، تیرماه 1385، ص 10.
منبع: باشگاه اندیشه
http://www.vatanemrooz.ir/newspaper/page/1734/12/147825/0
ش.د9404207