هاشمی در سال های گذشته و در جهت ارائه چهره ای جدید از خود به انتشار خاطراتی پرداخته است، در این خاطرات مخالفت با شعار مرگ بر آمریکا، مخالفت با تسخیر لانه جاسوسی و بسیاری از رویدادهایی که در طول دهه 60 و از سوی انقلابیون انجام و مورد حمایت امام امت قرار گرفته بود گنجانده شده است!
جالب آن که هاشمی برای تطهیر این نظرات خود بدون اشاره به هیچ سندی متقن نظرات خود را به امام خمینی نیز منتسب ساخته است.
برایاین که نظرات امام در موضوعات مختلف چه بوده است راهکار دقیق و مناسبی وجود دارد که حضرت روح الله در وصیتنامه خویش بدان اشاره کرده اند ولی نظرات هاشمی و تغییر این نظرات نسبت به گذشته با توجه به آرشیو مطبوعات دهه 60 و نیز صوت و فیلم های موجود از سخنرانیهای نامبرده کاملا قابل راستی آزمایی است.
در ادامه به دو مورد از نظرات هاشمی در دهه 60 و تغییر آن در سال های گذشته می پردازیم که هاشمی همچنان معتقد است نظراتش امروز و دیروز یکسان بوده و تغییری نکرده است!
روزی که راه قدس برای هاشمی از تسخیر لانه جاسوسی می گذشت
هاشمی پیش از این از مخالفت خود با تسخیر لانه جاسوسی در 13 آبان 1358 سخن گفته بود ، او که هر روز در جاهای مختلف سخنرانی و به تبیین نظراتش می پردازد در تشریح عملکرد خود با بسیاری از رویدادهای دهه 60 ابراز مخالفت می کند تا چهره ای جدید از خود به نمایش بگذارد .
بسیاری از مردم امکان مراجعه به تاریخ و آنچه شخصیت ها در گذشته انجام داده و یا از آن سخن گفته اند را ندارند و در زیر سایه این محدودیت این شخصیت ها به ارائه چهرهای جدید از خود می پردازند.
هاشمی نیز از این قاعده تبعیت می کند وی در چند سال گذشته بارها از مخالفت خود با تسخیر لانه جاسوسی سخن گفته است در حالی که ۱۳ آبان سال ۱۳۶۵ بهشدت حمله به سفارت آمریکا را میستاید و میگوید: «کسانی که مخالف تسخیر لانه جاسوسی هستند، کسانی هستند که اصولاً بنیه فکریشان با غرب آنچنان گره خورده است که نمیتوانند حرکت مستقل و آزادی را در دنیا تصور کنند.»
هاشمی در این روز ابتدا با بیان وقایع مهمی که در روز ۱۳ آبان رخ داده است، از جمله تبعید امام، کشتار دانشآموزان و تصرف لانه جاسوسی، درباره واقعه سوم گفت: «بعد از اشغال جاسوسخانه، دو نظر کاملاً رودررو در محیط خودمان و در دنیا میدیدیم که یکی نظر مخالفین، لیبرالها و غربزدهها بود که به اعتقاد آنان این حرکت مضر و در جهت تضعیف کشور و مایه عقبماندگی در امور مادی است… البته اینها کسانی هستند که اصولاً بنیه فکریشان با غرب آنچنان گره خورده است که نمیتوانند حرکت مستقل و آزادی را در دنیا تصور کنند… در مقابل این گروه، یک طرز تفکر دیگری بود که مایه اصلی آن از امام است که حضرت امام همان روزها فرمودند که این انقلاب دوم است و انقلابی است که از انقلاب اول بالاتر است و در همین رابطه مطالبی گفتند که آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند و یا ما رابطه با آمریکا را میخواهیم چه کنیم… موضع جمهوری اسلامی و حزبالله و موضع کسانی که امروز در جبهه و پشت جبهه، جان و مال میدهند و حاضرند مشکلات را تحمل کنند، از اول همین بود و حالا هم همین است.»
البته این تنها سخنان انقلابی هاشمی در مورد تسخیر سفارت آمریکا نیست. او معتقد بود راه قدس از تسخیر سفارت آمریکا میگذرد. از این روست که در جلسه علنی اول بهمن ۱۳۵۹ میگوید: «اگر فردا که انشاءالله دیر نخواهد بود، عراق و صدام را شکستیم و ملت عراق را آزاد کردیم و حکومت اسلامی در عراق به وجود آمد، غیراز اینکه یک ملتی آزاد شده است و منطقه رو به صلاح میرود، در بعد جهانی قضیه جبهه اسلامی که از رود هیرمند در شرق سیستان تا رود اردن در شرق دولت غاصب اسرائیل یکپارچه پشت ملت فلسطین میایستد و اردن دیگر چیزی نخواهد بود و بعد از عراق آیا جبهه به این عمق دیگر اسرائیل را میگذارد که بماند؟ و اگر ما روزی از جبهه شرق با این طول و این عرض به گرده اسرائیل فشار بیاوریم، ساداتها و صدامها و شاه حسینها میتوانند چه بکنند؟ خداوند از همین مجرای باریک و از همین دروازه جاسوسخانه آمریکا راه را بهسوی قدس برای ما گشوده است.»
انقلاب فرهنگی و نظرات هاشمی که امروز عوض شده است !
در مورد انقلاب فرهنگی نیز چنین است، نگاهی به اظهارات هاشمی در طول دهه 60 و بخصوص پس از رویدادهای مربوط به انقلاب فرهنگی نشان می دهد که وی یکی از مهم ترین موافقین بوده است .
جالب است بدانیم که یکی از مقدمات و رویدادهای منتهی به انقلاب فرهنگی سخنرانی هاشمی در دانشگاه تبریز بوده که با مخالفت برخی از دانشجویان جلسه به تشنج کشیده میشود .
در پی درگیری های شدید لفظی که در این روز بین دو گروه از دانشجویان دانشگاه تبریز هنگام سخنرانی هاشمی روی داد و منجر به بر هم خوردن جلسه سخنرانی شد گروه هایی از مردم تبریز به عنوان اعتراض به این عمل دست به راهپیمایی زدند . در جلسه سخنرانی هاشمی عدهای از دانشجویان از وی سؤالاتی پرسیدند که هاشمی فضای جلسه را مساعد برای پاسخگویی ندانسته و اظهار داشت در تهران به سؤالات پاسخ خواهد گفت، این سخن هاشمی باعث ایجاد تشنج در جلسه شد و هاشمی سالن را ترک کرد.
در پی این حادثه ساختمان مرکزی دانشگاه تبریز توسط اعضای سازمان دانشجویان مسلمان و انجمن اسلامی کارگران و کارمندان این دانشگاه تصرف شد و متصرفین اطلاعیه هایی منتشر و خواستار پاکسازی دانشگاه شدند. در پی این حادثه رئیس دانشگاه تبریز در محل کار خود حاضر نشد. از سوی دیگر گروهی از دانشجویان دانشکده علم و صنعت از اولین ساعات بامداد 28 فروردین 1359 بخش هایی از این دانشگاه را تصرف کردند.
پس از حادثه دانشگاه تبریز نخستین مرکز آموزش عالی که به اشغال انجمن های اسلامی درآمد دانشگاه علم و صنعت بود ، انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه علم و صنعت ایران این دانشگاه را تعطیل اعلام کرد و خواستار تصفیه و پاکسازی دانشگاه شد. گروهک نفاق که در پی نفوذ در دانشگاهها بود با انتشار بیانیه مفصلی مخالفت خود را با تعطیلی دانشگاه ها اعلام کرد.
هاشمی در سال 1389 نیز طی سخنانی به مناسبت تاسیس جهاد دانشگاهی نقطه آغاز انقلاب فرهنگی را سفر خود به تبریز دانست و گفت : شاید نقطه آغاز این حرکت، سفر من به آذربایجان شرقی و حضور در جمع دانشجویان تبریز بود، سفری که مخالفان همراهی دانشگاهها با انقلاب در کنار همه برنامههای شوم خویش، طرح یکپارچه دامن زدن به شایعات اقتصادی علیه مرا عملیاتی کرده بودند.
به هر ترتیب مشخص میشود که هاشمی در این روزها خود یک طرف ماجرا بوده و در همه تصمیمات منتهی به انقلاب فرهنگی و بیانیههای صادر شده از سوی شورای انقلاب که با حضور وی و دیگر اعضای این شورا از جمله ابوالحسن بنی صدر رئیس جمهور وقت صادر میشد امضای هاشمی نیز دیده می شود.
سیاست ما در دانشگاه ها ایجاد محدودیت است!
هاشمی البته در سال های بعد مواضع انقلابی تر و تند تری در این زمینه اتخاذ کرده بود که به هیچ وجه با مواضع امروز وی سازگار نیست، به یک مورد اشاره کرده و میگذریم.
هاشمی 13 آذر 1361 در دیدار روسا، معاونین و مسئولین گزینش دانشجویان دانشگاهها میگوید «من از همین حالا و با صراحت اعلام میکنم که ملت ما و بچه های ما بدانند که آموزشهای عالی که برای مردم بسیار گران تمام میشوند از این به بعد برای دانشجویان جدید ، سیاست آموزشی کشور ما این است که کسانی را تحت تعلیم قرار بدهد که بتوانند همراه این نظام برای این مردم مفید قرار بگیرند.»
وی ادامه می دهد «ما زحمت بکشیم متخصص را با دهها میلیون خرج بسازیم و بعد از اینکه تحصیلاتش تمام شد، به محض اینکه احساس کرد که برایش تفریحگاه خوبی وجود ندارد و اجازه نمی دهند که به همراه خانمش به دریا برود بگویند که ما مثلا به سوئیس می رویم تا بتوانیم به دریا نیز راه داشته باشیم. با این توصیف آن طور آدم را چرا باید تعلیم داد . وقتی که بچه دیگری وجود دارد که استعدادش مثل اوست و هر بلایی هم که در کشورش به سرش بیاید، باز هم می ماند و به مردمش خدمت میکند و وقتی که خوب یاد گرفت نمی رود برای آمریکا و یا کانادا سد بسازد ، بلکه در همین جا سد می سازد که هم منطق ، هم خدا و هم تمامی قضاوت های منصفانه، آن را قبول دارد.»
هاشمی می گوید «این مردمی که می بینید در جبههها نماز شب می خوانند و با یاد امام زمان می جنگند، انصاف نیست که پول آنها را خرج بکنیم تا یک ملحد و ضد خدا را به علم مجهز بکنیم که این علم خودش را حاضر نباشد به نفع این ها به کار ببندد، بنابراین، در آینده سیاست آموزش عالی ما محدودیت هست، روشن است. البته در آینده هم ما هیچ وقت دشمن خود را نمیآوریم که به علم مجهزش بکنیم . مگر آدمهای بی تفاوت و معمولی که می شود به آن ها آموزش داد. با توجه به این که برای آنها هم همیشه محدودیت وجود دارد.» اطلاعات، 13 آذر 1361، صفحه 2
آن چه گذشت تنها چند مورد از اظهارات هاشمی در طول دهه 60 و مغایرت این مواضع با اقدامات نامبرده در سالهای گذشته است ولی چرا این شخصیت و شخصیت های دیگر با وجودی که پرچم دهه 60 را برداشته و با این پرچم به مقامی رسیده اند درست مسیری عکس آن روز ها را طی می کنند؟
هر انسانی با گذشت زمان تغییر می کند و مواضع نیز با مقتضیات زمان و به تناسب قواعدی عقل و شرع پسند دچار نوساناتی میشود ولی انسان های متدین بعد از تغییر ذاتی و کلی مواضع و اقداماتشان ادعا نمیکنند که عین گذشته می اندیشند و با پرچم گذشته به جذب نیرو و رسیدن به کرسیهای قدرت نمیاندیشند.
در طول سال های گذشته و بخصوص پس از فتنه 88 افراد زیادی که مواضعشان نسبت به گذشته تغییرات زیادی کرده و در برخی موارد درست در مقابل گذشته خود قرار گرفته بودند با همان پرچم گذشته و با عناوینی چون نخست وزیر امام ! و ...دست به فتنه گری زدند این افراد بارها و علیرغم وضوح تغییرات ذاتی اقدامات و مواضعشان مدعی شدند که همان هستند که بودند و همان می گویند که می گفتند که این ادعاها جز دروغ گویی برای رسیدن به مطامع دنیوی را نشان نمی دهد.
از این رو از شخصیت هایی چون هاشمی رفسنجانی انتظار می رود که به تکذیب گذشته خود نپردازند و با سوء استفاده از عدم دسترسی مردم به مواضع گذشته خود دست به بازنویسی تاریخ با توجه به مواضع امروز نزنند.
http://kayhan.ir/fa/news/75966
ش.د9500485