تاریخ انتشار : ۲۳ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۰:۵۲  ، 
کد خبر : ۲۹۲۲۴۴

عقلانيت‌زدايي از دين، پروژه دشمنان انقلاب

پایگاه بصیرت / عبدالله بيننده / دانشجوي دكتري علوم سياسي

(روزنامه جوان ـ 1395/02/12 ـ شماره 4801 ـ صفحه 10)

عقلانيت انقلابي در نگرش رهبران انقلاب اسلامی و منابع ديني

هفته گذشته در صفحه انديشه به بررسي و مفهوم‌شناسي عقلانيت انقلابي و وجوه تمايز آن با انواع ديگر عقلانيت اعم از عقلانيت ابزاري، عقلانيت شهودي، عقل فلسفي و... پرداختيم. با توجه به توصيفي كه از عقلانيت انقلابي و ويژگي‌هاي آن و همچنين اشتراكات و افتراقات آن با انواع عقلانيتي كه ذكر نموديم، توجه به اين نوع عقلانيت و ويژگي‌هاي آن در انديشه رهبران انقلاب به عنوان ترسيم‌كنندگان خطوط اصلي اين نوع عقلانيت ضروري مي‌نمايد و از همين رو ما در اينجا به اجمال به برخي از وجوه اين نوع عقلانيت در نگرش امام خميني(ره) و آيت‌الله خامنه‌اي اشاره خواهيم نمود. در ادامه نيز عقلانيت انقلابي را از منظر منابع ديني مورد بررسي قرار خواهيم داد. فقط نكته لازم به ذكر اينكه آنچه در اينجا از كلام ايشان يا منابع دين، استنباط مي‌شود تفسير نگارنده است و في‌المثل ممكن است ايشان لزوماً سخني به صورت مستقيم در باب عقلانيت انقلابي نگفته باشند.

به نظر امام خميني گستره عقلانيت جديد، فقط در حوزه ماديات است و براي دستيابي به دو سطح ديگر عقلانيت، بايد به حوزه معنويات و فراماديات روي آورد. اين نوع عقلانيت، «عقلانيت ديني» ناميده مي‌شود. امام ضمن پذيرش عقلانيت جديد، علم، عالم و عقل را در قالب دانشمندان، متخصصين، مخترعين، كارشناسان دانشگاه و مدرسه مي‌ستايند و مجريان را بر به كارگيري آنها در ساماندهي حيات اجتماعي- اقتصادي، توصيه و ترغيب مي‌نمايند؛ از اين رو، با تأكيد بر متعهد بودن حاملان عقلانيت جديد به اسلام، مصالح ملي و عدم وابستگي و خودباختگي، اين عقلانيت را در كنار سطوح ديگر عقلانيت، كه به معنويت، خداگرايي و آخرت‌گرايي مرتبط است، قرار مي‌دهند؛ و همواره از مسئولان دانشگاه و مدارس مي‌خواهند كه به پرورش، تربيت، معنويت و تعهد ديني دانش‌آموزان و دانشجويان و... توجه ويژه داشته باشند. ايشان با اين فرض كه محتواي آموزشي مراكز علمي و آموزشي براساس عقلانيت جديد است، بر كسب سطوح ديگر عقلانيت در كنار عقلانيت علل‌گرايانه، فرا مي‌خوانند. بدينسان «عقلانيت علل‌گرايانه» را با «عقلانيت معطوف به معنا»، تركيب مي‌كند و آنها را در خدمت رشد و تعالي جامعه انساني در بعد مادي و معنوي قرار مي‌دهد (عيوضي وسيركي، 1390، ص77- 76)

حضرت امام در عين پذيرش اجمالي عقلانيت ابزاري مدرن، حوزه محدودي از حيث اثربخشي را براي آن قائل هستند. از اين‌رو عقلانيت جديد در نظر ايشان برخلاف آنچه در تمدن مدرن رايج است، حوزه‌اي وسيع و بي‌حد و مرز نيست؛ چراكه در غرب، اخلاق، ديانت، سياست و اقتصاد در ذيل عقلانيت انسان‌بنياد تعريف مي‌شوند و معنا مي‌يابند و حد و مرز بهره‌گيري از عقلانيت را، تدبير امور عمومي مانند صنعت، حل مشكلات روزمره مانند نظام اداري، به كارگيري تكنيك و... مي‌دانند (حسني1378؛ ص135). علاوه بر اين، عقلانيت ابزاري نه تنها هويت مستقل ندارد، بلكه سفارشات بهره‌گيري از عقلانيت نيز بر آمده از وحي است.

مهم‌ترين نقد حضرت امام بر عقلانيت مدرن، نُقصان معنويت در اين نوع از عقلانيت است. امام معتقد است كه ملاك برتري عقلانيت اسلامي بر عقلانيت غربي حتي در سطح عقلانيت ابزاري نيز توجه به ابعاد فرامادي و معنوي انسان است و اين زاويه نگاه، برگرفته از مباني هستي‌شناسي و انسان‌شناسي ايشان است. ايشان اعتقاد دارند مكتب نجات بخش اسلام كه كفيل سعادت همه‌جانبه بشر و هادى سُبُل خير در دنيا و آخرت و حافظ استقلال و آزادى ملت‌ها و مربى نفوس و مكمل نقيصه‌هاى نفسانى و روحانى و راهنماى زندگى انسانى است‏، ماديت را در پناه معنويت اسلام قبول دارد (امام خميني 1385 ج 3، ص207).

در نهايت در باب نظر و ديدگاه حضرت امام در ميزان توجه به عقلانيت ابزاري مي‌توان اين گفته ايشان را مطرح كرد كه:

ما با همه علوم و با همه ترقيات موافقيم، الاّ آنهايى كه با اسم ترقى آوردند اينجا، به اسم آزادى آوردند اينجا، براى تباه كردن ما، ما آنش را مخالف هستيم...(امام خميني 1385ج 10، ص 46).

با اين بيان، امام خميني به عنوان يك فيلسوف، عارف و فقيه اسلامي در پي عقلاني كردن سياست و حكومت در سه سطح عقلانيت سياسي معرفتي، اخلاقي و ابزاري است تا انسان با توجه به مبدأ و معاد و تأمل در وسايل نيل به مقاصد و نحوه ورود و خروج در اعمال سياسي و اجتماعي و نحوه به كارگيري ابزار، به سعادت برسد. پس در حقيقت، عقلانيت مطرح شده در نظر حضرت امام، عقلانيت سعادت است كه انسان را به سوي غايت قصواي الهي و سعادت دنيوي و اخروي سوق مي‌دهد، نه به تقابل با خداي خالق ملك و موت. (معيني‌پور)

نكته مهمي كه در بازسازي نظريه انقلاب در انديشه امام خميني مشهود است تفكيك بين دو انقلاب مادي و معنوي است كه هر يك داراي ويژگي‌هاي مختص خويش است. هر چند به فرمايش ايشان «قوه مقاومت در برابر ستم و بي‌عدالتي دولت، جزو طبيعت ساختمان بشر است، لكن هدف از شوريدن و مقاومت كردن وجه تمايز اين دو انقلاب است.‌» از ديدگاه امام خميني «همه انقلابات به جز انقلاب اسلامي، به دنبال اهداف مادي بوده و در حصار از ميان رفتن يك حكومت و روي كار آمدن حكومتي ديگر محدود شده‌اند. اين انقلاب با انقلاب ساير كشورها و انقلاب‌هايي كه در دنيا اتفاق افتاده است فرق دارد. انقلاب‌هايي كه در دنيا تاكنون اتفاق افتاده است قدرت را از دست يك قدرتمند، يك جابر، به دست جابر ديگري كه يا مثلاً اين‌ يا بالاتر از اين است منتقل كردند. شما مطالعه كنيد در حال انقلاب‌هايي كه در دنيا پيدا شده است يا كودتاهايي كه هر روز واقع مي‌شود و شده است، ببينيد كه آن وضع آن جا چطور است. جز اين است كه با اغفال مردم يك انقلاب پيدا شده است و يك قدرتي را به كنار گذاشته‌اند يك قدرت مشابه او يا بدتر از او سر كار آورده‌اند؟ هيچ در حال ملت‌ها فرق حاصل نشده است يا حال ملت‌ها بدتر شده است.‌» (‌صحيفه نور، ج 19، ص 269)

برخي گمان مي‌كردند و البته هنوز هم مي‌گويند كه روشنفكري در يك دوره‌اي، خرافه‌زدايي از دين را به عنوان هدف اعلام مي‌كرد، اما در يك دوره ديگري كه ما اكنون با آن درگير و گرفتار هستيم، در واقع روشنفكري مي‌خواهد از دين، عقلانيت‌زدايي كند، يعني بگويد كه دين اصلاً يك پديده عقلاني و عقلايي نيست و نبايد له و عليه آن استدلال كرد؛ به عبارت ديگر آمدن دين همان و رفتن عقل، همان. امام نشان داد كه چگونه دين براي برانگيختن عقل بشر، عقل‌ها را تحريك كرده، سازمان داده و فعال مي‌كند؛ همچنين جمع عاقل بودن و متشرع بودن و اينكه چگونه شريعت و عقلانيت كاملاً با هم منسجم و در يك راستا هستند، از معادلات بزرگي بود كه امام آن را در انقلاب حل كرد و البته پيام جديدي هم بود و اصلاً عقلانيت در تعريفي كه اسلام و تشيع دارد، مقوله‌اي جدا از شريعت و ديانت نيست. (رحيم پور ازغدي)

بنابراين امام ضمن اينكه بر آنند كه براي پيشرفت كشور بايد از عقلانيت ابزاري بهره گرفت، ليكن عقلانيت اسلامي كه معنويت را لازمه حيات انساني مي‌داند مكمل و لازمه عقلانيت انقلابي مي‌دانند و از سوي ديگر غايت عمل عقلاني را نيل به سعادت مي‌داند كه همين نيل به سعادت هدف غايي عقلانيت انقلابي نيز مي‌باشد. عدالت و ظلم‌ستيزي و حمايت از محرومان و مستضعفان و به تعبير ايشان «پابرهنگان» نيز از وجوه مهم عقلانيت انقلابي ايشان بوده است. در نگرش ايشان با آمدن عقل شرع تعطيل نمي‌شود بلكه عقلانيت و شريعت مكمل يكديگر در عرصه حيات انساني هستند.

حضرت آيت‌الله خامنه‌اي هم به عنوان يكي از نيروهاي فعال در ايام انقلاب و به عنوان رهبر انقلاب پس از رحلت امام (ره) همواره بر وجوه مختلف عقلانيت تأكيد داشته‌اند. ايشان عقلانيت را نه تنها به عنوان يكي از پايه‌هاي استنباط احكام فقهي خود قرار مي‌دهند، بلكه حتي آن را به عنوان يكي از اركان پيشرفت مي‌دانند و بر آن است كه پيشرفت زماني حاصل مي‌شود كه عناصر مختلف و از جمله سه عنصر مهم عقلانيت، معنويت و عدالت به صورت همزمان در مناسبات سياسي- اجتماعي جاري شوند و با غيبت هر كدام از اين عناصر به عنوان پايه‌هاي فكري و نرم‌افزاري پيشرفت، پيشرفت مد نظر ايشان اتفاق نمي‌افتد. ايشان تركيب اين عناصر را به عنوان يكي از پايه‌هاي اصلي نگرش امام خميني نيز مي‌دانند و در اين زمينه معتقدند:

«تكيه بر روي يكي از اين ابعاد، بي‌توجه به ابعاد ديگر، جامعه را به راه خطا مي‌كشاند، به انحراف مي‌برد. اين مجموعه، اين بسته كامل، ميراث فكري و معنوي امام است. خود امام بزرگوار هم در رفتارش، هم مراقب عقلانيت بود، هم مراقب معنويت بود، هم با همه وجود متوجه به بُعد عدالت بود.» (خامنه اي، 1390 ) ايشان در ادامه انتخاب نظام مردمسالاري ديني به عنوان نظام سياسي پس از انقلاب از سوي امام را يكي از وجوه مهم عقلانيت امام مي‌دانند و در ادامه مي‌افزايند: «يك نمونه ديگر از عقلانيت امام و تكيه او به خرد و هوشمندي، عبارت است از سرسختي و عدم انعطاف او در مقابله با دشمن مهاجم. امام به دشمن اعتماد نكرد. بعد از آنكه دشمن ملت ايران و دشمن اين انقلاب را درست شناخت، در مقابل او مثل كوه ايستاد. آن كساني كه خيال كردند و خيال مي‌كنند عقل اقتضاء مي‌كند كه انسان گاهي در مقابل دشمن كوتاه بيايد، امام درست نقطه مقابل اين تصور حركت كرد.» (همان) از طرف ديگر ايشان، تزريق روح اعتماد به نفس و خوداتكايي در ملت، تدوين قانون اساسي و.... را نيز از وجوه مهم عقلانيت امام مي‌داند. بنابراين ايشان در عين حال كه به وجوه مهم عقلانيت توجه دارند و برخي از نظرات امام كه در واقع نظرات خود ايشان نيز مي‌باشد را برمي‌شمارد عقلانيت را به تنهايي براي نظام‌سازي و نيل به پيشرفت كافي نمي‌دانند بلكه قرار گرفتن دو مؤلفه معنويت و عدالت را دو عنصر مقوم آن مي‌دانند.

بر اين اساس مي‌توان گفت عقلانيت انقلابي در نگرش رهبر انقلاب، عقلانيتي سياسي است كه بر آمده از نگرش ديني ايشان از يك سو و تجربه سياسي ايشان در مقاطع مختلف است و عقلانيت انقلابي در نگرش ايشان پيوندي ناگسستني با معنويت (به عنوان مقوله‌اي اخلاقي و ناظر به آخرت ) و عدالت(به عنوان امري اجتماعي كه ناظر به مناسبات اجتماعي در معناي عام) دارد. ايشان در تشريح ويژگي‌هاي اسلام ناب بر آنند:

«در اين نگاه به اسلام و درك و فهم از اسلام، فرد و جامعه با هم ملاحظه مي‏شوند، معنويت و عدالت با هم ملاحظه مي‏شوند، شريعت و عقلانيت با يكديگر ملاحظه مي‏شوند، عاطفه و قاطعيت در كنار هم ديده مي‏شوند؛ اينها همه بايد باشد. قاطعيت در جاي خود. عواطف در جاي خود، شريعت در جاي خود، عقلانيت- كه آن هم خارج از شريعت البته نيست- در جاي خود. همه در كنار هم بايستي مورد استفاده قرار بگيرند؛ انحراف از اين منظومه‏ مستحكم، موجب انحراف از نظام اسلامي خواهد بود.» (خامنه‌‌اي، 1383) بنابراين عقلانيت در نگرش ايشان عقلانيتي بر آمده از شريعت است ليكن وجه غالب در نگرش ايشان به شريعت ابعاد سياسي- اجتماعي شريعت است و همين نكته است كه راه را مي‌گشايد تا از عقلانيت انقلابي سخن بگوييم كه در عين اينكه عقلانيت است و محاسبات خود را در عرصه سياست داخلي و خارجي و... براي نيل به نتيجه انجام مي‌دهد ليكن از يك سو نسبت خود با شريعت را همواره برقرار مي‌سازد و از سوي ديگر پيوندي مستحكم با عدالت، معنويت، پيشرفت و... مي‌يابد.

عقلانيت انقلابي در منابع ديني

از آنجا كه عقلانيت انقلابي در فضاي «گفتماني» انقلاب اسلامي ظهور يافته است و انقلاب اسلامي نيز بيش و پيش از هر چيز در خط‌مشي‌ها و اصول كلي از منابع ديني براي توجيه خود بهره مي‌گيرد، در اينجا به اجمال به برخي از آيات و رواياتي كه پشتوانه عقلانيت انقلابي مي‌توانند قرار بگيرند اشاره مي‌شود. البته اين نكته را فراموش نمي‌كنيم كه مفهوم عقلانيت انقلابي به صورت صريح در هيچ كجاي اين منابع نيامده است ليكن با توجه به ويژگي‌هايي كه براي اين نوع عقلانيت برشمرديم، به مناسبت آنها به اين آيات و روايات استناد مي‌شود.

عقل، مشتقات و مرادفات آن در قرآن بالغ بر 50 مرتبه به كار رفته و بيش از 300 آيه انسان را به تفكر، تدبر و تعقل دعوت كرده است ولى هيچ كدام از آيات در مقام بيان ماهيت و حقيقت اين گوهر الهى نيست. همين قدر از سياق آيات مى‏فهميم كه خداوند در سرشت آدمى توانى را نهاده كه اگر به كار افتد، توانايى تشخيص خوب از بد و خطا از صواب را دارد و هر انسانى بالضروره از راه علم حضورى به اين حقيقت آگاه است و خداوند چنين خواسته كه اين حقيقت‏ به آيات او پيوند و پيوست داشته باشد تا حقيقت اصلى كه خالق هستى است، شناخته و پرستيده گردد و در اين راه ارزش‌هاى ثابت و پايدار احيا والگو قرار گيرد:

«العقل ما عبد به الرحمن و اكتسب به الجنان‏»: عقل چيزى است كه با آن خدا پرستش مى‏شود و بهشت ‏با آن به دست مى‏آيد.

قرآن كريم ضمن آنكه عقل را مقوله‌اي مي‌داند كه انسان را به سمت آخرت توجه مي‌دهد، از مسلمانان مي‌خواهد تا نه ظلم كنند و نه ظلم پذيرند. «لا تَظلِمون و لا تُظلمون» و همچنين بر مبناي قاعده نفي سبيل به انسداد باب سلطه كفار بر مسلمانان تأكيد دارد«لن يجعل الله للكافرين علي المومنين سبيلا» (141نساء) و بر مبناي اين آيه نه تنها مؤمنين نبايد ظلم كنند بلكه در هيچ زمان و مكاني نيز نبايد زمينه تسلط بر آنان فراهم شود. در كنار ظلم‌ستيزي و سلطه‌گريزي در قرآن، خداوند عدالت‌خواهي و استقرار و گسترش عدالت را نيز از وجوه مهم دين رسالت انبيا بر مي‌شمارد و مي‌فرمايد: «لقد ارسلنا رسلنا بالبينات و انزلنا معهم الكتاب و الميزان ليقوم الناسُ بالقسط...» (25حديد) بنابراين با استناد به قرآن كريم و ديگر منابع ديني عقلانيت انقلابي نه ظالم است و نه ظلم‌پذير و از سوي ديگر بسط عدالت در سطح ملي و بين‌المللي را از جمله اهداف راهبردي خود مي‌داند.

امام علي (ع) عقل را در مقابل شهوت قرار داده و انسان را موجودي مركب از عقل و شهوت شناسانده‌اند. ايشان، به اين تقابل به گونه‌هاي ديگري نيز اشاره فرموده‌اند. از اين ميان مي‌توان به موارد زير اشاره كرد:«هر گاه عقل كامل شود، شهوت ناقص مي‌گردد‌» و همچنين در جاي ديگر مي‌فرمايند:«‌هر كه عقلش كامل شود، شهوت‌ها را سبك مي‌شمارد.» (برنجكار)

شهوت از ديدگاه امام علي(ع) در مقابل عقل، امري مذموم و تابع آن از چارپايان پست‌تر است و رستگاري انسان در پيروي او از اهدافي است كه عقل تعيين مي‌كند و شقاوت او در پيروي از شهوت و هواي نفس است. در روايتي از آن حضرت نقل شده است كه فرمودند:«از عقل راهنمايي بگير و با هواي نفس مخالفت كن تا پيروز و رستگار شوي‌» و نيز فرموده‌اند: «عاقل، دشمن لذت‌هاي خويش است و جاهل، بنده شهوات خويش» از اين رو عقل در نگاه ديني در برابر شهوت قرار مي‌گيرد و شهوت‌پرستي‌هايي كه امروز به عنوان وجوه عقلانيت ابزاري در نگرش ديني و متأثر از آن عقلانيت انقلابي نه تنها عقلانيت نيست بلكه زائل كننده عقلانيت است، چراكه نتيجه اين عقلانيت غرق شدن در شهوات زودگذر و غفلت از معنويات و بي‌توجه به آخرت است. بنابراين عقلانيت انقلابي عقلانيتي شهوت‌گريز و معنويت‌پذير است.

همانگونه كه بيان شد يكي از وجوه عقلانيت انقلابي مدارا و همزيستي مسالمت‌آميز مي‌باشد و اين اصل نيز بر آمده از نگرش ديني است چنانكه امام علي(ع) مي‌فرمايند:«ميوه عقل، مدارا كردن با مردم است» (الآمدي، عبدالواحد، غررالحكم، ح 4629). بنابراين همزيستي مسالمت‌آميز يكي از ثمرات عقلانيت است. چنانكه از برخي آيات قرآن نيز مي‌توان اصل همزيستي مسالمت‌آميز را استنباط كرد بالاخص در آياتي از قبيل: 208 بقره، 9حجرات و 64 آل عمران.

همانگونه كه بيان شد پيوند ديانت و سياست را از ويژگي‌هاي عقلانيت انقلابي دانسته‌ايم و اين پيوند را نيز مي‌توان هم به لحاظ كلامي در باب اثبات حق حكومت براي پيامبر(ص) و تشكيل حكومت توسط ايشان به عنوان يك عمل سياسي و هم در باب ائمه اثبات كرد. چنانكه خداوند اطاعت از خدا و رسول و اولوالامر را از مؤمنان مي‌خواهد و اين تبعيت در عرصه سياست نيز لازم است. به لحاظ طولي نيز اين حق حكومت از جانب خدا و پيامبر(ص) به نايبان عام داده شده است كه ادله آن در كتاب‌هاي مربوط به ولايت فقيه به ويژه كتاب ولايت فقيه امام خميني(ره) مضبوط است و از جمله رواياتي كه چنين نيابتي را قائل شده‌اند مي‌توان به مقبوله عمربن حنظله، صحيحه ابي خديجه، نامه امام زمان در باب حوادث زمانه و... اشاره كرد. از اين رو پيوند ديانت و سياست از وجوه بنيادين انديشه كلامي و فقهي شيعه به شمار مي‌رود كه هم ادله عقلي و هم ادله نقلي براي آن اقامه شده است و با تكيه بر اين بنياد ديني، عقلانيت انقلابي نيز به حكومت عرفي(سكولار) به عنوان آرمان خويش نمي‌نگرد بلكه حكومت معصوم و در زمان غيبت معصوم نيز حكومت نايبان معصوم را به عنوان آرمان خويش در نظر دارد و گسست سياست از ديانت را به هيچ وجه بر نمي‌تابد چنانكه برخي از صاحبان بالاترين مناصب در جمهوري اسلامي به سمت پاره كردن اين پيوند تلاش كرده و مي‌كنند و مي‌خواهند حكومت سكولار را جايگزين حكومت ديني كنند.

عقلانيت انقلابي ضمن توجه به معنويت و آخرت مردم، بر مبناي بنيادهاي ديني خوي دنياي مردم را نيز فراموش نكرده است و از جمله وجوه خويش را توجه به معيشت مردم مي‌داند و بنياد استدلالي خويش را نيز بر عقايد ديني مي‌نهد چنانكه مي‌توان به احاديث زير از امام علي(ع) اشاره كرد:«برترين مردم در عقل، بهترين آنهاست در تقدير و برنامه‌ريزي معاش خود» و «بهترين دليل بر زيادتي عقل، حسن تدبير است» و همچنين «عقل، تو را به سودمندتر فرمان مي‌دهد» ضمناً تأكيد دارد:‌«اگر عقل سالم باشد، انسان از فرصت‌هايش بهره‌مند مي‌گردد».... بنابراين عقلانيت انقلابي متاثر از عقلانيت ديني بي‌توجه به مناسبات و مقتضيات زندگي ديني نيست. چنانكه امام علي(ع) در تعبيري بسيار زيبا چگونگي جمع شدن معيشت انديشي و آخرت انديشي را بيان داشته‌اند:«برترين مردم در عقل، كساني هستند كه بهتر از ديگران در معاش خود تقدير و برنامه‌ريزي مي‌كنند و بيش از ديگران به اصلاح معاد و آخرتشان اهتمام مي‌ورزند.» (همان)

عقلانيت انقلابي پايبندي به قراردادهاي بين‌المللي ميان خود و ساير دولت‌ها را نيز بر مبناي اصل ديني «اوفو بالعقود» توجيه مي‌سازد. يعني عقلانيت انقلابي هم در مناسبات خود با ديگران محاسبه هزينه- فايده مي‌كند و هم بر مبناي بنيادهاي ديني خود به قراردادهاي في مابين ملتزم خواهد بود.

نتيجه‌گيري

مي‌توان گفت عقلانيت انقلابي، عقلانيتي شكل گرفته در بستر انقلاب اسلامي و فضاي گفتماني آن است كه خود يك «نظام دانايي» جديد را در ايران به وجود آورده و البته تأثيرات گستره بين‌المللي را نيز در پي داشته است و با توجه با گستره و عمقِ اين نوع عقلانيت، جريان‌هاي مختلف سياسي- انديشه‌اي كه در ايران فعاليت مي‌كنند به نحو سلب يا ايجاب و از درِ موافقت و مخالفت بايد نسبت خويش را با اين ويژگي‌ها روشن كنند. تفسير دولت‌هاي مختلف در طول عمر جمهوري اسلامي و تلاش براي مصادره به مطلوب كردن آنها نشانگر اهميت اين ويژگي‌هاست.

منابع:

- قرآن كريم

- الجابري، عابد؛ نقل عقل عربي، ترجمه سيدمحمد آل‌مهدي، انتشارات نسل آفتاب، 1389

- امام خميني، صحيفه نور، ج10 و 19، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني(ره)1385

- برنجكار، رضا؛ عقل و تعقل از ديدگاه امام علي(ع)، مجله قبسات، شماره 19

- پارسانيا، حميد؛ روش شناسي حكمت صدرايي، انتشارات كتاب فردا، 1390

- حسني، محمد؛ نوسازي جامعه از ديدگاه امام خميني، تهران: مؤسسه چاپ و نشر عروج1378

- خامنه اي، آيت‌الله سيد علي؛ بيانات در ديدار جمعي از مسئولان وزارت امور خارجه 1383/5/25

بيانات در بيست‌و‌دومين سالگرد امام خميني(ره)، 1390/3/14

- خسروپناه، عبدالحسين؛ كلام جديد، انتشارات مركز مطالعات و پژوهش‌هاي فرهنگي حوزه علميه، 1379

- فيروز جايي، رمضان؛ عقلانيت از نظر علامه طباطبايي، فصلنامه ذهن، شماره 17

- رحيم پور‌از‌غدي، حسن؛ سخنراني با عنوان انديشه الهي امام خميني(ره) در برابر انديشه ايدئولوژي ستيز دوران معاصر

- عيوضي، محمد‌رحيم و كشيشان سيركي، گارينه؛ تبيين مسئله عقلانيت ابزاري، ارتباطي و ديني از نگاه امام خميني و يورگن هابرماس، فصلنامه انديشه نوين ديني، سال هفتم، ش25، تابستان 1390

- فنايي اشكوري، محمد؛ عقلانيت و مقتضيات 1388، www. fanaei. ir

- مولانا، جلال‌الدين محمد بلخي، مثنوي معنوي، دفتر دوم، تصحيح نيكلسون، انتشارات نگاه آشنا، 1391

- مسعود معيني‌پور؛ مؤلفه‌ها و شاخص‌هاي توسعه سياسي از ديدگاه امام خميني، منبع: فصلنامه علمي- پژوهشي متين، شماره 49

- هولاب، رابرت؛ يورگن هابرماس نقد در حوزه عمومي، ترجمه حسين بشيريه، نشر ني، 1391

http://javanonline.ir/fa/news/781324

ش.د9500525

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات